بارودي، محمود سامى (1255-1322ق/1839-1904م)،شاعر، و سياستمدار معاصر عرب. وي
در قاهره در خانوادهاي چركسى و منسوب به مماليك مصر متولد شد. يكى از
نياكان او ملتزم (اجارهدار) قصبة ايتاي بارود از توابع بحيره (ولايتى در مصر
سفلى) بود و نسبت بارودي وي برخاسته از همين جاست (كردعلى، 390؛ زيدان،
2/394؛ مصطفى، 3/414- 415؛ هيكل، 97(5)/470). پدر بارودي، حسن حسنى بيك، در
روزگار محمدعلى پاشا(حك 1220- 1264ق/1805- 1848م)، يكى از فرماندهان عالى
رتبة توپخانه بود كه بعدها «مدير» (مسئول ادارة «مديريه»، از تقسيمات كشوريِ
مصر) دُنْقُله و بربر در سودان شد (كردعلى، 389-390؛ ضيف، 46؛ هيكل، همانجا).
بارودي در 7سالگى پدر خود را از دست داد و تا 12سالگى چون ديگر فرزندان
خانوادههاي مرفه، قرآن و مقدمات فقه و حساب و تاريخ و شعر را درخانه نزد
معلمان خصوصى آموخت (ضيف، 47). وي زبان و ادبيات عرب را نزد شيخ حسن
مرصفى فراگرفت (كردعلى، 390)؛ سپس در 1267ق/1850م پس از اتمام تحصيلات
ابتدايى چون ديگر چراكسه و تركان و فرزندان طبقة حاكم وارد مدرسة نظام شد
(ضيف، 48؛ كردعلى، همانجا؛ مصطفى، 3/415)؛ در اين اثنا به مطالعة شعر كلاسيك
نيز پرداخت؛ در 1271ق/1854م در زمان حكومت سعيد پاشا
(1270-1280ق/1854-1863م)، با رتبة باشجاويش (سرگروهبان) از مدرسة نظام فارغ
التحصيل گرديد (هيكل، همانجا؛ دسوقى، 22)، اما در آن زمان روح حماسه فسرده،
و صحنههاي جنگ از پرچمهاي مصر تهى شده بود؛ از اينرو، وي كه اميد داشت از
طريق نظامىگري به آرزوهاي بزرگ دست يابد و چون نياكانش در ميادين جنگ
كسب افتخار كند، نوميد شد و ناچار به مطالعه روي آورد و استعداد شاعري خود را
با ميراث شعر كهن، به ويژه آنچه در باب حماسه و فخر بود، پرورش داد. او
بدون توجه به آنانكه سرودن شعر را براي وي كه از طبقهاي صاحب مقام بود،
عيب مىدانستند، به تصوير صحنههاي پيكار و ستايش قهرمانان پرداخت و در اين
امر از شاعران كلاسيك تقليد كرد. او شعر را به شرط آنكه ابزاري براي ستايش و
نكوهش نباشد، زيوري براي انسان مىدانست (همو، 22-23؛ بارودي، 3/531).
بارودي سرانجام نتوانست در مصر بماند، از اينرو، به استانبول رفت و به
عنوان منشى وارد وزارت امور خارجه شد (زيدان، 2/395؛ مصطفى، 3/416) و در آنجا
زبان و ادبيات تركى و فارسى را نيك فرا گرفت و علاوه بر عربى، به فارسى و
تركى نيز شعر سرود (دسوقى، 23). پس از سفر اسماعيل پاشا (ه م) به استانبول
كه به منظور سپاسگزاري از سلطان عثمانى صورت پذيرفت، بارودي به او پيوست
و همراه وي به مصر بازگشت (زيدان، مصطفى، همانجاها). بازگشت او به مصر در
حقيقت شروع بخش دوم از زندگى، و دوران تحقق آرزوها و آمال او بود. وي در
زمان اسماعيل پاشا، با درجة سرگردي به همراه گروهى از افسران مصري براي
مشاهدة مانورهاي ساليانة ارتش فرانسه به اين كشور، و سپس به لندن مسافرت
كرد و پس از بازگشت در 1282ق/1865م به درجة سرهنگ دومى در فوج سوم
محافظان نايب السلطنه، و اندك زمانى بعد به درجة اميرآلايى (سرهنگى) فوج
چهارم همان گروه ارتقا يافت (هيكل، 97(5)/473؛ 2 EI).
با آغاز شورش در جزيرة كرت در مديترانه بر ضد دولت عثمانى، بارودي به همراه
سپاهى بدانجا فرستاده شد (1282ق) و پس از بازگشت به سبب فعاليتهاي چشمگيرش
به دريافت نشان (وسام عثمانى) مفتخر گرديد و در رأس محافظان اسماعيل پاشا
قرار گرفت و منشى ويژة او شد (مصطفى، 3/416-417؛ هيكل، همانجا؛ طناحى، 475؛ 2
EI). هنگام جنگ دولت عثمانى با صربها و بلغارها، بارودي براي انجام دادن
مأموريتهاي سياسى به استانبول رفت. وي همچنين در جنگ با روسيه
(1295ق/1878م) از خود شايستگى نشان داد و به درجة سرتيپى ارتقا يافت. اين
جنگها زمينة مناسبى براي پارهاي از سرودههاي او به ويژه نونية مشهورش
گرديد (نك: بعينى، 14- 15؛ هيكل، 97(5)/473، 477؛ بارودي، 4/43- 55). وي پس از
بازگشت از جنگ بالكان، نخست مديريت ناحية «الشرقيه» را عهدهدار گرديد وسپس
استاندار پايتخت (قاهره) شد (دسوقى، 24؛ ضيف، 66؛ كردعلى، 391-392؛ زيدان،
2/396؛ مصطفى، 3/417).
در روزگار توفيق پاشا (حك 1296-1309ق/1879-1892م)، بارودي وزير معارف و اوقاف
شد و كوشيد به وضع اوقاف رسيدگى كند (ضيف، 70؛ زيدان، همانجا). وي پس از
دريافت درجة سرلشكري، وزارت جنگ را بر عهده گرفت (كردعلى، 392)، اما
گرايشهاي ناسيوناليستى وي سبب شد كه از مقام خود عزل گردد. چندي بعد
بارودي بارديگر به اصرار توفيق پاشا مقام نخست وزيري را پذيرفت و كوشيد
ميان نظاميان و توفيق، آشتى برقرار سازد و امور را با مدارا اصلاح نمايد، اما
نظاميان خواستار بركناري توفيق بودند و همين امر كار را بر بارودي دشوار
ساخت. بارودي سرانجام به انقلابيون ملحق شد و در زمرة بزرگترين ياوران
انقلاب عرابى پاشا قرار گرفت، اما با مداخلة انگلستان و فرانسه، انقلاب شكست
خورد و وي به همراه ديگر يارانش به سيلان تبعيد گرديد و 17 سال و اندي از
عمر خود را در آنجا سپري ساخت. اين دوران در زندگى شاعر البته تأثيري شگرف
داشت (زيدان، 2/397؛ مصطفى، 3/417- 418؛ طناحى، 475-477). وي در اين زمان
زيباترين و غمانگيزترين قصايد خود را سرود. بارودي در دوران تبعيد بينايى خود
را از دست داد و شنوايى او نيز ضعيف شد، درحالى كه دوري از خانواده نيز بر
دردها و رنجهاي وي مىافزود (دسوقى، 24- 25؛ ضيف، 81،82). او سرانجام در
1900م بخشوده شد و به مصر بازگشت و همانجا درگذشت (زيدان، همانجا؛ بدوي،
2008). خليل مطران، حافظ ابراهيم و ديگران او را رثا گفتهاند (بعينى، 27-29؛
سالم، 34، 48).
شعر: محيط مصر و مطالعة شعر كهن و به ويژه شعر دورة عباسى را مىتوان از جمله
عوامل مؤثر در پرورش ذوق شاعري بارودي دانست (ضيف، 97- 98؛ دسوقى، 35). وي
در آغاز از اسلوب و معانى شعر كهن تقليد كرد، و در معارضه با مشهورترين
شاعران عرب چون عنترةبن شداد، نابغة ذبيانى، ابوفراس حمدانى، بحتري،
متنبى، ابونواس و بوصيري، قصايدي قابل توجه سرود و البته در اين راه به
سرقت ادبى نيز متهم شد (همو، 40-41؛ نوفل، 178-190؛ هيكل، 98/22). سپس در
بسياري از موضوعات شعري، به ويژه وصف، شخصيتى مستقل يافت.
بارودي در غالب فنون شعري چون رثا، مدح، فخر، غزل، حكمت و حماسه شعر سرود
(بعينى، 9). وي تنها دوستان و خويشاوندان را رثا مىگفت (مثلاً نك: 1/30-31).
رثاي او برخاسته از عواطف صادقانه بود كه گاه با پند و حكمت آميخته مىشد.
مدح او نيز به واليانهمعصرش در مصر منحصر بود و با اينهمه، به عنوان شاعري
مداح شناخته نشد. سرودههاي او نيز در اين باب از هر گونه مبالغة نكوهيده
بري بود، چرا كه در برابر مدحش، انتظار صله و پاداش نداشت. وي در مدح
پيامبر اسلام(ص) نيز قصيدهاي به شيوة البردة بوصيري با عنوان كشف الغمة فى
مدح سيدالامه سرود كه زيباترين نمونة مدح او به شمار مىرود (ابراهيم، 1215؛
2 EI).
بارودي پيوسته در سرودههاي خود بهماجراجويى، شجاعت، عزم و ارادة نيرومندش
مىباليد و در اين خصوص گاه سخت مبالغه مىورزيد و خود را نادرة زمان
مىپنداشت (دسوقى، 41-43؛ بعينى، 13، 15، 16، 23- 25؛ هيكل، 97(5)/471).
خاستگاه معدود اشعار وي كه در باب زهد و بابهرهگيري از معانى شعر
ابوالعتاهيه سروده، بيشتر نشأت گرفته از حالاتى نفسانى است كه در پى يأس
و نااميدي بر او غلبه كرده است. در سرتاسر شعرهاي بارودي پند و حكمت از
جايگاه ويژهاي برخوردار است، به گونهاي كه برخى از آنها حكم ضرب المثل
يافته است. بىگمان اين حكمتها و پندها برخوردار از فلسفهاي ژرف و متأثر از
مكتبى خاص يا نگرشى كلى به جهان هستى نيست، بلكه نگاهى است گذرا و عاري
از تحليلى عميق كه از سبكى استوار و ساختاري دلنشين هم بىبهره نيست
(دسوقى، 44- 45).
در بيان احساسات و مشاهدات خود، نوآوري بارودي بسيار محسوس است. وي به
وصف توجهى خاص داشت و قصايد ويژهاي در اين باب سرود. تفاوت وصف در شعر
بارودي با وصف در شعر شاعران كهن، در اين است كه در قصايد كهن، وصف به
عنوان موضوعى فرعى در لابهلاي قصايد جاي مىگيرد، حال آنكه در شعر بارودي
وصف موضوعى مستقل است (همو، 45). بارودي تصويرگري تواناست كه پديدههاي
طبيعت، اشخاص و صحنههاي نبرد و به طور كلى هر آنچه احساسات او را
برانگيخته، نيك تصوير كرده است (همو، 46؛ نيز نك: بعينى، 19-21) و در اين
زمينه هر گاه به معارضة شاعران جاهلى و مخضرم رفته، قصايدي سروده كه در
استحكام و استواري همپاية قصايد آنان است (همو، 21؛ زيدان، 2/400). در وصف
خمر نيز از وي قصايدي در دست است كه آن را در رديف خمريات ابونواس
دانستهاند (بعينى، 22).
از جمله موضوعاتى كه بارودي لباسى نو بدان پوشانيد، شعرسياسى و ملى بود. از
ميان سرودههاي سياسى بارودي مىتوان به شخصيت والا، عصيانگر و بلند پرواز
او كه عاشق آزادي و عدالت است، پىبرد. همين ويژگيها بود كه به بارودي
شخصيتى ممتاز بخشيد و وي را رهبري محبوب ساخت (دسوقى، 47-49). بارودي
نخستين شاعر معاصر است كه ميهن و هم ميهنان خود را ستود و روح ملتگرايى را
در آنها تقويت نمود، و اينها همه، بارودي را در شعر معاصر جايگاهى رفيع بخشيد
(همو، 49). با اينهمه، ديوان بارودي از قصايد عاشقانه و غزل تهى نيست و قلب
او پيوسته از اندوه عشق شكوه مىكند، حتى در كهن سالى (بعينى، 17-19).
بارودي در نسيب كاملاً پيروسبك كهن نبود، بلكه در آن به پاكدامنى در عشق
تأكيد مىورزيد. هجاي او نيز بيشتر اجتماعى بود، تا شخصى، هر چند كه اين
موضوع در آثار او، با آثار كلاسيك اروپايى چون نوشتههاي شكسپير و مولير قابل
مقايسه نيست (دسوقى، 50)
بارودي عامل اصلى نهضت شعري در دوران معاصر به شمار مىرود. وي در
سرودههاي خود از يك سو استواري شعر كهن را با موضوعات نوين در آميخت و از
ديگر سوي برخلاف معاصران، شعر خود را از افراط در كاربرد صنايع شعري دورة
فترت دور نگه داشت (بعينى، 9). با آنكه بارودي از شاعران كلاسيك تقليد
مىكرد، اما شخصيتى كاملاً متفاوت با شاعران كهن داشت (دسوقى، 51). در واقع
مىتوان گفت كه بارودي صاحب مكتبى در شعر بود كه بسياري از شاعران پس از
خود را چون اسماعيل صبري، شوقى، مطران و ... تحت تأثير قرار داد. از
ويژگيهاي بارز مكتب شعري او استواري در معنا و اسلوب، موسيقى دل انگيز،
شفافيت معنى و تصوير، و پيروي از سبك و شيوة قصيدههاي كهن بود (عبّود، 141؛
دسوقى، 52؛ هيكل، 97(5)/474). رسالت بارودي در ادبيات معاصر، احياي شعر عربى
بود؛ به عبارت ديگر او شعر را از ركاكت و ضعفى كه گريبانگير آن شده بود،
رهانيدو بدان نيرويى دوباره بخشيد (عقاد، 316؛ سالم، 48). دربارة بارودي
كتابها و مقالات گوناگونى نگاشته شده است (نك: داغر، 2/162-164).
آثار: 1. ديوان، كه خود آن را سامان بخشيد و واژگان دشوارش را توضيح داد و
پس از مرگش نخستين بار به كوشش و شرح محمد امام منصوري و با سرماية همسر
دومش امينه در دو مجلد به طبع رسيد (دسوقى، 33؛ 2 EI)؛ سپس به كوشش على
جارم و محمد شفيق معروف، و با مقدمة هيكل پاشا در قاهره منتشر شد (1940م).
ديوان بارودي مجموعة قصايدي است كه وي به مناسبتهاي گوناگون سروده است و
از خلال وصف او مىتوان به سفرهاي مختلف شاعر پى برد. 2. مختارات
البارودي، در 4جلد كه مجموعهاي است از اشعار 30شاعر بزرگ كه نخستينِ آنها
بشار و آخرينشان ابن عنين است. اين مجموعه كه بارودي آن را در تبعيد
گردآوري كرده بود، در 1327 و 1329ق به كوشش ياقوت مُرسى در قاهره به چاپ
رسيد و مشتمل بر 7 باب است كه عبارتند از ادب، مديح، رثا، وصف، نسيب، هجا و
زهد.
گزيدهاي از آثار منثور به نام قيد الاوابد بدو منسوب است كه تا كنون به
چاپ نرسيده است (طناحى، 479؛ بعينى، 26؛ دسوقى، 34؛ ضيف، 220).
مآخذ: ابراهيم، عبدالفتاح، «البارودي الشاعر»، الهلال، 1353ق، س42، شم 10؛
بارودي، محمود سامى، ديوان، به كوشش على جارم و محمد شفيق معروف، قاهره،
1940م؛ بدوي، احمد احمد، «شعر البارودي فى منفاه»، الرسالة، 1944م، س 12، شم
598؛ بعينى، نجيب، شعراء عرب معاصرون، بيروت، 1411ق/1991م؛ داغر، يوسف
اسعد، مصادر الدراسة الادبية، بيروت، 1983م؛ دسوقى، عمر، محمود سامى البارودي،
قاهره، 1970م؛ زيدان، جرجى، تراجم مشاهير الشرق، بيروت، دارمكتبة الحياة؛
سالم، عبدالرشيد عبدالعزيز، شعر الرثاء العربى، كويت، 1982م؛ ضيف، شوقى،
البارودي رائد الشعر الحديث، قاهره، 1964م؛ طناحى، طاهر، «رب السيف و القلم
محمود سامى باشا البارودي»، الهلال، 1348ق، س 38، شم 4؛ عبود، مارون، رواد
النهضة الحديثة، بيروت، دارالثقافه؛ عقاد، عباس محمود، مجموعة اعلام الشعر،
بيروت، دارالكتاب العربى؛ كردعلى، محمد، المعاصرون، به كوشش محمد مصري،
دمشق، 1401ق/1980م؛ مصطفى، محمود، الادب و تاريخه، قاهره، 1356ق/ 1937م؛
نوفل، محمد محمود قاسم، تاريخ المعارضات فى الشعر العربى، بيروت،
1403ق/1983م؛ هيكل، محمد حسين، «شعر البارودي، حياته و صورة عصره»،
المقتطف، 1940- 1941م؛ نيز: . 2 EI
بابك فرزانه