responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 12  صفحه : 4996
بگ‌
جلد: 12
     
شماره مقاله:4996

بِگ‌، يا بيگ‌، بيك‌، بك‌، پيگ‌، باي‌، بى‌، لقب‌ دولتمردان‌ و اشراف‌زادگان‌ در زبان‌ تركى‌، به‌ معنى‌ بزرگ‌، ثروتمند، امير، شاه‌زاده‌، حاكم‌، ارباب‌، آقا، ومؤنث‌ آن‌ بيگُم‌ به‌معنى‌ شاه‌زاده‌خانم‌، خاتون‌ وخانم‌ براي‌صورتهاي‌مختلف‌،نك: كاشغري‌،/99؛«دائرةالمعارف‌ترك‌»، ؛ VI/265 دايرةالمعارف‌ فارسى‌، /36؛ I/1159 , 2 . اين‌ لقب‌ در آخر اسم‌ مردان‌ مى‌آيد و در دوران‌ حكومت‌ عثمانى‌ به‌ پسران‌ پاشاها امراي‌ سلاطين‌ عثمانى‌، ناخدايان‌ و مأموران‌ خارجى‌ايلچى‌ بيك‌، ترجمان‌ بيك‌ گفته‌ مى‌شد لغت‌ نامه‌ ...، ذيل‌ بيگ‌. اين‌ عنوان‌ كه‌ در سنگ‌ نبشته‌هاي‌ اورخون‌ و متون‌ اويغوري‌ مشاهده‌ مى‌شود، در دوران‌ حكومتهاي‌ مختلف‌ ترك‌ چه‌ پيش‌ و چه‌ پس‌ از اسلام‌ به‌ كار مى‌رفت‌ «دائرةالمعارف‌ اسلام‌...»، ؛ VI/12 .IA,II/579
دربارة منشأ كلمة بگ‌ عقايد مختلفى‌ وجود دارد: برخى‌ از محققان‌ از جمله‌ بلوشه‌ معتقدند كه‌ از عنوان‌ كهن‌ «پِك‌» در زبان‌ چينى‌ گرفته‌ شده‌ است‌ و برخى‌ نيز مانند بروكلمان‌ احتمال‌ مى‌دهند از كلمة «بَغ‌ْ»، لقب‌ پادشاهان‌ ساسانى‌ به‌ معنى‌ «خدايى‌، الهى‌» و شكل‌ كهن‌تر «بَغه‌» به‌ معنى‌ «خدا» آمده‌ باشد نك: 2 ، EIنيز ، IA همانجاها؛ پاكالين‌، .I/213 بيشتر پژوهشگران‌ زبانهاي‌ آلتايى‌ بر اين‌ عقيده‌اند كه‌ ميان‌ واژة بگ‌ و عناوين‌ بِگى‌ِ مغولى‌، بوگين‌ِ چچنى‌ و بِيْلة منچويى‌ از نظر اشتقاق‌، ارتباط قطعى‌ وجود دارد ، IA همانجا. كاشغري‌ در ديوان‌ لغات‌ الترك‌ كلمة بگ‌ را با كلمة «امير» عربى‌ مترادف‌ دانسته‌ است‌ همانجا. رئيس‌ ايل‌ تركمن‌ را نيز بگ‌ خطاب‌ مى‌كنند و بگها طبقة اصيل‌ زادگان‌ تركمنى‌ هستند. قبچاقهاي‌ مسيحى‌، بگ‌ را يكى‌ از صفات‌ خداوند مى‌دانستند «دائرة المعارف‌ ترك‌»، همانجا.
مقام‌ بيگى‌ مدتها پيش‌ از روزگار چنگيزخان‌، نزد مغولان‌ وجود داشته‌، وظاهراً اين‌ كلمه‌ به‌معنى‌ سرور روحانيان‌ بوده‌است‌. چنگيزخان‌ به‌ كيش‌ شمنان‌ وفادار ماند و چون‌ ادارة امور لشكري‌ و كشوري‌ را مرتب‌ كرد، شخصى‌ را براي‌ ايفاي‌ شغل‌ «بيگى‌» منصوب‌ نمود. واژة «بيكى‌» در القاب‌ فرمانروايان‌ مرگيت‌ و اويرات‌ نيز ديده‌ مى‌شود بارتولد، /17.
تركها پس‌ از قبول‌ اسلام‌، اين‌ عنوان‌ را تقريباً با حفظ همان‌ معانى‌ پيشين‌ به‌ كار بردند. از جمله‌ مأموران‌ بلندپاية حكومت‌ قراخانيان‌ و نيز رؤساي‌ اُغوز در ابتدا، لقب‌ بگ‌ داشتند ، IA همانجا. از دوران‌ سلجوقيان‌ به‌ بعد در حكومتهاي‌ مختلف‌ ترك‌ عنوان‌ بگ‌ به‌ جاي‌ كلمة عربى‌ «امير» به‌ كار مى‌رفت‌. مثلاً به‌ جاي‌ اميرالجيوش‌، جيوش‌ بگى‌ و به‌ جاي‌ اميرالامرا، بگلر بگى‌ مى‌گفتند «دائرةالمعارف‌ اسلام‌»، همانجا. نخستين‌ حكمرانان‌ عثمانى‌ در آناتولى‌، رئيس‌ ايل‌ خود را «اولوبگ‌» به‌ معنى‌ رئيس‌ بزرگ‌ مى‌خواندند. حكمرانان‌ آق‌قويونلو، قراقويونلو، قرامانلى‌ و تيموريان‌ نيز اين‌ لقب‌ را به‌ كار مى‌بردند پاكالين‌، نيز «دائرةالمعارف‌ اسلام‌»، همانجاها. در امپراتوري‌ عثمانى‌، عنوان‌ بگ‌ بِى‌ْ به‌ رؤساي‌ قبايل‌، مأموران‌ بلندپاية كشوري‌ و لشكري‌، فرزندان‌ دولتمردان‌ بزرگ‌ و همچنين‌ به‌ كسانى‌ كه‌ در خدمت‌ شاهزادگان‌ بودند، داده‌ مى‌شد ميدان‌لاروس‌،؛ II/334 II/580 ؛ IA, پاكالين‌، ، I/213-214 ولى‌ لقب‌ بيگلر بيگى‌ مانند دوران‌ سلجوقيان‌ و ايلخانيان‌، در زمان‌ امپراتوري‌ عثمانى‌ نيز اهميت‌ خود را حفظ كرد و به‌ صورت‌ «بِيْلربِى‌ْ» مترادف‌ ميرميران‌، عنوان‌ والى‌ ولايات‌ بزرگ‌ گرديد II/579 ؛ IA, دايرةالمعارف‌ فارسى‌، /92.
پس‌ از تأسيس‌ دولت‌ صفوي‌ در ايران‌، معنى‌ و مفهوم‌ بگ‌ و خان‌ نزد ايرانيان‌ تنزل‌ يافت‌. سلاطين‌ صفوي‌ عنوان‌ شاه‌ را براي‌ خود برگزيدند و به‌ بزرگان‌ حكومت‌، لقب‌ سلطان‌ وخان‌ دادند و بدين‌ترتيب‌، از ارزش‌ عناوين‌ رقباي‌ سياسى‌ خود، سلاطين‌ عثمانى‌ و خوانين‌ آسياي‌ مركزي‌، كاستند. در نتيجه‌، عنوان‌ بگ‌ اهميت‌ پيشين‌ خود را در ايران‌ از دست‌ داد لغت‌نامه‌،ذيل‌ بيك‌؛ «دائرة المعارف‌ اسلام‌»، ؛ VI/12 ، IA همانجا. در دوران‌ حكومت‌صفوي‌، بگ‌عنوان‌ تشريفاتى‌ افرادقزلباش‌ نيز شد. اين‌ عنوان‌ معمولاً از پدر به‌ پسر انتقال‌ مى‌يافت‌ دايرةالمعارف‌ فارسى‌، /36. در روزگار قاجاريان‌، در تشكيلات‌ نظامى‌ ايران‌ برخى‌ از افسران‌ منسوب‌ به‌ خاندانهاي‌ بزرگ‌، عنوان‌ بيگ‌ زاده‌ داشتند ، IA نيز «دائرةالمعارف‌ اسلام‌»، همانجاها.
پس‌ از پيروزي‌ جنبش‌ تركان‌ جوان‌ در 326ق‌/908م‌، در ارتش‌ تركيه‌، افسرانى‌ را كه‌ درجة سرهنگ‌ دومى‌ داشتند، بيگ‌ خطاب‌ مى‌كردند. اين‌ كلمه‌ پس‌ از برافتادن‌ عثمانيان‌، وارد زبانهاي‌ منطقة بالكان‌ شد. همچنين‌ تحت‌ تأثير تركها، رؤساي‌ قبايل‌ كرد، قرنهاست‌ كه‌ اين‌ عنوان‌ را به‌ كار مى‌برند همانجاها. بعد از تشكيل‌ حكومت‌ جمهوري‌ در تركيه‌، بر اساس‌ قانون‌ 313ش‌/934م‌، تمامى‌ لقبها از جمله‌ بگ‌ بِى‌ْ در اين‌ كشور منسوخ‌ شد. با وجود اين‌، امروزه‌ در محاوره‌ و مكاتبه‌، عنوان‌ «بِى‌» براي‌ آقايان‌ و «بايان‌» براي‌ خانمها به‌كار مى‌رود ميدان‌لاروس‌،«دائرة المعارف‌ اسلام‌»، همانجاها.
واژة «باي‌» را عربها به‌ معنى‌ امير به‌ كار برده‌اند كاظم‌ قدري‌، /43، اما اين‌ واژه‌ در گويشهاي‌ مختلف‌ زبان‌ تركى‌، به‌ معنى‌ ثروتمند است‌. در گويش‌ آلتايى‌ اين‌ كلمه‌ را به‌ همان‌ معنى‌، به‌ صورت‌ «پاي‌» تلفظ مى‌كنند و ثروت‌ و ثروتمندي‌ را «پايتاق‌» مى‌گويند همو، /41. در گويشهاي‌ مختلف‌ تركى‌، باي‌ معادل‌ لفظ شاه‌ در فارسى‌، به‌ هر چيز بزرگ‌ اطلاق‌ مى‌شود و در مواردي‌ با نام‌ پرندگان‌ تركيب‌ مى‌شود و گاه‌ عنوان‌ و لقبى‌ را به‌ وجود مى‌آورد، مانند «باي‌ سُنْقُر» به‌ معنى‌ نوعى‌ باز شكاري‌، «باي‌ قُرا»، نوعى‌ كركس‌ و «باي‌ قوش‌» به‌ معنى‌ پرندة بزرگ‌ يا جغد همو، /41 -42.
سران‌ حكومت‌ عثمانى‌ پس‌ از فتح‌ شمال‌ افريقا در اوايل‌ سدة 0ق‌/6م‌، در طرابلس‌، تونس‌ و الجزاير استاندارانى‌ به‌ عنوان‌ «پاشا»، «باي‌» و «داي‌» گماشتند بروكلمان‌، 48. پس‌ از تأسيس‌ سلسلة حسينيان‌ در 117ق‌/705م‌ در تونس‌، باي‌ به‌ معنى‌ «سيد العظيم‌» و «امير» كه‌ از القاب‌ رؤساي‌ اردوي‌ عثمانى‌ و فرزندان‌ پاشاها بود، به‌ صورت‌ لقب‌ حكام‌ خاندان‌ حسينى‌ در تونس‌ درآمد ابن‌خوجه‌، 7. اين‌ لقب‌ تا زمان‌ خلع‌ اميرمحمد امين‌ باي‌، نوزدهمين‌ فرمانرواي‌ سلسلة حسينيان‌ و اعلام‌ جمهوري‌ در تونس‌ در 336ش‌/957م‌ به‌ حكام‌ اين‌ كشور اطلاق‌ مى‌شد همو، 5، حاشية .
بيگم‌ نيز كه‌ در گويشهاي‌ مختلف‌ زبان‌ تركى‌ به‌ صورت‌ بيگا، بيگه‌، بَيِم‌، بيگيم‌ تلفظ مى‌شود، به‌ معنى‌ شاه‌زاده‌ خانم‌ و زنى‌ منسوب‌ به‌ خانوادة اصيل‌ است‌. واژة بيگاج‌ بيگ‌ - آچه‌ نيز به‌ دختر خانواده‌هاي‌ بزرگ‌ و زنان‌ شايان‌ احترام‌ گفته‌ مى‌شود كاظم‌ قدري‌، /43. عنوان‌ بيگم‌ كه‌ به‌ ملكه‌، خاتون‌، اميرزاده‌، نواب‌زاده‌ و صاحب‌ خانه‌ نيز اطلاق‌ مى‌شود دهلوي‌، /67، در دوران‌ فرمانروايى‌ سلاطين‌ مغول‌ در هند 32- 274ق‌/526- 858م‌ به‌ مادران‌، خواهران‌ و بيوة حكمرانان‌ داده‌ مى‌شد«دائرةالمعارف‌اسلام‌»، ؛ V/344 ميدان‌ لاروس‌، .II/242 بسياري‌ از زنان‌ درباري‌ و منسوب‌ به‌ خاندان‌ فرمانروايان‌ مغول‌ در هند نيز لقب‌ بيگم‌ داشته‌اند. در بابرنامه‌ ، از زنان‌ و دختران‌ خاندان‌ بابري‌ با لقب‌ بيگم‌ ياد شده‌ است‌ بابر، 4، 52؛ I/1161 , 2 EI؛ نيز نك: بايزيد بيات‌، 10.
در دوران‌ فرمانروايان‌ صفوي‌، لقب‌ بيگم‌ مخصوص‌ زنان‌ درباري‌ بود ايرانيكا، .IV/80 از آن‌ جمله‌ مى‌توان‌ به‌ بيگم‌ موصلو، همسر شاه‌ اسماعيل‌ صفوي‌ اشاره‌ كرد پارسا دوست‌، 78. از بيگمهاي‌ دوران‌ قاجاريه‌، بيگم‌ جان‌ خانم‌، دختر فتحعلى‌شاه‌ قاجار را مى‌توان‌ نام‌ برد كه‌ از زنان‌ عارف‌ و فاضل‌ عصر خويش‌ بود اعلمى‌، /75.
امروزه‌ در پاكستان‌، برخى‌ از زنان‌ شوهردار اين‌ عنوان‌ را به‌ جاي‌ عنوان‌ خانم‌ به‌ كار مى‌برند. در تركيه‌ نيز لقب‌ بيگم‌ به‌ عنوان‌ اسم‌ استفاده‌ مى‌شود «دائرة المعارف‌ اسلام‌»، نيز 2 ، EIهمانجاها.
مآخذ: ابن‌ خوجه‌، محمد، صفحات‌ من‌ تاريخ‌ تونس‌، به‌ كوشش‌ حمادي‌ ساحلى‌ و جيلانى‌ بن‌ حاج‌ يحيى‌، بيروت‌، 986م‌؛ اعلمى‌ حائري‌، محمد حسين‌، تراجم‌ اعلام‌ النساء، بيروت‌، 407ق‌/987م‌؛ بابر، ظهيرالدين‌ محمد، بابرنامه‌، كيوتو، 995م‌؛ بار تولد، و.و.، تركستان‌ نامه‌، ترجمة كريم‌ كشاورز، تهران‌، 366ش‌؛ بايزيد بيات‌، تذكرة همايون‌ و اكبر، به‌ كوشش‌ محمد هدايت‌ حسين‌، كلكته‌، 360ق‌؛ بروكلمان‌، كارل‌، تاريخ‌ ملل‌ و دول‌ اسلامى‌، ترجمة هادي‌ جزايري‌، تهران‌، 346ش‌؛ پارسا دوست‌، منوچهر، شاه‌ اسماعيل‌ اول‌، تهران‌، 375ش‌؛ دايرةالمعارف‌ فارسى‌؛ دهلوي‌، احمد، فرهنگ‌ آصفيه‌، دهلى‌، 974م‌؛ كاشغري‌، محمود، ديوان‌ لغات‌ الترك‌، استانبول‌، 333ق‌؛ كاظم‌ قدري‌، حسين‌، تورك‌ لغتى‌، استانبول‌، 928م‌؛ لغت‌ نامة دهخدا؛ نيز:
EI 2 ; IA; Iranica; Meydan Larousse, Istanbul, 1987; Pakal o n, M. Z., Osmanl o tarih deyimleri ve terimleri s N zl O g O , Istanbul, 1983; T O rk ansiklopedisi, Istanbul, 1968; T O rkiye diyanet vakf o Isl @ m ansiklopedisi, Istanbul, 1992.
جلال‌ خسروشاهى‌
 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 12  صفحه : 4996
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست