حُطَیئه ، ابومُلَیكه جَرْوَلبن اَوْسبن مالك، از بنیعَبْس، از شاعران بر جسته مُخَضْرَمِ* عرب.
مادرش، ضَرّاء، كنیز اَوسبن مالك بود. ضرّاء ابتدا كودكش را فرزند افقمبن ریاح (برادر هَمسر اَوس دختر ریاحبن عمرو) خواند، اما پس از آنكه دختر ریاح او و جرول را آزاد كرد، اعتراف كرد كه جرول فرزند اوسبن مالك است (ابوالفرج اصفهانى، ج 2، ص 159ـ160). درباره وجه تسمیه حطیئه علل متعددى روایت شده است كه هركدام به گونهاى از ظاهر یا شخصیت او انتقاد میكند (رجوع کنید به همان، ج 2، ص 157).
تاریخ تولد حطیئه مشخص نیست، اما از روایات چنین برمیآید كه در زمان نعمانبن منذر* (پادشاه حیره) و بِشربن ابیخازم* (شاعر عصر جاهلى)، و حاتِم طائى*، شاعرى شناخته بوده است (رجوع کنید به همان، ج 17، ص 366ـ367؛ ثعالبى، ص 118؛ قس گولدتسیهر، ص150ـ152، كه با استناد به برخى فرضیات، ارتباط حطیئه را با نعمانبن منذر رد كرده است). با استناد به این روایات، نظر برخى محققان مبنى بر تولد وى در ربع آخر قرن ششم میلادى صحیح است (رجوع کنید به حطیئه، مقدمه نعمان امین طه، ص 49ـ50).
تاریخ درگذشت حطیئه نیز به درستى معلوم نیست. گولدتسیهر (رجوع کنید به د.اسلام، چاپ اول، ذیل مادّه) و بروكلمان (ج 1، ص 168) تاریخ وفات او را حدود سال 30 دانستهاند اما منابع متقدم (براى نمونه رجوع کنید به ابنقتیبه، ج 1، ص 242؛ ابوالفرج اصفهانى، ج 17، ص 226) از حضور او در مجلس سعیدبن عاص (متوفى 59)، والى مدینه در زمان خلافت معاویه (حك: 41ـ60) مطالبى نقل كردهاند و ابنحجر عسقلانى (ج 2، ص 177) به حیات وى تا پس از معاویه اشاره كرده است. نعمان امین طه پس از بررسى روایات در منابع كهن، سال 59 را تاریخ درگذشت وى دانسته است (رجوع کنید به حطیئه، مقدمه، همانجا).
حطیئه در زمان حیات پیامبر صلیاللّهعلیهوآلهوسلم به اسلام گروید، ولى پس از درگذشت رسول اكرم مرتد شد. سپس با پیروزى ابوبكر در جنگ با مرتدین در سال 11، اسیر شد و باردیگر اسلام آورد. از حطیئه بیتى نقل شده است كه بر اسلام آوردن وى در زمان پیامبر دلالت میكند. به نقلى دیگر حطیئه پس از درگذشت پیامبر، اسلام آورد، زیرا در میان گروههایى كه نزد پیامبر آمدند و به اسلام گرویدند، نامى از وى نرفته است. رفتارهاى ناپسند حطیئه نشانه عدم ایمان قلبى وى پس از گرویدن به اسلام است. وصیت حطیئه نیز از نمونههاى آن است (رجوع کنید به ابنقتیبه، ج 1، ص 238ـ239؛ ابوالفرج اصفهانى، ج 2، ص 157، 197؛ ابنحجر عسقلانى، ج 2، ص 176). نسب ناشناخته حطیئه، او را در زندگى سرگردان نمود. گاه در كنار قبیلهاى بهآرامى زندگى میكرد و گاه به طلب ارث پدرى، آنان را هجو مینمود (رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانى، ج 2، ص 157ـ158، 160ـ161). او حتى مادر و پدر و خودش را نیز هجو كرده است (رجوع کنید به ابنقتیبه، ج 1، ص 239ـ240؛ ابوالفرج اصفهانى، ج 2، ص160، 162ـ163). عمر، خلیفه دوم، او را به سبب هجویاتش زندانى كرد، سپس در مقابل سه هزار درهم آبروى مسلمانان را از وى خرید و از او خواست كه مسلمانان را هجو نكند. او نیز تا زمانى كه عمر زنده بود چنین كرد (رجوع کنید به ابنقتیبه، ج 1، ص 244ـ245؛ ابوالفرج اصفهانى، ج 2، ص 179ـ191).
وى در دقایق پایانى عمر خود در وصیتى خواست كه او را بر پشت الاغى نهند تا چون فرومایگان جان سپارد، شاید كه نجات یابد و سوار بر الاغ، در بیان پستى خود، شعرى سرود و در همان حال درگذشت (رجوع کنید به ابنقتیبه، ج 1، ص 239؛ ابوالفرج اصفهانى، ج 2، ص 197). او با بزرگان رفت و آمد میكرد و گاه از راه مدح و گاه براى دفع شرِّ هجاى گزندهاش، صله میگرفت و از این راه، روزگار میگذراند (رجوع کنید به جاحظ، ج 2، ص 42؛ ابنقتیبه، ج 1، ص 240ـ243؛ ابوالفرج اصفهانى، ج 2، ص 164). او در مدح چنان توانا بود كه لقب مورد دشنام را به لقبى مایه مباهات بدل میكرد (رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانى، ج 2، ص 157، 181). مدح و هجا مهمترین مضامین شعرى حطیئه بود. او در دیگر مضامین شعرى نیز از قبیل فخر و نسیب (غزل در مقدمه قصاید) توانا بود (همان، ج 2، ص 157؛ نیز رجوع کنید به حطیئه، ص 5ـ15، 300ـ310 و جاهاى دیگر). وى در وصف مَركب و ناقه نیز اشعارى سروده است (رجوع کنید به حطیئه، ص 361ـ389).
حطیئه بخیل و آزمند بود و براى به دست آوردن مال تا مرز ذلت و خوارى اصرار میورزید (ابنرشیق، ج 1، ص 81). لذا او یكى از چهار بخیل عرب نامیده شده است (ابوالفرج اصفهانى، ج 2، ص 163). حطیئه خود در تأیید این سخن میگوید كه اگر طبع نكوهیده حرص و طمع در وى نبود، برترین شعراى پیشین عرب بود و خود را سرآمد اقران میخواند (همان، ج 2، ص 193)؛ هر چند، گاه همین طمع را عامل برترى خود در شعر میدانست (رجوع کنید به ابنقتیبه، ج 1، ص 240). اصمعى برآن بود كه حطیئه شعر نیكوى خود را با طمع و هجو مردمان تباه كرد (رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانى، ج 2، ص170). شعر حطیئه آیینه شخصیت آسیبدیده او از بیاعتبارى اجتماعى و اوضاع نابسامان اقتصادى است (رجوع کنید به حطیئه، همان مقدمه، ص 54ـ55). طه حسین (ج 2، ص 135)، در تحلیل مفصّلى از شخصیت وى، بر آن است كه آنچه موجب شد حطیئه چنین بر زندگى خشم بگیرد، نه عامل اقتصادى بلكه انقطاع وى از پیوندهاى عصر جاهلى بود كه ریشههاى عمیقى در روح و تفكرات وى داشت، و گرویدن به دین اسلام پوستهاى بیش نبود و تنها منجر به احساس سرگشتگى وى شد.
گرچه او به آزمندى مشهور است، در مدحیاتش روحیه حقشناسى نیز دیده میشود (رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانى، ج 17، ص 266).
از حطیئه شواهد بسیارى در معرفى شاعرترین عرب روایت شده (رجوع کنید به ابنقتیبه، ج 1، ص 162، 241ـ242؛ ابوالفرج اصفهانى، ج 2، ص 167، 195ـ196، ج 17، ص 226، 228) و اشعار شاعرانى چون حسّانبن ثابت* و قیسبن عمرو نجاشى* مورد نقد و بررسى وى قرار گرفته است (رجوع کنید به ابنقتیبه، ج 1، ص 248؛ مبرّد، ج 2، ص150). بیگمان اینگونه اخبار، نخستین دستمایههاى نقد در شعر عرب است.
ابوزید قرشى (متوفى ح 170؛ ص 98ـ99، 618) او را در طبقه ششم در كنار كعببن زهیر و نابغه جعدى قرار داده و آنان را اصحاب مَشوبات (شاعران مخضرم) نامیده است. ابنسلام جُمَحى (متوفى 232؛ ص 21) باتفاوتى در ذكر طبقات، او و كعببن زهیر را در طبقه دوم و از بزرگان شاعران جاهلى ذكر كرده و شعر حطیئه را متین و استوار اما قافیههایش را ناهنجار دانسته است. ابوعبیده معتقد بود كه حطیئه شاعرى توانمند و قوى است و كمتر در اشعار او كاستى دیده میشود (رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانى، ج 2، ص 165). حطیئه مانند زهیربن ابیسُلمى* (متوفى 610 میلادى) برترین شعر را حولیات (شعرى كه پس از سروده شدن، یك سال تنقیح و تهذیب شود) میدانست و بر آن بود كه شاعر باید بارها در شعر خود بنگرد و آن را بپیراید (جاحظ، ج 1، ص 140، ج 2، ص 41؛ ابنقتیبه، ج 1، ص 22ـ 23). در مقابل، اصمعى شعر حطیئه را سراسر نیكو و گلچین شده میدانست، اما بر آن بود كه شعر باید برخاسته از طبع شاعر باشد نه ساخته قلم صنعتگر وى، از همینرو امثال او را برده شعر میخواند و این تصنع را زیبنده شاعر صاحب طبع نمیدانست (رجوع کنید به جاحظ، ج 1، ص 141، ج 2، ص 41ـ42). اما ابنرشیق (متوفى 456؛ ج 1، ص 129) بر هر دو بُعد نظر داشته و به ذكر محاسن شعر حطیئه در این سبك پرداخته است. مبرّد (ج 1، ص 20ـ21) براى بیان شیوایى و استوارى الفاظ و تسلسل ساختار و هماهنگى معانى ابیات، از شعر حطیئه شاهد میآورد. او همچنین ایجاز مفید معنا در مدح را از جنبههاى ستودنى شعر حطیئه میدانست. حطیئه راوى شعر زهیر و آلزهیر بود. چون راویان شعر آنان بسیار بودند، حطیئه از كعببن زهیر خواست تا براى ثبت شدن نام وى در كنار نام این خاندان بزرگ، شعرى بسراید كه در آن ابتدا نام خود و سپس نام حطیئه را ببرد، كعب نیز چنین كرد (ابنسَلّام جمحى، همانجا). فرزدق نیز در بیتى نام حطیئه را در كنار نام اِمرَؤُالقیس، نابغه ذُبیانى و نابغه جَعدى و جزو بزرگان شعر عرب ذكر كرده است (رجوع کنید به ج 2، ص 213).
دیوان حطیئه نخستینبار در 1308/ 1890 در قسطنطنیه در دو جزء، به چاپ رسید (حطیئه، همان مقدمه، ص 10).
گولدتسیهر، براساس روایت سكّرى و با استفاده از نسخ خطى در دسترس، در سالهاى 1892ـ1893 اقدام به چاپ این دیوان نمود (رجوع کنید به گولدتسیهر، ص 143، پانویس، ص225ـ228).
دیوان حطیئه به كوشش نعمان امین طه در 1378/ 1958 در قاهره به چاپ رسید. وى علاوه بر نسخههاى سكّرى و سجستانى و مختارات ابنشجرى، از نسخه خطى كتابخانه عاطفافندى با شرح ابنسكّیت (متوفى 244)، كه گولدتسیهر و دیگر محققان بدان دست نیافته بودند، بهره برد و چون صحیحترین روایتها را در آن یافت، آن را مبناى كار خود قرار داد (حطیئه، همان مقدمه، ص 8ـ10، 13، 20؛ براى اطلاع از دیگر نسخ چاپى رجوع کنید به همان مقدمه، ص 10).
منابع : (1) ابنحجر عسقلانى، الاصابة فى تمییز الصحابة، چاپ علیمحمد بجاوى، بیروت 1412/1992؛ (2) ابنرشیق، العمدة فى محاسن الشعر و آدابه و نقده، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت 1401/1981؛ (3) ابنسلام جُمَحى، طبقات الشعراء، چاپ یوزف هِل، لیدن 1916 ؛ (4) ابنقتیبه، الشعر و الشعراء، بیروت 1964؛ (5) ابوالفرج اصفهانى؛ (6) كارل بروكلمان، تاریخ الادب العربى، ج 1، نقله الى العربیة عبدالحلیم نجار، قاهره 1974؛ (7) عبدالملكبن محمد ثعالبى، ثمار القلوب فیالمضاف و المنسوب، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ( 1985)؛ (8) عمروبن بحر جاحظ، البیان و التبیین، بیروت 1968؛ (9) جَروَلبن اَوس حُطَیئه، دیوان، بشرح ابنسكیت و سكرى و سجستانى، چاپ نعمان امین طه، (قاهره) 1378/1958؛ (10) طه حسین، المجموعة الكاملة لمؤلفات الدكتور طه حسین، ج 2، بیروت 1980؛ (11) همامبن غالب فرزدق، دیوان، قدمله و شرحه مجید طراد، بیروت 1419/1999؛ (12) محمدبن ابیالخطاب قرشى، جمهرة اشعار العرب فى الجاهلیة و الاسلام، چاپ علیمحمد بجاوى، قاهره ( 1981)؛ (13) ایگناتس گولدتسیهر، «مقدمة لدیوان جرولبن أوس، الحطیئة»، در دراسات المستشرقینحول صحةالشعر الجاهلى، ترجمها عن الالمانیة والانكلیزیة و الفرنسیة عبدالرحمان بدوى، بیروت: دارالعلم للملایین، 1979؛ (14) محمدبن یزید مبرّد، الكامل، چاپ ابراهیم دلجمونى ازهرى، قاهره 1339؛