بُكَيْرِبْنِ وِشاح وَسّاج د 7ق/96م، حاكم خراسان در آغاز خلافت
عبدالملك اموي. اطلاعات منابع دربارة وي محدود به سالهاي 4 تا 7ق است. در
اين سالها به سبب جنگهاي خونين و پياپى طرفداران امويان و عبدالله بن
زبير بر سرخلافت، قلمرو مسلمانان آشفته، و درگيريهاي كهن قبيلهاي از نو احيا
شده بود. اخبار مربوط به بكير بيشتر در تاريخ طبري آمده است. يكى از مآخذ
طبري در اين باره نك: /23، /76، 11، نوشتههاي على بن محمد مداينى است كه
در دست نيست. علاوه بر طبري، در كتابهاي فتوح البلدان بلاذري، البلدان و
تاريخ يعقوبى، زين الاخبار گرديزي و برخى كتابهاي انساب مهم نيز آگاهيهاي
محدود و غالباً ناقص دربارة بكيربن وشاح وجود دارد. از نام پدر و انتساب
قبيلهاي او به صورتهاي متفاوت ياد كردهاند نك: بلاذري، فتوح ...، 05،
انساب...، /60؛ طبري، /50، /76، 11؛ يعقوبى، تاريخ، /90، البلدان، 4؛ ابن
حبيب، 76؛ خليفه، /86؛ ابن حزم، 18. پدر بكير از طايفة عوف بن كعب بن سعد
بن زيد مناة، يكى از شاخههاي قبيلة تميم همو، 19؛ طبري، /76، و مادرش
احتمالاً اصفهانى بوده است نك: همو، /17.
با توجه به اينكه از اوايل خلافت عثمان به بعد، همواره شمار قابل توجهى
از افراد قبيلة تميم در خراسان بودهاند نك: بلاذري، فتوح، 94-00، احتمال
مىرود پدر يا اعضاي خانوادة بكير، از جمله نخستين جنگجويان و مهاجران عرب
به خراسان باشند. نخستين خبر حضور بكير در خراسان، ضمن شرح وقايع مربوط به
كناره گيري سلم ابن زياد از حكومت خراسان 4ق/84م و بروز درگيريهاي شديد
ميان قبيلههاي عرب آمده است طبري، /50 -51. در اين زمان قبيلههاي تميم،
ازد، ربيعه عمدتاً شاخة بكربن وائل و قيس بن عيلان براي دست يابى به
حكومت خراسان يا بخشى از آن رودرروي هم قرار گرفتند نك: دنبالة مقاله. يكى
از مدعيان عبدالله بن خازم سلمى، از قبيلة قيس بن عيلان مضر بود. وي پس
از كسب حمايت عبدالله بن زبير بلاذري، همان، 04 با جلب حمايت مضريها تميم
و قيس بن عيلان عمدهترين مانع حكومت خود، يعنى ربيعه را كنار زد همو، 04-
05؛ طبري، /46 -51. در آخرين نبرد سرنوشتساز او با ربيعه - كه در 4ق در هرات
روي داد - شماس بن دثار عطاردي و بكيربن وشاح به عنوان جانشينان احتمالى
ابن خازم برگزيده شدند طبري، /50. اين انتخاب بيانگر نقش مهم تميميان در
اين درگيريها و نيز جايگاه بكير در قبيلة تميم است.
پس از پايان جنگ هرات، ابن خازم يكى از پسران خود به نام محمد را كه
همسري تميمى داشت، حاكم هرات نمود، اما چون نگران ناتوانى او در ادارة امور
بود، شماس بن دثار و بكير را احضار كرد و ضمن يادآوري خويشاوندي تميميان با
فرزند خود، خواهان كمك آنان در ادارة حكومت هرات شد و در اين ميان، بكيربن
وشاح سرپرستى «شرطة» هرات را عهده دار گرديد همو، /51؛ بلاذري، همان، 05.
پس از استقرار ابن خازم در مرو، تميميان به هنگام واگذاري مناصب و مشاغل،
به سبب كمكهاي نظامى كه به او كرده بودند، انتظاراتى داشتند؛ اما حاكم
خراسان به اين خواستهها بىتوجهى كرد. در نتيجه بيشتر تميميان در شمار
ناراضيان و مخالفان ابن خازم درآمدند طبري، /23. برخورد شديد حاكم هرات با
برخى از تميميان ناراضى نيز اختلاف و دشمنى ابن خازم با تميميان را شدت
بخشيد همو، /23 -24، /77 و موجب اتفاق نظر بيشتر تميميان براي شورش گرديد. در
اين زمان تميميان از نقاط مختلف خراسان رهسپار اصلىترين مركز استقرارشان،
يعنى هرات شدند همو، /23.
حاكم خراسان كه از پيامدهاي تجمع ناراضيان تميمى نگران بود، از
شماسوبكيرخواست كه مانع ورود تميميانبههرات شوند.موضعگيري متفاوت اين دو
در برابر فرمان ابن خازم، حاكى از بروز دو دستگى در ميان تميميان وفادار به
حاكم خراسان است. در حالى كه بكير مىكوشيد از ورود تميميان به هرات
جلوگيري كند و آنان را پراكنده سازد، شماس بدانان پيوست همانجا و بدينسان،
از شمار تميميان وفادار به ابنخازم كاسته شد. ناراضيان چون نتوانستند وارد
هرات شوند، در روستاهاي اطراف مستقر شدند. پس از آنكه معترضان حاكم هرات را
به قتل رسانيدند، وقوع جنگ ميان تميميان ناخشنود و ابن خازم اجتناب ناپذير
گرديد. در طى جنگهاي سخت ابن خازم با تميميان - كه اوج آن در 5 و 6ق بود
- بكير همچنان به حاكم خراسان وفادار ماند همو، /23 - 25؛ بلاذري، همانجا. پس
از اين برخوردهاي تند و دشمنانه طبري، /7-0، بسياري از تميميان مجبور به
مهاجرت شدند و برخى هم در انتظار فرصت در شهرهاي مختلف خراسان پراكنده
گشتند. در اين ميان بكير، به سبب همراهى با ابن خازم، به نيابت عبدالله
بن خازم دست يافت. معلوم نيست وي چه زمانى اين منصب را برعهده گرفت،
اما مىدانيم كه در 2ق/91م بر اين سمت بوده است همو، /76.
هنگامى كه خراسان به سبب جنگ و درگيري آشفته بود، عراق نيز كانون جنگ و
نزاع عبدالله بن زبير و امويان به شمار مىرفت. اين مسأله سبب شد تا
مجالى براي اعمال نفوذ دستگاه خلافت و حكومت عراق در اين منطقه فراهم
نگردد و خراسان به حال خود واگذاشته شود. سرانجام در 2ق، با تسلط امويان بر
عراق، بار ديگر خراسان طرف توجه شد. ورود فرستادة ويژة عبدالملك بن مروان
به مرو همانجا، بر سرنوشت عبدالله بن خازم و بكيربن وشاح تأثير گذارد. خليفة
اموي از ابن خازم خواست تا با او بيعت كند و در برابر، حكومت خراسان را تا
چندين سال ديگر در اختيار داشته باشد گرديزي، 42؛ يعقوبى، تاريخ، /90. اما
ابن خازم، با اينكه گرفتار شورش مجدد تميميان در نيشابور و طوس بود بلاذري،
همان، 04، 05، حاضر نشد از طرفداري عبدالله بن زبير دست بردارد. پس از اين
عبدالملك به بكير كه از جايگاه بالايى در حكومت خراسان برخوردار بود، روي
آورد طبري، همانجا. بكير با استفاده از موقعيت، پيشنهاد خليفه را پذيرفت و پس
از تصاحب خزانه، مردم را به بيعت با عبدالملك اموي فراخواند بلاذري، همان،
05. پس از انتشار اين خبر، ابن خازم جنگ را رها كرد و به مقر حكومت فرزندش
در ترمذ پناه برد تا از خطرات احتمالى مصون بماند. اما تميميان به فرماندهى
بجير يا بحير بن ورقاء صريمى بر او تاختند و وي را به قتل رسانيدند همان، 05-
06؛ طبري، /76- 78.
مرگ ابن خازم اگر چه تميميان را از دشمنى قدرتمند رهانيد، اما به رقابت و
درگيري شاخههاي مختلف قبيلة تميم شدت بخشيد. منازعة بكير و بجير براي
فرستادن سرِ ابن خازم نزد خليفه، بازگوي رقابت سخت بزرگان دو طايفة اصلى
تميميان خراسان عوف بن كعب و عمروبن كعب براي رياست بر همة تميميان و نيز
دست يابى به حكومت خراسان است همو، /77؛ قس: گرديزي، 42-43. با اينهمه،
بكير دو سال 2 تا 4ق در حكومت خراسان باقى ماند طبري، /99. اما سرانجام،
متنفذان عربخراسان خواستار بركناري بكير، و انتصاب يك قريشى به حكومت
خراسان شدند. در پى اين تقاضا، امية ابن عبدالله بن خالد به حكومت خراسان
منصوب شد همو، /99- 00.
بكير پس از آگاهى از موضوع كوشيد تا با رقيب با نفوذ تميمى خود، يعنى بجير
كه در تمام مدت حكومت وي در حبس بود، آشتى كند. دليل روي آوردن بكير به
اين امر معلوم نيست. با اينحال، مى توان نگرانى او از آينده و يا اتحاد
تميميان و تلاش براي تداوم حكومت را به عنوان انگيزههاي احتمالى برشمرد.
به هر حال بجير، به رغم آنكه پذيرفت با بكير به جنگ نپردازد، تمايلى به
تداوم حكومت او نداشت همو، /99-01.
اميه حاكم جديد پس از تسلط بر امور براي جلب خشنودي بكير كوشيد و از او
خواست رياست «شرطه» را عهدهدار گردد؛ اما بكير امتناع ورزيد و بجير كه از
ابتداي ورود اميه به خراسان در تلاش براي نزديك كردن خود به حاكم و
زمينه چينى برضد بكير بود، اين منصب را پذيرفت همانجا.
اميه از بكير خواست تا مناصب ديگري را برگزيند و سرانجام، بكير حاكم
طخارستان شد همو، /01. دور شدن از مركز توطئههاي دشمنان و استفاده از موقعيت
مرزي طخارستان و به دست آوردن غنايم از طريق تدارك جنگها را مىتوان از
دليلهاي پذيرش حكومت طخارستان از سوي بكير دانست.
در پى موافقت اميه، بكير به فراهم آوردن سپاه پرداخت؛ اما اميه احتمالاً
بر اثر تحريكات بجير از تصميم خود منصرف شد و بكير را در مرو نگهداشت همو، /01،
11. از اين پس از بكير تا 7ق، اطلاعى در دست نيست. در اين زمان اميه
فرماندهى سپاه براي غزاي ماوراءالنهر را به بكير داد، اما بار ديگر منصرف شد
نك: همو، /11-12. اين تغيير رأي بر بكير بسيار گران آمد همو، /12.
اندكى بعد ماجراي بكير و اميه سومين بار تكرار شد. در اين وقت اميه براي
غزاي ماوراءالنهر و جنگ با موسى بن عبدالله بن خازم از مرو حركت كرد و بكير
را نيز همراه خود برد. پس از آنكه سپاه از جيحون عبور كرد، اميه با اظهار
نگرانى از ادارة خراسان از بكير خواست به مرو باز گردد و به فرزندش در ادارة
كارها ياري رساند همانجا.
اين بار بكير تغيير رأي اميه را برنتافت و سر به شورش برداشت. وي پيش از
رفتن به مرو، كشتيها وقايقهاي سپاه را به آتش كشيد بلاذري، فتوح، 06.
آنگاه به مرو رفت، فرزند اميه را زندانى ساخت و مردم را به خلع اميه فرا
خواند. از اينرو، اميه ناگزير جنگ با خاتون بخارا را نيمه تمام گذاشت و به
محاصرة مرو پرداخت و سرانجام، بكير بهصلح تن در داد نك: طبري، /12- 15.
اميه از خليفه براي بكير امان نامه گرفت و كوشيد تا ديگر ناراضيان و
همراهان متنفذ بكير را با عطايا جذب حكومت كند همو، /16- 17. بايد گفت كه
رفتار ملايم حاكم خراسان نسبت به بكير به سبب پايگاه اجتماعى و قبيلهاي
نيرومند وي بود نك: همو، /01، 16. چندي بعد در پى افزايش ناخشنودي از حكومت
اميه، ضرورت برخورد با بكير در دستگاه حكومت خراسان مطرح شد و سرانجام در
7ق با تلاش بجير و مساعدت عدهاي از بزرگان تميم، بكير زندانى و كشته شد
همو، /16-17؛ بلاذري، همانجا، علاوه بر بكير، دو برادر گرديزي، 44، يا دو
برادرزادة طبري، همانجا او هم كشته شدند و فرزندش، محمد، به خاقان ترك پناه
برد ابن حزم، 19.
قتل بكير موجب ناخشنودي شديد بنى عوف خراسان و بنى عوف باديه شد.
بدينسان، 7تن از بنى عوف باديه براي گرفتن انتقام هم پيمان شدند و در
1ق/00م بجير را به قتل رسانيدند طبري، /31-33؛ ابن حبيب، 77. در پى آن دو
شاخة اصلى تميم خراسان براي منازعه با يكديگر آماده شدند، اما با وساطت
بزرگان عرب، ماجرا پايان يافت طبري، /31-34. به گزارش برخى منابع، بكير
ذوق ادبى داشته، و شعر نيز مىسروده است نك: صفدي، 0/73.
مآخذ: ابن حبيب، محمد، «اسماء المغتالين»، نوادر المخطوطات، به كوشش
عبدالسلام هارون، قاهره، 373ق/954م؛ ابن حزم، على، جمهرة انساب العرب،
بيروت، 403ق/983م؛ بلاذري، انساب الاشراف، به كوشش محمود فردوس عظم،
دمشق، 419ق/998م؛ همو، فتوح البلدان، به كوشش رضوان محمد رضوان، بيروت،
412ق/991م؛ خليفة بن خياط، تاريخ، به كوشش سهيل زكار، دمشق، 388ق/ 968م؛
صفدي، خليل، الوافى بالوفيات، به كوشش فان اس، بيروت، 402ق/ 982م؛
طبري، تاريخ؛ گرديزي، عبدالحى، زين الاخبار، به كوشش عبدالحى حبيبى،
تهران، 363ش؛ يعقوبى، احمد، البلدان، بيروت، 408ق/ 988م؛ همو، تاريخ، به
كوشش عبدالامير مهنا، بيروت، 413ق/993م.
جمشيد نوروزي