خسروپرويز در ادبيات عربى ، خسروپرويز در ادبيات عربى، از اواخر قرن اول و اويال قرن دوم، نوعى ادبى در زبان عربى به وجود آمد كه پيش از آن معمول نبود. اين نوع ادبى، ادب پادشاهى يا ادب شاهان يا نصحيةالملوك نام گرفت. مقصود از آن حجم انبوه كتابها و رسائلى است درباره آموزههاى پندآميز و حكمتهاى عملى در اداره حكومت، تدبير كشور، وظايف تمامى دستهها و طبقات حاكمان و كارگزاران دولتى، و نيز شامل مواردى است كه حاكمان و كارگزاران و پادشاهان بايد براى اداره صحيح حكومت و حفظ اقتدار كشور به آن پايبند باشند (رجوع کنید به محمدى، ج 1، ص 209ـ210).
اين نوع ادبى زمانى در زبان عربى پديد آمد كه خلافت اسلامى در حال دگرگونى از رهبرى ساده دينى به حكومت پيچيده سلطنتى بود. در قرنهاى نخست اسلامى بخش زيادى از اين كتابها و رسائل از فارسى ميانه به عربى برگردانده شد. ابننديم (ص 377ـ378) بعضى از اين آثار را در فهرستى طولانى آورده است. شناخت اين آثار تا ديرزمانى از اسباب بلاغت و شروط نگارش بود (رجوع کنید به مدبر، ص 228). نامه خسروپرويز در زندان به پسرش، شيرويه، از جمله اين آثار است كه در ادبيات عرب ثبت شده است. اين نوشته در ادبيات ساسانى مشهور بوده و در ادبيات عرب نيز به شهرت رسيده است (رجوع کنید به محمدى، ج 1، ص120). ابنقتيبه در عيونالاخبار بخشهايى از آن را آورده است كه اطلاعات ارزشمندى را دربردارد. اين نوشته به رخدادى تاريخى، كه تأثير زيادى در دوره ساسانى داشته، مربوط است. اين رخداد، قيام شيرويه بر ضد پدرش خسروپرويز است كه پس از دستگيرى و به زندانافكندنش، بر تخت نشست. تاريخنگاران آوردهاند كه پس از اين حادثه شيرويه نامهاى به خسروپرويز فرستاد كه در آن كارهاى ناشايست او را برشمرد و او را براى بدرفتارىاش در دوران پادشاهى سرزنش كرد و به اينترتيب به توجيه اقدام خود پرداخت. خسروپرويز نيز در پاسخ نامه او نسبت ظلم و فسادى را كه به او داده شده بود، رد كرد و اقدامات اصلاحى خود و تلاشش براى پاسدارى از كشور و رفاه مردم را برشمرد (رجوع کنید به همان، ج 1، ص150ـ151). در تاريخ طبرى (سلسله 1، ص 1045ـ1061) روايتى از اين رخداد با كمى تفصيل در پانزده صفحه وجود دارد كه دينورى اين روايت را پيش از طبرى نقل كرده است (رجوع کنید به ص 107ـ110). البته اين دو روايت در پارهاى از تفاصيل باهم متفاوتاند.
اصل نامه شيرويه به پرويز در دست نيست و تمامى بخشهايى كه منابع عربى آوردهاند از نامهاى است كه خسروپرويز در جواب نامه شيرويه فرستاده است. اين جواب مشتمل بر تعاليم اخلاقى و حكمتهاى عملى درخصوص نحوه حكومت و اداره كشور است و در قالب نثر فنى زيبايى نوشته شده است (رجوع کنید به محمدى، ج 1، ص 151ـ152). منابع عربى هشت پاره از اين نامه را نقل كردهاند كه هفت پاره در كتاب عيونالاخبار ابنقتيبه و يك پاره در الكامل ابناثير ذكر شده است. شرح مباحث آنها به قرار ذيل است: بخشى درباره نحوه دادن ارزاق به لشكر است كه توصيه مىشود به قدرى داده شد كه نه از پادشاه بىنياز شوند و نه چندان در تنگنا قرار گيرند كه از او بيزار گردند (رجوع کنید به ابنقتيبه، ج 1، ص 11)؛ بخشى درباره والى و صفات و ويژگيهاى اوست (رجوع کنید به همان، ج 1، ص 15)؛ قسمتى درباره صفات كارگزار ماليات و طرز رفتار پادشاه با اوست (رجوع کنید به همان، ج 1، ص 17)؛ قسمتى در تشويق به مشاوره است، و اينكه مغرورشدن به انديشه قوى و مقام والا سبب بىتوجهى به آراى ديگران نشود و آموزههايى درباره شيوه مشاوره (رجوع کنید به همان، ج 1، ص30)؛ بخشى درباره روش مجازات به سبب خيانت است بهويژه زمانى كه خيانت در مسئله خراج باشد (رجوع کنید به همان، ج 1، ص 59)؛ بخش ديگر نصيحت او به خويشتندارى در هنگام غضب و ميانهروى در كيفر، و ارشاد او در شيوه مجازات و عفو است (رجوع کنید به همان، ج 1، ص 288ـ289)؛ بخشى در ترغيب او به ميانهروى در برابر تندروى است (رجوع کنید به همان، ج 1، ص 328)؛ و بخش پايانى، كه ابناثير (ج 1، ص 496) آن را نقل كرده است، جواب او به شيرويه است كه از خسروپرويز بهسبب جمعآورى اموال و جواهرات و كالاها با خشنترين روش و زورگويى بسيار، خرده گرفته بوده است (نيز رجوع کنید به محمدى، ج 1، ص 123).
در كتاب عيونالاخبار علاوه بر مطالبى كه از نامه خسروپرويز به پسرش شيرويه ذكر شد، چهار پاره از سخنان خسروپرويز آمده كه سه پاره از آن به نقل كتاب التاج است. بخش اول از چهار پارهاى از ابنقتيبه از سخنان خسروپرويز نقل كرده، سفارش خسروپرويز به كاتبش طى سخنانى نسبتآ مفصّل است كه قواعدى در چگونگى آداب نوشتن را برايش وضع مىكند و چنين مىنمايد كه اين قواعد و آداب و اصول مربوط به بلاغت و كتابت ديوانهاى ادارى است (رجوع کنید به ج 1، ص 45ـ46)؛ بخش دوم گفتگوى او با رئيس بيتالمال و دربردارنده آموزههاى مربوط به وظايف اوست (رجوع کنید به ج 1، ص 59)؛ بخش سوم سفارش او به دربانش درخصوص وظايف اوست (رجوع کنید به ج 1، ص 84)؛ و در بخش چهارم خطاب به سفرهدار و شرابدار درباره اصول متناسب با كار آنان است (رجوع کنید به ج 3، ص 216). ابنعبدربّه در العقد الفريد (ج 1، ص 26ـ27، ج 4، ص 237) بخشى از اين وصايا را نقل كرده است.
در ادبيات عرب كتاب ديگرى درباره خسروپرويز وجود دارد كه از ادبيات دوره ساسانى به عربى ترجمه شده و ابننديم (ص 364) نام آن را شهريزاد مع ابرويز ذكر كرده است. شهريزاد همان شهربراز (يا فرّخان) است كه ماجراهاى وى با خسروپرويز موضوع روايتى تاريخى در ادبيات ساسانى است (رجوع کنید به ابناثير، ج 1، ص 499). او يكى از فرماندهان مشهور به شجاعت و دلاورى است كه در جنگهاى ايران با روم شرقى به شهرت رسيد. بهويژه زمانى كه فرمانده لشكريان خسروپرويز در حمله به روميان بود. او در اين نبرد سوريه و فلسطين را فتح و قسطنطنيه را محاصره كرد ولى بعد از آنكه هِرَقْل تجديد قوا كرد و سپاهش را به سوى قلمرو ساسانيان هدايت كرد، مجبور به عقبنشينى شد. شهربراز به سختى شكست خورد و بهرغم آنكه از دوستان بسيار نزديك و محرمان خسروپرويز بود بهسبب ترس از غضب و مجازات خسروپرويز نتوانست يا نخواست نزد خسروپرويز برگردد. سپس به روميان پيوست و پس از آن حوادثى روى داد كه در تاريخ آمده است. اين ماجرا بازتاب بسيارى در حكومت ساسانى داشت به شكلى كه به موضوع داستانى تبديل شد و درباره آن كتابى نگاشته شد كه در ادبيات ساسانى به شهرت رسيد (رجوع کنید به محمدى، ج 1، ص 132ـ134).
در شعر عربى نيز به وصفهاى زيبايى از نقشهايى باستانى برمىخوريم كه در آنها بعضى از مجالس گوناگون خسروپرويز به تصوير كشيده شده است. اين نقشها در دامنه كوهها يا بر روى ظروف و كاسههاى دوره ساسانى در قرنهاى نخستين اسلام مشهور بوده است (همان، ج 1، ص 142ـ145؛ نيز رجوع کنید به ابنفقيه، ص 214ـ216). احمدبن محمد شاعر، قصيدهاى در وصف دقيق پيكرههاى طاق بستان در كرمانشاه دارد كه ابنقتيبه نيز در كتاب البلدان (ص 216) آن را نقل كرده است. اين موضوع تأثيرپذيرى شاعران را از آثار دوره ساسانى نشان مىدهد.
از ديگر آثار منسوب به خسروپرويز كه تاريخنگاران و شاعران عرب بدان توجه كردهاند، بنايى است كه مىگويند پادشاهان زمين در آن نزد خسروپرويز گرد آمدند (رجوع کنید به همان، ص 217). در اشعار ابونواس (ص 37)، وصفهايى از بعضى ظروف دوره ساسانى است كه مزيّن به تصاويرى از شكارگاه خسروپرويز بودند و اين حاكى از معمول بودن استفاده از ظروف دوره ساسانى در عصر شاعر است.
منابع : (1)]ابناثير؛ (2) ابنعبدربّه، العقدالفريد، بيروت 1404/ 1983[؛ (3) ابنفقيه؛ (4) ]ابنقتيبه، كتاب عيونالاخبار، بيروت: دارالكتاب العربى، [.بىتا]؛ (5) ابننديم (تهران)؛ (6) حسنبن هانى ابونواس، ديوان، چاپ احمد عبدالمجيد غزالى، بيروت 1404/1984؛ (7) احمدبن داوود دينورى، الاخبار الطِّوال، چاپ عبدالمنعم عامر، مصر ]1379/ 1959[، چاپ افست بغداد، بىتا.[؛ (8) طبرى، تاريخ (ليدن)؛ (9) ]محمد محمدى، الترجمة و النقل عنالفارسية فى القرون الاسلامية الاولى، ج 1، بيروت 1964؛ (10) ابواليسر ابراهيمبن محمد مدبر، الرسالة العذراء فى موازين البلاغة و ادوات الكتابة، در رسائلالبلغاء، اختيار و تصنيف محمد كردعلى، قاهره: لجنة التأليف و الترجمة و النشر، 1374/ 1954[.
/ محمد محمدى، تلخيص از دائرةالمعارف فؤاد افرام بستانى /