responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6026

 

حَرْفُوش (نیز گاهى خَرفُوش) (عنوان یكى از گروههاى فرودست اجتماعى در عصر ممالیك و عثمانى). این واژه به معناى آدم ولگرد ، بیكاره، و غالبآ به معناى شخص گردن كلفت، اوباش، و سر راه بگیر به‌كار می‌رود. جمع آن حَرافیش و حَرافِشه است (براى آگاهى از ریشه و معانى این واژه در عربى رجوع کنید به زَبیدى، ذیل واژه). این اصطلاح در واقعه‌ نگاشتهاى سده هفتم تا دهم و دیگر آثار مربوط به قلمروِ حكومتى ممالیك در مصر و سوریه به‌چشم می‌خورد. ظاهراً آخرین نگارنده‌اى كه بیشتر از همه این اصطلاح را به‌كار برده، ابن‌ایاس واقعه‌نگار (متوفى 930) است (براى نمونه رجوع کنید به ج 1، قسم 1، ص 294، 311، 319، 327) و آخرین اشاره به این اصطلاح، در زمانى كه رواج عمومى خود را از دست داده بود، در خلاصةالاثر مُحبى (قرن یازدهم) دیده می‌شود (رجوع کنید به ادامه مقاله).

حرافیش به عنوان فروترین لایه در جامعه ممالیك، گروههایى را در مراكز شهرى قاهره و دمشق تشكیل می‌دادند و، دست‌كم گاهى به ‌طور موقت، در جاهایى چون حِمص، حَماه و حَلَب نیز دیده می‌شدند ( رجوع کنید به ابن‌بطوطه، ج 2، ص 664). گروه حرافیش، با تركیبى از گدایان حرفه‌اىِ علیل یا قوى بنیه و دلقكهاى خیابانى و بیكاران، به نظر می‌رسد به صورت یك سازمان صنفى به سركردگى شیخى با عنوان «سلطان‌الحرافیش» شكل گرفته بود ( رجوع کنید به ابن‌ایاس، ج 5، ص 43). حرافیش كه غالباً، به علت سخن گفتن غیرمؤدبانه و ژنده‌پوشى و تمایلات دینى سنّت‌شكنانه خود، مورد حمله نویسندگان سنّت‌اندیش قرار می‌گرفتند، گروهى طرد شده و هراس‌انگیز به‌ شمار می‌رفتند كه گاه به كارهاى آشوب‌طلبانه و غارت‌گرانه دست می‌زدند (رجوع کنید به ابن‌كثیر، ج 13، ص 314؛ ابن‌تغرى بردى، ج 7، ص 378ـ379؛ جبرتى، ج 2، ص 257). شخص سلطان و امیران ارشد براى آرام ساختن و مهار كردن این گروه سركش اما سازمان یافته، به آنها مستمرى می‌پرداختند و در زمان قحطى، وظیفه تأمین غذاى شمارى از حرافیش به امیران دولتمند و تاجران توانگر و دیگر اشخاص غیرحكومتى واگذار می‌شد ( رجوع کنید به ابن‌ایاس، ج 1، قسم 1، ص 319).

گسترش سازمان ادارى این گروه (كه برخى از معاصرانشان آن را «طائفه» خوانده‌اند) هم ‌زمان بود با ایجاد منصب «سلطان‌الحرافیش»، كه در اواخر قرن هشتم شكل گرفت و تا پایان حكومت ممالیك ادامه یافت. «سلطان»، به عنوان سركرده این سازمان صنفى، در برابر دولت، مسئول حفظ انضباط پیروانش بود. ابن‌ایاس (ج 5، ص 43) به‌حضور سلطان‌الحرافیش در كنار رؤساى صنفهاى صنعتگر (چون بنایان و نجاران و آهنگران) اشاره می‌كند كه در مراسم همراهى آخرین سلطان ممالیك در هنگامِ عزیمت به سوریه به قصد نبرد با تركان عثمانى (در سال 922) شركت كرده بود.

در دوره عثمانى این اصطلاح از رواج افتاد و جاى خود را به واژه جُعَیدى داد، كه به مفهوم كلى ولگرد و گدا به‌كار می‌رفت (قس ابن‌تغری‌بردى، ج 15، ص 96ـ97، در بیان حوادث سال 841، یعنى افزون بر هشت دهه پیش از خاتمه‌دادن عثمانیان به سلطنت ممالیك در مصر در 922، كه حرافیش و جُعیدیه را با دلالت و معنایى واحد به كار برده است؛ جبرتى، همانجا، نیز در قرن سیزدهم جعیدیه و حرافیش را مترادف یكدیگر به‌كار برده است). بااین‌حال، در یك اظهار نظر مربوط به رئیس اصنافِ صنعتگر در دمشق (سیدمحمدبن محمد سیدشریف عجلانى، متوفى 1004)، با عنوان شیخ‌المشایخ، گفته شده است كه صاحب این منصب در گذشته به سلطان‌الحرافیش معروف بود، اما به نشان احترام و تكریم، شیخ‌المشایخ خوانده شد (محبى، ج 4، ص 144ـ145 (قس ابن‌ایاس، همانجا، كه سابقه اطلاق لقب تكریم‌آمیز «شیخ‌المشایخ» را بر «سلطان‌الحرافیش» دست‌كم به اوایل قرن دهم می‌رساند)). عنوانِ شیخ‌المشایخ از سده دهم تا زمان از رواج افتادن آن در پایان سده سیزدهم، در خانواده دمشقى بنوعَجلان پشت در پشت انتقال یافت.

رابطه بین دسته فرودست حرافیش از یك‌سو و سازمانهاى صنفى معتبر از سوى دیگر، روشن نیست. همچنین رابطه آن را با تصوف ــ آن‌طور كه در تجلیات عامیانه این مسلك آمده است ــ به آسانى نمی‌توان تفسیر كرد. آشكارترین مظهر پیوند حرافیش با تصوف، (شعیب‌بن عبداللّه مصرى معروف به شیخ) عُبیدالحرفوش یا الحُرَیفیش (متوفى 801 (810 یا 811)) است كه اثر وى به نام الروض الفائق (حاوى 56 مجلس از مجالس وعظِ اوست كه درباره مسائل مذهبى و ادبى ایراد شده است (رجوع کنید به حریفیش، ص 415ـ416، فهرست). پیروان عُبید به وى ــكه در عین اشتهار به صلاح و صاحب كرامات بودن، در گفتار و رفتار همانند حرافیش بوده است ــ اعتقاد فراوان داشتند (سخاوى، الضوءاللامع، ج 5، ص20). بعدها كتاب او نیز مورد استشهاد و استناد و احیاناً محل نقد نویسندگان قرار گرفت (رجوع کنید به معبرى ملیبارى، ج 2، ص 267؛ بیروتى شافعى، ج 1، ص340؛ دمیاطى، ج 2، ص 274)). در شعرى كه سخاوى (كتاب التبرالمسبوك، ص 349) آن را نقل كرده، عبید نوشته است كه حرافیش اگرچه فقیرند و با لباسهاى ژنده در مسجدى متروك (زندگى می‌كنند ) و به لقمه‌اى قناعت می‌كنند، اما چون دروغگو و ریاكار نیستند، گناهانشان بخشوده می‌شود.

بدون شك حرافیش عنوان یكى از گروههاى شهرى در جهان اسلام است كه در ادوار مختلف با نامهاى گوناگونى خوانده می‌شدند و از پیشه‌وران (ورشكسته) و دهقانان فقرزده و بی‌خانمان، و گدایان حرفه‌اى تشكیل شده بودند، كه از راه دزدى، غارتگرى و نیز گدایى گذران می‌كردند و در دوره‌هاى مختلف با شخصیتهاى گوناگون حكومتى ــ گاهى با سلطان و زمانى دیگر با امیران ــ دمساز می‌شدند ( رجوع کنید به ابن‌بطوطه، ج 1، ص 62). این گروه را، از نظر تفاوتها و شباهتها، می‌توان با دسته‌هاى قدیمی‌تر عیاران (رجوع کنید به عیار/ عیاران*) و اَحداث* و همچنین با دسته متأخرترى به نام زُعّار مقایسه كرد.

تنها اشاره به این گروه در آثار ادبى، در كتاب الف لیلة و لیلة (ج 4، ص 138ـ140) در داستان «حرفوش و طباخ» دیده می‌شود.


منابع :
(1) (ابن‌ایاس، بدائع‌الزهور فى وقائع‌الدهور، چاپ محمد مصطفى، قاهره 1402ـ 1404/1982 ـ 1984؛
(2) ابن‌بطوطه، رحلة ابن‌بطوطة، چاپ محمد عبدالمنعم عریان، بیروت 1407 /1987؛
(3) ابن‌تغرى بردى، النجوم‌الزاهرة فى ملوك مصر و القاهرة، قاهره ?1383ـ1392/ ? 1963ـ1972؛
(4) ابن‌كثیر، البدایة و النهایة، بیروت 1411/1990؛
(5) الف لیلة و لیلة، چاپ ماكسیمیلیان هابیخت، برسلاو 1825، چاپ افست قاهره 1423/2003؛
(6) محمدبن درویش بیروتى شافعى، أسنی‌المطالب فى احادیث مختلفةالمراتب، چاپ مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت 1418/ 1997؛
(7) عبدالرحمان جبرتى، تاریخ عجائب الآثار فى التراجم و الاخبار، بیروت: دارالفارس، بی‌تا.؛
(8) شعیب‌بن سعد حریفیش، كتاب الرّوض الفائق فی‌المواعظ و الرّقائق، دهلى: كتب‌خانه اشاعت الاسلام، بی‌تا.؛
(9) عثمان‌بن محمد شطا دمیاطى، اعانةالطالبین على حلّ الفاظ فتح‌المعین، بیروت: داراحیاءالتراث العربى، بی‌تا.؛
(10) محمدبن محمد زبیدى، تاج‌العروس من جواهر القاموس، چاپ علی‌شیرى، بیروت 1414/ 1994؛
(11) محمدبن عبدالرحمان سخاوى، الضوءاللامع لاهل القرن التاسع، قاهره : دارالكتاب الاسلامى، بی‌تا.؛
(12) همو، كتاب التبرالمسبوك فى ذیل السلوك، بولاق 1296/1878، چاپ افست قاهره، بی‌تا.؛
(13) محمدامین‌بن فضل‌اللّه محبى، خلاصة الاثر فى اعیان القرن‌الحادى عشر، بیروت : دارصادر، بی‌تا.؛
(14) زین‌الدین‌بن عبدالعزیز معبرى ملیبارى، فتح‌المعین، درهامش عثمان‌بن محمد شطا دمیاطى، اعانة الطالبین على حلّ الفاظ فتح‌المعین، همان)؛
براى اطلاع بیشتر رجوع کنید به

(15) W. M. Brinner, " The significance of the Harafish and their ،Sultan'", Journal of the economic and social history of the orient, 6 (1963), 190-215.

/ و. م. برینر (د. اسلام) /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6026
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست