responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 11  صفحه : 4335
باروت‌
جلد: 11
     
شماره مقاله:4335

 


باروت‌، ماده‌اي‌ منفجره‌ كه‌ اختراع‌، تكامل‌ و توسعة كاربرد آن‌ در تحول‌ دنياي‌ قديم‌ به‌ عصر جديد نقشى‌ مهم‌ داشت‌.
مقدمه‌ و تاريخچة باروت‌ در ايران‌ و شبه‌ قارة هند: هيچ‌ زمان‌ مشخصى‌ را براي‌ اختراع‌ باروت‌ نمى‌توان‌ تعيين‌ كرد، اما تركيبات‌ موادي‌ كه‌ آن‌ را تشكيل‌ مى‌دهند، دست‌ كم‌ از سدة 5ق‌/11م‌ توسط آلاتى‌ مختلف‌ و با مقاصدي‌ اغلب‌ نظامى‌ در دنياي‌ اسلام‌ به‌ كار مى‌رفته‌ است‌ (نك: هندي‌، 96، كه‌ بدون‌ ذكر مأخذي‌، آورده‌ است‌ كه‌ باروت‌ از زمان‌ هارون‌الرشيد توسط برخى‌ از اسيران‌ چينى‌ به‌ جهان‌ اسلام‌ راه‌ يافت‌). از كهن‌ترين‌ مواد آتش‌زا و مستعمل‌ در سرزمينهاي‌ اسلامى‌، «نفط» (نفت‌)، يعنى‌ تركيب‌ خاصى‌ از نفت‌ خام‌ با چربى‌، گوگرد و برخى‌ مواد ديگر را مى‌توان‌ نام‌ برد كه‌ به‌ آتش‌ يونانى‌ و آتش‌ اسكندري‌ (ماده‌اي‌ مركب‌ از نفت‌، گوگرد، مواد روغنى‌ و برخى‌ مواد شيميايى‌ ديگر) بى‌شباهت‌ نبود (زيدان‌، 1/192-193). مراد از «نفط» در متون‌ عصر اسلامى‌ تا قرن‌ 7ق‌ همين‌ ماده‌ است‌، گرچه‌ بعدها نفط را بر باروت‌ نيز اطلاق‌ كردند (مثلاً نك: غياث‌ اللغات‌، 2/485؛ قس‌: قلقشندي‌، 2/144). در يك‌ اثر خطى‌ با عنوان‌ مجموعة الصنايع‌، از روغن‌ اسكندري‌ ياد شده‌ كه‌ خاصيت‌ آتش‌ افكنى‌ بسيار داشته‌ است‌ (ص‌ 85). مادة ديگري‌ كه‌ نوعى‌ خاصيت‌ انفجاري‌ داشت‌، شوره‌ بود كه‌ خود عنصر مهم‌ باروت‌ به‌ شمار مى‌رفت‌. به‌ همين‌ سبب‌، اصطلاح‌ «دوا» را كه‌ خود گاه‌ معادل‌ باروت‌ بود (نك: دنبالة مقاله‌)، بر تركيب‌ نفط و شوره‌ اطلاق‌ مى‌كردند و اصطلاح‌ بارود (باروت‌) را معادل‌ خود شوره‌ مى‌گرفتند (ابن‌ بيطار، 403-404؛ برهان‌...، 1/216). وجود واژة باروت‌ در جامع‌ المفردات‌ ابن‌ بيطار مى‌تواند اين‌ معنى‌ را ثابت‌ كند كه‌ اين‌ كلمه‌ دست‌ كم‌ به‌ عنوان‌ معادلى‌ براي‌ شوره‌ در سدة 7ق‌ در غرب‌ اسلامى‌ رايج‌ بوده‌ است‌. از اين‌رو، اشارة ابن‌ خلدون‌ (7/188) به‌ استفادة جنگجويان‌ از باروت‌ در جنگ‌ سجلماسه‌ در 672ق‌/1274م‌ بعيد است‌ كه‌ بى‌پايه‌ باشد (قس‌: 2 ، EIذيل‌ باروت‌1).
به‌ هر حال‌ ريشه‌ و اشتقاق‌ باروت‌ به‌ درستى‌ دانسته‌ نيست‌ و ممكن‌ است‌ از «برود»، گردي‌ مركب‌ كه‌ در معالجة برخى‌ از بيماريهاي‌ چشم‌ به‌ كار مى‌بردند (ابن‌ حشاء، 18؛ على‌ بن‌ عيسى‌، 196، 204- 205) گرفته‌ شده‌ باشد. تركيب‌ «مكاحل‌ البارود» (قلقشندي‌، همانجا؛ نيز نك: ابن‌ فضل‌الله‌، 272)، يعنى‌ «مدافع‌» يا توپهايى‌ كه‌ مواد منفجره‌ و آتش‌زا (نفط) را پرتاب‌ مى‌كرده‌، با توجه‌ به‌ مفهوم‌ مكحل‌ (سرمه‌دان‌)، و شباهت‌ توپها به‌ آن‌ (مثلاً نك: ابن‌ ارنبغا، 135، 137، 196)، مى‌تواند مؤيد اين‌ اشتقاق‌ باشد. مراد قلقشندي‌ (همانجا) از «نفط» در اينجا، بى‌گمان‌ تركيبى‌ از نفت‌، شوره‌ و گوگرد، و صورت‌ اولية باروت‌ بوده‌ است‌. صداي‌ رعد آسايى‌ كه‌ پرتاب‌ نفط در ميدان‌ جنگ‌ ايجاد مى‌كرد، مؤيد وجود تركيبات‌ باروتى‌ در آن‌ است‌. شايد به‌ همين‌ سبب‌ در تحريرهاي‌ متأخر بعضى‌ از منابع‌، نفط را به‌ توپ‌ بدل‌ كرده‌اند. چنانكه‌ محمدقاسم‌ فرشته‌ در شرح‌ يكى‌ از جنگهاي‌ سلطان‌ محمود غزنوي‌ در هند از صداي‌ هراسناك‌ خدنگ‌ و نفط ياد كرده‌ است‌ (1/26)، و ظاهراً در بعضى‌ از منابع‌ به‌ جاي‌ نفط و خدنگ‌، توپ‌ و تفنگ‌ آمده‌ است‌ (نك: اليوت‌، .(VI/455 گفته‌اند كه‌ سلطان‌ محمود در جنگ‌ ديگري‌ هم‌ قايقهايى‌ به‌ نبرد فرستاد كه‌ در هر يك‌ چند دستگاه‌ نفط افكن‌ وجود داشت‌ (همو، .(VI/455-456 ظاهراً استفاده‌ از تركيبى‌ خاص‌ نيز در غرب‌ اسلامى‌ رايج‌ بوده‌ است‌، چنانكه‌ به‌ تصريح‌ برخى‌ منابع‌، مسلمانان‌ در جنگهاي‌ سده‌هاي‌ 5 و 6ق‌ از سلاح‌ آتشين‌ استفاده‌ مى‌كردند (هندي‌، 102-103؛ زيدان‌، 1/194؛ لوبُن‌، 618).
به‌ نظر مى‌رسد كه‌ اولين‌ وصف‌ نسبتاً دقيق‌ از يك‌ نوع‌ نفط آتش‌زا و شبيه‌ به‌ باروت‌ در سدة 6ق‌، در جامع‌ العلوم‌، اثر فخرالدين‌ رازي‌ آمده‌ باشد. اين‌ مادة توجه‌ برانگيز مركب‌ بوده‌ از كبريت‌ خالص‌ (گوگرد)، نفت‌ سفيد و كبود، و آهك‌ كه‌ ساختن‌ و عمل‌ آوردن‌ آن‌ بسيار دشوار بوده‌ است‌ و آن‌ را «آب‌ كبريت‌» مى‌خواندند. از اين‌ ماده‌ به‌ كمك‌ آلات‌ مختلفى‌ در جنگها استفاده‌ مى‌شد. مثلاً داخل‌ يك‌ بطري‌ را با پنبه‌ دانة آغشته‌ به‌ اين‌ ماده‌ مى‌انباشتند و روي‌ بطري‌ را نمد پوشانده‌، آن‌ را به‌ نفط مى‌آغشتند و روي‌ آن‌ گوگرد مى‌پاشيدند و آتش‌ مى‌زدند و پرتاب‌ مى‌كردند (نك: فخرالدين‌، 157-159). گفته‌اند كه‌ در همين‌ سده‌ مسلمانان‌ از مواد منفجره‌اي‌ موسوم‌ به‌ «الحجر الناري‌» يا «زيت‌ الحجر» و توپهايى‌ موسوم‌ به‌ «صناديق‌ المخاسفه‌» استفاده‌ مى‌كردند (هندي‌، 101-102)، ولى‌ نوع‌ و تركيب‌ اين‌ ماده‌ روشن‌ نيست‌.
استفاده‌ از نفط به‌ عنوان‌ سلاحى‌ كار آمد در عصر خوارزمشاهيان‌ توسط ايرانيان‌ و سپس‌ مغولان‌ نيز رايج‌ بود (مثلاً نك: جوينى‌، 1/139: در واقعة نيشابور، نيز 1/82: در محاصرة بخارا؛ نيز نك: رشيدالدين‌، 132) و كاترمر شرح‌ نسبتاً مفصلى‌ دربارة اين‌ ماده‌ و تركيبات‌ باروتى‌ و توپهاي‌ نفط افكن‌ (مكاحل‌ النفط) و نفط طيار و كاربرد آن‌ در آن‌ روزگار ارائه‌ داده‌ است‌ (ص‌ .(133-137 اگر اين‌ اعتقاد رايج‌ كه‌ باروت‌ نخست‌ در چين‌ اختراع‌، و به‌ كار برده‌ شد، با اينكه‌ در آغاز به‌ عنوان‌ سلاح‌ جنگى‌ از آن‌ استفاده‌ نمى‌شد (هندي‌، 96-97)، درست‌ باشد، وجود «نفط اندازان‌ ختايى‌» در لشكر هولاكوخان‌ (نك: رشيدالدين‌، همانجا)، به‌ اين‌ معنى‌ است‌ كه‌ احتمالاً باروتى‌ با تركيبى‌ پيشرفته‌تر توسط آنان‌ به‌ كار مى‌رفته‌ است‌؛ اگرچه‌ آن‌ را نيز نفط ناميده‌اند (قس‌: لوبن‌، 615 - 618، كه‌ باروت‌ و گلوله‌ را اساساً اختراع‌ مسلمانان‌ مى‌داند).
شرحى‌ كه‌ دربارة استفادة مغولان‌ در تهاجم‌ به‌ اروپا از يك‌ آلت‌ جنگى‌ كه‌ از لولة آن‌ دود برمى‌خاسته‌، در دست‌ است‌، آشكارا استفاده‌ از باروت‌ و نوعى‌ توپ‌ ابتدايى‌ را تداعى‌ مى‌كند (راكه‌ ويلتس‌، 69). گفتنى‌ است‌ كه‌ كاربرد اصطلاح‌ «سهام‌ ختايى‌» (تيرهاي‌ چينى‌) توسط قلقشندي‌ (2/144)، تقريباً معادل‌ مكاحل‌ البارود، يعنى‌ توپهايى‌ كه‌ نفط و گلولة سربى‌ پرتاب‌ مى‌كردند، خود انعكاسى‌ از آن‌ عقيدة رايج‌ است‌؛ و اين‌ گزارش‌ كه‌ چينيان‌ خود در برابر يورش‌ مغولان‌ از باروت‌ استفاده‌ مى‌كردند (هندي‌، 97- 98)، مؤيد اين‌ معنى‌ است‌. در اين‌ صورت‌ مى‌توان‌ حدس‌ زد كه‌ به‌ سبب‌ قرابت‌ جغرافيايى‌ و روابط بازرگانى‌ و فرهنگى‌ ميان‌ ايران‌ و چين‌، به‌ ويژه‌ پس‌ از يورش‌ مغول‌، باروت‌ و آلات‌ استفاده‌ از آن‌ پيش‌ از ديگر سرزمينهاي‌ اسلامى‌، به‌ ايران‌ رسيده‌ است‌ و مسلمانان‌ به‌ نوبة خود زودتر از اروپاييان‌ از اين‌ ماده‌ در جنگها استفاده‌ مى‌كردند (نك: زيدان‌، همانجا). يك‌ دليل‌ معتبر براي‌ سبقت‌ مسلمانان‌ در اين‌ امر آن‌ است‌ كه‌ بدرالدين‌ حسن‌ رماح‌ در كتاب‌ اساليب‌ القتال‌ِ خود نوعى‌ مادة منفجره‌ با نسبتهاي‌ مختلف‌ معرفى‌ كرده‌، و از تيرهاي‌ خاصى‌ سخن‌ گفته‌ كه‌ احتمالاً مرادش‌ همان‌ باروت‌ و تيرهاي‌ چينى‌ بوده‌ است‌ (هندي‌، 98). با اينهمه‌، عجيب‌ است‌ كه‌ سارتن‌ حتى‌ در استفادة مسلمانان‌ِ غرب‌ اسلامى‌ از اسلحة آتشين‌ در سدة 8ق‌ نيز ترديد كرده‌ است‌؛ در حالى‌ كه‌ اشارات‌ ابن‌ خلدون‌ و ديگران‌ (نك: سطور پيشين‌) براي‌ رد نظر او به‌ حد كافى‌ قانع‌ كننده‌ است‌ و به‌ علاوه‌ در همين‌ دوران‌ رساله‌هاي‌ متعددي‌ دربارة سلاح‌ آتشين‌ و نفط و باروت‌ توسط مسلمانان‌ نگاشته‌ شده‌ كه‌ حاكى‌ از اهميت‌ و رواج‌ اين‌ آلات‌ و مواد است‌. رنو شماري‌ از آنها مانند كتاب‌ العلم‌ بالنار و النفط و الزّراقات‌، صفة الضرب‌ بالسيف‌... و عمل‌ البارود و الدبّابات‌ را بررسى‌ كرده‌ است‌. وصفى‌ كه‌ او از مجراة (تفنگ‌) به‌ نقل‌ از يكى‌ از همين‌ رساله‌ها آورده‌، براي‌ مطالعة سير اختراع‌ و تكامل‌ باروت‌ و تفنگ‌ حائز اهميت‌ است‌ (ص‌ 215 198, ,196 -194 ؛ نيز نك: لوبن‌، 620)، اما اينكه‌ بعضى‌ از محققان‌ آغاز استفاده‌ از سلاح‌ آتشين‌ در ايران‌ را، اواخر سدة 8ق‌/14م‌ دانسته‌اند (الگود، 113 )، با توجه‌ به‌ گزارشهاي‌ پيشين‌ (نيز نك: هدايت‌، 398، به‌ نقل‌ از اسدي‌ طوسى‌) درست‌ نمى‌نمايد؛ مگر آنكه‌ مراد، استفاده‌ از مواد و ابزار و آلات‌ جديدتر در جنگها باشد.
در واقع‌ از اواخر سدة 8ق‌ به‌ تدريج‌ آلات‌ و ابزار متعددي‌ به‌ عنوان‌ اسلحة آتشين‌ در ايران‌ و شبه‌ قاره‌ ساخته‌، و به‌ كار برده‌ شد كه‌ مادة انفجاري‌ و آتش‌زاي‌ آن‌ را داروي‌ آتشين‌، ادوية گرم‌، باروت‌ و نفط مى‌ناميدند؛ مانند «ديگ‌ يا ديگ‌ رخشنده‌» كه‌ شبيه‌ توپ‌ بود و آن‌ را با ديگ‌ افزار (داروي‌ آتشين‌ - باروت‌) مى‌انباشتند و به‌ جانب‌ خصم‌ رها مى‌كردند و نوع‌ كوچك‌تر آن‌را خمپاره‌ مى‌ناميدند. گويا ديگ‌ را در نواحى‌شرقى‌تر«كشكنجير» (كوشك‌انجير،كوشك‌انداز) مى‌خواندند كه‌ به‌ قوت‌ داروي‌ آتشين‌ پرتاب‌ مى‌شد و در هند آن‌ را «گوله‌» مى‌گفتند ( فرهنگ‌...، 2/1392، 2281؛ هدايت‌، 311، 398؛ شيرانى‌، 7/244 بب). البته‌ اين‌ آلات‌ بيشتر از اواخر عصر مغول‌ و اوايل‌ دورة تيموري‌ رواج‌ يافت‌. اما تفنگ‌ (تفك‌ و معرّب‌ آن‌ تفق‌) لوله‌اي‌ ميان‌ تهى‌ بود كه‌ با آن‌ به‌ ضرب‌ نَفَس‌ (تُف‌ = فوت‌) گلوله‌هاي‌ گلى‌ پرتاب‌ مى‌كردند (كسروي‌، 434- 435). اين‌ نام‌ كه‌ گويا سابقه‌اي‌ ديرين‌ داشته‌ (مثلاً نك: انوري‌، 175)، در اشعار و آثار متأخرتر نيز آمده‌ (نظيري‌، 332؛ هدايت‌، 311؛ بهار عجم‌، 250؛ فرهنگ‌، 2/1467، 1724)، و در همين‌ عصر تكامل‌ يافته‌ است‌. اين‌ آلت‌ را «كمان‌ زنبوري‌» و «چرخ‌» نيز مى‌خواندند كه‌ به‌ قوت‌ «داروي‌ آتشين‌» كه‌ باروت‌ باشد، گلوله‌ را پرتاب‌ مى‌كرد.
برخى‌ گفته‌اند كه‌ تفنگ‌ به‌ عنوان‌ سلاح‌ گرم‌ در اواخر قرن‌ 9ق‌ در عصر سلطان‌ حسين‌ بايقرا از فرنگ‌ به‌ ايران‌ آمد (نك: كسروي‌، 437)، ولى‌ ظاهراً در يك‌ منظومة فارسى‌ مربوط به‌ قرن‌ 8ق‌ از اين‌ آلت‌ همراه‌ بندقه‌، ياد شده‌ است‌ (شيرانى‌، 7/247). اين‌ ابزار و آلات‌ به‌ موازات‌ ايران‌، در شبه‌ قارة هند نيز كاربرد داشته‌، و اساساً تاريخ‌ ظهور و تكامل‌ باروت‌ و اسلحة آتشين‌ در ايران‌ و هند، به‌ دشواري‌ قابل‌ تفكيك‌ است‌. مسلم‌ آن‌ است‌ كه‌ باروت‌ و توپ‌ به‌ عنوان‌ يك‌ سلاح‌ مهم‌ نظامى‌ از آغاز عصر تيموريان‌ به‌ كار مى‌رفته‌ است‌ و تيمور خود در پايان‌ سدة 8ق‌ عده‌اي‌ توپ‌ساز و توپچى‌ و فتيله‌ساز از آسياي‌ صغير به‌ سمرقند برد (كلاويخو، .(288 در سپاه‌ او پيش‌ از اين‌ نيز از آلاتى‌ چون‌ رعدانداز و چرخ‌ گشا در جنگها استفاده‌ مى‌شده‌ است‌ (شرف‌الدين‌، 2/229، 240؛ نظام‌الدين‌، 155، 231) كه‌ شايد بتوان‌ گفت‌: اين‌ آلات‌ نوعى‌ توپ‌، و مادة منفجرة آنها باروت‌ بوده‌ است‌.
در قرن‌ 9ق‌ نشانه‌هاي‌ قوي‌تري‌ بر وجود باروت‌ در دست‌ است‌؛ چنانكه‌ بى‌گمان‌ مراد از «دارو» كه‌ از آن‌ توسط آلتى‌ به‌ نام‌ «غوطه‌خوار» در آتش‌بازي‌ روي‌ آب‌ استفاده‌ مى‌كردند (شيرانى‌، 7/295-296)، باروت‌ يا ماده‌اي‌ شبيه‌ به‌ آن‌ بوده‌ است‌. در برخى‌ از جنگهاي‌ اواخر عصر تيموري‌ با ازبكان‌ نيز به‌ صراحت‌ از تفنگ‌ و باروت‌ ياد شده‌ است‌ و مطابق‌ يك‌ گزارش‌ در اين‌ زمان‌ در هرات‌ تفنگ‌ مى‌ساختند ( عالم‌ آراي‌ شاه‌ اسماعيل‌، 282، 345؛ الگود، .(113 تفنگ‌ و باروت‌ از همين‌ راه‌ و به‌ ويژه‌ توسط بابر تيموري‌ به‌ شبه‌ قاره‌ راه‌ يافت‌. محمدشاه‌ بهمنى‌ كارخانه‌اي‌ براي‌ ساخت‌ توپ‌ و باروت‌ در دكن‌ ايجاد كرد و توپخانه‌اي‌ بزرگ‌ تدارك‌ ديد و در جنگها به‌ كار برد (فرشته‌، 1/290؛ ندوي‌، .(406-407 در جنگهاي‌ لوديان‌ در سدة 9ق‌ هم‌ از آتش‌ افكن‌، زنبورك‌، گولة زنبورك‌ و خريطه‌هاي‌ دارو (مخازن‌ باروت‌) بسيار ياد شده‌ است‌ (يادگار، 21-22، 75، 294؛ نيز نك: اليوت‌، .(VI/457 در همين‌ دوره‌ در كشمير كسى‌ پيدا شد كه‌ در فنون‌ «آتش‌ بازي‌» و «داروسازي‌» (ساخت‌ و تركيب‌ و استفاده‌ از مواد منفجره‌) اختراعات‌ شگفت‌ كرد و استفاده‌ از تفنگ‌ را در آنجا رواج‌ داد (فرشته‌، 2/344).
بيشترين‌ اطلاعات‌ دربارة استفاده‌ از باروت‌ و سلاح‌ آتشين‌ در شبه‌ قاره‌ مربوط به‌ عصر تيموريان‌ هند است‌. بابر مؤسس‌ اين‌ دولت‌ در جنگها از اسلحة گرم‌ استفاده‌ مى‌كرد و در بابرنامة ( توزك‌ بابري‌ ) خويش‌ از «تفنگ‌ انداز، توپچى‌، ضربه‌زن‌ و ارابه‌» ياد كرده‌ است‌ (ص‌ 171، 173، 175، 209، 211-213). ظاهراً در متن‌ جغتايى‌ بابرنامه‌ علاوه‌ بر «ضربه‌ زن‌» از «فرنگى‌» هم‌ به‌ عنوان‌ نوعى‌ توپ‌ ياد شده‌ است‌ (اليوت‌، ، IV/255 نيز 274 ,268 ؛ حبيبى‌، 1) و اين‌ نشان‌ مى‌دهد كه‌ برخى‌ از انواع‌ توپ‌ ظاهراً از فرنگ‌ مى‌آمده‌ است‌، يا به‌ سبب‌ شكل‌ ظاهريش‌ آن‌ را فرنگى‌ مى‌خواندند.
در شرح‌ محاصرة قلعة كالنجر توسط شير شاه‌ افغان‌ در ميانة سدة 10ق‌ آمده‌ است‌ كه‌ مدافعان‌ قلعه‌ از توپ‌ و تفنگ‌ استفاده‌ مى‌كردند و يكى‌ از افسران‌ شير شاه‌ «سرنگى‌» ساخت‌ و آن‌ را با «دارو» انباشت‌ و به‌ سوي‌ برج‌ قلعه‌ پرتاب‌ كرد (يادگار، 230). مقصود از «سرنگ‌» معلوم‌ نيست‌ و مى‌تواند نوعى‌ فشنگ‌ يا گلولة بزرگ‌ باشد كه‌ با باروت‌ مى‌انباشتند و رها مى‌كردند. افغانها در ديگر جنگهاي‌ خود نيز از توپخانه‌ و توپهاي‌ بزرگ‌ استفاده‌ مى‌كردند كه‌ بعضى‌ از آنها نامهاي‌ خاص‌ داشت‌ (بدائونى‌، 2/180-181؛ حبيبى‌، 1-4؛ وكيلى‌، 14 بب). دامنة استفاده‌ از اين‌ آلات‌ بعدها به‌ اقوام‌ ترك‌ و مغول‌ آسياي‌ مركزي‌ نيز رسيد و ازبكان‌ در جنگهاي‌ خود با تيموريان‌ هند و افغانان‌، توپ‌ و تفنگ‌ به‌ كار مى‌بردند (مثلاً نك: لاهوري‌، 1/207- 208).
در غرب‌ ايران‌ به‌ روزگار تركمانان‌، باروت‌ و سلاح‌ گرم‌ كاملاً شناخته‌ شده‌ بود، ولى‌ گويا انواع‌ مرغوب‌ آن‌ را از اروپا مى‌آوردند. چنانكه‌ گفته‌اند: در ربع‌ آخر قرن‌ 9ق‌، جمهوري‌ ونيز به‌ درخواست‌ اوزون‌ حسن‌ آق‌ قويونلو مقاديري‌ اسلحة گرم‌ و باروت‌ براي‌ تأسيس‌ توپخانه‌ و رستة تفنگچى‌ نزد او فرستاد تا در جنگ‌ با عثمانيان‌ و قرامانيان‌ از آنها استفاده‌ كند، در حالى‌ كه‌ عثمانيها خود از اين‌ نوع‌ سلاح‌ سود مى‌بردند (وودز، 128 ؛ سيوري‌، 114- 115؛ سفرنامه‌ها...، 48، 215، 230). روايات‌ متعدد ديگري‌ دربارة استفادة امراي‌ تركمان‌ از باروت‌ و اسلحة گرم‌ در دست‌ است‌ (ابوبكر طهرانى‌، 63، 569، 580؛ الگود، 114 ؛ لاهجى‌، 78). همچنين‌ از رستة توپخانه‌ در سپاه‌ آق‌ قويونلو و نيز از «خرپا چنگ‌» كه‌ نوعى‌ توپ‌ يا خمپاره‌ بوده‌ است‌، مى‌توان‌ ياد كرد ( عالم‌ آراي‌ صفوي‌، 74-77).
دربارة زمان‌ و چگونگى‌ به‌ كار گرفتن‌ باروت‌ و سلاح‌ گرم‌ در عصر صفوي‌ اخبار مختلفى‌ آمده‌ است‌. برخى‌ به‌ استناد گزارشهاي‌ نادرست‌ يا به‌ آن‌ سبب‌ كه‌ سپاه‌ صفوي‌ در نبرد چالدران‌ از توپخانة نيرومند عثمانى‌ شكست‌ خورد، بر آن‌ گمان‌ رفتند كه‌ ايرانيان‌ با سلاح‌ آتشين‌ آشنا نبودند و تا سالها پس‌ از جنگ‌ چالدران‌ نيز در سپاه‌ خود از آن‌ استفاده‌ نمى‌كردند (مثلاً نك: لاكهارت‌، .(90 به‌ علاوه‌ مى‌دانيم‌ كه‌ پيش‌ از جنگ‌ چالدران‌، شيخ‌ حيدر صفوي‌ از توپ‌ و باروت‌ استفاده‌ كرد و شاه‌ اسماعيل‌ نيز در اوايل‌ كار خود در جنگى‌ توپخانة تركمانان‌ را گرفت‌ و با همين‌ توپخانه‌، ارتش‌ عثمانى‌ و الوند ميرزاي‌ آق‌ قويونلو را شكست‌ داد (سيوري‌، 115؛ عالم‌ آراي‌ صفوي‌، 74-76، 79-82، 88، 90؛ عالم‌ آراي‌ شاه‌ اسماعيل‌، 73-77، 79). استفاده‌ از باروت‌ و سلاح‌ آتشين‌ در آن‌ وقت‌ منحصر به‌ ارتشهاي‌ منظم‌ نبود، بلكه‌ مردم‌ نيز با اين‌ ابزار آشنا بودند و با آنها از شهر خود دفاع‌ مى‌كردند (مثلاً نك: همان‌، 328؛ روملو، 171، 186، 206، 212، 221). از اين‌رو، روشن‌ است‌ كه‌ ايرانيان‌ از سالها پيش‌ از نبرد چالدران‌ با سلاح‌ گرم‌ آشنا بودند، و اين‌ معنى‌ كه‌ استعمال‌ اين‌ نوع‌ سلاح‌ را در جنگ‌ خلاف‌ دليري‌ و جوانمردي‌ مى‌شمردند (فلسفى‌، «جنگ‌...»، 93)، نيز چندان‌ وجهى‌ ندارد و مى‌دانيم‌ كه‌ در بسياري‌ از جنگهاي‌ اواخر تيموري‌ و تركمانان‌ به‌ خوبى‌ از اين‌ ابزار سود مى‌بردند و بلكه‌ خود آن‌ را مى‌ساختند. از سوي‌ ديگر به‌ رغم‌ آنچه‌ گفته‌ شد و آنچه‌ دربارة سلاح‌ آتشين‌ و باروت‌ و وجود رسته‌هاي‌ خاص‌ تفنگچى‌، توپچى‌، باروت‌ساز و نيز قورخانه‌ در دورة اول‌ دولت‌ صفوي‌ ياد شده‌ (مثلاً نك: عالم‌ آراي‌ شاه‌ طهماسب‌، 189، 193، 205، جم ؛ قاضى‌احمد، 1/174- 175، 191، 198؛ افوشته‌اي‌، 80، 85؛ نصيري‌، 215-216؛ رهربرن‌، 31-32؛ مينورسكى‌، 126)، برخى‌ از اروپاييان‌ به‌ استناد اشارات‌ مبهمى‌ كه‌ در گزارشهاي‌ سفر برادران‌ شرلى‌ آمده‌ است‌، گفته‌اند كه‌ سلاح‌ آتشين‌ در عصر شاه‌ عباس‌ و توسط برادران‌ شرلى‌ در ايران‌ پيدا شد («شرح‌ مأموريت‌...1»، 21 ؛ بيانى‌، 145-146). در حالى‌ كه‌ برخى‌ از همراهان‌ برادران‌ شرلى‌ تصريح‌ كرده‌اند كه‌ پيش‌ از ورود آنها، در ايران‌ توپ‌ و توپ‌ساز وجود داشته‌ است‌ و شاه‌ عباس‌ مى‌توانسته‌ سپاه‌ بزرگى‌ از تفنگچيان‌ به‌ كار گيرد («شرح‌ مأموريت‌»، 222 163, ,29 ؛ قس‌: مينورسكى‌، 50 -51؛ سيوري‌، 113). در واقع‌ با انبوه‌ گزارشهايى‌ كه‌ دربارة ساخت‌ و استفاده‌ از باروت‌ و سلاح‌ گرم‌ در اين‌ دوره‌ وجود دارد، تنها مى‌توان‌ احتمال‌ داد كه‌ شاه‌ عباس‌ پس‌ از ورود برادران‌ شرلى‌، دست‌ به‌ ايجاد سپاهى‌ منظم‌ از تفنگدار و توپچى‌ زده‌ است‌ (نك: فلسفى‌، زندگانى‌...، 1/177؛ محبوبى‌، 1/14-16؛ قس‌: سيوري‌، .(43
داراشكوه‌ تيموري‌ (د 1069ق‌) براي‌ تسخير قندهار و جنگ‌ با صفويان‌، توپخانة ويژه‌اي‌ تشكيل‌ داد كه‌ از شمار توپها و مقدار باروت‌ مى‌توان‌ به‌عظمت‌ آن‌ .(VII/101-102ٹ–ّ‌َگاƒ پى‌برد(كنبو،2/302-07 در عصر جهانگير پادشاه‌ تيموري‌ هند استفاده‌ از باروت‌ و سلاح‌ آتشين‌ چنان‌ رواج‌ داشت‌ كه‌ حتى‌ لشكر مخصوص‌ امپراتوري‌ هم‌ داراي‌ رستة توپخانه‌ بود و او در سپاه‌ خود تفنگچى‌ و توپ‌ قابل‌ حمل‌ بسياري‌ داشت‌ ( توزك‌...، .(I/22-23 كشتيهاي‌ جنگى‌ اين‌ دوره‌ نيز داراي‌ توپ‌ انداز بود (ابوالفضل‌، 1/144). در سپاه‌ محمدشاه‌ تيموري‌ در جنگ‌ با نادر شاه‌ افشار انواع‌ توپ‌ و زنبورك‌ وجود داشت‌ كه‌ فرماندهى‌ آنها ظاهراً با ميرآتش‌ بود. نادرشاه‌ در همين‌ جنگ‌ شمار بسياري‌ توپ‌ به‌ غنيمت‌ گرفت‌ (اليوت‌، 82-83 .(VIII/74, به‌ علاوه‌، نادرشاه‌ در ارتش‌ خود از توپهاي‌ كوچكى‌ به‌ نام‌ زنبورك‌ استفاده‌ مى‌كرد كه‌ بر پشت‌ شتران‌ حمل‌ مى‌شد. در آن‌ دوران‌ در بسياري‌ از شهرهاي‌ ايران‌ باروت‌، فشنگ‌، توپ‌، تفنگ‌ و خمپاره‌ مى‌ساختند (محمدكاظم‌، 3/911-912؛ نيز نك: شعبانى‌، 351؛ فلور، 48، 59؛ سفرنامه‌ها، 215).
مطابق‌ گزارش‌ جالب‌ توجه‌ محمدكاظم‌ (3/912)، براي‌ ساخت‌ باروت‌، به‌ جاي‌ زغال‌ معمولى‌ گويا از زغال‌ پسته‌ استفاده‌ مى‌كردند كه‌ ظاهراً براي‌ اين‌ كار مناسب‌تر بود. در عصر زنديه‌ نيز استادان‌ ماهري‌ مأمور توپ‌ ريزي‌ و ساخت‌ خمپاره‌ و باروت‌ بودند و قورخانه‌ و توپخانه‌ از لوازم‌ دائمى‌ ارتش‌ به‌ شمار مى‌رفت‌. تفنگ‌ سرپُر و باروت‌ را بيشتر در كرمان‌، شيراز و لار مى‌ساختند و كسانى‌ در اين‌ كار مشهور بودند (ابوالحسن‌ گلستانه‌، 133؛ ورهرام‌، 138). حتى‌ در عصر قاجار و در ايامى‌ كه‌ ژنرال‌ گاردان‌ فرانسوي‌ ارتش‌ ايران‌ را سازمان‌ مى‌داد، توپ‌، گلوله‌ و باروت‌ را در ايران‌ مى‌ساختند؛ اگرچه‌ باروت‌ مرغوبى‌ توليد نمى‌شد (گاردان‌، 134؛ قس‌: اعتضاد السلطنه‌، 408).
در عصر ناصري‌ رساله‌هاي‌ متعددي‌ دربارة باروت‌ و سلاح‌ آتشين‌ و روش‌ ساخت‌ و شيوة استعمال‌ آنها نگاشته‌ شد (گلبن‌، «كتابچة عرايض‌...»، 73 بب ، «كتابچة مطالب‌...»، 167 بب) كه‌ غالباً مبتنى‌ بر آثار و اطلاعات‌ و راهنماييهاي‌ اروپاييان‌ و مستشاران‌ آنها در ايران‌ بود؛ چنانكه‌ در يك‌ رساله‌ با عنوان‌ تعليمات‌ توپخانة اطريشى‌، از انواع‌ توپ‌ و باروت‌ و چگونگى‌ ساخت‌ و انواع‌ تركيبات‌ آن‌ سخن‌ رفته‌ است‌ (ص‌ 12، جم ). باروت‌ ظاهراً تا يك‌ سده‌ پيش‌ هنوز در منابع‌ داروشناسى‌ به‌ عنوان‌ دارويى‌ براي‌ درمان‌ سل‌ و خون‌ريزيهاي‌ مختلف‌ به‌ كار مى‌رفته‌ است‌ و خواص‌ گوناگونى‌ نيز براي‌ آن‌ برمى‌شمردند (عقيلى‌، 2/203).
مآخذ: ابن‌ ارنبغا زردكاش‌، الانيق‌ فى‌ المناجنيق‌، به‌ كوشش‌ احسان‌ هندي‌، حلب‌، 1405ق‌/1985م‌؛ ابن‌ بيطار، عبدالله‌، تنقيح‌ مفردات‌ (تنقيح‌ الجامع‌ )، به‌ كوشش‌ محمد عربى‌ خطابى‌، بيروت‌، دارالغرب‌ الاسلامى‌؛ ابن‌ حشّاء، احمد، مفيد العلوم‌ و مبيد الهموم‌، به‌ كوشش‌ كولن‌ و رنو، رباط، 1941م‌؛ ابن‌ خلدون‌، عبدالرحمان‌، العبر، بيروت‌، مؤسسة جمال‌؛ ابن‌ فضل‌الله‌ عمري‌، احمد، التعريف‌ بالمصطلح‌ الشريف‌، به‌ كوشش‌ محمدحسين‌ شمس‌الدين‌، بيروت‌، دارالكتب‌ العلميه‌؛ ابوبكر طهرانى‌، ديار بكريه‌، به‌ كوشش‌ نجاتى‌ لوغال‌ و فاروق‌ سومر، تهران‌، 1356ش‌؛ ابوالحسن‌ گلستانه‌، مجمل‌ التواريخ‌، به‌ كوشش‌ مدرس‌ رضوي‌، تهران‌، 1320ش‌؛ ابوالفضل‌ علامى‌، آيين‌ اكبري‌، لكهنو، 1893م‌؛ اعتضادالسلطنه‌، عليقلى‌، اكسير التواريخ‌، به‌ كوشش‌ جمشيد كيانفر، تهران‌، 1370ش‌؛ افوشته‌اي‌، محمود، نقاوة الا¸ثار، به‌ كوشش‌ احسان‌ اشراقى‌، تهران‌، 1373ش‌؛ انوري‌ ابيوردي‌، ديوان‌، به‌ كوشش‌ سعيد نفيسى‌، تهران‌، مؤسسة مطبوعاتى‌ پيروز؛ بابر، ظهيرالدين‌ محمد، بابرنامه‌، بمبئى‌، 1308ق‌؛ بدائونى‌، عبدالقادر، منتخب‌ التواريخ‌، به‌كوشش‌ ويليام‌ ناسوليس‌ و مولوي‌ احمدعلى‌، كلكته‌، 1869م‌؛ برهان‌ قاطع‌، محمدحسين‌ بن‌ خلف‌ تبريزي‌، به‌ كوشش‌ محمدمعين‌، تهران‌، 1357ش‌؛ بهار عجم‌، تيكچندبهار، لكهنو، 1334ق‌؛ بيانى‌، مهدي‌، «معرفى‌ يك‌ نسخة خطى‌»، بررسيهاي‌ تاريخى‌، تهران‌، 1350ش‌، س‌ 6، شم 6؛ تعليمات‌ توپخانة اطريشى‌، نسخة عكسى‌ موجود در كتابخانة مركز؛ جوينى‌، عطاملك‌، تاريخ‌ جهانگشاي‌، به‌ كوشش‌ محمد قزوينى‌، ليدن‌ 1916م‌؛ حبيبى‌، عبدالحى‌، «صنعت‌ توپ‌سازي‌ در دورة احمدشاهى‌»، آريانا، كابل‌، 1341ش‌، شم 6؛ راكه‌ ويلتس‌، ايگور، سفيران‌ پاپ‌ به‌ دربار خانان‌ مغول‌، ترجمة مسعود رجب‌نيا، تهران‌، 1353ش‌؛ رشيدالدين‌ فضل‌الله‌، جامع‌التواريخ‌، به‌ كوشش‌ كاترمر، آمستردام‌، 1968م‌؛ روملو، حسن‌، احسن‌ التواريخ‌، به‌ كوشش‌ چ‌.ن‌. سدن‌، تهران‌، 1347ش‌؛ رهربرن‌، كلاوس‌، نظام‌ ايالات‌ در دورة صفويه‌، ترجمة كيكاووس‌ جهانداري‌، تهران‌، 1349ش‌؛ زيدان‌، جرجى‌، تاريخ‌ التمدن‌ الاسلامى‌، بيروت‌، دارمكتبة الحياة؛ سفرنامه‌هاي‌ ونيزيان‌ در ايران‌، ترجمة منوچهر اميري‌، تهران‌، خوارزمى‌؛ سيوري‌، ر.م‌.، «از چه‌ موقع‌ ايرانيان‌ براي‌ اولين‌ بار اسلحة گرم‌ به‌ كار بردند»، ترجمة رجبعلى‌ اميري‌، بررسيهاي‌ تاريخى‌، تهران‌، 1345ش‌، س‌ 1، شم 4؛ شرف‌الدين‌ على‌ يزدي‌، ظفرنامه‌، به‌ كوشش‌ محمد عباسى‌، تهران‌، 1336ش‌؛ شعبانى‌، رضا، مختصر تاريخ‌ ايران‌ در دوره‌هاي‌ افشاريه‌ و زنديه‌، تهران‌، 1378ش‌؛ شيرانى‌، حافظ محمود، مقالات‌، به‌ كوشش‌ مظهر محمود شيرانى‌، لاهور، مجلس‌ ترقى‌ ادب‌؛ عالم‌ آراي‌ شاه‌ اسماعيل‌، به‌ كوشش‌ اصغر منتظر صاحب‌، تهران‌، 1349ش‌؛ عالم‌ آراي‌ شاه‌ طهماسب‌، به‌ كوشش‌ ايرج‌ افشار، تهران‌، 1370ش‌؛ عالم‌ آراي‌ صفوي‌، به‌ كوشش‌ يدالله‌ شكري‌، تهران‌،1350ش‌؛عقيلى‌ علوي‌شيرازي‌،محمدحسين‌، مخزن‌الادويه‌، تهران‌،1371ش‌؛ على‌ بن‌ عيسى‌ كحال‌، تذكرة الكحالين‌، به‌ كوشش‌ محيى‌الدين‌ قادري‌ شرفى‌، حيدرآباد دكن‌، 1383ق‌/1964م‌؛ غياث‌اللغات‌، غياث‌الدين‌ محمد رامپوري‌، به‌ كوشش‌ محمد دبيرسياقى‌، تهران‌، معرفت‌؛ فخرالدين‌ رازي‌، محمد، جامع‌ العلوم‌، بمبئى‌، 1323ق‌؛ فرشته‌، محمدقاسم‌، تاريخ‌، بمبئى‌، 1868م‌؛ فرهنگ‌ جهانگيري‌، حسين‌ بن‌ حسن‌ انجوشيرازي‌، به‌ كوشش‌ رحيم‌ عفيفى‌، تهران‌، 1351ش‌؛ فلسفى‌، نصرالله‌، «جنگ‌ چالدران‌»، مجلة دانشكدة ادبيات‌ تهران‌، تهران‌، 1332ش‌، س‌ 1، شم 2؛ همو، زندگانى‌ شاه‌ عباس‌ اول‌، تهران‌، 1344ش‌؛ فلور، ويلم‌، حكومت‌ نادرشاه‌ (به‌ روايت‌ منابع‌ هلندي‌)، ترجمة ابوالقاسم‌ سري‌، تهران‌، 1368ش‌؛ قاضى‌ احمد قمى‌، خلاصة التواريخ‌، به‌ كوشش‌ احسان‌ اشراقى‌، تهران‌، 1359ش‌؛ قلقشندي‌، احمد، صبح‌ الاعشى‌، قاهره‌، وزارة الثقافة و الارشاد القومى‌؛ كسروي‌، احمد، كاروند، به‌ كوشش‌ يحيى‌ ذكاء، تهران‌، 1356ش‌؛ كنبو، محمدصالح‌، عمل‌ صالح‌ ( شاه‌ جهان‌نامه‌ )، به‌ كوشش‌ غلام‌ يزدانى‌ و وحيد قريشى‌، لاهور، مجلس‌ ترقى‌ ادب‌؛ گاردان‌، آلفرد، مأموريت‌ ژنرال‌ گاردان‌ در ايران‌، ترجمة عباس‌ اقبال‌ آشتيانى‌، تهران‌، 1362ش‌؛ گلبن‌، محمد، «كتابچة عرايض‌ توپخانة مباركه‌»، بررسيهاي‌ تاريخى‌، تهران‌، 1346ش‌، س‌ 2، شم 6؛ همو، «كتابچة مطالب‌ لازمة توپخانة مباركه‌»، همان‌، 1347ش‌، س‌ 3، شم 1؛ لاهجى‌، على‌، تاريخ‌ خانى‌، به‌ كوشش‌ منوچهر ستوده‌، تهران‌، 1352ش‌؛ لاهوري‌، عبدالحميد، پادشاه‌ نامه‌، به‌ كوشش‌ كبيرالدين‌ احمد و عبدالرحيم‌، كلكته‌، 1867م‌؛ لوبن‌، گوستاو، تمدن‌ اسلام‌ و عرب‌، ترجمة محمدتقى‌ فخر داعى‌ گيلانى‌، تهران‌، 1334ش‌؛ مجموعة الصنايع‌، نسخة عكسى‌ موجود در كتابخانة مركز؛ محبوبى‌ اردكانى‌، حسين‌، تاريخ‌ مؤسسات‌ تمدنى‌ جديد در ايران‌، تهران‌، 1370ش‌؛ محمدكاظم‌، عالم‌ آراي‌ نادري‌، به‌ كوشش‌ محمدامين‌ رياحى‌، تهران‌، 1364ش‌؛ مينورسكى‌، و.، سازمان‌ اداري‌ حكومت‌ صفوي‌، ترجمة مسعود رجب‌نيا، تهران‌، 1334ش‌؛ نصيري‌، محمدابراهيم‌، دستورشهرياران‌، به‌ كوشش‌ محمدنادر نصيري‌ مقدم‌، تهران‌، 1373ش‌؛ نظام‌الدين‌ شامى‌، ظفرنامه‌، به‌ كوشش‌ پناهى‌ سمنانى‌، تهران‌، 1363ش‌؛ نظيري‌ نيشابوري‌، محمدحسين‌، ديوان‌، به‌ كوشش‌ محمدرضا طاهري‌، تهران‌، 1379ش‌؛ ورهرام‌، غلامرضا، تاريخ‌ سياسى‌ و اجتماعى‌ ايران‌ در عصر زند، تهران‌، 1366ش‌؛ وكيلى‌ فوفلزايى‌، عزيزالدين‌، «صنعت‌ توپ‌سازي‌ در دورة احمد شاهى‌»، آريانا، كابل‌، 1341ش‌، شم 8؛ هدايت‌، رضا قلى‌، فرهنگ‌ انجمن‌ آراي‌ ناصري‌، تهران‌، 1288ق‌؛ هندي‌، احسان‌، «العرب‌ و اختراع‌ البارود»، التراث‌ العربى‌، دمشق‌، 1417ق‌، س‌ 17، شم 65؛ يادگار، احمد، تاريخ‌ شاهى‌، به‌ كوشش‌ محمد هدايت‌ حسين‌، كلكته‌، 1358ق‌/1939م‌؛ نيز:
Clavijo, Embassy to Tamerlane, tr. G. Le Strange, London, Routledge; EI 2 ; Elgood, R., Firearms of the Islamic World, London, 1995; Elliot, H. M., The History of India, ed. J. Dawson, Delhi, 1975; Lockhart, L., X the Persian Army in the Safavi Period n , Der Islam, 1959, vol. XXXIV; Nadvi, A., X The Use of Cannon in Muslim India n , Islamic Culture, Hyderabad-Deccan, 1938, vol. XII; Quatrem I re, E., notes on Histoire ... (vide: PB, Rashidoddin); Reinaud, M., X De l'art militaire chez les Arabes au moyen age n , JA, vol. XII; Sarton, G., Introduction to the History of Science, Baltimore, 1947; Savory, R., Iran Under the Safavids, Cambridge, 1980; Sir Anthony Sherley and his Persian Adventure, ed. E. Denison Ross, London, Routledge; The T = zuk-i-Jah ? ng / r / , tr. A. Rogers, Lahore, 1974; Woods, J. E., The Aqquyunlu Clan, Confederation, Empire, Minneapolis, 1976.
صادق‌ سجادي‌

باروت‌ در قلمرو عثمانى‌: عثمانيان‌ نيز در جهان‌ اسلام‌، از سلاح‌ آتشين‌ در نبردها بهره‌ مى‌جستند. گرچه‌ تاريخ‌ نخستين‌ كاربرد آن‌ توسط اين‌ دولت‌ به‌ درستى‌ معلوم‌ نيست‌، ولى‌ مى‌دانيم‌ كه‌ از توپ‌ و باروت‌ لااقل‌ از 761ق‌/1360م‌، يعنى‌ در نخستين‌ جنگ‌ قوصوه‌ (كوزوو) در دوران‌ پادشاهى‌ سلطان‌ مراد اول‌ استفاده‌ مى‌شده‌ است‌ (غالب‌، 1/17؛ هامر پورگشتال‌، و عثمانيان‌ توپچيان‌ ماهري‌ در اختيار داشتند (مثلاً نك: نشري‌، 1/290). در 792ق‌/1390م‌ ايلدرم‌ بايزيد در محاصرة قسطنطنيه‌ از توپ‌ استفاده‌ كرد (عاشق‌ پاشا زاده‌، 65 -66). پس‌ از آن‌ اطلاعات‌ بيشتري‌ دربارة استفادة عثمانيان‌ از باروت‌ و سلاح‌ گرم‌ در جنگها وجود دارد؛ چنانكه‌ به‌ تدريج‌ كاربرد اين‌ ابزار در ارتش‌ عثمانى‌ رواج‌ عام‌ يافت‌ و در جنگ‌ عثمانيان‌ با اميرتيمور گوركانى‌، و نيز در تسخير قسطنطنيه‌ و انطاليه‌ و نبرد بلگراد به‌ طور وسيع‌ از باروت‌ و توپ‌ استفاده‌ شد (همو، 65 -66، 118-119؛ شوكت‌، 77؛ هامر پورگشتال‌، ؛ I/415-419 اوزون‌ چارشيلى‌، «تاريخ‌...1»، I/389, 419 -418 ؛ لطفى‌ پاشا، 82 -83). اما پذيرش‌ سلاح‌ گرم‌ به‌ عنوان‌ يك‌ جنگ‌ افزار مؤثر، و ايجاد رسته‌هاي‌ مخصوص‌ در ارتش‌ عثمانى‌، به‌ نيمة دوم‌ سدة 9ق‌ بازمى‌گردد (ووسينيچ‌، 31).
حمل‌ و نقل‌ باروت‌ براي‌ عثمانيها دشوار نبود، ولى‌ در استفاده‌ از توپهاي‌ صحرايى‌ و يا ساخت‌ گلوله‌هاي‌ سنگين‌ دچار مشكل‌ بودند و به‌ همين‌ سبب‌، گاه‌گلوله‌ها و توپهاي‌ سنگين‌ را در محل‌ جنگ‌ مى‌ريختند و از آن‌ بهره‌ مى‌جستند. مثلاً در 850ق‌/1446م‌ براي‌ رخنه‌ در ديوارهاي‌ دژهاي‌ كورنت‌، مس‌ را با شتر به‌ نزديك‌ كورنت‌ آوردند و به‌ ريختن‌ توپ‌ و گلوله‌ پرداختند (اوزون‌ چارشيلى‌، همان‌، .(I/442
نخستين‌ نشانة آشكارِ كاربرد توپهاي‌ صحرايى‌ و تفنگ‌ شمخال‌ در ارتش‌ عثمانى‌ به‌ جنگ‌ دوم‌ قوصوه‌ (852ق‌/1448م‌) بازمى‌گردد (نك: لطفى‌پاشا، 162-163؛ صولاق‌زاده‌، 181-182؛ اوزون‌ چارشيلى‌، همان‌، .(I/447
استفاده‌ از باروت‌ و توپخانه‌ در دورة سلطان‌ محمد فاتح‌ پيشرفت‌ چشمگيري‌ كرد و در فتح‌ قسطنطنيه‌ (857ق‌/1453م‌) نقش‌ بسيار مؤثري‌ داشت‌. اين‌ توپهاي‌ سنگين‌ و عظيم‌ قلعه‌ كوب‌ كه‌ توسط شخصى‌ مجاري‌ به‌ نام‌ «اوربان‌» طراحى‌ و ساخته‌ شده‌ بود، سرانجام‌ موجب‌ پيروزي‌ عثمانيان‌ گرديد (نك: صولاق‌زاده‌، 193- 195؛ سعدالدين‌، 1/419-422؛ فريدون‌ بك‌، 1/235-237؛ كين‌ راس‌، 102-103؛ تانسل‌، 52 -51 ؛ بابينگر، .(80-82 يكى‌ از اين‌ توپها معروف‌ به‌ «جهان‌ نما» از همه‌ بزرگ‌تر بود و آن‌را با 60 گاو نر راه‌ مى‌بردند و در هر طرف‌ِ توپ‌، 100 سرباز براي‌ممانعت‌ از لغزش‌ آن‌حركت‌ مى‌كردند(هامرپورگشتال‌، ؛ I/511 راسم‌، 1/121؛ اوزون‌ چارشيلى‌، همان‌، .(I/467-468 با اينهمه‌، بسياري‌از توپهاي‌سنگين‌ ديگر را در كنار قسطنطنيه‌ ساختند، يا تعمير كردند (همان‌، .(I/472 پس‌ از فتح‌ قسطنطنيه‌ دو كارخانة بزرگ‌ باروت‌سازي‌ و توپ‌ريزي‌ در اين‌ شهر بنياد نهاده‌ شد تا قسمتى‌ از احتياجات‌ روزافزون‌ ارتش‌ عثمانى‌ را برآورده‌ سازد (شوكت‌، 78). كارخانه‌هاي‌ توپ‌سازي‌ كه‌ در زمان‌ سلطان‌ محمدفاتح‌ و پسرش‌ بايزيد دوم‌ ساخته‌ شد، در زمان‌ سلطان‌ سليمان‌قانونى‌(926-974ق‌)گسترش‌ يافت‌.در اين‌كارخانه‌ها توپهايى‌ با عنوان‌ كلى‌ «ضربه‌ زن‌» ريخته‌ مى‌شد كه‌ هر يك‌ نيز نامهاي‌ خاصى‌ داشت‌؛ مانند شالكوش‌ (شاكلوز)، پرانگى‌، باجه‌ لوشكا، اژدر دهان‌، مارتن‌، هاون‌ و... (اوزون‌ چارشيلى‌، همان‌، .(II/563 دربارة اسلحة سبك‌ بايد گفت‌: هرچند تا سدة 11ق‌/ 17م‌ سربازان‌ ينى‌چري‌ مجهز به‌ تفنگهاي‌ خان‌دار بودند، اما هنوز استفاده‌ از سلاح‌ سرد در كنار سلاح‌ گرم‌ كاربرد گسترده‌اي‌ داشت‌. رسته‌هاي‌ نظامى‌ كه‌ در ارتش‌ عثمانى‌ با باروت‌ و سلاح‌ گرم‌ سر و كار داشتند، اينانند:
الف‌ - جَبَه‌ چيلر اوجاقى‌: وظيفة افراد اين‌ رسته‌، ساخت‌ و مرمت‌ ابزار جنگ‌ مانند تير، كمان‌، سپر و شمشير، و سپس‌ فشنگ‌ و باروت‌ بود (پاكالين‌، ؛ I/262 راسم‌، 1/98-99؛ اوزون‌ چارشيلى‌، همان‌، .(I/513
ب‌ - توپچيلر اوجاقى‌: اين‌ رسته‌ جزو پياده‌ نظام‌ سازمان‌ قاپى‌ قولى‌ قرار داشت‌ و خود شامل‌ دو گروه‌ بود: گروه‌ اول‌ وظيفة توپ‌ريزي‌ و ساخت‌ گلوله‌هاي‌ آن‌ را برعهده‌ داشت‌؛ گروه‌ دوم‌ توپچيانى‌ بودند كه‌ در ميدانهاي‌ نبرد خود مستقيماً به‌ جنگ‌ و شليك‌ توپ‌ مى‌پرداختند (اوزون‌ چارشيلى‌، «تشكيلات‌...1»، ؛ II/35 راسم‌، 1/99؛ پچوي‌، 2/193).
ج‌ - توپ‌ ارابه‌چيلر اوجاقى‌: توپهايى‌ كه‌ عثمانيها در اوايل‌ به‌ كار مى‌بردند كوچك‌ و سبك‌ بود، ولى‌ درصورت‌ نياز به‌ توپهاي‌ سنگين‌ به‌ خصوص‌ وقتى‌ كه‌ لازم‌ بود از راههاي‌ دشوار بگذرند، وسايل‌ توپ‌ريزي‌ را به‌ آن‌ مناطق‌ مى‌بردند و در آنجا به‌ ساخت‌ توپ‌ دست‌ مى‌زدند. بعدها كه‌ حمل‌ توپهاي‌ بزرگ‌ به‌ وسيلة ارابه‌هاي‌ عظيم‌ رواج‌ يافت‌، تشكيلاتى‌ شكل‌ گرفت‌ كه‌ به‌ آنها ارابه‌چيهاي‌ توپ‌ (توپ‌ ارابه‌ چيلر) گفته‌ مى‌شد. ارابه‌چيان‌ توپ‌، به‌ دسته‌هاي‌ مختلفى‌ تقسيم‌ مى‌شدند و در رأس‌ اين‌ تشكيلات‌ «ارابه‌چى‌ باشى‌» قرار داشت‌ (اوزون‌ چارشيلى‌، «تاريخ‌»، .(II/564
د - خُمْبَرَچيلر اوجاقى‌: عثمانيان‌ واژة خمپاره‌ را به‌ نارنجكهاي‌ دستى‌ و گلوله‌هايى‌ كه‌ از توپهاي‌ كوچكى‌ به‌ نام‌ «هاون‌» شليك‌ مى‌شد، اطلاق‌ مى‌كردند. وظيفة خمبرچليلر، تهية مواد آتش‌زا، ساخت‌ نارنجكهاي‌ دستى‌ و گلوله‌هاي‌ خمپاره‌ و توپهاي‌ كوچك‌ قابل‌ حمل‌ بود (پاكالين‌، ؛ I/854 شوكت‌، 46؛ اوزون‌ چارشيلى‌، «تشكيلات‌»، .(II/116-120
ه - لَغمه‌ چيلر اوجاقى‌: وظيفة افراد اين‌ تشكيلات‌ به‌ هنگام‌ محاصره‌ و جنگ‌ ايجاد نقب‌ در ديوارهاي‌ قلعة دشمن‌ و كار گذاشتن‌ مواد آتش‌زا در بدنة آنجا، و نيز ساخت‌ سنگر و خاك‌ريز براي‌ سربازان‌ بوده‌ است‌ (پاكالين‌، ؛ II/348 اوزون‌ چارشيلى‌، همان‌، ؛ II/131-133 شوكت‌، همانجا؛ نعيما، 4/143؛ اوليا چلبى‌، 8/424).
جنگ‌افزارهاي‌ آتشين‌ در پيروزيهاي‌نظامى‌عثمانيان‌ سهم‌عمده‌اي‌ داشت‌ و دولت‌ عثمانى‌ ناگزير بود خود را با تحولات‌ فنون‌ جنگى‌ اروپاييان‌ وفق‌ دهد و يا براي‌ رويارويى‌ با ابداعات‌ آنان‌ در جنبه‌هاي‌ علمى‌ جنگ‌ راه‌ كارهايى‌ بيابد. بدين‌منظور بعدها در عصر تفوق‌ اروپا از متخصصان‌ اروپايى‌ براي‌ ساخت‌ توپ‌ و تفنگ‌ بهره‌ مى‌جستند. در آغاز بيشتر اين‌ متخصصان‌ از كشورهاي‌ آلمان‌ و ايتاليا، و بعدها از فرانسه‌ و انگليس‌ و هلند دعوت‌ و استخدام‌ مى‌شدند. اين‌ امر به‌ صورت‌ يكى‌ از مشخصه‌هاي‌ ثابت‌ تشكيلات‌ نظامى‌ ارتش‌ عثمانى‌ كه‌ با باروت‌ و سلاح‌ گرم‌ سر و كار داشتند، درآمد (نك: I/1061 , 2 ؛ EIشلومبرژه‌، 59 -60).
مآخذ: اوليا چلبى‌، سياحت‌نامه‌، استانبول‌، 1928م‌؛ پچوي‌، ابراهيم‌، تاريخ‌، استانبول‌، 1283ق‌؛ راسم‌، احمد، عثمانلى‌ تاريخى‌، استانبول‌، 1326- 1328ق‌؛ سعدالدين‌، محمد، تاج‌ التواريخ‌، استانبول‌، 1279ق‌؛ شلومبرژه‌، گوستاو، استانبولك‌ محاصره‌ سى‌ و ضبطى‌، ترجمة تركى‌، استانبول‌، 1330ق‌؛ شوكت‌، محمود، التشكيلات‌ و الازياء العسكرية العثمانية، ترجمة يوسف‌ نعيسه‌ و محمود عامر، دمشق‌، 1988م‌؛ صولاق‌زاده‌، محمد، تاريخ‌، استانبول‌، 1298ق‌؛ عاشق‌ پاشازاده‌، درويش‌ احمد، تاريخ‌، استانبول‌، 1332ق‌؛ غالب‌، محمد، نتايج‌ الوقوعات‌، استانبول‌، 1327ق‌؛ فريدون‌ بك‌، احمد، منشآت‌ السلاطين‌، استانبول‌، 1274ق‌؛ كين‌ راس‌، پ‌. ب‌.، قرون‌ عثمانى‌ (ظهور و سقوط امپراتوري‌ عثمانى‌)، ترجمة پروانه‌ ستاري‌، تهران‌، 1373ش‌؛ لطفى‌ پاشا، تواريخ‌ آل‌ عثمان‌، استانبول‌، 1341ق‌؛ نشري‌، محمد، جهان‌نما، به‌ كوشش‌ فايق‌ رشيد اونات‌ و محمد كويمن‌، آنكارا، 1957م‌؛ نعيما، مصطفى‌، تاريخ‌، استانبول‌، 1283ق‌؛ ووسينيچ‌، وين‌، تاريخ‌ امپراتوري‌ عثمانى‌، ترجمة سهيل‌ آذري‌، تهران‌، 1346ش‌؛ نيز:
Babinger, F., Mehmed the Conqueror and his Time, Princeton, 1978; EI 2 ; Hammer-Purgstall,J., Geschichte des osmanischen Reiches, Graz, 1963 ; Pakal o n , M. Z., Osmanl o tarih deyimleri ve terimleri s N zl O g O , Istanbul, 1971; Tansel, S., Fatih Sultan Mehmed'in siyas Q ve asker Q faaliyeti, Ankara, 1985; Uzun 5 ars o l o , I.H., Osmanl o devleti teskil @ - tindan kapukulu ocaklar o , Ankara, 1984; id, Osmanl o tarihi, Ankara, 1983.
على‌ كرم‌همدانى‌

باروت‌ در سرزمينهاي‌ غرب‌ اسلامى‌ و اندلس‌: ارتباط نزديك‌ علمى‌ و تمدنى‌ ميان‌ نواحى‌ مختلف‌ قلمرو اسلام‌، سبب‌ شده‌ است‌ تا هر گونه‌ تحولى‌ كه‌ در تمدن‌ و به‌ كارگيري‌ دستاوردهاي‌ علمى‌، از جمله‌ پيدايش‌ باروت‌ و كاربرد آن‌ پديد آيد، كم‌ و بيش‌ در همة نواحى‌ صادق‌ باشد. در نخستين‌ سده‌هاي‌ اسلامى‌، استفاده‌ از نفط و آتش‌يونانى‌ در مصر و شام‌ نيز رايج‌ بوده‌، چنانكه‌ بخش‌ خاصى‌ از سپاه‌ فاطمى‌ را نفاطان‌ و منجنيق‌ داران‌ تشكيل‌ مى‌دادند (سرور، 149-150؛ مشرفه‌، 174- 175؛ ماجد، 212، 216، 217). در عصر ايوبيان‌ انواع‌ آتش‌افكن‌، قلعه‌ كوب‌ و منجنيق‌ به‌ كار مى‌رفت‌ (حسين‌، 291) و ابن‌اثير در شرح‌ حوادث‌ اين‌ دوره‌ از دباب‌ (توپ‌) كه‌ توسط مسلمانان‌ و بعداً صليبيان‌ استفاده‌ مى‌شده‌، ياد كرده‌ است‌ (11/412، 12/329-330).
اولين‌ بار در شرح‌ حوادث‌ سال‌ 646ق‌/1248م‌ از باروت‌ ياد شده‌ كه‌ ماده‌اي‌ مركب‌ از شوره‌ و گوگرد بود (الگود، و از سواحل‌ درياي‌ سرخ‌ استخراج‌ مى‌شد؛ نفت‌ جزء اصلى‌ مواد انفجاري‌ آتش‌افكنها بود (حسين‌، 297- 298). كاربرد تركيب‌ گوگرد، نفت‌، چربى‌ و چند مادة ديگر، موسوم‌ به‌ آتش‌ يونانى‌ در خمپاره‌اندازها و توپهاي‌ دورة ايوبى‌، مثلاً در سالهاي‌ 584 - 586ق‌، رواج‌ بسياري‌ داشت‌ (ثابت‌، 159، 161؛ لوبن‌، 633). با اينهمه‌، برخى‌ كاربرد باروت‌ را مربوط به‌ اواخر دورة ايوبيان‌، در اواخر سدة 7ق‌ مى‌دانند (نك: حسين‌، 299؛ قس‌: طرطوسى‌، 122- 123).
در رسالة طرطوسى‌ دربارة برخى‌ مواد جنگى‌، به‌ باروت‌ اشاره‌ نشده‌، ولى‌ تركيبات‌ گوناگون‌ ماده‌اي‌ به‌ نام‌ «نفط» تشريح‌ شده‌ است‌ كه‌ همه‌شبيه‌ باروتند (همانجا؛نيز نك: الگود، .(19 علاوه‌ بر آن‌، از رسالة ديگري‌ با عنوان‌ النيران‌ المحرقة للاعداء، مربوط به‌ دورة ايوبى‌ نام‌ برده‌ شده‌ كه‌ در آن‌ به‌ شرح‌ تركيبات‌ مختلف‌ باروت‌ پرداخته‌ شده‌ است‌ و گوستاولوبن‌ معتقد است‌ كه‌ غربيان‌، باروت‌ سازي‌ را از اين‌ اثر و امثال‌ آن‌ آموخته‌اند (ص‌ 632). در شمال‌ افريقا نيز استفاده‌ از نفت‌ و آتش‌ يونانى‌ رواج‌ داشت‌ (مثلاً نك: ابن‌ خلدون‌، 6(4)/904- 905). در سده‌هاي‌ 7 و 8ق‌ برخى‌ عالمان‌ مسلمان‌، در آثار خود، ارتشهاي‌ مغرب‌ را به‌ تجهيز سلاح‌ آتشين‌ توصيه‌ مى‌كردند (زنيبر، 982). از توليد باروت‌ در عصر سلطان‌ يعقوب‌ مرينى‌، صريحاً ياد شده‌ است‌؛ چنانكه‌ در جنگ‌ ميان‌ بنى‌مرين‌ با بنى‌ عبدالواد براي‌ تصرف‌ سجلماسه‌ (672ق‌) از گلوله‌اي‌ نفت‌ آگين‌ (هندام‌ النفط) و گلوله‌هاي‌ آهنى‌ (حصاالحديد) استفاده‌ مى‌شد كه‌ بر اثر آتش‌ باروت‌ (بارود) بيرون‌ مى‌جست‌ (ابن‌خلدون‌، 7/188؛ زنيبر، همانجا؛ قس‌: I/1057 , 2 EI).
در اندلس‌، پيشينة استفادة مسلمانان‌ از آتش‌ انداز و نفت‌ افكن‌ در جنگ‌، دست‌ كم‌ به‌ سده‌هاي‌ 5 و 6ق‌ باز مى‌گردد (مثلاً نك: ثابت‌، 161). در سدة 8ق‌ بنى‌نصر (بنى‌ احمر) در غرناطه‌ از باروت‌ استفاده‌ مى‌كردند و سلاح‌ مهيب‌ آتشينى‌ داشتند كه‌ گلوله‌هاي‌ كره‌اي‌ شكل‌ را همچون‌ صاعقة آسمانى‌ بر سر دشمن‌ مى‌ريخت‌ (ابن‌خطيب‌، الاحاطة...، 1/398، اللمحة ...، 72؛ سامرائى‌، 399؛ الگود، 20 ؛ قس‌: 2 EI، همانجا). در شام‌ و مصر به‌ روزگار مماليك‌ كه‌ علاوه‌ بر پيكار با صليبيان‌، گاه‌ دچار جنگهاي‌ داخلى‌ نيز بودند و بعداً مجبور به‌ جنگ‌ با مغولان‌ شدند، صنايع‌ جنگى‌ به‌ نوبة خود روي‌ به‌ تكامل‌ نهاد. در اين‌ دوره‌ از آلاتى‌ مانند مكاحل‌ النفط و جز آنها به‌ وفور استفاده‌ مى‌شد (مقريزي‌، 4(1)/210؛ ابن‌تغري‌ بردي‌، 13/85، 143- 145، 15/271، 16/43، 46؛ نيز نك: ايالُن‌، 26 -24 ؛ I/1059 , 2 EI). در همين‌ دوره‌ كارخانه‌هايى‌ براي‌ توليد انواع‌ آتشبار و خمپاره‌اندازهاي‌ باروتى‌ ايجاد شد و نيز دست‌ كم‌ 3 نوع‌ بمب‌ زُجاجى‌ گازي‌ و گاز خفه‌كننده‌ توليد گرديد. بمب‌ زجاجى‌ از موادآتش‌زا، و دو نوع‌ ديگر از باروت‌ ساخته‌ مى‌شد (ابن‌ ارنبغا، 21، 27- 28، 172). البته‌ در متون‌ عصر مماليك‌، واژة نفط به‌ جاي‌ باروت‌ نيز گاه‌ به‌ كار مى‌رفت‌ (نك: بخش‌ باروت‌ در ايران‌ و... در همين‌ مقاله‌).
اِلگود كاربرد واژة باروت‌ براي‌ مادة انفجاري‌ جنگى‌ به‌ جاي‌ نفط را مربوط به‌سدة 10ق‌ واواخر دورة مملوكيان‌مى‌داند (ص‌ .(23 بااينهمه‌، تصريح‌ مى‌كند كه‌ در متون‌ كهن‌ هم‌ گزارشهايى‌ دربارة توپخانه‌هاي‌ انفجاري‌ وجود دارد. در دورة حكومت‌ قانصوه‌ غوري‌ (ح‌ 906- 922ق‌) درساخت‌سلاح‌سنگين‌وسبك‌تحولاتى‌رخ‌داد وكارخانه‌هاي‌ توپ‌ريزي‌ احداث‌ شد. در اين‌ عصر به‌ تفنگهاي‌ شمخال‌، بندقه‌ و گاهى‌ به‌ توپهاي‌ كوچك‌، البندق‌ الرصاص‌ (گلوله‌هاي‌ سرب‌) مى‌گفتند. در دورة قايتباي‌ (ح‌ 872 -901ق‌) تفنگ‌ شمخال‌ و توپ‌ سرپُر در مصر به‌ فراوانى‌ توليد مى‌شد 1059) I/1057, , 2 EI؛ الگود، 25 -24 ؛ ايالن‌، 59-65 .(21-48, در ارتش‌ مماليك‌ پيش‌ از اين‌ تاريخ‌ واحدهاي‌ تفنگچى‌ و توپچى‌ وجود داشت‌ و به‌ علت‌ مخالفت‌ يا عدم‌ تمايل‌ برخى‌ از منصب‌ داران‌ مملوك‌ به‌ استفاده‌ از سلاح‌ آتشين‌، ابتدا تفنگچيان‌ را از سپاهيان‌ و قشرهاي‌ پست‌ اجتماعى‌ بر مى‌گزيدند و آنها را سپاه‌ عبيد مى‌گفتند. قانصوه‌ غوري‌ آن‌ را منحل‌، و به‌ جاي‌ آن‌ سپاهى‌ با سلاح‌ آتشين‌ ايجاد كرد. با آنكه‌ در دورة سلطان‌ الناصر محمد (حك 901- 904ق‌) واحدهاي‌ تفنگچى‌ و توپچى‌ سپاه‌ مماليك‌ تقويت‌ شد، اما نتوانست‌ در برابر تهاجم‌ عثمانيها كه‌ به‌ خوبى‌ از سلاح‌ آتشين‌ استفاده‌ مى‌كردند، پايداري‌ كند (الگود، 25 ؛ ايالن‌، 107 ، 85 -71 ، .(52-59 انديشه‌هاي‌ نظامى‌ و كاربرد باروت‌ و سلاحهاي‌ آتشين‌ كه‌ در لابه‌لاي‌ منابع‌ آن‌ دوره‌ مندرج‌ است‌، عمدتاً در كتاب‌ الانيق‌ فى‌ المناجنيق‌ نوشتة ابن‌ ارنبغا زرد كاش‌ يكى‌ از كارگزاران‌ نظامى‌ مماليك‌ در سدة 9ق‌ آمده‌ است‌ (نك: ص‌ 21، جم ؛ هندي‌، 126؛ عواد، 1/106؛ ريتر، 153-154 .(150-151,
اما در مغرب‌ به‌ روزگار بنى‌مرين‌ در نيمة دوم‌ سدة 7ق‌/13م‌، باروت‌، شايد براي‌ نخستين‌ بار، مورد استفاده‌ قرار گرفت‌ و سلطان‌ يعقوب‌بن‌ عبدالحق‌ در فتح‌ سلجماسه‌، آن‌ را به‌ كاربرد (سلاوي‌، 1/89). در عصر بنى‌زيان‌ (633 -957ق‌/1236 -1550م‌) گزارش‌ مربوط به‌ كاربرد باروت‌ با اهميت‌ ارزيابى‌ شده‌ است‌. تهاجم‌ آلفونسوي‌ يازدهم‌ (حك 712-751ق‌/1312-1350م‌) پادشاه‌ قشتاله‌ در 743ق‌/1343م‌، با دفاع‌ دولت‌ زيانى‌ توسط انواع‌ سلاح‌ گرم‌ مواجه‌ شد. گوستاولوبن‌ آورده‌ است‌ كه‌ دو نفر انگليسى‌ در اين‌ نبرد حضور داشتند و كاربرد جديد باروت‌ را فرا گرفتند و پس‌ از بازگشت‌ به‌ كشور خود به‌ آموزش‌ آن‌ پرداختند (ص‌ 634 - 635؛ نيز نك: فراج‌، 162؛ سميعى‌، 1/295؛ الگود، .(21
ارتش‌ بنى‌وطاس‌ (877 -957ق‌/1472-1550م‌) هم‌ به‌ توپ‌ و سواره‌ نظام‌ تفنگچى‌ مجهز بود I/1057) , 2 EI). آنان‌ همچنين‌ براي‌ مقابله‌ با تهاجمات‌ پرتغاليان‌ از سلاح‌ آتشين‌ به‌ وفور استفاده‌ مى‌كردند. در عصر حكومت‌ عاهل‌ وطاسى‌ نوعى‌ موشك‌ به‌ نام‌ قذاف‌ و نوعى‌ تفنگ‌ مورد استفاده‌ فراوان‌ قرار داشت‌ (لئون‌ افريقى‌، 1/289؛ زنيبر، 982). در همين‌ دوره‌، در تونس‌ سلاح‌ آتشين‌ ديگري‌ كه‌ در سپاه‌ عثمانى‌ نيز رايج‌ بود، كاربرد داشت‌. گاهى‌ در مغرب‌ باروت‌ را به‌ معناي‌ جنگ‌ نيز به‌ كار مى‌بردند I/1058) , 2 EI). در سده‌هاي‌ 10 و 11ق‌ به‌ روزگار اشراف‌ سعديه‌ توليد و كاربرد سلاح‌ آتشين‌ گسترش‌ بيشتري‌ يافت‌. سلاطين‌ اين‌ سلسله‌، سپاهيان‌ خود را به‌ شيوة تركان‌ سازمان‌ دادند و گروههاي‌ تفنگدار در آن‌ جايگاه‌ ويژه‌اي‌ داشتند. آنان‌ از تجارب‌ بسيار دولت‌ عثمانى‌ و دولتهاي‌ اروپايى‌ سود بردند و به‌ تأسيس‌ كارخانه‌هاي‌ باروت‌ سازي‌ و توپ‌ريزي‌ اقدام‌ كردند (زنيبر، نيز 2 EI، همانجاها).
مآخذ: ابن‌ اثير، الكامل‌؛ ابن‌ ارنبغا، الانيق‌ فى‌ المناجنيق‌، به‌ كوشش‌ احسان‌ هندي‌، حلب‌، 1405/1985م‌؛ ابن‌ تغري‌ بردي‌، النجوم‌، به‌ كوشش‌ فهيم‌ محمد شلتوت‌، قاهره‌، 1390ق‌/1970م‌؛ ابن‌ خطيب‌، الاحاطة فى‌ اخبار غرناطة، به‌ كوشش‌ محمد عبدالله‌ عنان‌، قاهره‌، 1955م‌؛ همو، اللمحة البدرية فى‌ الدولة النصرية، قاهره‌، 1347ق‌؛ ابن‌ خلدون‌، العبر؛ ثابت‌، نعمان‌، العسكرية فى‌ عهد العباسيين‌، به‌ كوشش‌ حامد احمدورد، بغداد، 1987م‌: حسين‌، محسن‌ محمد، الجيش‌ الايوبى‌ فى‌ عهد صلاح‌ الدين‌، بيروت‌، 1986م‌؛ زنيبر، محمد، «البارود»، معلمة المغرب‌، رباط، 1984م‌؛ سامرائى‌، خليل‌ ابراهيم‌ و ديگران‌، تاريخ‌ العرب‌ و حضارتهم‌ فى‌الاندلس‌، موصل‌، جامعة الموصل‌؛ سرور، محمد، الدولة الفاطمية فى‌ مصر، قاهره‌، 1394ق‌/1974م‌؛ سلاوي‌، احمد، الاستقصاء، به‌ كوشش‌ جعفر ناصري‌ و محمد ناصري‌، دارالبيضا، 1979م‌؛ سميعى‌، كيوان‌، اوراق‌ پراكنده‌، تهران‌، زوار؛ طرطوسى‌، مرضى‌، «تبصرة ارباب‌ الالباب‌ فى‌ كيفية النجاة...» (نك: مل ، كائن‌)؛ عواد، كوركيس‌، مصادر التراث‌ العسكري‌ عند العرب‌، بغداد، 1981م‌؛ فراج‌، عزالدين‌، فضل‌ علماء المسلمين‌ على‌ الحضارة الاوربية، قاهره‌، 1978م‌؛ لوبن‌، گوستاو، تمدن‌ اسلام‌ و عرب‌، ترجمة محمدتقى‌ فخر داعى‌ گيلانى‌، تهران‌، 1316ش‌؛ لئون‌ افريقى‌، حسن‌ بن‌ محمدوزان‌، وصف‌ افريقيا، ترجمة محمد حجى‌ و محمد اخضر، بيروت‌، 1983م‌؛ ماجد، عبدالمنعم‌، نظم‌الفاطميين‌ و رسومهم‌ فى‌ مصر، قاهره‌، 1985م‌؛ مشرفه‌، عطية مصطفى‌، نظم‌ الحكم‌ بمصر فى‌ عصر الفاطميين‌، قاهره‌، 1948م‌؛ مقريزي‌، احمد، السلوك‌، قاهره‌، 1985م‌؛ هندي‌، محموداحسان‌، «محاولة حصر بيبليوغرافى‌ للتآليف‌ العسكرية و الحربية عندالعرب‌ القدماء»، ابحاث‌ المؤتمر السنوي‌ الثانى‌ للجمعية السورية لتاريخ‌ العلوم‌، حلب‌، 1979م‌؛ نيز:
Ayalon, D., Gunpowder and Firearms in the Mamluk Kingdom, London, 1978; Cahen, C., X UnTrait E d' armurerie compos E pour Saladin n , Bulletin d' E tudes orientales, Beirut, 1984, vol. XII; EI 2 ; Elgood, R., Firearms of the Islamic World, London/NewYork, 1995; Ritter, H., X Kleine Mitteilungen und Anzeigen n , Der Islam, 1929, vol. XVIII.
محمد نوري‌

 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 11  صفحه : 4335
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست