بُتْر، نام يكى از دو قبيلة اصلى بربر كه به همراه قبيلة برانس (ه م)، بربرهاي ساكن شمال افريقا را تشكيل مىدهند. واژة بتر در زبان عربى، جمع «ابتر»، به معناي دم بريده و بىعقبه است. بنا به روايتى برّ بن قيس بن عيلان (مادغيس) كه وي را نياي مشترك قبيلة بتر دانستهاند، ابتر خوانده شده است (نك: سلاوي، 1/61، 64 - 65)؛ ليكن اين وجه تسميه چندان درست به نظر نمىرسد. برخى از محققان نام بتر را مربوط به نوع پوششى مىدانند كه افراد اين قبيله بر تن مىكردند و بر اين باورند، بربرهايى را كه بُرنس (گونهاي لباس بلند كلاهدار) مىپوشيدند، برانس (جمع برنس) مىگفتند (دوزي، 71-72؛ موسوعة...، 1/29، 36؛ ژولين، 2/28)، و برعكس، آن دسته از بربرهايى را كه لباس كوتاه و بدون كلاه به تن مىكردند، بتر مىناميدند ( موسوعة،نيز ژولين، همانجاها). بترها برخلاف برانسها كه يكجانشين بودند و به كشاورزي مىپرداختند، مردمانى بدوي، كوچنده و دامدار به شمار مىرفتند ( موسوعة،1/35- 36؛ مونس، اطلس...، 134؛ نيز نك: اصطخري، 46) و همچنين وجه تمايز ديگر آنها با برانسها اين بوده است كه داراي پوستى سفيد، چشمانى روشن و موي بور بودند، ولى بترها پوستى سبزه و موهاي مشكى و چشمان تيره رنگ داشتند ( موسوعة،1/32). خاستگاه اولية بترها نواحى شرقى افريقاي مركزي بوده است. آنها سپس به سوي نواحى غرب سرازير شدند و با مردمان بومى اين سرزمينها درآميختند و نژاد بربر را به وجود آوردند و پس از ورود اعراب به نواحى شمال افريقا با آنها نيز در آميخته، فرهنگ عربى را پذيرفتند (همانجا). البته قوم بتر به علت ويژگيهاي طبيعى شمال افريقا، كم و بيش زبان قديم خود را حفظ كردند، چنانكه در زمان موحدون، خطيبان ابتدا خطبهها را به زبان بربري مىخواندند تا آن دسته از بربرها كه زبان عربى را به خوبى درك نمىكردند، مطلب را دريابند و پس از آن، خطبه به زبان عربى ايراد مىكردند (موسى، 211-212). بترها از نخستين اهالى افريقيه بودند كه اسلام را پذيرفتند. گروههايى از آنان در زمان عقبة بن نافع به مسلمانان پيوستند و در فتح مغرب شركت كردند، و افرادي از ميان آنها نيز از جانب واليان افريقيه به مناصب مهم نظامى منصوب شدند و حتى برخى از آنان مانند ميسره المطغري و خالد بن حميد زناتى از رهبران انقلاب در افريقيه بودند (مونس، فجر...، 390). قبيلة زناته كه از بزرگترين و معروفترين قبايل بربر بودند (ابن خلدون، 7/12)، يكى از تيرههاي قبيلة بتر به شمار مىرفتند (قلقشندي، 1/362) كه در حدود سال 297ق/910م طى درگيريهايى ميان فاطميان و امويان در اندلس از فرصت استفاده كردند و پس از حمله به مغرب، سجلماسه را متصرف شدند (مونس، اطلس، 372) و در 461ق مرابطون بر قوم زناته غلبه يافتند و سرزمين تافيللت و سجلماسه را از چنگ آنها بهدر آوردند (همان، 181). قبايل ضريسه، نفوسه، اداسه، لواته، خربه، مَطغَره، نفزاوه، بنى عزون و بنى نعمان جملگى از تيرههاي قبيلة بتر به شمار مىرفتند (سلاوي، 1/65؛ موسوعة، 1/37؛ ابن خلدون، 6/192؛ مونس، فجر، 384). از علماي منسوب به بتر مىتوان از ابومحمد مسلمة بن محمد بن بتري از اهالى اندلس (سمعانى، 2/79) و موسى بن صالح غمري از قبيلة زناته را نام برد (ابن خلدون، 6/138). مآخذ: ابن خلدون، العبر، به كوشش خليل شحاده، بيروت، 1981م؛ اصطخري، ابراهيم، مسالك و ممالك، ترجمة كهن فارسى، به كوشش ايرج افشار، تهران، 1340ش؛ دوزي، راينهارت، فرهنگ البسة مسلمانان، ترجمة حسينعلى هروي، تهران، 1359ش؛ ژولين، ش. ا.، تاريخ افريقيا الشمالية، ترجمة محمد مزالى و بشير بن سلامه، تونس، 1983م؛ سلاوي، احمد، الاستقصاء، به كوشش جعفر ناصري و محمد ناصري، دارالبيضا، 1954م؛ سمعانى، الانساب، حيدرآباد دكن، 1963م؛ قلقشندي، احمد، صبح الاعشى، قاهره، 1383ق/1963م؛ موسوعة تاريخ المغرب العربى، قاهره، 1414ق/1994م؛ موسى، عزالدين عمر، الموحدون فى الغرب الاسلامى، بيروت، 1411ق/1991م؛ مونس، حسين، اطلس تاريخ الاسلام، قاهره، 1407ق/1987م؛ همو، فجرالاندلس، قاهره، 1954م. بهزاد لاهوتى