بَشْتَكى، بدرالدين محمد بن ابراهيم بن محمد 48-30ق/ 347-427م، كاتب و شاعر. سبب شهرت وي به بشتكى آن است كه در بشتك محلهاي خارج از قاهره به دنيا آمد و زمانى را در خانقاه بشتك سپري كرد ابن حجر، انباء...، /32، ذيل...، 09؛ سخاوي، الضوء...، /77. پدر وي اهل دمشق بود و به همين سبب، برخى پسر را نيز دمشقى پنداشتهاند ابن حجر، سخاوي، همانجاها؛ اما از آنجا كه در قاهره نشأت يافت، منابع متأخرتر او را قاهري هم خواندهاند بغدادي، /86؛ كحاله، /15. بشتكى از همان كودكى دوستدار علم بود و قرآن و نيز چندين كتاب، از جمله كتابى در فقه حنفى را حفظ كرد؛ سپس از محضر استادانى چون ابن نباته، بهاءالدين سبكى، شمسالدين ابن صائغ و ابن ابى حجله و ديگران كسب علم كرد ابن حجر، سخاوي، همانجاها؛ ابن عماد، /95. او پساز چندي، با جلالالدين خطيب دارَيّا آشنا گرديد و همراه وي راهى دمشق شد و از دانشمندان آنجا نيز بهره برد ابن حجر، انباء، همانجا. بشتكى خطى نيكو داشت و آثار بزرگانى چون ابن نباته ديوانوي را در مجلد گرد آورده است را استنساخ كرد. وي از اين طريق روزگار مىگذرانيد ابن حجر، همانجا؛ سخاوي، همان، /77- 78؛ ابن تغري بردي، 5/43؛ گويند كه در يكى از خانههاي مدرسة منصوريه منزل داشت و سراسر روز به كار استنساخ مشغول بود و هرروز كرّاسه دربارة كراسه، نك: افشار، 3- 5 باز مىنوشت و دوشنبهها و پنجشنبهها براي خريد به بازار كتاب مىرفت ابن حجر، ذيل، 10؛ مقريزي، /61؛ ابن تغري بردي، همانجا. بشتكى با شيخ شهابالدين كازرونى د 33ق/333م همنشين بود نك: ابنحجر، الدرر...، /35-36. اين شيخ كهگويا از سرزمين فارس به مصر رفته بود، صوفى مشرب بود و مردم بسياري، به خصوص جوانان به اميد كرامات، به وي گرويدند. يكى از اين جوانان، بشتكى بود كه ديرزمانى در خدمت او ماند و بسياري از آثار ابن عربى را براي وي استنساخ كرد. اما سرانجام، وي از اين صوفى و به خصوص از ابن عربى روي بر تافت و حتى به تقبيح عقايد او نيز پرداخت همو، انباء، همانجا و آنگاه به مذهب ظاهري ابن حزم گراييد. در منابع همان، /32-33 چنين آمده است كه وي يك بار در مكه و يك بار در قاهره مورد بازخواست قاضيان قرار گرفت و حتى به زندان افتاد. از نوشتة ابن حجر همانجا چنين بر مىآيد كه سبب اين امر، گرايش وي به مذهب ظاهري بوده است؛ اما به نظر مىرسد، همانطور كه سخاوي اشاره كرده، سبب آن گرايشهاي صوفيانة او بوده است الضوء، /77. بشتكى به هزل و مجون بسيار علاقهمند بود و با كسانى چون ابن خطيب داريا و شرفالدين عيسى عاليه، معروف به عويس و ابن مكانس مكاتباتى به هزل داشت ابن حجر، همان، /33؛ ابن تغري بردي، 5/44؛ عصامالدين، /97-01 و كسانى چون ابن حجه در بيت، بدرالدين دمامينى در بيت و ابن خطيب داريا در بيت را هجو گفت و پاسخهاي سخت شنيد مثلاً هجاهاي عويس دربارة او بسيار زننده است، نك: سخاوي، همان، /78-79؛ ابن تغري بردي، همانجا؛ ابن صيرفى، /95-96؛ ابن اياس، /14؛ سرانجام، بشتكى دست از هجا و ستيزه كشيد و دينداري و عزلت پيشه كرد ابن حجر، همان، نيز ذيل، همانجاها؛ سخاوي، همان، /78. از شاگردان وي مىتوان ابن حجر عسقلانى را نام برد. وي نزد بشتكى، ادب، عروض و انشا آموخت؛ نيز ابن مكانس، تربيت فرزندش مجدالدين را به وي سپرد ابن حجر، همانجا؛ سخاوي، الذيل...، 8، الجواهر...، /75. بشتكى 0 ساله بود كه سرانجام در يكى از حمامهاي قاهره درگذشت. آثار: . آكام المرجان فى احكام الجان آلوارت،شم .10327 . مركز الاحاطة فى ادباء غرناطة عبدالبديع، /46. وي الاحاطة لسانالدين ابن خطيب را كه مجلد بوده، در مجلد مختصر كرده است؛ سال تلخيص و استنساخ كتاب 93ق است. . منتقى شرح بديعية العميان II/6 S, .GAL, بديعية العميان از شمسالدين محمد ابن جابر هَوّاري است كه احمد بن يوسف بصير غرناطى بر آن شرحى نوشته، و بشتكى منتخبى از آن شرح را گرد آورده است. و . يك قصيده آلوارت،شم و يك مدحيه همان، شم .41 افزون بر اين، وي كتابى به نام طبقات الشعراء داشته كه در منابع بارها از آن ياد شده سخاوي، الضوء، /77؛ شوكانى، /3؛ حاجى خليفه، /20؛ زركلى، /00، اما تاكنون نسخهاي از آن شناخته نشده است. وي با آنكه اشعار فراوانى داشت، هرگز به جمعآوري آنها در يك ديوان اقدام نكرد، در عوض اديبى ديگر به نام شهابالدين حجازي مقداري از آنها را گردآورد سخاوي، الجواهر، /11؛ شوكانى، /3-4؛ اما امروز از اين مجموعه چيزي جز آنچه سخاوي نقل كرده است همان، /9، 07-11 و ابياتى پراكنده در منابع ديگر چيزي يافت نمىشود. مجموعة اين ابيات 64 بيت است. مضامينى كه در اين اشعار آمده، افزون بر اشعار ستايشآميزي كه براي ابن حجر سروده همان، /11-17، و مدح ابن جماعه ابن حجر، انباء، همانجا، ذيل، 09؛ سخاوي، الضوء، همانجا، اين منابع اصل اشعار را ذكر نكردهاند، ابياتى در غزل ابن اياس، /13، وصف تفرجگاههاي قديم مصر همو، /4، رثا سخاوي، الجواهر، /9 و نيز اشعار مناسبت ابن اياس، /43 است. مآخذ: ابن اياس، محمد، بدائع الزهور، به كوشش محمد مصطفى، قاهره، 402- 404ق؛ ابن تغري بردي، النجوم؛ ابن حجر عسقلانى، احمد، انباء الغمر، حيدرآباد دكن، 392ق؛ همو، الدرر الكامنة، حيدرآباد دكن، 396ق/976م؛ همو، ذيل الدرر الكامنة، به كوشش عدنان درويش، قاهره، 412ق/992م؛ ابن صيرفى، على، نزهة النفوس و الابدان، به كوشش حسن حبشى، قاهره، 973م؛ ابن عماد، عبدالحى، شذراتالذهب، قاهره،350ق؛ افشار، ايرج، «كراسه»، ميراثشهاب، قم،379ش، س ، شم ؛ بغدادي، هديه؛ حاجى خليفه، كشف؛ زركلى، اعلام؛ سخاوي، عبدالرحمان، الجواهر و الدرر، به كوشش حامد عبدالحميد و طه زينى، قاهره، 406ق/986م؛ همو، الذيل على رفع الاصر، بهكوشش جودت هلال و محمد محمود صبح، قاهره، 966م؛ همو، الضوء اللامع، بيروت، دارمكتبة الحياة؛ شوكانى، محمد، البدر الطالع، بيروت، دارالمعرفه؛ عبدالبديع، مصطفى، فهرس المخطوطات المصورة، تاريخ، قاهره، 956م؛ عصامالدين عمري، عثمان، الروض النضر، به كوشش سليم نعيمى، بغداد، 394ق/974م؛ كحاله، عمررضا، معجمالمؤلفين، بيروت، 376ق/ 957م؛ نيز: Ahlwardt; GAL, S. رضوان مساح