حِطّین ، روستایى در طبریه واقع در فلسطین و نیز مهمترین جنگ صلیبى كه در این ناحیه روى داد و به پیروزى مسلمانان بر صلیبیان انجامید.
1) روستاى حطّین. ویرانههاى این روستا در دشت نسبتآ هموارى با ارتفاع حدود 100 تا 125 متر از سطح دریا، در نُه كیلومترى شمالغربى شهر طبریه* قرار دارد (كیلانفسى، ص 387؛ دبّاغ، ج 6، قسم 2، ص 390). دریاچه طبریه در مشرق حطّین واقع است و روستاهاى نِمْرین، خربة وَعْرة سوداء، و عِیلَبُون در اطراف حطّیناند (رجوع کنید به دبّاغ، ج 6، قسم 2، ص 392، 423؛ نقشه فلسطین). دشتى كه روستاى امروزى حطّین در آن قرار دارد از مشرق به مغرب گسترده شده و كوههاى مزقّه، ظهرالسور و ظهرالشقیف در شمال و قرون حطّین (داراى 326 متر ارتفاع) در جنوب آن واقعاند (موسى سمحه، ص 66؛ الموسوعة الفلسطینیة، ذیل «حِطّین، قریة»؛ نیز رجوع کنید به د. اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه). این آبادى از مشرق به دشت طبریه و از مغرب، از طریق گذرگاههاى كوهستانى، به دشتهاى جلیل سفلا مرتبط میشود (كیلانفسى، همانجا؛ شُرّاب، ص 295)؛ از اینرو، از دیرباز گذرگاه كاروانهاى تجارى یا محل وقوع برخى جنگها بوده است (الموسوعة الفلسطینیة؛ كیلانفسى، همانجاها). حطّین به سبب بارش فراوان، آب و هوایى معتدل و منابع آبى غنى دارد (شرّاب، ص 296). رود فجاس كه از نزدیكى ارتفاعات قرون حطّین روان میشود (موسى سمحه، ص 64) و رود خَنْفور كه از كوه مزقّه سرچشمه میگیرد و در میان زمینهاى كشاورزى حطّین جریان مییابد، از مهمترین رودهاى نزدیك حطّیناند (رجوع کنید به شرّاب، ص 295ـ296؛ الموسوعة الفلسطینیة، همانجا).
درباره وجه تسمیه حطّین اطلاع دقیقى در دست نیست. به این محل، حطّیم نیز گفته شده است (شرّاب، ص 295). در عهد عتیق (صحیفه یوشعبن نون، 35:19) نام آن بهصورت صِدِّیم آمده و در دوره رومیان به كفارحِتّایا معروف بوده است (كیلانفسى، همانجا؛ دبّاغ، ج 6، قسم 2، ص 390؛ شرّاب، همانجا؛ نیز رجوع کنید به لوبانى، ص 76). بهنظر میرسد حطّین در محل قدیمى شهر صِدِّیم بنا شده (رجوع کنید به هاكس، ذیل «صدیم»؛ لوبانى، همانجا) و احتمالاً حطّین نیز تحریفى از این نام است (رجوع کنید به كیلانفسى، همانجا). ظاهراً ساكنان اولیه این محل را مَدْینیان تشكیل میدادند و قبر شعیب*، نبىِ مَدْینى، در حطّین شاهدى بر آن است (رجوع کنید به دبّاغ، ج 1، قسم 1، ص 407). از وضع حطّین در اوایل دوره اسلامى اطلاعى در دست نیست. این نواحى در زمان خلافت عمر (13ـ23) در قلمرو اسلامى قرارگرفت (رجوع کنید به بلاذرى، ص 188ـ192). در قرون بعد، بعضى از سیاحان و جغرافیدانان مسلمان به این محل اشاره كردهاند، از جمله ناصرخسرو (متوفى 481؛ ص 27ـ28) هنگام وصف عَكّا*، از محلى به نام حظیره، كه قبر شعیب نبى در آن قراردارد، نام برده است. این محل ظاهراً همان حطّین است و نسخهپردازان آن را، به اشتباه، «حظرِه» نگاشتهاند (رجوع کنید به دبّاغ، ج 1، قسم 1، ص 442). یاقوت حموى (ذیل مادّه) نیز آن را روستایى میان ارسوف و قیساریه ذكر كرده است (نیز رجوع کنید به سمعانى، ج2، ص235؛ ابناثیر، ج 11، ص 534ـ535). این آبادى، به سبب وقوع جنگ حطّین در 583، اهمیت یافت (درباره این جنگ رجوع کنید به قسمت دوم مقاله).
در 1315، عثمانیها ــ كه حطّین را جزو سوریه میدانستندــ در آنجا مدرسهاى تأسیس كردند (سامى، ذیل مادّه؛ دبّاغ، ج 6، قسم 2، ص 392). در اوایل قرن سیزدهم/ نوزدهم، حطّین آبادى كوچكى با چهارصد سكنه بود (كى لانفسى، ص 388). در 1324ش/ 1945، جمعیت این روستا 190 ،1 تن بود (دبّاغ؛ الموسوعة الفلسطینیة، همانجاها). مجموع اراضى حطّین در این سال بالغ بر 000، 22هكتار بود و به سبب حاصلخیزى خاك و فراوانى آب، كشت زیتون و میوه در آنجا رواج داشت (كیلانفسى؛ دبّاغ، همانجاها).
در پى اشغال فلسطین در 1327ش/1948، صهیونیستها حطّین را تصرف كردند و آن را ضمیمه شهركهاى یهودینشین تازه تأسیس، مانند كفر حطّیم/ كفر حیتیم، نمودند كه سبب آواره شدن سكنه حطّین گردید (د. جودائیكا، ذیل Kefar Hattin""؛ الموسوعة الفلسطینیة، همانجا).
بزرگانى به حطّین منسوباند، از جمله ابومحمد هَیاج عُبیدبن حسین حطّینى فقیه (متوفى 472؛ یاقوت حموى، همانجا؛ دبّاغ، ج 6، قسم 2، ص 390)؛ و محمدبن ابوطالب دمشقى (متوفى 727)، ملقب به شیخ حطّین و شیخالربوة، مؤلف كتاب مهم نخبة الدهر فى عجائب البرّ و البحر (ابنحجر عسقلانى، ج 4، ص 77ـ78).
قبر شعیب نبى در این آبادى است، كه دروزیها هر سال به زیارت آن میروند (د. جودائیكا، همانجا؛ نیز رجوع کنید به یاقوت حموى، همانجا؛ ابنواصل، ج 2، ص 190). محوطههاى باستانى، نظیر عیكه و مَدْین، نیز در آنجا بهجا مانده است (دبّاغ، ج 6، قسم 2، ص 393ـ394).
منابع : (1) ابناثیر؛ (2) ابنحجر عسقلانى، الدرر الكامنة فى اعیان المائة الثامنة، چاپ محمد سید جادالحق، قاهره 1385/1966؛ (3) ابنواصل، مُفَرِّج الكروب فى اخبار بنیایوب، ج2، چاپ جمال الدین شیال، (قاهره 1377/ 1957)؛ (4) بلاذرى (بیروت)؛ (5) مصطفى مراد دبّاغ، بلادنا فلسطین، خلیل ، ج 1، قسم1، ( 1973)، ج 6، قسم 2، 1394/ 1974؛ (6) شمسالدینبن خالد سامى، قاموسالاعلام، چاپ مهران، استانبول 1306ـ1316/ 1889ـ 1898؛ (7) سمعانى؛ (8) محمد محمدحسن شُرّاب، معجم بلدان فلسطین، دمشق 1407/ 1987؛ (9) كى لانفسى: قرى فلسطین التى دمّرتها اسرائیل سنة 1948 و اسماء شهدائها، رئیسالتحریر: ولید خالدى، ترجمة حسینى زینه، بیروت: مؤسسة الدراسات الفلسطینیة، 1998؛ (10) حسین لوبانى، معجم اسماء المدن و القرى الفلسطینیة و تفسیر معانیها، (بیروت? 2002)؛ (11) الموسوعة الفلسطینیة، دمشق: هیئة الموسوعة الفلسطینیة، 1984؛ (12) موسى سمحه، قصة مدینة طبریه، (فلسطین): منظمة التحریر الفلسطینیة، (بیتا.)؛ (13) ناصرخسرو، سفرنامه حكیم ناصرخسرو قبادیانى مروزى، چاپ محمد دبیرسیاقى، تهران 1363ش؛ (14) نقشه فلسطین، مقیاس 000، 1:500 ،( تهران): دانشگاه علم و صنعت ایران، مركز مطالعات و تحقیقات مجمع دانشجویان حزباللّه، (بیتا.)؛ (15) جیمز هاكس، قاموس كتاب مقدس، بیروت 1928، چاپ افست تهران 1349ش؛ (16) یاقوت حموى؛
2) جنگ حِطّین. مشهورترین نبرد در جنگهاى صلیبى، كه در 583، در تپههاى اطراف روستاى حطّین رخ داد و به پیروزى مسلمانان انجامید.
در اواخر سال 582/ اوایل 1187، رنو دو شاتیون، حاكم كَرَك و شوبَك (هر دو در نزدیكى بحرالمیت در جنوب فلسطین)، برخلاف عهدنامه صلح با صلاحالدین، به كاروان مسلمانان در مسیر مصر و شام حملهور شد و پس از قتل و غارت، به پیامبر اكرم صلیاللّهعلیهوآلهوسلم اسائه ادب كرد (ابناثیر، ج 11، ص 527ـ528؛ سبط ابنجوزى، ج 8، قسم 1، ص 389؛ ابوشامه، ج 2، ص 75، 81؛ نیز رجوع کنید به حبشى، ص 52). به رغم این اقدام جنگطلبانه، صلاحالدین براى اتمام حجت، فرستادگانى نزد رنو فرستاد و خواستار آزادى اسیران و بازگرداندن اموال كاروان شد، اما وى نپذیرفت. آنگاه صلاحالدین از گیدولوزینیان، پادشاه بیتالمقدس، خواست تا رنو را به آزادسازى اسیران مسلمان و جبران خسارتها وادارد، اما وى نیز موفق به قانع كردن او نشد (ابنعدیم، ج 3، ص 96؛ ابنواصل، ج 2، ص 185؛ رانسیمان، ج 2، ص 450؛ قس حبشى، همانجا، كه نوشته عهدنامه صلحى در میان نبوده است).
عهدشكنى صلیبیان و حملات مكرر رنو دو شاتیون به كاروانهاى مسلمانان، به ویژه كاروان حج، جنگ را اجتنابناپذیر كرد. ازاینرو، صلاحالدین پس از انعقاد صلح جداگانهاى با بوهموند سوم، امیر انطاكیه، كه از اقدامات خودسرانه رنو هراسناك شده بود، اعلام بسیج عمومى كرد و امراى مصر و شام و الجزیره و موصل را به اعزام لشكر به اردوگاه خود در رأسالماء، در جنوب دمشق، فراخواند (عمادالدین كاتب، 1965، ص 58؛ همو، 1979، ص 291؛ ابناثیر، ج 11، ص 529ـ 530؛ ابنواصل، ج 2، ص 186؛ نیز رجوع کنید به رانسیمان، همانجا). صلاحالدین همراه گروهى از جنگجویانش، به قصد حمایت از كاروان حاجیان شامى ــ كه بنابر برخى روایات، ستالشام (خواهر صلاحالدین) و پسر او حسامالدین محمدبن لاجین، و جمعى از خواص نیز در آن بودندــ و جلوگیرى از هرگونه حمله احتمالى صلیبیان و نیز به منظور حمله به نواحى مختلف كرك و شوبك، راهى بُصرى شد. این جنگ تا ربیعالاول 583/ مه 1187 به طول انجامید (عمادالدین كاتب، 1979، ص 291ـ292؛ ابناثیر، همانجا؛ ابوشامه، ج 2، ص 75، 80؛ ابنكثیر، ج 12، ص 320). از طرفى، ملكافضل به دستور پدرش، گروهى از لشكریان را براى شناسایى و كسب اطلاعات از اوضاع صلیبیان اعزام كرد. این لشكر به فرماندهى مظفرالدین كوكْبَرى (امیر حرّان و رُها) و همراهى تنى چند از امیران شام، چون بدرالدین دِلْدِرْم یاروقى و صارمالدین قایماز نجمى، پس از كسب اجازه مشروط و یك روزه از رمون سوم، در اواخر صفر 583/ آوریل 1187 روانه عكا شد (عمادالدین كاتب، 1965، ص 61ـ62؛ ابناثیر، ج 11، ص 530ـ531؛ ابوشامه، ج 2، ص 75؛ حبشى، ص 56ـ57، 59). همكارى رمون سوم با مسلمانان، گیدولوزینیان را به خشم آورد اما وصول اخبار مربوط به آمادگى صلاحالدین براى حمله به بیتالمقدّس، وى را بر آن داشت تا از در مصالحه با او درآید. ازاینرو، هیئت صلحى را نزد رمون فرستاد تا شاید بتواند او را به جبهه صلیبیان بازگرداند (حبشى، ص 55؛ دجانى ـ شكیل و دجانى، ص 306؛ رانسیمان، ج 2، ص 451). ورود این هیئت صلح موجب انصراف رمون از همكارى با مسلمانان شد و او شهسواران معبد (رجوع کنید به داویه*؛ اسبتاریه*) را، كه همراه هیئت صلح آمده بودند، از ورود لشكریان مسلمان به منطقه آگاه كرد و آنان نیز بهسرعت خود را براى مصاف آماده ساختند (حبشى، ص 57ـ58؛ رانسیمان، ج 2، ص 452ـ 453). دو طرف در صفر 583/ مه 1187 در عینالجوزه (در منابع لاتینى: چشمه كریسون، واقع در میان صَفُّوریه و كَفَر كَنّه) در نزدیكى حطّین، درگیر شدند كه از صلیبیان فقط چند تن زنده ماندند (ابناثیر، ج 11، ص 531؛ ابنواصل، ج 2، ص 187؛ رانسیمان، ج 2، ص 453؛ قس حبشى، ص 58ـ59). شكست فاجعهآمیز صلیبیان در عینالجوزه و عوامل دیگرى چون تلاش هیئت اعزامى صلیبیان، بروز نارضایتى میان بخشى از افراد سپاه رمون و تهدیدات پاتریارك بیتالمقدّس، رمون را به برقرارى صلح با گیدولوزینیان واداشت (ابناثیر، ج 11، ص 531ـ532؛ ابنعدیم، ج 3، ص 93؛ حبشى، ص 63ـ64؛ رانسیمان، ج 2، ص 453ـ454).
از سوى دیگر، صلاحالدین با سپاهیانش به سوى عَشْترا حركت كرد و در ربیعالآخر 583/ ژوئن 1187، در آنجا لشكرى را براى نبرد آماده ساخت (ابناثیر، ج 11، ص 531؛ ابنشداد، ص 75؛ ابوشامه، ج 2، ص 76، 80؛ نیز رجوع کنید به سالم محمد حمیده، ج 3، ص 290ـ292). گیدولوزینیان كه از تجمع سپاه اسلام در عشترا هراسناك شده بود، از تمام جنگجویان صلیبى در سراسر بیتالمقدّس خواست هرچه سریعتر خود را به اردوگاه صلیبیان در عكا برسانند (ابنواصل، ج 2، ص 189؛ رانسیمان، ج 2، ص 454ـ 455؛ قس ابنعبرى، ص 207، كه از مخالفت رمون با جنگ سخن گفته است). متعاقب آن، صلیبیان در حالى كه صلیبالصلبوت (تكه چوبى كه مسیحیان معتقد بودند حضرت عیسى علیهالسلام بر آن مصلوب شده است؛ درباره این صلیب رجوع کنید به عمادالدین كاتب، 1965، ص 84؛ زیات، ص 175ـ177؛ زكار، ص 129) را همراه داشتند، از شهر عكا خارج شدند و در ارتفاعات صفّوریه اردو زدند (عمادالدین كاتب، 1979، ص 293؛ ابنواصل، همانجا). درباره شمار سپاهیان صلیبى بین مورخان مسلمان و پژوهشگران معاصر اختلاف است (رجوع کنید به عمادالدین كاتب، 1965، ص 74؛ ابوشامه، ج 2، ص 76، 82؛ قس رانسیمان، ج 2، ص 455ـ456، 489ـ 490؛ عادل عبدالحافظ شحاته، ص 105).
صلاحالدین پس از كسب اطلاع از اوضاع صلیبیان، وارد فلسطین شد و در كَفَر سَبْت (میان صفّوریه و طبریه)، با نیمى از سپاهیانش به سمت مغرب (حوالى اردوگاه سپاه صلیبى) رفت تا بدین وسیله، با تحریك صلیبیان به حمله، آنان را به ترك مواضع مستحكمشان و ورود به بیابانهاى سوزان منطقه وادارد، اما صلیبیان به نقشه وى پیبردند و در مواضع خود باقى ماندند (عمادالدینكاتب، 1965، ص 71ـ74؛ ابوشامه، ج 2، ص 76، 81ـ82). از اینرو صلاحالدین در 23 ربیعالآخر 583/ 2 ژوئیه 1187، با بخشى از سپاهیانش شهر طبریه، مركز ایالت الجلیل را تصرف كرد اما دژ و ارگ شهر را ــكه همسر رمون و سایر صلیبیان به آن پناه برده بودندــ با هدف وادار ساختن صلیبیان به اقدام براى نجات محاصرهشوندگان، تصرف نكرد (عمادالدین كاتب، 1965، ص 74ـ76؛ ابنشداد، ص 76؛ ابنعبرى، ص 208). رمون سقوط طبریه را به منزله فروپاشى مملكت بیتالمقدّس بر شمرد و بر لزوم حمله سریع و آزادسازى طبریه تأكید كرد (رجوع کنید به عماالدین كاتب، 1965، ص 76؛ ابناثیر، ج 11، ص 533؛ ابوشامه، ج 2، ص 76؛ حبشى، ص 67، 69، 70؛ قس ابناثیر؛ حبشى، همانجاها؛ نیز رجوع کنید به زكار، ص 108ـ112 كه روایات دیگرى از موضع رمون ذكر میكنند). سرانجام سپاه صلیبى سحرگاه پنجشنبه 23 یا جمعه 24 ربیعالآخر 583/ 2 یا 3ژوئیه 1187، صفّوریه را ترك كرد و وارد دشت طبریه د (ابنشداد، ص 76؛ ابوشامه، همانجا؛ حبشى، ص 84؛ رانسیمان، ج 2، ص 457). صلاحالدین بهمحض اطلاع از حركت سپاه صلیبى، گروه اندكى از سپاهیانش را براى ادامه محاصره ارگ طبریه بهجاى گذاشت و خود همراه بقیه بهسرعت به كفر سبت بازگشت. آنگاه راهى تپههاى اطراف حطّین شد و پس از كور كردن چاههاى آب موجود در مسیر حركت صلیبیان، به انتظار سپاهیان خسته و تشنه صلیبى ماند (ابناثیر، ج 11، ص 534؛ ابنواصل، ج 2، ص 189؛ سالم محمد حمیده، ج 3، ص 305ـ 308). سپاه صلیبى در دو كیلومترى روستاى حطّین با سپاه صلاحالدین رویارو شد. مسلمانان راه پیشروى آنان را به سوى دریاچه طبریه سدّ كردند و آنان را به ستوه آوردند. جنگ تا غروب ادامه یافت و صلیبیان تلفات بسیارى دادند. گیدو لوزینیان، بهرغم نظر رمون كه نجات سپاه صلیبى را در پیشروى به سوى دریاچه طبریه میدانست، دستور توقف داد و تپههاى شمال روستاى حطّین را براى استراحت و گذراندن شب برگزید. صلاحالدین همان شب اردوگاه صلیبیان را محاصره كرد (عمادالدینكاتب، 1965، ص 77ـ78؛ ابنشداد، ص 76؛ رانسیمان، ج 2، ص 457ـ458؛ زكار، ص 116ـ120). عمدهترین بخش نبرد در صبح شنبه 25 ربیعالآخر 583/ 4ژوئیه 1187 در گرفت. مسلمانان از وزش باد شدید به سوى صلیبیان استفاده كردند و خار و خاشاك موجود در دامنه تپهها را سوزاندند تا دود، صلیبیان را كه از گرماى شدید و تشنگى رنج میبردند، به ستوه آورد. گروهى از صلیبیان درصدد شكستن محاصره و رسیدن به دریاچه طبریه برآمدند، اما موفق نشدند و بیشتر آنان كشته یا اسیر گشتند. متعاقباً رمون همراه دستهاى از سپاهیانش از معركه گریخت. گفته شده كه فرار او به صلاحدید صلاحالدین یا تبانى قبلى آندو بوده است و مسلمانان راه را براى عبور وى و تنى چند از همراهانش بازكردند (عمادالدینكاتب، 1979، ص 295ـ296؛ ابناثیر، ج 11، ص535؛ ابوشامه، ج2، ص77؛ حبشى، ص87؛ قس رانسیمان، ج 2، ص 458، كه فرار رمون را نقشهاى براى شكستن حلقه محاصره دانسته است كه به درخواست گیدو لوزینیان انجام شد). گیدو لوزینیان نیز با مشاهده ضعف روحیه سپاهیانش، بقایاى سپاه شكست خوردهاش را به سوى تپهاى گسیل كرد و بعد از ظهر همان روز همگى تسلیم شدند (عمادالدینكاتب، 1965، ص 80، 84؛ ابناثیر، ج 11، ص 535ـ537؛ ابنعبرى، ص 208؛ ابنواصل، ج 2، ص 190ـ191).
صرفنظر از صحت و سقم ارقام ذكر شده در منابع درباره تلفات صلیبیان آنچه مسلّم است، عده كشتهها و اسراى صلیبى بسیار زیاد بوده است. در میان اسرا، علاوه بر گیدولوزینیان، و رنو دو شاتیون، شمارى از امیران و حاكمان صلیبى حضور داشتند (عمادالدینكاتب، 1965، ص 80ـ81؛ ابناثیر، ج 11، ص 537؛ ابنابیالدم، ص 262؛ ابنعدیم، ج 3، ص 94ـ95). صلاحالدین، پادشاه و امیران صلیبى را مورد تفقد قرار داد اما رنو دو شاتیون را بهسبب عهدشكنیها، خیانتها و توهین به پیامبر اكرم، شخصآ گردن زد. وى همچنین دستور داد حدود دویست تن از جنگجویان را گردن زدند. آنگاه گیدولوزینیان و دیگر امیران صلیبى را راهى زندانهاى دمشق كرد و به همسر رمون نیز امان داد (عمادالدین كاتب، 1965، ص 80ـ81، 86ـ87؛ همو، 1979، ص 297ـ298؛ حبشى، ص 90ـ91؛ ابوشامه، ج 2، ص 79ـ82، 87).
نبرد پیروزمندانه حطّین ــكه مورد مدح و ستایش شعرا و ادبا قرار گرفت (ابوشامه، ج 2، ص 83ـ85؛ ابنواصل، ج 2، ص 198ـ200)ــ سرآغاز موفقیت مسلمانان در نابودى بزرگترین جنبش استعمارى در قرون وسطا (جنگهاى صلیبى*) به شمار میآید. پس از این پیروزى، شهرهاى اسلامى در شام طى سه ماه باز پس گرفته شد (رجوع کنید به قاسم عبده قاسم، ص 143؛ طقوش، ص 153). صلاحالدین شهر مستحكم عكا را در اول جمادیالاولى 583/ 9 ژوئیه 1187 فتح كرد و سپس قلاع و شهرهاى متعددى (از جمله قیساریه، حیفا، صفوریه، شقیف، نابلس، یافا، تبنین، صیدا، جبیل، بیروت و عسقلان) را بازپس گرفت و سرانجام، سه ماه پس از پیروزى درخشان حطّین، توانست بیتالمقدّس را در 27 رجب 583/ 2 اكتبر 1187 از سلطه صلیبیان آزاد سازد (رجوع کنید به عماالدینكاتب، 1965، ص 88ـ129، 197، 199ـ202؛ ابناثیر، ج 11، ص 539ـ553).
منابع : (19) ابنابیالدَّم، من التاریخ المظفرى، در الموسوعة الشامیة فى تاریخ الحروب الصلیبیة، چاپ سهیل زكار، ج 21، دمشق: دارالفكر للطباعة و النشر و التوزیع، 1416/1995؛ (20) ابناثیر؛ (21) ابنشداد، النوادر السلطانیة و المحاسن الیوسفیة، او، سیرة صلاحالدین، چاپ جمالالدین شیال، (مصر) 1964؛ (22) ابنعبرى، تاریخ الزمان، نقله الى العربیة اسحاق أرمله، بیروت 1986؛ (23) ابنعدیم، زبدة الحلب من تاریخ حلب، چاپ سامى دهان، دمشق 1951ـ1968؛ (24) ابنكثیر، البدایة و النهایة، چاپ على شیرى، بیروت 1408/1989؛ (25) ابنواصل، مُفَرِّج الكروب فى اخبار بنیایوب، ج 2، چاپ جمالالدین شیال، (قاهره 1377/ 1957)؛ (26) عبدالرحمانبن اسماعیل ابوشامه، الروضتین فى اخبار الدولتین، (چاپ ابوالسعود، قاهره 1287ـ1288/1870ـ 1871)، چاپ افست بیروت (بیتا.)؛ (27) حسن حبشى، ذیل ولیمالصورى، (قاهره) 2002؛ (28) هادیه دجانى ـ شكیل و برهان دجانى، الصراع الاسلامى ـ الفرنجى على فلسطین فى القرون الوسطى، بیروت 1994؛ (29) سهیل زكار، حطِّین و الفتح الصلاحى للقدس، بیروت 1422/2002؛ (30) حبیب زیات، «سِمات النصارى و الیهود فى الاسلام: الصلیب و الزنار و العمامة و الغیار»، المشرق، سال 43 (نیسان ـ حزیران 1949)؛ (31) سالم محمد حمیده، الحروب الصلیبیة، بغداد 1990ـ1994؛ (32) سبط ابنجوزى، مرآةالزمان فى تاریخ الاعیان، ج 8، حیدرآباد، دكن، 1951ـ1952؛ (33) محمدسهیل طقوش، تاریخ الایوبیین فى مصر و بلاد الشام و اقلیم الجزیرة : 569ـ661ه / 1174ـ1263م، بیروت 1420/1999؛ (34) عادل عبدالحافظ شحاته، العلاقات السیاسیة بین الامبراطوریة الرومانیة المقدسة و الشرق الاسلامى: 1152ـ 1250م/ 547ـ648ه ، اشراف زبیده محمدعطا و مصطفى حناوى، قاهره 1409/1989؛ (35) محمدبن محمد عمادالدینكاتب، سناالبرق الشامى: 562ه / 1166م ـ 583ه / 1187م، اختصار فتحبن على بندارى، چاپ فتحیه نبراوى، (قاهره) 1979؛ (36) همو، الفتح القسى فى الفتح القدسى، چاپ محمد محمود صبح، (قاهره 1965)؛ (37) قاسم عبده قاسم، ماهیةالحروب الصلیبیة : الایدیولوجیة، الدوافع، النتائج، كویت 1410/1990؛
(38) Steven Runciman, A history of the crusades, Middlesex, Engl. 1980-1981.