responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 11  صفحه : 4470
بت‌
جلد: 11
     
شماره مقاله:4470


بُت‌، تمثال‌ يا پيكره‌اي‌ (از ايزد، شخص‌ و يا جانوري‌) كه‌ به‌ اعتقاد برخى‌ از اديان‌ از جهاتى‌ تقدس‌ و جنبة الوهيت‌ يافته‌ است‌ و واجد قدرتهاي‌ فوق‌ طبيعى‌ شناخته‌ مى‌شود. بتها را از چوب‌، سنگ‌، سفال‌ و يا انواع‌ فلزات‌ و حتى‌ عاج‌ و به‌ اندازه‌هاي‌ مختلف‌ مى‌سازند و در معابد (بتكده‌ها) و در خانه‌ها در جايگاه‌ معين‌ قرار مى‌دهند و با آداب‌ و اعمال‌ خاص‌ مى‌پرستند.
واژة «بت‌» صورت‌ فارسى‌ شدة نام‌ بودا1ست‌ (نك: دارمستتر، ؛ II/259 هوبشمان‌، 26 ؛ كريستن‌ سن‌، 1/254؛ براي‌ وجه‌ اشتقاق‌ ديگر، نك: هرن‌، 42 ؛ بارتولمه‌، و چون‌ در سرزمينهاي‌ شرقى‌ ايران‌ بتكده‌ها محل‌ پرستش‌ پيكرة بودا بوده‌، به‌ اين‌ مناسبت‌ نام‌ او بر همة پيكره‌هاي‌ او، و سپس‌ بر هر نوع‌ پيكره‌اي‌ كه‌ پرستيده‌ شود، اطلاق‌ مى‌شده‌ است‌. اين‌ كلمه‌ در نوشته‌هاي‌ تازي‌ به‌ صورت‌ «بدّ» (جمع‌ آن‌: بدَده‌) به‌ كار رفته‌ است‌ كه‌ هم‌ به‌ معنى‌ «صنم‌» است‌ (ابن‌ دريد، 1/65؛ ازهري‌، 14/77؛ جواليقى‌، 131؛ قاموس‌، مادة بد)، هم‌ به‌ معنى‌ بتكده‌ (خليل‌ بن‌ احمد، 8/13؛ ازهري‌، نيز قاموس‌، همانجاها) و هم‌ خود بودا (بيرونى‌، 252؛ شهرستانى‌، 247).
عقايدي‌ كه‌ عامة مردم‌ دربارة بتها داشته‌اند، موجب‌ شده‌ است‌ كه‌ آنها را زنده‌ و داراي‌ خصوصيات‌ انسانى‌ تصور كرده‌، در مواردي‌ براي‌ آنها خوراك‌ و لباس‌ تهيه‌ كنند، آنها را بشويند و تدهين‌ و تزيين‌ نمايند و حتى‌ زن‌ و فرزند براي‌ آنها قرار دهند. هر بت‌ جايگاه‌ و آيينهاي‌ خاص‌ خود را دارد و مناسك‌ عبادي‌ و قربانى‌ گزاريهاي‌ مرسوم‌ در اطراف‌ بتها صورت‌ مى‌گيرد. تصوراتى‌ كه‌ پرستندگان‌ اين‌ پيكره‌ها از موضوع‌ پرستش‌ خود دارند، يكسان‌ نيست‌. توده‌هاي‌ عوام‌ مردم‌ غالباً فراتر از ظواهر اين‌ اشياء چيزي‌ نمى‌بينند و عين‌ شى‌ء را پرستش‌ مى‌كنند. برخى‌ ديگر بتها را مظاهر ذوات‌ خدايان‌ و واسطة ارتباط با آنان‌ مى‌دانند و براي‌ برخى‌ ديگر حضور و ظهور الوهيت‌ در اين‌ پيكره‌ها تنها تا زمانى‌ است‌ كه‌ آيينهاي‌ پرستش‌ ادامه‌ دارد؛ و پس‌ از آن‌ تا آغاز برگذاري‌ آيينهاي‌ بعدي‌ ظهور و حضوري‌ نيست‌. آداب‌ پرستش‌ با زمزمة سرودها و اوراد و ادعيه‌اي‌ كه‌ روحانيان‌ و كارگزاران‌ مراسم‌ مى‌خوانند و با اعمالى‌ كه‌ براي‌ ايجاد فضاي‌ مساعد انجام‌ مى‌دهند، برگذار مى‌شود و مستلزم‌ شرايط و ترتيبات‌ خاصى‌ است‌ كه‌ در جوامع‌ مختلف‌ متفاوت‌ است‌.
در اسلام‌، همانند اديان‌ يهود و مسيحيت‌ پرستش‌ اصنام‌ منع‌ شده‌ است‌. در ايران‌ باستان‌ نيز در مزداپرستى‌ زرتشتى‌ بت‌پرستى‌ مرسوم‌ نبوده‌ است‌ (نك: VII/151 .(ERE, هرودت‌ به‌ اين‌ نكته‌ تصريح‌ دارد (نك: و برخى‌ ديگر از تاريخ‌نگاران‌ و مؤلفان‌ يونانى‌ نيز گفتة او را تكرار كرده‌اند (نك: VII/151-152 )، ERE, ولى‌ از قرائن‌ موجود چنين‌ برمى‌آيد كه‌ در دوران‌ سلطنت‌ اردشير دوم‌ (404-360ق‌م‌) و ظاهراً از تأثير عقايد بابليان‌، در شهرهاي‌ بزرگ‌ ايران‌ نيز بتخانه‌هايى‌ براي‌ پرستش‌ اَناهيتا (الهة آبها و باروري‌) و بعضى‌ ديگر از ايزدان‌ تأسيس‌ شده‌ بود (همانجا). در دورة اشكانى‌ و ساسانى‌ نيز نقوش‌ برجستة بعضى‌ از ايزدان‌ و شاهان‌ بر سنگها ديده‌ مى‌شود، ولى‌ اينگونه‌ آثار بيشتر يادمانهاي‌ تاريخيند و يا جنبة تزيينى‌ و نمادين‌ دارند، چنانكه‌ نظاير آنها در تخت‌ جمشيد و جاهاي‌ ديگر هم‌ ديده‌ مى‌شود. بت‌ و بتكده‌ از لحاظ تاريخى‌ و دينى‌ تعريف‌ ديگري‌ دارد و در جوامع‌ مربوط به‌ خود داراي‌ محل‌ و كاربرد خاص‌ است‌. به‌ طور كلى‌، در ادبيات‌ دينى‌ زرتشتى‌ مخالفت‌ با اين‌ رسم‌ ديده‌ مى‌شود و در اسطوره‌هاي‌ دينى‌ ايرانى‌ آمده‌ است‌ كه‌ تهمورث‌ رسم‌ بت‌پرستى‌ را برانداخت‌؛ ضحاك‌ بت‌پرستى‌ را رواج‌ داده‌ بود، ولى‌ زرتشت‌ بدان‌ پايان‌ داد و كيخسرو بتكده‌هايى‌ را كه‌ افراسياب‌ بنا كرده‌ بود، ويران‌ كرد (نك: همان‌، ، VII/154 به‌ نقل‌ از دينكرت‌ ).
از سوي‌ ديگر، در دوران‌ پيش‌ از اسلام‌ سرزمينهاي‌ شرقى‌ ايران‌ و خراسان‌ بزرگ‌ از مراكز مهم‌ تجمع‌ و تبليغات‌ بوداييان‌ و هندوان‌ بوده‌، و طبعاً پرستش‌ بتها و بناي‌ بتخانه‌ ها و برگذاري‌ آيينهاي‌ مربوط بدان‌ در آن‌ نواحى‌ معمول‌ و مرسوم‌ بوده‌ است‌. نام‌ يكى‌ از بزرگ‌ترين‌ شهرهاي‌ اين‌ ناحيه‌، بخارا، در اصل‌ «ويهاره‌2» بوده‌ كه‌ به‌ معنى‌ معبد بوداييان‌ است‌، و بتكدة آن‌ به‌ قدري‌ بزرگ‌ و مشهور و معتبر بوده‌ كه‌ نام‌ خود را به‌ اين‌ شهر داده‌ است‌. بتهايى‌ كه‌ در معابد شهرهايى‌ چون‌ فرخار، طراز و چگل‌ پرستيده‌ مى‌شدند، به‌ زيبايى‌ و آراستگى‌ شهرت‌ تمام‌ داشتند، و معمولاً چون‌ بتها را به‌ زيباترين‌ صورت‌ مى‌تراشيدند و غالباً آنها را آرايش‌ و رنگ‌آميزي‌ نيز مى‌كردند، از ديرباز در شعر عاشقانه‌ و ادبيات‌ عرفانى‌ مظاهر كمال‌ِ حسن‌ و غايت‌ِ جمال‌ را بت‌ و صنم‌ و نگار مى‌گفته‌اند و معشوق‌ (به‌ معناي‌ حقيقى‌ يا مجازي‌) را بدين‌ نامها مى‌خوانده‌اند و يا در نسبت‌ به‌ محل‌، در تركيباتى‌ چون‌ «بت‌ طراز»، «بت‌ ختن‌»، «بت‌ فرخار» و... از آنها ياد مى‌كرده‌اند. «خنگ‌ بت‌» و «سرخ‌ بت‌»، دو بت‌ِ باميان‌ - كه‌ تا چند سال‌ پيش‌ در آن‌ ناحيه‌ در سينة كوه‌ جاي‌ داشتند و در دوران‌ حكومت‌ طالبان‌ نابود شدند - در عظمت‌ و شكوهمندي‌ بى‌همتا بودند و داستانهايى‌ دربارة آنها ساخته‌ شده‌ بود، از جمله‌ منظومه‌اي‌ كه‌ عنصري‌ با عنوان‌ «خنگ‌ بت‌ و سرخ‌ بت‌» سروده‌، و كتابى‌ كه‌ ابوريحان‌ بيرونى‌ به‌ نام‌ حديث‌ صنمى‌ الباميان‌ تصنيف‌ كرده‌ بود (نك: مجتبائى‌، 250؛ براي‌ اطلاعات‌ بيشتر، نك: ه د، صنم‌).
مآخذ: ابن‌ دريد، محمد، جمهرة اللغة، به‌ كوشش‌ رمزي‌ منير بعلبكى‌، بيروت‌، 1987م‌؛ ازهري‌، محمد، تهذيب‌ اللغة، به‌ كوشش‌ يعقوب‌ عبدالنبى‌، قاهره‌، 1966-1976م‌؛ بيرونى‌، ابوريحان‌، الا¸ثار الباقية، به‌ كوشش‌ پرويز اذكايى‌، تهران‌، 1380ش‌؛ جواليقى‌، موهوب‌، المعرّب‌، به‌ كوشش‌ احمد محمد شاكر، قاهره‌، 1389ق‌/1969م‌؛ خليل‌ بن‌ احمد فراهيدي‌، العين‌، به‌ كوشش‌ مهدي‌ مخزومى‌ و ابراهيم‌ سامرايى‌، قم‌، 1405ق‌؛ شهرستانى‌، محمد، الملل‌ و النحل‌، بيروت‌، 1981م‌؛ قاموس‌؛ كريستن‌ سن‌، آرتور، نمونه‌هاي‌ نخستين‌ انسان‌ و نخستين‌ شهريار در تاريخ‌ افسانه‌اي‌ ايرانيان‌، ترجمة احمد تفضلى‌ و ژاله‌ آموزگار، تهران‌، 1364ش‌؛ مجتبائى‌، فتح‌الله‌، «بيرونى‌ و هند»، بررسيهايى‌ دربارة ابوريحان‌ بيرونى‌، تهران‌، 1352ش‌؛ نيز:
Bartholomae, Ch., Altiranisches W N rterbuch, Berlin, 1961; Darmesteter, J., notes on Le Zend - Avesta, Paris, 1960; ERE; Herodotus, The History, tr. G. Rawlinson, New York, 1947; Horn, P., Grundriss der neupersischen Etymologie, Strasbourg, 1893; H O bsch- mann, H., Persische Studien, Strasbourg, 1895.
فتح‌الله‌ مجتبائى‌

 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 11  صفحه : 4470
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست