بَبَن، يا بَوَن، ببنه، شهري كهن كه ميان بادغيس و هرات واقع بوده، و
يكى از شهرهاي سهگانة ناحية گنج رستاق و مركز آن به شمار مىرفته است.
اگرچه منابع موجود دربارة تاريخ ببن در دورة پيش از اسلام خاموشند، ليكن به
طور قطع و يقين اين شهر در تقسيمات كشوري دورة ساسانيان يكى از شهرهاي كورة
هرات از «كوست» خراسان به شمار مىرفته است (نك: ماركوارت، .(76-77
اين شهر در 31ق/652م در زمان خلافت عثمان، به دست يزيد بن سالم كه از
جانب عبدالله بن كريز به ببن و كيف گسيل شده بود، گشوده شد (نك: بلاذري،
405). ببن در سدة 4ق/10م يكى از شهرهاي گنج رستاق، از نواحى هرات، به
شمار مىرفته (نك: ايرانيكا )، و بزرگترين شهر، مركز و حاكم نشين آنجا بوده
است. بنابر نوشتة جغرافيانويسان سدة 4ق، ببن شهري آباد و داراي باغها و
كشتزارهاي سرسبز بوده است و آب آن از رودخانههاي پرآب تأمين مىشده، و
خانههاياينشهر از خشتوگل بوده است (ابنرسته، 173؛اصطخري، 269؛ ابن
حوقل، 441؛ مقدسى، 308). از محصولات عمدة اين شهر، انگور بوده است كه از آن
دوشاب تهيه مىكردهاند (نك: حدود العالم، 388).
ببن در شرق ناحية بادغيس و يا به عبارتى ديگر در شمال غرب ناحية هرات، بر
سر شاهراهى كه از شمال هرات به مرو مىرفته، واقع بوده، و با شهر هرات دو
مرحله، با كيف يك مرحله و تا مرورود 22 فرسنگ فاصله داشته است (نك:
اصطخري، 269، 285؛ حمدالله، 179). در سدة 6ق/12م بَوَن از شهرهاي ناحية
بادغيس به شمار مىرفته، و از شهر ديگري در نزديكى آن به نام بامئين به
عنوان مركز ناحية بادغيس ياد شده است (سمعانى، 2/74)، ليكن در اوايل سدة 7ق
ياقوت كه از ناحية بادغيس ديدن كرده، از دو شهر بون و بامئين (بامنج) كه
نزديك يكديگر واقع بودند، به عنوان مركز بادغيس ياد كرده است (1/461،
481-482، 764) كه نشان از آبادي و عمران اين شهر در آن زمان دارد. پس از
حملة مغول، ظاهراً اين شهر روبه ويرانى نهاده است؛ زيرا پس از اين تاريخ
نامى از ببن در منابع تاريخى ديده نمىشود و تنها حمدالله مستوفى در سدة
8ق/14م در بيان مسافات ميان هرات تا مرو رود، به ببن نيز اشارهاي دارد
(همانجا).
امروزه شهرهاي ناحية گنج رستاق همه از نقشهها ناپديد شده است و تعيين محل
و يا تطبيق آن اسامى با خرابههايى كه اكنون ديده مىشود، مشكل است؛ ليكن
خرابههاي بسياري كه اكنون در اين سرزمين ديده مىشود، از فراوانى آب و
رونق آباديهاي آنجا حكايت مىكند، ولى اسامى جديد آنها غير از آن است كه
جغرافىنويسان اسلامى در پيش از حملة مغول ذكر كردهاند (لسترنج، .(413-414
در كتابهاي انساب از منسوبان به اين شهر با لقب بونى يا ببنى ياد شده است
كه مىتوان به ابوعبدالله محمد بن بشر بونى و ابوجعفر محمد ابن على هروي
ببنى اشاره كرد (نك: ابن اثير، 1/188؛ سمعانى، همانجا؛ ياقوت، 1/764).
مآخذ: ابن اثير، على، اللباب، بيروت، دارصادر؛ ابن حوقل، محمد، صورة الارض،
به كوشش كرامرس، ليدن، 1938م؛ ابن رسته، احمد، الاعلاق النفيسة، به كوشش
دخويه، ليدن، 1891م؛ اصطخري، ابراهيم، مسالك الممالك، به كوشش دخويه،
ليدن، 1927م؛ بلاذري، احمد، فتوح البلدان، به كوشش دخويه، ليدن، 1866م؛
حدود العالم، با حواشى و تعليقات مينورسكى، ترجمة ميرحسين شاه، كابل،
1342ش؛ حمدالله مستوفى، نزهة القلوب، به كوشش لسترنج، ليدن، 1331ق/1913م؛
سمعانى، عبدالكريم، الانساب، به كوشش عبدالرحمان بن يحيى معلمى، حيدرآباد
دكن، 1383ق/1963م؛ مقدسى، محمد، احسن التقاسيم، به كوشش دخويه، ليدن،
1909م؛ ياقوت، بلدان؛ نيز:
Iranica; Le Strange, G., The Lands of the Eastern Caliphate, London, 1966;
Marquart, J., Er ? n l ahr, Berlin, 1901.
على كرمهمدانى