بَدَخْشانىِ نَقْشْبَنْدي، محمدابراهيمخليلالله (1087- 1165ق/ 1676-1752م)،
از صوفيان طريقة نقشبنديه. وي در شاهجهانآباد دهلى زاده شد، ولى اصل او از
بدخشان بود، زيرا نياكان وي از آنجا مهاجرت كرده،و در هندوستان سكنى گزيده
بودند. پدرش،محمدعلى نيز كه به «حاجىبابا» شهرتداشت، از تركستان
بههندوستانمهاجرت كرده بود (واله، 1/94- 95؛ صبا، 16؛ هدايت، 53).
محمد ابراهيم بدخشانى از مريدان ميرجلالالدين حسين بدخشانى بود. وي در
جوانى در سپاه فتحاللهخان خوستى - كه از اميران اورنگزيب عالمگير بود -
خدمت مىكرد و شاهزاده محمد معزالدين با او مصاحبت داشت. محمد معزالدين،
همانگونه كه بدخشانى پيشگويى كرده بود، در هندوستان به حكومت رسيد و لقب
جهاندارشاه يافت. معروف است كه چندي بعد معزالدين نسبت به امور و احكام
دينى بىاعتنا شد و اين رفتار غضب بدخشانى را در پى داشت، به نحوي كه با
او ترك رابطه كرد. بدخشانى در اواخر عمر به سفر پرداخت و از مناطقى چون
احمدآباد، دكن، گجرات، مالوه و راجپوتانه ديدن كرد (واله، 1/95-97).
با اينكه گفتهاند وي علوم ظاهري را نياموخت (صبا، هدايت، همانجاها)،
تأليفات و آثاري به نام او در دست است، از جمله: يك مثنوي در 6 هزار بيت
و 5 دفتر كه به اشارة پير خود، ميرجلالالدين بدخشى در بحر رمل مسدس به نظم
درآورد. بخشى از اين مثنوي در رياض الشعراء نقل شده است. در اين اثر در
برخى موارد، قواعد وزن شعر به درستى رعايت نشده، و اين شايد به سبب امى
بودن و تعليم نديدن او بوده است (بغدادي، 1/38؛ واله، 1/95- 98؛ صبا،
همانجا)؛ نيز داستان احسن القصص كه الهام گرفته از داستان يوسف و زليخا
يجامى است (اته، 53). وي شرحى نيز بر برخى از آثار شاه نعمتالله ولى
نگاشته است (هدايت، همانجا).
بدخشانى در خانقاهى كه در لكهنو داشت، درگذشت. برخى منابع تاريخ درگذشت
وي را 1160ق ذكر كردهاند (بغدادي، صبا، همانجاها؛ آقابزرگ، 9/14؛ هدايت،
همانجا).
مآخذ: آقابزرگ، الذريعة؛ اته، هرمان، تاريخ ادبيات فارسى، ترجمة رضازاده
شفق، تهران، 1356ش؛ بغدادي، هديه؛ صبا، محمدمظفر حسين، تذكرة روز روشن، به
كوشش محمدحسين ركنزاده آدميت، تهران، 1343ش؛ واله داغستانى، عليقلى،
رياض الشعراء، نسخة عكسى موجود در كتابخانة مركز؛ هدايت، رضاقلى، رياض
العارفين، تهران، 1344ش. مرجان افشاريان