responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 12  صفحه : 4885
بسيط الحقيقه‌
جلد: 12
     
شماره مقاله:4885

بَسيطُالْحَقيقه‌، اصطلاحى‌ در فلسفة اسلامى‌ كه‌ به‌ ويژه‌ در حكمت‌ صدرالدين‌ شيرازي‌ د 051ق‌/641م‌ به‌ صورت‌ قاعده‌اي‌ فلسفى‌ براي‌ دلالت‌ بر بساطت‌ ويژة ذات‌ خداوند به‌ كار رفته‌ است‌. بسيط حقيقى‌ بر وجودي‌ اطلاق‌ مى‌شود كه‌ نه‌ تنها از اجزاء عينى‌ تركيب‌ نشده‌ است‌، بلكه‌ در تحليل‌ عقلى‌ نيز نمى‌توان‌ براي‌ آن‌ اجزائى‌ تصور كرد جرجانى‌، 8. اين‌ مفهوم‌ بر تمايز ميان‌ تركيب‌ خارجى‌ و تركيب‌ ذهنى‌ استوار است‌. آنچه‌ به‌ معناي‌ عرفى‌ بسيط شمرده‌ مى‌شود، اگر در ذهن‌ هويتى‌ تجزيه‌پذير داشته‌ باشد، يعنى‌ تركيب‌ ذهنى‌ بپذيرد، با آنكه‌ از تركيب‌ خارجى‌ به‌ دور است‌، از بساطت‌ حقيقى‌ برخوردار نيست‌. با اين‌ تعريف‌، بسيط الحقيقه‌ مصداق‌ راستينى‌ جز وجود مطلق‌، يعنى‌ حقيقت‌ِ وجود ندارد، زيرا هستيهاي‌ مقيد و محدود - دست‌ كم‌ به‌ اعتبار ذهنى‌ - مركب‌ از جنس‌ و فصل‌، و به‌ تعبيري‌ ماده‌ و صورت‌ عقليند كه‌ ماهيت‌ آنها را تشكيل‌ مى‌دهند. بنابراين‌، بسيط حقيقى‌ تنها بر خداوند واجب‌الوجود صدق‌ مى‌كند كه‌ حيثيتى‌ جز هستى‌ محض‌ ندارد و هيچ‌ گونه‌اي‌ از تركيب‌ در او متصور نيست‌ صدرالدين‌، الاسفار، /00-07؛ سبزواري‌، «غرر...»، 55-56؛ براي‌ عدم‌ تركيب‌ واجب‌ الوجود، نيز نك: ابن‌ سينا، 51 -52.
ويژگى‌ بسيط الحقيقه‌ اين‌ است‌ كه‌ گسترة وجودي‌ آن‌ همة هستيها را در برمى‌گيرد. به‌ بيان‌ ديگر، وجود بسيط و صِرف‌، هستى‌ تمام‌ و تمام‌ هستى‌ است‌ و از اين‌رو، موجودات‌ بهره‌ها و مظاهر و مرتبه‌هاي‌ گوناگونى‌ از آنند و حقيقتى‌ مستقل‌ از آن‌ ندارند. اين‌ معنى‌ در قاعده‌اي‌ فلسفى‌ به‌ صورت‌ «بسيط الحقيقة كل‌ الاشياء و ليس‌ بشى‌ء منها = بسيط الحقيقه‌ همة اشياء است‌ و خود هيچ‌ يك‌ از آنها نيست‌» بيان‌ شده‌ است‌ صدرالدين‌، همان‌، /68، /10. بخش‌ دوم‌ اين‌ عبارت‌ تأكيدي‌ بر اين‌ نكته‌ است‌ كه‌ محيط بودن‌ وجود خداوند بر موجودات‌ به‌ جنبة وجودي‌ و كمالى‌ آنها باز مى‌گردد، نه‌ جنبة نقصانى‌ و عدمى‌ آنها كه‌ تعيين‌ كنندة حدود وجودي‌ اشياء است‌. بسيط الحقيقه‌ در عين‌ آنكه‌ از حيث‌ وجود و ظهور با همة موجودات‌ يكى‌ است‌، در ذات‌ خود غير آنهاست‌. وجودِ هر چيز را، آنگاه‌ كه‌ حد و تعين‌ ويژة آن‌ در نظر گرفته‌ نشود، مى‌توان‌ بر بسيط الحقيقه‌ حمل‌ كرد و به‌ نوعى‌ با آن‌ متحد دانست‌ همان‌، /14- 15. دربارة نوع‌ اين‌ حمل‌ كه‌ بيانگر نحوة احاطة ذات‌ الهى‌ بر موجودات‌ است‌، بحثهاي‌ دقيقى‌ به‌ ميان‌ آمده‌ است‌ نك: نوري‌، 65 - 68.
صدرالدين‌ شيرازي‌ قاعدة بسيط الحقيقه‌ را موضوعى‌ دانسته‌ كه‌ فهم‌آن‌ جز براي‌كسانى‌ كه‌ خداوند به‌ايشان‌ علم‌ و حكمت‌بخشيده‌،دشوار است‌ همان‌، /10. وي‌ مدعى‌ است‌ كه‌ پيش‌ از خود او كسى‌ جز ارسطو به‌ درك‌ آن‌ نائل‌ نشده‌ است‌، اما گويا وجه‌ سخن‌ او بايد چنين‌ باشد كه‌ در روزگار او كتاب‌ مشهور و اثر گذار اثولوجيا ه م‌ را كه‌ مشتمل‌ بر پاره‌هايى‌ از انئادها ي‌افلوطين‌ و حاوي‌ انديشه‌هاي‌ نوافلاطونى‌ است‌ - با آنكه‌ محتواي‌ اين‌ اثر با تعاليم‌ ارسطو سازگاري‌ چندانى‌ ندارد - از ارسطو مى‌پنداشته‌اند. محور مباحث‌ اثولوجيا نظرية نوافلاطونى‌ «فيض‌» يا «صدور» است‌ كه‌ مى‌توان‌ آن‌ را از عناصر شكل‌ دهنده‌ در انديشة فلسفى‌ اسلامى‌ به‌ شمار آورد. برخى‌ از بيانهايى‌ كه‌ در اين‌ اثر دربارة اوصاف‌ «احد» و پيوند آن‌ با مراتب‌ وجودي‌ مخلوقات‌ آمده‌ است‌، مناسبتى‌ با مضمون‌ قاعدة بسيط الحقيقه‌ نشان‌ مى‌دهد نك: «اثولوجيا»، 34- 35؛ نيز نك: «رسالة...»، 76-77. از سوي‌ ديگر، موضوع‌ بسيط بودن‌ ذات‌ الهى‌ در آثار فلاسفة پيش‌ از صدرالمتألهين‌ نيز آمده‌ است‌ نك: ابن‌ سينا، 51 -53، ولى‌ وضع‌ اصطلاح‌ بسيط الحقيقه‌ و بحث‌ هستى‌ شناسانه‌ دربارة اين‌ مفهوم‌ را بايد به‌ صدرالمتألهين‌ نسبت‌ داد، به‌ ويژه‌ آنكه‌ مسألة اصالت‌ وجود كه‌ نخستين‌بار موردتوجه‌ او قرار گرفته‌ است‌، مبناي‌ اصلى‌ اين‌ بحث‌ را تشكيل‌ مى‌دهد. پيروان‌ صدرالدين‌ شيرازي‌ - مانند فيض‌ كاشانى‌، ملاهادي‌ سبزواري‌ و ملاعلى‌ نوري‌ كه‌ رساله‌اي‌ مستقل‌ در اين‌ موضوع‌ دارد نك: مآخذ پايان‌ مقاله‌ - نيز به‌ گسترش‌ اين‌ بحث‌ پرداخته‌اند.
سخن‌ از شمول‌ وجود بسيط حقيقى‌ بر مراتب‌ موجودات‌ كه‌ از نتايج‌ انديشة وحدت‌ وجود به‌ شمار مى‌رود، به‌ تعبيرهاي‌ گوناگون‌ در ادبيات‌ عرفانى‌ نيز به‌ چشم‌ مى‌خورد براي‌ نمونه‌، نك: نسفى‌، 83-84. تعبيرهايى‌ مشابه‌ با آنچه‌ در آثار صدرالمتألهين‌ آمده‌ است‌، بيش‌ از همه‌ در نوشته‌هاي‌ ابن‌ عربى‌ د 38ق‌/240م‌ و پيروان‌ او يافت‌ مى‌شود و بايد آنها را از نمونه‌هاي‌ تأثير مكتب‌ ابن‌ عربى‌ در حكمت‌ صدرالمتألهين‌ شمرد كه‌ به‌ گفتة خود او امتياز آن‌ در به‌ هم‌ تنيدن‌ و هماهنگ‌ ساختن‌ وحى‌ و عقل‌ و عرفان‌ بود. به‌ بيان‌ ابن‌ عربى‌ «در ذات‌ِ حق‌ تركيب‌ عين‌ بساطت‌، و احديت‌ عين‌ كثرت‌ است‌» 3/9 -0؛ نيز نك: صدرالدين‌، مفاتيح‌...، 67- 68. بدين‌گونه‌ - همچنان‌كه‌ ملاهادي‌ سبزواري‌ مى‌گويد - ويژگى‌ بسيط الحقيقه‌ اشاره‌اي‌ است‌ به‌ مفهوم‌ عرفانى‌ «كثرت‌ در وحدت‌» «غرر»، 73، رسائل‌، 03، 06. عبدالرزاق‌ كاشى‌ نيز ذات‌ احديت‌ را «حضرت‌ وجود» خوانده‌، و آن‌ را جامع‌ جميع‌ حقايق‌ دانسته‌ است‌ ص‌ 2. مى‌توان‌ گفت‌ كه‌ مفهوم‌ «وجودمطلق‌» با معناي‌ خاصى‌ كه‌ نزد شارحان‌ ابن‌ عربى‌ داشته‌، قابل‌ تطبيق‌ بر بسيطالحقيقه‌ است‌ نك: آملى‌، 06، 09-10؛ صدرالدين‌، الاسفار، /16- 17؛ نوري‌، 48.
صدرالدين‌ شيرازي‌ در اثبات‌ اينكه‌ بسيط الحقيقه‌ كل‌ موجودات‌ است‌، بدين‌گونه‌ استدلال‌ مى‌كند كه‌ اگر بسيط حقيقى‌ كل‌ موجودات‌ نباشد، ذات‌ او حاصل‌ از «چيزي‌ بودن‌» و «چيز ديگري‌ نبودن‌» خواهد بود و اين‌ مستلزم‌ تركيب‌ در ذات‌ او، و نفى‌ بساطت‌ آن‌ است‌، هرچند اين‌ نفى‌ به‌ حسب‌ اعتبار و تحليل‌ عقل‌ باشد، چنانكه‌ درمورد همة هستيهاي‌ امكانى‌ و محدود صادق‌ است‌. به‌ بيان‌ ديگر، اگر وجود «الف‌»، وجود «ب‌» را در بر نداشته‌ باشد، مى‌توان‌ نفى‌ «ب‌» را به‌ «الف‌» نسبت‌ داد. در اين‌ صورت‌، «الف‌» مركب‌ از دو حيثيت‌ خواهد بود: «الف‌» بودن‌ وجود و «ب‌» نبودن‌ عدم‌، يعنى‌ «بودن‌ِ» خود و «نبودن‌ِ» غيرخود، و لازم‌ مى‌آيد كه‌ اين‌ هر دو حيثيت‌ يكى‌ باشد صدرالدين‌، همان‌، /68-70، /11-12، المشاعر، 9-0؛ نوري‌، 45 -46. دليل‌ آنكه‌ اين‌ دو حيثيت‌ جدا دانسته‌ مى‌شوند، اين‌ است‌ كه‌ «الف‌» بودن‌، امري‌ وجودي‌ است‌ و نمى‌تواند فى‌ نفسه‌ با جنبة سلب‌ و نيستى‌ چيز ديگري‌ يكى‌ باشد صدرالدين‌، الاسفار، /70-71، /13- 14. برهان‌ صدرالدين‌ شيرازي‌ بر اين‌ نكته‌ استوار است‌ كه‌ ميان‌ عدم‌ مضاف‌ كه‌ منشأ آثار وجودي‌ است‌، و عدم‌ مطلق‌ كه‌ امري‌ است‌ اعتباري‌ و از اين‌رو نمى‌تواند يكى‌ از وجوه‌ شى‌ء را تشكيل‌ دهد و از اجزاء تركيب‌ محسوب‌ شود، بايد فرق‌ نهاد. از اين‌رو، سلب‌ چيزي‌ از يك‌ موجود، عدم‌ مطلق‌ نيست‌، بلكه‌ يكى‌ از حيثيتهاي‌ آن‌ موجود به‌ شمار مى‌آيد و مستلزم‌ تركيب‌ در آن‌ است‌ نوري‌، 47 و اين‌ به‌ طريق‌ اولى‌ دربارة وجود بسيط حقيقى‌ صادق‌ است‌. اما اينكه‌ ذات‌ خداوند به‌ برخى‌ صفات‌ سلبى‌ شناخته‌ مى‌شود، يعنى‌ صفاتى‌ كه‌ داشتن‌ آنها بايد از او نفى‌ گردد، اين‌ حكم‌ را نقض‌ نمى‌كند، زيرا همة اين‌ صفات‌ سلبى‌ مانند جهل‌ و عجز اموري‌ عدميند و نفى‌ِ عدم‌ معنايى‌ جز اثبات‌ امري‌ وجودي‌ و كمالى‌ ندارد صدرالدين‌، همان‌، /71-72، /14؛ نوري‌، 47 - 48.
برهانى‌ كه‌ ذكر آن‌ رفت‌، مبتنى‌ بر عين‌ مفهوم‌ بسيط الحقيقه‌ است‌، بدين‌ معنى‌ كه‌ چنين‌ وجودي‌، از آن‌رو كه‌ بسيط الحقيقه‌ است‌، ذاتاً اقتضاي‌ آن‌ دارد كه‌ كل‌ موجودات‌ باشد و در عين‌ حال‌ منزه‌ از تعينات‌ آنها. به‌ همين‌ دليل‌، اگر بسيط الحقيقه‌ فاقد اين‌ ويژگى‌ فرض‌ شود، بسيط بودن‌ او نفى‌ شده‌ است‌. بدين‌ترتيب‌، با تصديق‌ اينكه‌ ذات‌ الهى‌ مصداق‌ بسيط حقيقى‌ است‌، مى‌توان‌ نتيجه‌ گرفت‌ كه‌ ذات‌ الهى‌ حقيقتى‌ تام‌ است‌ كه‌ هيچ‌ چيزي‌ بيرون‌ از آن‌ نيست‌ نك: صدرالدين‌، همان‌، /68.
از مفهوم‌ بسيط الحقيقه‌ در بيان‌ موضوعات‌ ديگري‌ نيز استفاده‌ شده‌ است‌، از جمله‌ اينكه‌ علم‌ و اراده‌ و ديگر صفات‌ كمالى‌ خداوند، از يك‌سو عين‌ ذات‌ او هستند و از سوي‌ ديگر آن‌ ذات‌ بسيط حقيقتى‌ غير از يكايك‌ اين‌ صفات‌ دارد. همچنين‌ صفاتى‌ كه‌ به‌ وجود بسيط الهى‌ نسبت‌ داده‌ مى‌شوند، بايد خود از چنين‌ بساطت‌ و جامعيتى‌ برخوردار باشند. بنابراين‌، همچنان‌ كه‌ وجود بسيط در مرتبة ذات‌ خويش‌ همة موجودات‌ است‌، به‌ همين‌ گونه‌ كمال‌ بسيطى‌ كه‌ او از آن‌ برخوردار است‌، همة كمالات‌ است‌، و علم‌ و قدرت‌ بسيط او، كمال‌ِ همة علوم‌ و قدرتهاست‌ نوري‌، 48. همين‌ نسبت‌ دربارة موضوعاتى‌ كه‌ صفات‌ الهى‌ به‌ آنها تعلق‌ مى‌گيرند نيز صادق‌ است‌، از جمله‌ درمورد شمول‌ علم‌ خداوند بر اشياء. علم‌ همچون‌ وجود، حقيقت‌ واحدي‌ دارد كه‌ در عين‌ وحدت‌ و بساطتش‌، علم‌ تفصيلى‌ به‌ همه‌ چيز است‌ و هستى‌ هيچ‌ چيزي‌ بيرون‌ از آن‌ نيست‌ صدرالدين‌، المشاعر، 5 -6، تفسير، /97- 98؛ سبزواري‌، «غرر»، 70-73، رسائل‌، 11. اين‌ مفهوم‌ در بيان‌ علم‌ خداوند به‌ ذات‌ خويش‌ نيز به‌ كار رفته‌ است‌. خداوند از آن‌رو كه‌ بسيط الحقيقه‌ است‌ و هيچ‌گونه‌ حجاب‌ و آلايشى‌ در او راه‌ ندارد، وجود او عين‌ آشكار بودنش‌ بر خويش‌ است‌ و او خود را، چنانكه‌ هست‌، ادراك‌ مى‌كند و بدين‌گونه‌، هم‌ علم‌ است‌، هم‌ عالم‌ و هم‌ معلوم‌ فيض‌، 9-0؛ آشتيانى‌، 35.
با آنكه‌ عنوان‌ بسيط الحقيقه‌ به‌ معنى‌ راستين‌ تنها بر ذات‌ الهى‌ صدق‌ مى‌كند، نفس‌ انسانى‌ را نيز در مرتبة وجودي‌ خود مى‌توان‌ نمونه‌اي‌ از بسيط حقيقى‌ شمرد كه‌ كاربرد اين‌ مفهوم‌ دربارة آن‌ در تبيين‌ پديده‌هاي‌ نفسانى‌ اهميت‌ بسياري‌ دارد. نفس‌ انسان‌ كه‌ برپا دارنده‌ و تدبيركنندة بدن‌ است‌، در عين‌ آنكه‌ هويت‌ واحد و بسيطى‌ دارد، منشأ و غايت‌ همة نيروها و افعال‌ِ اوست‌. از همين‌رو، گفته‌ شده‌ است‌ كه‌ چون‌ نفس‌ را مى‌توان‌ در مرتبة خود بسيط الحقيقه‌ دانست‌، بايد از ويژگى‌ بسيط الحقيقه‌ برخوردار باشد. بنابراين‌، نفس‌ با آنكه‌ واحد است‌، با نيروهاي‌ خويش‌ متحد است‌ و همة نيروهاي‌ انسانى‌ مراتب‌ و مظاهر نفس‌ به‌ شمار مى‌آيند صدرالدين‌، الاسفار، /1؛ سبزواري‌، «غرر»، 01، 14. سبزواري‌ مى‌گويد: همين‌ نسبت‌ را مى‌توان‌ ميان‌ هر يك‌ از نيروهاي‌ عالى‌ نفس‌ و نيروهايى‌ كه‌ فروتر از آن‌، و در خدمت‌ آنند، برقرار دانست‌ همانجا.
مآخذ: آشتيانى‌، مهدي‌، تعليقه‌ بر شرح‌ منظومة حكمت‌ سبزواري‌، به‌ كوشش‌ عبدالجواد فلاطوري‌ و مهدي‌ محقق‌، تهران‌، 367ش‌؛ آملى‌، حيدر، جامع‌ الاسرار، به‌ كوشش‌ هانري‌ كربن‌ و عثمان‌ يحيى‌، تهران‌، 368ش‌؛ ابن‌ سينا، النجاة، به‌ كوشش‌ محمدتقى‌ دانش‌پژوه‌، تهران‌، 364ش‌؛ ابن‌ عربى‌، محمد، الفتوحات‌ المكية، به‌ كوشش‌ عثمان‌ يحيى‌، قاهره‌، 410ق‌/990م‌؛ «اثولوجيا»، منسوب‌ به‌ ارسطو، افلوطين‌ عندالعرب‌، به‌ كوشش‌ عبدالرحمان‌ بدوي‌، كويت‌، 977م‌؛ جرجانى‌، على‌، التعريفات‌، قاهره‌، 357ق‌/938م‌؛ «رسالة فى‌ العلم‌ الالهى‌»، منسوب‌ به‌ فارابى‌، افلوطين‌ عندالعرب‌، به‌ كوشش‌ عبدالرحمان‌ بدوي‌، كويت‌، 977م‌؛ سبزواري‌، ملاهادي‌، رسائل‌، به‌كوشش‌ جلال‌الدين‌ آشتيانى‌، تهران‌، 370ش‌؛ همو، «غرر الفرائد»، شرح‌ منظومه‌، تهران‌، 298ق‌؛ صدرالدين‌ شيرازي‌، محمد، الاسفار، تهران‌، 383ق‌؛ همو، تفسير، به‌ كوشش‌ محمد خواجوي‌، قم‌، 364ش‌؛ همو، المشاعر، به‌ كوشش‌ هانري‌ كربن‌، تهران‌، 342ش‌/964م‌؛ همو، مفاتيح‌ الغيب‌، به‌ كوشش‌ محمد خواجوي‌، تهران‌، 363ش‌؛ عبدالرزاق‌ كاشى‌، اصطلاحات‌ الصوفية، به‌ كوشش‌ عبدالعال‌ شاهين‌، قاهره‌، 413ق‌/992م‌؛ فيض‌ كاشانى‌، محسن‌، اصول‌ المعارف‌، به‌ كوشش‌ جلال‌الدين‌ آشتيانى‌، قم‌، 362ش‌؛ نسفى‌، عزيزالدين‌، الانسان‌ الكامل‌، به‌ كوشش‌ ماري‌ژان‌ موله‌، تهران‌، 403ق‌/983م‌؛ نوري‌، ملاعلى‌، «بسيط الحقيقه‌ و وحدت‌ وجود»، منتخباتى‌ از آثار حكماي‌ الهى‌ ايران‌، به‌ كوشش‌ جلال‌الدين‌ آشتيانى‌، مشهد، 358ش‌. محمدجواد انواري‌
 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 12  صفحه : 4885
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست