رَزّاميه ، فرقهاى از غاليان شيعه و شاخهاى از فرقۀ راونديه. اين فرقه، كه منتسب به رزّامبن سابق/ سايق است (اشعرى قمى، ص 65؛ مقريزى، ج 4، جزءاول، ص 426)، در دوران ابومسلم خراسانى (متوفى 137) در خراسان و در منطقۀ مرو و هرات ظهور كرد (بغدادى، ص 256ـ257؛ شهرستانى، ج 1، ص 247؛ ابنمرتضى، ص 31). هنگامى كه ابوجعفر منصور (حك : 136ـ158) دستور كشتن راونديان را داد، رزام جان به در برد (طبرى، ج 7، ص 507) و بعدها پيروانى يافت و فرقۀ رزّاميه را پديد آورد كه به جنبشى مخفى بدل گرديد (ماجد، ج 1، ص 71)؛ از اينرو، رزّاميه را منشعب از راونديه* دانستهاند كه مذهب هر دو در اصل كِيسانيه* بوده است (اشعرى قمى، ص 65؛ اشعرى، ص 21؛ براى تقسيمات راونديه رجوع کنید به نوبختى، ص 46ـ47).
مهمترين وجه اعتقادى رزّاميه افراط در مقام ابومسلم* خراسانى دانسته شده است. به اعتقاد آنان، امامت از على عليهالسلام به فرزندش محمدبن حنفيه و سپس به فرزند او ابوهاشم عبداللّه منتقل شده و پس از آن با چند واسطه به ابومسلم رسيده است (بغدادى، ص 256ـ257؛ اسفراينى، ص 76؛ شهرستانى، ج 1، ص 247ـ248؛ براى تفصيل دربارۀ اعتقاد به امامت در اين فرقه رجوع کنید به ابوحاتم رازى، ص 243ـ245). با وجود اين، بسيارى از پيروان اين فرقه به مرگ ابومسلم معتقد بودند، مگر گروهى از آنان به نام ابومسلميه كه اعتقاد داشتند ابومسلم نمرده بلكه روح خدا در او حلول كرده است و بايد در انتظار ظهور او بود. اين گروه در توجيه اعتقاد خود ميگفتند كسى را كه ابوجعفر منصور به قتل رساند، ابومسلم نبود بلكه شيطانى بود كه به صورت او درآمده بود. ابومسلميه همچنين معتقد بودند كه وى برتر از جبرئيل و ميكائيل و ديگر فرشتگان است (اشعرى، ص 21ـ22؛ بغدادى، ص 257؛ اسفراينى، ص 76) و به سبب حلول روح خدا در او بود كه توانست بر بنياميه غلبه كند (شهرستانى، ج 1، ص 247). اين گروه به بركوكيه* نيز معروفاند (بغدادى، همانجا). به سبب همين اعتقاد غلوآميز دربارۀ ابومسلم، رزّاميه را از جمله مذاهب حلوليه برشمردهاند (رجوع کنید به بغدادى، ص 254؛ اسفراينى، ص 76؛ ابنمرتضى، ص 31). نسبشناسان (سمعانى، ج 3، ص 59؛ ابناثير، ج 2، ص 23) همچنين از فردى به نام رزّامبن ابيرزم مُطَوَّعى سخن گفتهاند كه با عبداللّهبن مبارك مروزى (متوفى 181 يا 182) جنگيد و دو سال پيش از او كشته شد.
براساس برخى منابع، رزّاميه همچنين معتقد به تناسخ ارواح بودند (شهرستانى، ج 1، ص 248) و برخى محرّمات را حلال ميدانستند (اشعرى، ص 22؛ سمعانى، ج 3، ص 59). گفته ميشود خود ابومسلم نيز، اگرچه در ابتدا پيرو كيسانيه بود، به رزّاميه معتقد شد (شهرستانى، ج 1، ص 247، 249).
عدهاى فرقۀ مُقَنَّعيه يا مُبَيِّضه را از انشعابات رزّاميه دانستهاند. مقنّعيه، يا همان مبيّضه ماوراءالنهر، پيرو فردى به نام مقنّع از اهالى مرو بودند كه ابتدا پيرو رزّاميه بود و سپس ادعاى الوهيت كرد. او با مخفى كردن خود از مردم، آنان را فريب ميداد و چهارده سال توانست به كار خود ادامه دهد. وى ميگفت خدا يك بار به صورت آدم، سپس به صورت تكتك پيامبران، پس از آن به صورت على و سپس فرزندانش و بعد از آن به صورت ابومسلم و اكنون به صورت خودِ او (مقنّع) ظاهر شده است (براى تفصيل بيشتر رجوع کنید به بغدادى، ص 257ـ258؛ اسفراينى، ص 76ـ77). مقنّع محرّمات را براى پيروان خود حلال كرد و نماز و روزه و تمامى فرايض را از ايشان برداشت (اسفراينى، ص 76). شهرستانى (ج 1، ص 248) اين فرقه را گروهى از خرّميه به شمار آورده است كه فرايض را انجام نميدادند و دين را فقط معرفت امام ميدانستند (نيز رجوع کنید به نوبختى، ص 47).
منابع : (1) عزالدين ابنالاتيرالجزرى، اللباب فى تهذيبالانسان، بيروت، 1414/1994؛ (2) ابيالمظفرالاسفراينى، امام ابيالحسن عليبن اسمعيلالاشعرى، مقالات الاسلاميين و اختلاف المصلين، چاپ هلموت ريتر، 1400/1980؛ (3) سعدبن عبداللّه ابيخلف الاشعرى القمى، كتاب المقالات والفرق، چاپ محمدجواد مشكور، تهران 1360ش؛ (4) التبصير فيالدين و التمييز الفرقةالناحية عنالفرق الهالكين، چاپ محمد زاهدبن حسن كوثرى، قاهره 1359/1940؛ (5) عبدالقاهر طاهربن بغدادى، الفرق بينالفرق، چاپ محمد محييالدين عبدالحميد، بيروت (بيتا.)؛ (6) ابوحاتم رازى، گرايشها و مذاهب اسلامى در سه قرن نخست هجرى، قم، 1382؛ (7) سمعانى، احتساب، (چاپ اختصارات)؛ (8) محمدبن عبدالكريم الشهرستانى، الملل و النمل، چاپ احمد فهمى محمد، بيروت 1368/1948؛ (9) طبرى، تاريخ (بيروت)؛ (10) عبدالمنعم ماجد، العصرالعباسى الاول، القرنالذهبى فى تاريخالخلفاء العباسى، التاريخ السياسى، قاهره 1984؛ (11) احمدبن يحييبن المرتضى، كتاب الميته و الامل فى شرح الملل و النحل، چاپ محمدجواد مشكور، دمشق 1988؛ (12) مقريزى، المواعظ الاعتبار فى ذكر الخطط و الاثار، چاپ ايمن فواد سيد، لندن 1424/2003؛ نوبختى، فرقالشيعة، چاپ محمدصادق آل بحرالعلوم، نجف 1355/1936.