خُشْكِبيجار ، خُشْكِبيجار، بخش و شهرى در شهرستان رشت، از استان گيلان.
1) بخش خشكبيجار، در شمال شهرستان رشت واقع است و درياى خزر در شمال آن قرار دارد و مشتمل است بر دو دهستان حاجىبِكَنْدِه خشكبيجار و نوشَر خشكبيجار و يك شهر به نام خشكبيجار كه مركز بخش بهشمار مىرود (رجوع کنید به ايران. وزارت كشور. معاونت سياسى، 1385ش، ذيل «استان گيلان»). آب و هواى آن معتدل و مرطوب است. رود دائمى نورود، ريزابه سفيدرود به طول حدود 35 كيلومتر با جهت شمالشرقى در اين بخش جريان دارد؛ همچنين اين رود دو انشعاب به نامهاى كَفشِهرود، از ساحل راست و خشكبيجار رود، از ساحل چپ دارد (جعفرى، ج 2، ص 467؛ محامد، ج 1، ص 226).
اهالى آن به كشاورزى، باغدارى، دامدارى، زنبوردارى، پرورش كرمابريشم، پرورش ماهى و حصيربافى اشتغال دارند (فرهنگ جغرافيائى آباديها، ج 16، ص30ـ140). محصولاتى از قبيل برنج و، فراوردههاى باغى پرتقال، ليموترش و نارنگى، به، انار، سيب، گوجه سبز و بنشن در آن به عمل مىآيد (همان، ج 16، ص30، 312، 157).
اهالى آن شيعه دوازده امامىاند و به فارسى با گويش گيلكى گفتگو مىكنند (همان، ج 16، ص 157). جمعيت آن طبق آمار 1385ش، 28051 تن ضبط شده است كه از اين تعداد 7478 تن (ح 27%) شهرنشيناند كه ساكنان شهر خشكبيجار بهشمار مىروند (رجوع کنید به مركز آمار ايران، ذيل «استان گيلان»).
از لحاظ تقسيمات كشورى، در 1323ش، خشكبيجار يكى از دهستانهاى شهرستان رشت ضبط شده است (رجوع کنید به ايران. وزارت كشور. اداره كل آمار و ثبتاحوال، ج 1، ص 92).
در مرداد 1374 بخش خشكبيجار به مركزيت شهر خشكبيجار در شهرستان رشت تشكيل شد (ايران. قوانين و احكام، ص 348).
2) شهر خشكبيجار، مركز بخش خشكبيجار. اين شهر در ارتفاع حدود 14- مترى، در فاصله حدود هشتكيلومترى مغرب شهر لَشْتِنِشاء/لَشْتْنِشا، در دشت واقع شده است. آب و هواى آن معتدل و مرطوب است. بيشترين درجه حرارت آن ْ4ر31 در مرداد و كمترين آن ْ2ر1- سانتيگراد در بهمن است. ميانگين بارش سالانه آن حدود 981 ،1ميليمتر ضبط شده است (رجوع کنید به سازمان هواشناسى كشور، ص94). رودخانههاى حاجىبكنده و گشتهسرده در مغرب شهر خشكبيجار جريان دارند (فرهنگ جغرافيائى آباديها، همانجا). شهر خشكبيجار با راه اصلى به شهر رشت و با راه اصلى از طريق شهر لشتنشا (در 26 كيلومترى شمالشرقى شهر رشت) به مركز شهرستان آستانه اشرفيه مرتبط مىشود.
خشكبيجار در 1340ش شهر شد (رجوع کنید به ايران. وزارت كشور. معاونت سياسى، 1382ش، ذيل «استان گيلان»). بقعه درويشمحمد با ايوانى هشت ضلعى، از آثار قديمى شهر محسوب مىشود (ستوده، ج 1، بخش 1، ص 304).
پيشينه. نام خشكبيجار در منابع به صورتهاى خشكبيجار، خشكبجار، خشكهبجار، خشكهبيجار و خشگبيجار آمده است (رجوع کنید به ستوده، همانجا؛ لاهيجى، ص 112؛ مهدوى لاهيجانى، ص 226؛ كيهان، ج 2، ص 266، 268ـ269).
در دوره صفويه (حك : ح 906ـ1135) لاهيجى (همانجا) در ذيل وقايع 907 از آن ياد كرده است. در 1038 خشكبيجار در جريان تهديد دارالاماره رشت، به دست گروهى به رهبرى كالنجار سلطان، معروف به عادلشاه (يا غريبشاه)، كه از ستم دربار به تنگ آمده بودند، به آتش كشيده شد (خمامىزاده، ص490). در نيمه دوم سده يازدهم، مهدوى لاهيجانى (ص 226، 228ـ229)، خشكبيجار را از بلوكات شمالى رشت (به مركزيت آبادى خشكبيجار) مشتمل بر 31 قريه، با 991،10 تن جمعيت ضبط كرده است.
رابينو كه در سالهاى 1324ـ1331 از گيلان ديدن كرده، به بازار هفتگى در روزهاى دوشنبه و پنجشنبه در خشكبيجار اشاره كرده است (ص 65).
اهالى خشكبيجار در جريان قيامهاى دهقانى (شروع آن 1332) نقش داشتند (رجوع کنید به حاج سيدجوادى و ميرابوالقاسمى، ص260ـ261).
در دوره رضاشاه پهلوى (حك : 1304ـ1320ش)، خشكبيجار درگير شورش مسلحانهاى به سركردگى قنبر، معروف به قنبرشاه، بود (خمامىزاده، ص 499). در 1351ش/ 1973 به تشكيل بازار هفتگى در روزهاى دوشنبه در آن اشاره شده است (رجوع کنید به رهنمائى، ص470). تا حدود چهل سال پيش خيمهشببازى كه آن را «گوشى» هم مىخوانند در بازارهاى گيلان، از جمله خشكبيجار رواج داشت (ميرشكرائى، ص 427).
از جمله بزرگان آن ملامحمدعلى (متوفى 1320)، فرزند شيخجعفر، است. شرح وى بر ابيات مثنوى را همطراز با شرح مثنوى حاجملاهادى سبزوارى دانستهاند (رجوع کنید به «مشاهير گيلان»، ص 683).
منابع : (1)ايران. قوانين و احكام، مجموعه قوانين سال 1374، تهران: روزنامه رسمى كشور، 1375ش؛ (2) ايران. وزارت كشور. اداره كل آمار و ثبت احوال، كتاب اسامى دهات كشور، ج 1، تهران 1329ش؛ (3) ايران. وزارت كشور. معاونت سياسى. دفتر تقسيمات كشورى، عناصر و واحدهاى تقسيمات كشورى: آذر 1385، ]تهران 1385ش[؛ (4) همو، نشريه تاريخ تأسيس عناصر تقسيماتى به همراه شماره مصوبات آن، تهران 1382ش؛ (5) عباس جعفرى، گيتاشناسى ايران، تهران 1368ـ1379ش؛ (6) حسن حاجسيدجوادى و محمدتقى ميرابوالقاسمى، «گيلان: سرزمين قيامها و انقلابها»، در كتاب گيلان، به سرپرستى ابراهيم اصلاح عربانى، ج 2، تهران: گروه پژوهشگران ايران، 1374ش؛ (7) جعفر خمامىزاده، «جغرافياى تاريخى»، در همان، ج 1؛ (8) محمدتقى رهنمائى، «گيلانگردى»، در همان، ج 2؛ (9) سازمان هواشناسى كشور، سالنامه آمارى هواشناسى: 76ـ 1375، تهران 1378ش؛ (10) منوچهر ستوده، از آستارا تا اِستارباد، تهران 1349ش ـ؛ (11) فرهنگ جغرافيائى آباديهاى كشور جمهورى اسلامى ايران، ج :16 رشت، تهران : سازمان جغرافيائى نيروهاى مسلح، 1371ش؛ (12) مسعود كيهان، جغرافياى مفصل ايران، تهران 1310ـ1311ش؛ (13) علىبن شمسالدين لاهيجى، تاريخ خانى : شامل حوادث چهلساله گيلان از 880 تا 920 قمرى، چاپ منوچهر ستوده، تهران 1352ش؛ (14) احمد محامد، «منابع و مصارف آب در گيلان»، در كتاب گيلان، همان، ج 1؛ (15) مركز آمار ايران، سرشمارى عمومى نفوس و مسكن :1385 نتايج تفصيلى كل كشور، 1385ش.
Retrieved Apr. 18, 2010, from http://www.sci.org.ir/ portal/faces/public/census85/census85.natayej/census85.rawdata;
«مشاهير گيلان»، ]تأليف[ محمد روشن و ديگران، در كتاب گيلان، همان، ج 2؛ (16) محمد مهدوى لاهيجانى، جغرافياى گيلان، نجف 1389/ 1969؛ (17) محمد ميرشكرائى، «مردمشناسى و فرهنگ عامه»، در كتاب گيلان، همان، ج 3؛ (18) نقشه تقسيمات كشورى ايران، مقياس 000،500،1:2، تهران: گيتاشناسى، 1377ش؛ (19) نقشه راههاى ايران، مقياس 000،500، 1:2، تهران: سازمان نقشهبردارى كشور، 1377ش؛ (20) Hyacinth Louis Rabino, Les provinces caspiennes de la Perse: Le Guilan, Paris 1917.
/ ناهيد خمرى /