هانی بن عروة ، بن غران مرادی، از بزرگان کوفه و از یاران خاص امام علی علیهالسلام. او از طایفۀ بنیمراد، از قبیلۀ مذحج (ابنعبدربه، ج 3، ص 363؛ ابنحزم اندلسی، ص 406)، شیخ و زعیم بنیمراد (تستری، ج 10، ص 490)، و نزد مردم کوفه، بسیار وجیه بود(ابنقتیبه، ج 2، ص 4). دربارۀ زندگی او تا ورود مسلمبن عقیل به کوفه، در جریان واقعۀ کربلا، اطلاعات اندکی وجود دارد. وی در جنگ جمل (ابناعثم کوفی، ج 5،ص 40) و صفّین (ابنمزاحم، ص 137) حضور داشت و در صفّین، امام علی علیهالسلام با او مشورت می کرد. هنگامی که امام، اشعثبن قیس را از ریاست دو قبیلۀ ربیعه و کنده بر کنار کرد، هانی به امام پیشنهاد داد جانشینی همتای اشعث برای ریاست این دو قبیله انتخاب کند (ابنمزاحم، ص 137). هانی یکی از ارکان قیام حجربن عدی برضد ابنزیاد بود (بلاذری، ج 5، ص 255). زمانی که معاویه برای پسرش، یزید، از مردم کوفه بیعت میگرفت، هانی از مخالفان بود و حتی میگفت که از معاویه برای انجام دادن این کار تعجب میکند و خصوصیات زشت یزید را برمی شمرد(ابوعلی مسکویه، ج 2، ص 32؛ ابن ابیالحدید، ج 18، ص 407؛ تستری، ج 10، ص 491).
اما نقش هانی در قیام مسلمبن عقیل مهم است. مسلمبن عقیل، پس از آگاهی از آمدن عبیداللهبن زیاد به کوفه و تهدیدهای او، از خانۀ مختاربن ابیعبیده ثقفی به خانۀ هانیبن عروه رفت (رجوع کنید به بلاذری، ج 2،ص 336؛ دینوری، ص 233؛ طبری، ج 5، ص 362؛ ابناعثم کوفی، ج 5، ص 40؛ مسعودی، ج 3، ص 252؛ طبرسی، ج 1، ص 438؛ قس مقدسی، ج 6، ص 9)؛ حسین عليه¬السلام او را به کوفه فرستاد و او به خانۀ هانی وارد شد.
بنا بر نقلی، هانی مایل نبود مسلم وارد خانۀ او شود، اما پس از ورود مسلم، با تمام وجود از او دفاع کرد (طبری، همانجا؛ ابناثیر، الکامل فیالتاریخ، ج 4، ص 25). خانۀ هانی از این رو انتخاب شد که از نظر اجتماعی، او بانفوذتر از مختار بود. خانۀ هانی از زمان ورود عبیداللهبن زیاد به کوفه مرکز فعالیتهای سیاسی و نظامی بود و شیعیان به خانۀ او آمد و شد می کردند (رجوع کنید به دینوری، ص 233؛ ابوالفرج اصفهانی، ص 97ـ 98). شریکبن اعور نیز – که از یاران خاص امام علی علیهالسلام (ثقفی، ج 2، ص 793) و از شیعیان بزرگ بصره بود و به همراه عبیدالله به کوفه آمده بود – بیمار گردید و او نیز به خانۀ هانی، که از دوستانش بود، وارد شد (رجوع کنید به ثقفی، ج 2، ص 793ـ 794؛ بلاذری، ج 2،ص 337؛ دینوری، ص 333ـ 334) و هانی را به یاری مسلم تشویق کرد و در خانۀ هانی نقشۀ کشتن عبیدالله را کشید (بلاذری، همانجا؛ دینوری، ص 234ـ 235؛ طبری، ج 5، ص 363؛ ابناعثم کوفی، ج 5، ص 42ـ 43؛ ابوالفرج اصفهانی، ص 98ـ 99)، به این ترتیب که در زمان عیادت عبیدالله از او، در خانۀ هانی انجام گیرد (بلاذری، همانجا؛ ابنقتیبه، ج 2،ص4؛ یعقوبی، ج 2، ص 243؛ قس طبری، همانجا، که گفته است عمارةبن عبید سلولی پیشنهاد دهنده بود). به هر حال، این طرح به این سبب که هانی مایل نبود مهمانش در خانهاش کشته شود، عملی نشد(بلاذری؛ دینوری؛ طبری؛ ابناعثم کوفی، همانجاها؛ قس ابوالفرج اصفهانی،ص 99، که نوشته است همسر هانی موافق نبود).
عبیداللهبن زیاد یکی از بردگان شامی خود را مأمور تحت نظر گرفتن خانۀ هانی کرد (رجوع کنید به بلاذری، ج 2، ص 336ـ 337؛ دینوری، ص 235ـ 236؛ طبری، ج 5، ص 348، 362؛ ابناعثم کوفی، ج 5، ص 41ـ 42؛ مفید، ص 45ـ 46) و چون هانی به دیدارش نرفت، با مکر و حیله، به واسطۀ محمدبن اشعث و اسماءبن خارجه (دینوری ص 236) و عمروبن حجاج زبیدی (طبری، ج 5، ص 349؛ ابناعثم کوفی، ج 5، ص 45؛ ابناثیر، ج 4، ص 28 ؛طبرسی،ج 1، ص 440) – که هر سه از اقوام و دوستان هانی بودند – او را به دارالاماره کشاند و بین او و مسلمبن عقیل جدایی افتاد و به شکست قیام مسلم انجامید.
در دربار عبیدالله، بردۀ شامی را، چون حاضر نشد مسلمبن عقیل را به عبیدالله تسلیم کند، شکنجه کردند، به طوری که بینی و ابرويش شکست، و او را به زندان انداختند (رجوع کنید به بلاذری، همانجا؛ دینوری، ص 237ـ 238؛ طبری،ج 5، ص 365ـ 367؛ مسعودی، ج 2، ص 252؛ ابناعثم کوفی،ج 5،ص 46ـ 47). گروهی از قبیلۀ مذحج، با شنیدن خبر قتل هانی، مقابل دارالاماره اجتماع کردند (دینوری، ص 238؛ طبری، ج 5، ص 367؛ ابناعثم کوفی، ج 5، ص 48)، اما با شهادت دروغ شریح قاضی، که گفت او زنده است، متفرق شدند (دینوری؛ طبری؛ ابناعثم کوفی؛ ابناثیر، همانجاها).
در هشتم ذیحجۀ سال60 و پس از شهادت مسلمبن عقیل، هانی را دست بسته به بازار قصابان بردند و به دستور عبیداللهبن زیاد، غلام ترک عبیدالله، به نام رشید، سر او را از بدنش جدا کرد (ابنسعد، ج 5، ص 122؛ طبری، همانجا؛ ابناعثم کوفی، ج 5، ص 61؛ طبرسی، ج 1، ص 444).هانی، هنگام مرگ، از قبیلۀ خود یاری خواست و سپس دعا خواند (طبری؛ ابناعثم کوفی؛ طبرسی، همانجاها).
بنا بر نقل مسعودی (ج 3، ص 255)، هانی هرگاه قبیلۀ بنیمراد را به یاری میخواند، چهار هزار مرد زرهپوش سواره و هشت هزار نظامی پیاده با او حرکت میکردند و اگر قبایل هم پیمان خود را دعوت میکرد، سی هزار زرهپوش نظامی در رکابش بودند، اما هنگامی که به سوی قتلگاه میرفت، از آن همه مردان جنگی، هیچ کس درخواست یاری اش را اجابت نکرد (ابناعثم کوفی، ج 5، ص 61؛ طبری، همانجا؛ تستری، ج 10، ص 493). امام علی علیهالسلام مرگ او را پیشبینی کرده بود (امین، ج 7، ص 7).
عبیداللهبن زیاد سر مسلم و هانی را، توسط هانیبن ابیحَیّه همدانی و زبیربن اَروَج تمیمی، نزد یزید فرستاد ویزید او را تشویق کرد(بلاذری، ج 2، ص 341ـ 342؛ دینوری، ص 240ـ 241؛ طبری، ج 5، ص 380). جسد آن دو را در بازار کناسه بر زمین کشیدند (ابنکثیر، ج 8، ص 157) و سپس به دار آویختند (ابنخلدون، ج 3، ص 29).
خبر شهادت ایشان در میانۀ راه کوفه، در منزلی به نام ثعلبیه (ابناثیر، ج 4، ص 42) یا زرود (دینوری، همانجا) یا قادسیه (مسعودی،ج 3، ص 256) و یا قطقطانه (یعقوبی، ج 2، ص 243)، به امام حسین عليه¬السلام رسید. امام بر مرگ آن دو گریست و آیۀ استرجاع را خواند و چندین مرتبه از خداوند برای آنان درخواست رحمت کرد (رجوع کنید به دینوری؛ طبری، همانجاها).عبداللهبن زبیر اسدی، در قطعه شعری، شهادت مظلومانۀ آن دو را وصف کرده است (بلاذری، ج 2، ص 340؛ ابنسعد، ج 2،ص 42؛ مقدسی، ج 6، ص 9؛ ابوالفرج اصفهانی، ص 108؛ قس ابنحبیب، ص 245، که اسم شاعر را عبدالرحمانبن زبیر اسدی بیان کرده است؛ ابن¬طقطقی ،ص 114، نیز اسم شاعر را فرزدق ذکر کرده¬است).
هانی را در کنار دارالامارۀ کوفه به خاک سپردند. اکنون مزارش به مسجد کوفه متصل است و پشت قبر مسلمبن عقیل و در جهت شمال آن قرار دارد (براقی نجفی، ص 84). آستانۀ هانیبن عروه هم اکنون یکی از زیارتگاههای مشهور و مهم شیعیان جهان است.
پسر هانی، یحیی، محدّث و از راویان اصح و ثقه شمرده میشود (ابنسعد، ج 1، ص 330؛ ذهبی، ج 8، ص 302، حوادث و وفیات 121ـ 140 هـ؛ ابناثیر، اسدالغابه، ج 2، ص 15؛ ابنحجر عسقلانی، ج 6، ص 188). هانیبن عروه از شیعیان مخلص امام علی علیهالسلام (امین، ج 7، ص 344) و از اصحاب آن حضرت بود (طوسی، ص 85).
هانی دارای زیارت مخصوصی است که در آن ، وی عبدصالح و از اصحاب امام علی، امام حسن و امام حسین علیهمالسلام خوانده شده است (رجوع کنید به قمی، ذیل« زیارت هانیبن عروه»).
هانیبن عروه به قبیلۀ خود تعصب داشت؛ زمانی که کثیربن شهاب مذحجی، والی خراسان، متهم به اختلاس شد و به کوفه گریخت، هانی به وی پناه داد و از این رو،معاویه به اوعتاب کرد (زرکلی، ج 8، ص 68).
منابع : (1) ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره 1385ـ 1387/ 1965ـ 1997؛ (2) ابناثیر، اسدالغابه فیمعرفةالصحابه، قاهره 1280ـ 1386، چاپ افست بیروت؛ (3) همو، الکامل فیالتاریخ، بیروت 1385ـ 1386/ 1965ـ 1966؛ (4) ابناعثم کوفی، کتابالفتوح، چاپ علی شیری، بیروت 1411/ 1991؛ (5) ابنحبیب، المحبر، چاپ ایلزه لیختن شتیتر، حیدرآباد، دکن 1361؛ (6) ابنحجر عسقلانی، الاصابه فی تمییزالصحابه، چاپ علی محمد بجاوی، بیروت 1412/ 1992؛ (7) ابنحزم اندلسی، جمهرةالانساب العرب، چاپ عبدالسلام محمد هارون؛ (8) ابنخلدون، کتابالعبر و دیوان المبتداء و الخبر، بیروت 1391/ 1971؛ (9) ابنسعد (بیروت)؛ (10) محمدبن علی ابن-طقطقی، الفخری فیالآداب السلطانیه و الدول الاسلامیه، بیروت، دارصادر، بیتا.؛ (11) ابنعبدربه، العقد الفرید، چاپ علی شیری، بیروت 1411/ 1990؛ (12) ابن¬قتیبه دینوری، الامامة والسیاسة، چاپ طه محمد زینی، قاهره 1378/ 1967؛ (13) ابنکثیر، البدایه والنهایه، بیروت، مکتبةالمعارف؛ (14) نصر ابن مزاحم منقری، وقعةالصفین، چاپ عبدالسلام محمد هارون، 1404؛ (15) ابوعلی مسکویه، تجاربالامم، چاپ ابوالقاسم امامی، 1366ش/ 1987؛ (16) ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، چاپ سیداحمد صقر، قاهره 1368/ 1949؛ (17) سیدمحسن امین، اعیانالشیعه؛ (18) حسینبن احمد نراقی، تاریخالکوفه، چاپ محمدصادق بحرالعلوم، بیروت 1407/ 1987؛ (19) احمدبن یحیی بلاذری، انسابالاشراف، چاپ زکار؛ (20) شیخ محمدتقی تستری، قاموسالرجال، چاپ موسسةالنشرالاسلامی؛ (21) ابراهیمبن محمد ثقفی، الغارات، چاپ میرجلالالدین حسینی ارموی؛ (22) احمدبن داود دینوری، الاخبار الطوال، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره 1960؛ (23) دهخدا، لغتنامه؛ (24) محمدبن احمد ذهبی، تاریخالاسلام و وفیاتالمشاهیر والاعلام، حوادث و وفیات 121ـ 140 هـ، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، بیروت 1407؛ (25) زرکلی، الاعلام، بیروت؛ (26) فضلبن حسن طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، چاپ مؤسسه آلالبیت؛ (27) ابوجعفر محمدبن حسن طوسی، رجالالطوسی، چاپ جواد قیومی اصفهانی، 1420؛ (28) طبری، تاریخ (بیروت)؛ (29) شیخ عباس قمی، مفاتیحالجنان؛ (30) مسعودی، مروج (بیروت)؛ (31) محمدبن محمد مفید، الارشاد، قم 1413؛ (32) مطهربن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، چاپ ارنست لروصحاف، 1899؛ (33) یعقوبی، تاریخ (بیروت).
/ مرضیه محمدزاده/