1) شمسالدين عمر. وى در حدود 608 در بخارا به دنيا آمد و به همين سبب سيداجل بخارى نيز ناميده شده است. نام پدرش كمالالدين بود. يكى از نياكان وى در شمار پناهندگان مسلمانى بود كه از ماوراءالنهر به چين پناه برده بودند. شمسالدين عمر در جريان لشكركشى چنگيزخان* به بخارا به اطاعت وى درآمد. پس از انتصاب اوگتاى قاآن به جانشينى چنگيزخان، شمسالدين عمر از سوى اوگتاى به فرماندارى سه منطقه در چين منصوب شد. در زمان حكومت مِنكوقاآن، شاهزاده قوبيلاى (بعدآ قوبيلاى قاآن) به دستور منكوقاآن به همراه سپاهيان درماندهاش، به ولايت قُراجانْگ رفت و شمسالدين عمر، كه در آن زمان حاكم ولايت قراجانگ بود، رسم خدمت را نزد او به جاى آورد. قوبيلاى متعهد شد كه وى را در بندگى منكوقاآن تربيت كند. در زمان حكومت منكوقاآن، مسئوليت بسيارى از امور به شمسالدين عمر سپرده شد و هنگام لشكركشى منكوقاآن به سيچوان، وى مسئول تأمين نيازهاى نظامى سپاه گرديد (رجوع کنید به رشيدالدين فضلاللّه، ج 2، ص 914؛ سيداجل عمر شمسالدين شاه شيانيانگ، ص 54؛ برتشنايدر ، ص270؛ ساندرز، ص 176).
پس از گذشت چهار سال از مرگ منكوقاآن و كشمكش بر سر جانشينى وى ميان قوبيلاى و اريق بوكا (پسر ديگر منكوقاآن)، قوبيلاى قاآن در 658 خاقان مغول شد. قوبيلاى، شمسالدين عمر را مورد الطاف خود قرار داد. شمسالدين عمر رئيس بخش ادارى منطقه يانجينگ و سپس فرماندار سياسى استان مركزى و فرماندارى دو منطقه ديگر در چين شد. اقدامات شمسالدين عمر در اين مناطق موجب احياى زمينهاى كشاورزى شد. افزون بر اين، ناتوانى فرماندار استان يونّان موجب شد تا قويبلاى او را به فرماندارى استان يونّان منصوب كند. نيز قوبيلاى، ناصرالدين، پسر شمسالدين عمر، را به حكومت قراجانگ منصوب كرد (رجوع کنید به رشيدالدين فضلاللّه، ج 2، ص 863، 876، 915؛ سيداجل عمر شمسالدين شاه شيانيانگ، ص 54ـ55). در 675/1276، پايتخت استان يونّان از شهر دالى به كونمينگ انتقال يافت. شمسالدين عمر با حمايت قوبيلاى توانست قبايل اقليتهاى نژادى يونّان را آرام كند و آرامش را در منطقه برقرار سازد. وى سنّتها و عادات ناشايست اهالى يونّان را تغيير داد و در زمينۀ كشاورزى و آموزش و پرورش دست به اصلاحاتى زد. چند مسجد در زمان وى بنا شد، جمعيت مسلمانان در يونّان افزايش يافت، و به دستور شمسالدين عمر افرادى تأمين امنيت راهها را برعهده گرفتند. در زمان حكومت قوبيلاى اسكناس بهچاپ رسيد، اما مردم روش صحيح استفاده از آن را نميدانستند. شمسالدين عمر اين موضوع را به قوبيلاى گزارش داد و به دستور قوبيلاى پول پيشين (صدفى) رايج شد. اصلاحاتى كه شمسالدين عمر انجام داد، مخالفت حكام محلى را برانگيخت، بهطورى كه شمسالدين عمر را نزد قوبيلاى به قدرتطلبى متهم كردند، اما قوبيلاى از شمسالدين حمايت كرد (رجوع کنید به سيداجل عمر شمسالدينشاه شيانيانگ، ص 56ـ57).
شمسالدين عمر شش سال در يونّان حكومت كرد. وى در 69 سالگى درگذشت و در خارج از شهر كونمينگ به خاك سپرده شد (همان، ص 57ـ58). رشيدالدين فضلاللّه (ج 2، ص 914ـ915)، 25 سال وزارت قوبيلانى را متعلق به شمسالدين عمر دانسته است. قوبيلاى، شمسالدين عمر را به شاه شيانيانگ ملقب كرد. از شمسالدين عمر پنج پسر برجاى ماند كه از ميان آنان ناصرالدين و حسين در يونّان نفوذ بيشترى داشتند. پس از مرگ شمسالدين عمر، ناصرالدين به معاونت فرماندارى يونّان منصوب شد (سيداجل عمرشمسالدين شاه شيانيانگ، ص 58). به نوشتۀ رشيدالدين فضلاللّه (ج 2، ص 915)، ناصرالدين پس از مرگ پدرش حكومت قراجانگ را برعهده داشت، اما به قوبيلاى اداى احترام نكرد. وى پس از مرگش در خانباليغ (پكن) به خاك سپرده شد. خدمات شمسالدين عمر در زمينههاى كشاورزى، فرهنگى و آموزشى، حمل و نقل و غيره در يونّان بيسابقه بود. وى همچنين به ترويج فرهنگ اسلامى و زبان فارسى در يونّان همت گماشت (لينسونگ، ص 88ـ91، 93ـ94). باتوجه به شواهد و قراين، شمسالدين عمر نخستين مسلمانى بود كه پس از فتح يونّان توسط مغولان، اسلام را به آن ناحيه برد (رجوع کنید به ايزرائيلى، ص 119). گفته شده است كه وى دوازده مسجد در كونمينگ بنا كرد (ليهواين، ص 29).
در اسفند 1382، در بزرگداشت شمسالدين عمر، همايشى بينالمللى در شهر كونمينگ برگزار شد (سابقى، ص 79).
2) ابوبكر. وى نوۀ شمسالدين عمر و پسر ناصرالدين بود. تاريخ ولادت او دانسته نيست. در زمان منكوقاآن به مقام صاحب ديوانى رسيد و لقب بايان فنجان به او عطا شد. وى مدتى حاكم شهر زَيتون، و در زمان حكومت قوبيلاى دو سال وزير وى بود. در زمان وزارت ابوبكر، دشمنانش به او تهمت زدند كه مبلغ گزافى را حيف و ميل كرده است. قوبيلاى از او بازخواست كرد، اما ابوبكر در جواب گفت كه براى رفاه حال مردم اين مبلغ برداشت شده است و قوبيلاى را قانع كرد. در پى آن قوبيلاى به ابوبكر پاداش بخشيد و تمامى امور مملكت را به وى سپرد. در همين اوضاع كوگجين خاتون، همسر بزرگ جيمگيم و مادر تيمورقاآن، از ابوبكر خواست كه، بهسبب نفوذش، از قوبيلاى دربارۀ جانشينى جيمگيم (وليعهد قوبيلاى)، كه فوت شده بود، سؤال كند. ابوبكر اين موضوع را نزد قوبيلاى مطرح كرد. قوبيلاى در بستر بيمارى، به امرا گفت كه فقط ابوبكر غم فرزندان مرا ميخورد تا پس از من، ميان ايشان مخالفتى نباشد و ازاينرو، براى بار دوم به ابوبكر پاداش داد و او را همچون جدش به سيداجل ملقب نمود و به او و هفت برادرش پايزه* و يوليغ* بخشيد. به دستور قوبيلاى، ابوبكر مأمور بازگرداندن تيمور قاآن براى جانشينى جيمگيم شد. تيمورقاآن بهعزم جنگ با قيدو* رفته بود، ابوبكر او را بازگرداند و در شهر كيمينفو به تخت جيمگيم نشاند و سه روز مجلس جشن برپا بود. پس از آن ابوبكر نزد قوبيلاى بازگشت (رجوع کنید به رشيدالدين فضلاللّه، ج 2، ص 915، 926، 928ـ929، 948؛ بناكتى، ص410). از تاريخ درگذشت ابوبكر اطلاعى در دست نيست.
منابع : (1) رافائل ايزرائيلى، مسلمانان چين: رويارويى دو فرهنگ، ترجمه حسن تقيزاده طوسى، مشهد 1368ش؛ (2) داودبن محمد بناكتى، تاريخ بناكتى : روضة اوليالالباب فى معرفة التواريخ و الانساب، چاپ جعفر شعار، تهران 1348ش؛ (3) رشيدالدين فضلاللّه، جامعالتواريخ، چاپ محمد روشن مصطفى موسوى، تهران 1373ش؛ (4) عليمحمد سابقى، برگزارى نخستين همايش بينالمللى بزرگداشت سيداجل عمر شمسالدين، رويدادهاى فرهنگى چين، (نشريه) رايزنى فرهنگى سفارت جمهورى اسلامى ايران (پكن)، ش 69 (اسفند 1382)؛ (5) ج.ج. ساندرز، تاريخ فتوحات مغول، ترجمه ابوالقاسم حالت، تهران 1361ش؛ (6) سيداجل عمر شمسالدين شاه شيانيانگ، رويدادهاى فرهنگى چين، (نشريه) رايزنى فرهنگى سفارت جمهورى اسلامى ايران (پكن)، ش 55 (دى 1381ش)؛ (7) لين سونگ، نفوذ فرهنگ فارس در چين همراه با خدمات برجسته سيدشمسالدين براى توسعه استان يوننان، رويدادهاى فرهنگى چين، (نشريه) رايزنى فرهنگى سفارت جمهورى اسلامى ايران (پكن)، ش 69 (اسفند 1382ش) همو يوسف ليهواين، المساجد فى الصين، چين 2003 ؛
(8) E. Bretschneider, Mediaeval Researches, From Eastern Asiatic sources, London 1888.