responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 7058

خسروپرويز در ادبيات فارسى ، خسروپرويز در ادبيات فارسى، خسروپرويز را همه منابع تاريخى، چه فارسى چه غيرفارسى، پادشاهى تن‌آسان، شهوت‌ران، آزمند، شيفته تجمل، مال و جاه و بلندآوازگى و بسيار متفرعن وصف كرده‌اند. حكايتى در راحة‌الصدور آمده است كه بيانگر خودبينى اين فرمانرواى مغرور است. او شطرنج را مايه «قوت خاطر و نمودار پادشاهى» مى‌دانست و بر آن بود كه «جهان بايد كه حاجت از من خواهد، من چون حاجت از استخوانى مردار ]= طاس تخته نرد[ خواهم»؟ (راوندى، ص 415). خسرو برخلاف نياى خود انوشيروان، اهل تفكر فلسفى نبود، ولى به هنرهاى آن زمان چون، معمارى و به‌ويژه موسيقى، رغبتى شديد داشت (رجوع کنید به زرين‌كوب، ص 238؛ مشحون، ص 56ـ58؛ بويس و فارمر، ص 55ـ57)؛ بى‌گمان اعتلاى چشمگير موسيقى در دوره خسروپرويز (رجوع کنید به مشحون، ج 1، ص 56) تا حد زيادى مرهون علاقه او به اين هنر بوده است. او با آنكه خود را سخت پايبند رسم نياكان و آيين زردشتى وانمود مى‌كرد (رجوع کنید به نظامى، ص 707)، شيرين، همسر دوم خود، را همچون زن اولش مريم، از مسيحيان برگزيد و اين يكى از علل محكوميت او در منابع زردشتى است (دريايى، ص 53). از سوى ديگر، وقتى پيامبر اسلام كتبآ او را به اسلام و توحيد خواند، نامه حضرت را بدين بهانه پاره كرد كه آن حضرت نام خود را پيش از نام شاه ساسانى نوشته بود. البته كينه ناشى از شكست قبلى او از قواى عرب در محل ذى‌قار، در اين رفتار مغرورانه او بى‌تأثير نبوده است (رجوع کنید به بلعمى، ص 1137ـ1141؛ گرديزى، ص 35؛ مجمل‌التواريخ و القصص، ص 81؛ براى توضيح بيشتر راجع به نامه پيامبر اكرم به خسروپرويز رجوع کنید به محمد حميداللّه، ص 140، 143؛ جعفرى مذهب، ص 93ـ101). بخشى از گزارشهاى قصه‌مانند درباره قضيه دعوت شدن خسرو به اسلام پديد آمده، كه به نظر مى‌رسد شيرين‌ترين تفصيل آن را نظامى در خسرو و شيرين خود (ص710ـ715) به نظم درآورده است.

سلطنت ديرپاى، پرزرق و برق و آكنده از ماجراهاى گونه‌گون و افسانه‌مانند خسروپرويز، الهام‌بخش داستانها و قصه‌هاى افسانه‌آميز از يك‌سو و دست‌مايه منظومه‌ها، تغزلات و ابيات غنايى و عاشقانه دلنشينى در شعر و ادب فارسى و كتابهاى اخلاقى از قبيل نصيحة‌الملوكها شده و از سوى ديگر گاه سرگذشت اين شخصيت تاريخى با افسانه آميخته است. به‌علاوه، در منابع تاريخى وى را داراى مايملك نادر و نفيسى دانسته‌اند كه خود موجد شمارى روايات نيمه افسانه‌اى و خيال‌پردازيهاى قصه‌سرايان و شاعران شده، و زمينه‌اى براى ترسيم تصويرهاى رؤيايى و پرنقش و نگار از شاهنشاه ساسانى به دست داده است. اهمّ متعلقات شگفت‌انگيز او كه گاه از آنها به «اَفديهاى هژده‌گانه خسروپرويز» ياد شده است، اينهاست: تخت طاقديس؛ اسب شبديز؛ نكيساى خنياگر؛ باربد دستان‌ساز و نوازنده چيره‌دست؛ گنجهايى چون بادآورد، عروس، خضرا، گاو، ديبه خسروى و سوخته؛ اصطبلى از اسبان، استران و فيلهاى فراوان و استثنايى؛ شبستانى با هزاران زن عقدى و كنيزكان زيبارو؛ زرِ دست‌افشار يا به قول گرديزى (ص 63)، «مُشتفشار» كه به نرمى موم بود و چون در مُشت مى‌فشردند به شكل دلخواه درمى‌آمد؛ فيل سفيد يا كُديزاد؛ ايوان مداين (كه بناى آن را به انوشيروان نيز نسبت داده‌اند)؛ دستارچه آذرشب كه وقتى چركين مى‌شده آن را در آتش مى‌انداختند و آتش بى‌آنكه پارچه را بسوزاند چرك را مى‌زدود؛ زينهاى مرصع؛ كوزه ابرى، پياله يا كوزه‌اى كه هرچه از آن آب يا شراب مى‌نوشيدند، كم نمى‌شد؛ پنجه عاج؛ شطرنج، تخته نرد؛ تاج‌خسرو؛ و بالاخره شيرين ارمنى (براى تفصيل بيشتر درباره هريك از نوادر ياد شده و خواص آنها و منابع مربوط به آنها رجوع کنید به باقرى، ص 95ـ115). جز اينها، مورخان اشياى فراوان و كم‌نظير ديگرى را در زمره اموال خسرو دوم برشمرده‌اند، از جمله شادُروانى مزيّن به مرواريد، مشكوى زرين، باغ نخجيران، باغ سياوشان، هزاران من عود و كافور و مشك، و هزاران مثقال طلا و سنگهاى پربها (مثلا رجوع کنید به گرديزى، ص 36ـ37؛ مجمل‌التواريخ و القصص، ص 79ـ80). از ميان اين همه، شيرين ماجرا آفرين‌ترين و جذاب‌ترين و در ماندگار كردن نام خسرو در تاريخ و ادب فارسى ــ مؤثرترين بوده است (درباره اصل و منشأ او و چگونگى آشنايى او با پادشاه ساسانى رجوع کنید به بلعمى، ص1090ـ1091؛ فردوسى، ج 9، ص 211ـ217؛ نظامى، ص140ـ186).

آنچه به لحاظ سيماى خسرو در ادب فارسى اهميت دارد، اين است كه عشرت‌طلبى، هوس‌رانى و تجمل‌پرستىِ او از سويى، و حسن و دلربايى، هوشمندى و قهر و لطف شيرين از ديگر سوى، درون‌مايه‌هاى بسيار مناسبى به دست داستان‌نويسان و سرايندگان داده است تا با بهره‌گيرى از قدرت صحنه‌پردازيهاى شاعرانه گزارشهاى دلكشى به نظم و نثر از آن بيافرينند. شكوه و جلال پادشاهى، طاق و تُرنب دربار، مال و مكنت بى‌كران، شكوه سياسى و نظامى كم‌نظير خسروى و جنبه‌هاى ذوقى و عشقى او زمينه‌هاى متعددى براى نمايش طنازيها و شيرين‌كاريهاى شاهدخت ارمنى فراهم آورده و اين دو را در رديف عشاق سرشناس عالم جاى داده است. آشنايى خسرو و شيرين اتفاق نادرى بوده كه در تاريخ كمتر روى داده است، والا نه خسروپرويز تنها فرمانرواى توانمند خوش‌گذران بوده و نه زيبايى و دلبرى به شيرين ختم شده است. بنابراين، آنچه در تاريخ ادبيات فارسى از عشق شيرين و خسرو سرچشمه گرفته است نبايد يكجا به حساب يكى از آنها گذاشته شود. حتى داستان غم‌انگيز ولى لطيف عشق فرهاد كوه‌كن نيز در متن داستان پيوند خسرو و شيرين، به جذابيت كامل خود مى‌رسد. اين پيوند استثنايى و اتفاقاتى كه قبل و بعد از آن رخ داد، هم به عنوان بخشى از اتفاقات دوره ساسانيان در كتابهاى تاريخ ثبت شده و هم به‌طور گسترده‌اى در شعر و ادب فارسى و حتى عربى انعكاس داشته است. اين انعكاس به دوگونه بوده است: يكى به صورت درون‌مايه اصلى دهها منظومه عشقى و غنايى، و ديگرى در قالب مضمونهاى متعدد پراكنده در ابيات بى‌شمارى از قصايد، غزليات و ديگر انواع شعر فارسى.

نخستين سراينده‌اى كه از خسرو، كاخ او در مداين و چگونگى وصلتش با شيرين سخن گفته فردوسى است. به روايت وى، خسرو پيش از رسيدن به شاهى به شيرين عشق مى‌ورزيد، ولى به‌سبب مشغله‌هاى سالهاى نخست سلطنتش شيرين را فراموش كرد؛ روزى كه خسرو با جلال سلطانى در راه رفتن به شكار بود، شيرين خود را به او نماياند و روزگاران خوش گذشته را به يادش آورد. خسرو او را به حرم‌سراى خود برد. بزرگان و موبدان كه شيرين را شايسته دربار ساسانى نمى‌دانستند، با ورود او مخالفت مى‌كردند، اما خسرو با تمهيدى آنان را متقاعد كرد كه شيرين اكنون كه به خسرو ايران پيوسته، درخور دربار شاهى است (ج 9، ص 214ـ217). براساس گزارش فردوسى (ج 9، ص 237ـ239)، خسروپرويز صاحب شش گنج نامور، دو رامشگر طراز اول، مشكوى زرين، دوازده هزار كنيز، و هزاران اسب و شتر و چيزهاى ديگر بود. او نخست دادگر بود اما به بيدادگرى گراييد و از ايران و توران «گرد برآورْد»، دست به يغماى خلق گشود؛ لذا آفرينها در حق او به نفرين تبديل شد، و هواداران پيشينش بر ضد او برخاستند.

دومين و مشروح‌ترين انعكاس ماجراى خسرو و شيرين در دومين منظومه از پنج گنج نظامى گنجوى به نظم درآمده و تبديل به شاهكارى شده است. گزارش نظامى با آنچه پيش از او روايت كرده‌اند تفاوت دارد. بنابه روايت نظامى، شيرين برادرزاده مهين‌بانو، فرمانرواى ارمنستان، بود كه وصفهاى شاپور، نديم خسروپرويز، از شيرين شاهنشاه ساسانى را دلباخته شيرينِ ناديده كرد. قدرت خيال‌بندى نظامى از آن داستان اثر هنرى جاويدانى پديد آورده است و شاعران زيادى تا چند سده پس از او، منظومه وى را الگوى خود ساختند. آنان براى‌منظومه‌هاى تقليدى خود يا عنوان خسرو و شيرين را برگزيدند يا كلمات اين عنوان را پس و پيش كردند. بعضى منظومه خود را شيرين و فرهاد نام نهادند يا اصلا درون‌مايه منظومه‌هاى خود را تغيير دادند، اما همچنان از سبك و سياق خسرو و شيرين تبعيت كردند. برخى از شاعرانى كه بر خسرو و شيرين نظامى نظيره‌هايى سروده‌اند اينها هستند: اميرخسرو دهلوى (متوفى 725)؛ درويش اشرف تبريزى (متوفى 854 يا 864)؛ هاتفى خرجردى (متوفى 927)؛ قاسمى گنابادى (متوفى 982)؛ وحشى بافقى (متوفى 991)؛ ميرمحسن رازى (متوفى 1020؛ براى فهرستى كامل‌تر از مقلدان خسرو و شيرينرجوع کنید به آقابزرگ طهرانى، ج 7، ص 256ـ265؛ اته، ص 82ـ84؛ نيز رجوع کنید به خمسه*).

خسرو پرويز نه تنها يكى از دو شخصيت اصلى داستان خسرو و شيرين در منظومه‌هاى متعدد بوده، بلكه در تاريخ شعر پارسى به صورت نمادى از چندين صفت و مظهرى از چند قسم شخصيت نيز ظاهر شده است. به‌علاوه، لفظ خسرو كه اسم خاص بيست‌وچهارمين شاه ساسانى است، در نظم و نثر فارسى بارها به معناى مطلق پادشاه و مرادف سلطان و فرمانفرما به‌كار رفته است (براى نمونه رجوع کنید به محمودخان ملك‌الشعرا، ص 15، 63، 67، 92، 118). به دنبال اين كاربرد، حاصل مصدر خسروى به معناى پادشاهى، ساخته شده است: «بيا ساقى، آن كاسه كسروى/ كه بخشد تهى كيسه را خسروى» (آذربيگدلى، ص 348). اما معانى و مفاهيمى كه از كاربردهاى كنايى و نمادين خسرو، پرويز يا خسروپرويز مراد مى‌شود اينهاست: الف) عشق تند بشرى، جاه و جلال دنيوى و طاق و طارم مادى (براى نمونه رجوع کنید به سعدى، ص 599؛ حافظ، ج 1، غزل 53، بيت 8؛ دولتشاه سمرقندى، ص 350). ب) عاشق كامروا، برخلاف بيشترِ عاشقان معروف دنيا كه اغلب در هجران و حرمان به سر برده‌اند و اگر هم به وصالى رسيده‌اند، قبل از آن مدتها بار فراق و رنج دورى را تحمل كرده‌اند، خسروپرويز عاشقى در موضع قدرت و از آن دسته از عشاق است كه بى‌خون دل، به وصال رسيده‌اند: «لعل شيرين به كام خسرو شد/ كوه بيهوده مى‌كَند فرهاد» (كمال خجندى، ص 383، نيز رجوع کنید به ص 109). ج) ميسر نبودن عيش مطلق و بى‌تاوان در عالم. چنان‌كه خسرو براى برداشتن فرهاد از سر راه خود، حاضر به كشته شدن او شد، اما به مكافات آن جانش را از دست داد (آذر بيگدلى، ص 201، 275)؛ د) خسرو نمادى است از نام‌آورانى كه روزگارى صاحب مقام و اعتبارى بوده‌اند ولى اكنون جز نامى از آنان برجاى نيست و بايد از سرنوشت تنبه‌آميزشان عبرت گرفت (رجوع کنید به خاقانى، ص 359؛ حافظ، ج 1، غزل 42، بيت 5). ه ) قرار گرفتن نام خسرو در زمره ارباب زر و زور كه دير يا زود مى‌گذارند و مى‌گذرند (رجوع کنید به حافظ، ج 1، غزل 53، بيت 8).

به‌جز كاربرد نام خسروپرويز به عنوان تمثيل براى بيان مضامين حِكْمى، فلسفى و اخلاقى، شاعران از اين نام در خلق انواع صنايع بديعى، از ايهام و تلميح گرفته تا جناس و مراعات نظير و امثال آن، بهره گرفته‌اند. آنان با الفاظ خسرو، پرويز و شيرين (در دو معناى نام خاص و مزه شيرين) انواع آرايه‌هاى ادبى را به كار برده‌اند مثلا: شيرين اگر لبِ شيرين معشوق شاعر را به وقت سخن گفتن ببيند، به شكرانه آن، مُلك پرويز را خواهد بخشيد (ايهام و مراعات نظير؛ سعدى، ص 425). فروغى بسطامى (ص 117) دعا مى‌كند «اين كلام شيرين» «كه خسروِ ملكان شاه ناصرالدين باد» ذكر مَلَك (فرشتگان) باشد. شهرت شاعر به شيرين سخنى از آن است كه سخنى «زان لب شيرين سخن» ممدوح نقل كند (همان، ص 55). عقل با اينكه بر ملك وجودْ «خسروى» مى‌كرد، همچون فرهاد عاشق لب شيرينِ يار شد (مراعات نظير، ايهام، جناس؛ سعدى، ص 446). «شيرين به‌جوى برآميخت چون شكر/ خسرو دلش خوش است كه بزم وصال از اوست» (تناسب ميان شيرين و شكر، تلميح به داستان فرهاد كه بنابه خواست شيرين، جويى از كوهستان تا كاخ پادشاهى خسروپرويز احداث كرد تا شير را از كوهستان مستقيمآ به محبوب خود بفرستد، مراعات نظير ميان خسرو و شيرين؛ صائب، ج 6، ص 3490). با اينكه شيرين، از پى قتل خسروپرويز، خود را كشت، ولى مشكلْ است كه فرهاد از ياد او رفته باشد (آذربيگدلى، ص 198). شيرين‌پرستان اگر به جاى اختر بلند خسرو، بخت نگون فرهاد را داشته باشند به آرزوى خود نخواهند رسيد (همان، ص 201). گاه شاعر خسرو را استعاره از معشوق مى‌آورد و صفت شيرين را با آن همراه مى‌كند تا از اين طريق صنايع مراعات نظير و ايهام را باهم به‌كار برده باشد (رجوع کنید به حافظ، ج 1، غزل 172، بيت 1، غزل 185، بيت 4). تركيبهاى خسروِ شيرين (رجوع کنید به همان، ج 1، غزل 172، بيت 1) و خسروِ شيرين‌دهنان (ج 1، غزل380، بيت 1) يا فقط شيرين‌دهنان (ج 1، غزل 59، بيت 2)، مخصوصآ در غزلهاى حافظ نمونه‌هاى دلپذيرى از اين شگرد شاعرانه‌اند. در عين حال در اين تركيبات و تركيبات ديگرى در شعر حافظ، چون خسرو مَهرويان (ج 1، غزل 475، بيت 3) و خسروخوبان (ج 1، غزل 466، بيت 2)، لفظ خسرو داراى معناى بهترين است. بدين‌سان، خسرو دوم ساسانى، افزون بر تأثيرات وسيع 38 سال سلطنتش در اوضاع ايران و حتى جهان آن زمان، منبع الهامى براى خلق تنوع، ابداع انواع مضامين شاعرانه و بيان تمثيلهايى به منظور تبليغ پاره‌اى انديشه‌هاى حكمى و اخلاقى بوده است.


منابع :
(1)لطفعلى‌بن آقاخان آذربيگدلى، ديوان، چاپ حسن سادات ناصرى و غلامحسين بيگدلى، تهران 1366ش؛
(2) آقابزرگ طهرانى؛
(3) هرمان اته، تاريخ ادبيات فارسى، ترجمه با حواشى رضازاده شفق، تهران 1356ش؛
(4) مهرى باقرى، «افديهاى هژده‌گانه خسروپرويز»، نشريه دانشكده ادبيات و علوم انسانى تبريز، ش 125 (بهار 1357)؛
(5) محمدبن محمد بلعمى، تاريخ بلعمى: تكمله و ترجمه تاريخ طبرى، به تصحيح محمدتقى بهار، چاپ محمدپروين گنابادى، تهران 1341ش؛
(6) مرى بويس و هنرى جورج فارمر، دو گفتار درباره خنياگرى و موسيقى ايران، ترجمه بهزادپاشى، تهران 1368ش؛
(7) محسن جعفرى‌مذهب، «تحقيقى پيرامون نامه پيامبر (ص) به خسروپرويز»، وقف: ميراث جاويدان، سال 1، ش 4 (زمستان 1372)؛
(8) شمس‌الدين محمد حافظ، ديوان، چاپ پرويز خانلرى، تهران 1362ش؛
(9) بديل‌بن على خاقانى، ديوان، چاپ ضياءالدين سجادى، تهران [1338ش]؛
(10) تورج دريايى، شاهنشاهى ساسانى، ترجمه مرتضى ثاقب‌فر، تهران 1383ش؛
(11) دولتشاه سمرقندى، تذكرة‌الشعراء، چاپ ادوارد براون، ليدن 1319/1901، چاپ افست تهران 1382ش؛
(12) محمدبن على راوندى، كتاب راحة‌الصدور و آية‌السرور در تاريخ آل‌سلجوق، چاپ محمد اقبال، تهران 1333ش؛
(13) عبدالحسين زرين‌كوب، روزگاران ايران: گذشته باستانى ايران، تهران 1374ش؛
(14) مصلح‌بن عبداللّه سعدى، كليات سعدى، چاپ محمدعلى فروغى، تهران 1363ش؛
(15) محمدعلى صائب، ديوان، چاپ محمد قهرمان، تهران 1383ش؛
(16) ابوالقاسم فردوسى، شاهنامه فردوسى، ج 9، چاپ برتلس، مسكو 1971؛
(17) عباس‌بن موسى فروغى، ديوان كامل فروغى بسطامى، چاپ م. درويش، ]تهران[ 1368ش؛
(18) مسعود كمال‌خجندى، ديوان، چاپ عزيز دولت‌آبادى، تبريز 1337ش؛
(19) عبدالحى‌بن ضحاك گرديزى، زين‌الاخبار، چاپ عبدالحى حبيبى، چاپ افست تهران 1347ش؛
(20) مجمل‌التواريخو القصص، چاپ محمدتقى بهار، تهران: كلاله خاور، 1318ش؛
(21) محمد حميداللّه، مجموعة‌الوثائق السياسية للعهد النبوى و الخلافة الراشدة، بيروت 1407/1987؛
(22) محمودبن محمدحسين محمودخان ملك‌الشعرا، ديوان، ]تهران[ 1329ش؛
(23) حسن مشحون، تاريخ موسيقى ايران، تهران 1373ش؛
(24) الياس‌بن يوسف نظامى، خسرو و شيرين، چاپ بهروز ثروتيان، تهران 1366ش.
/ مجدالدين كيوانى /

نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 7058
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست