جمشيديان ، ارباب جمشيد، تاجرِ بنام، نخستين نماينده زردشتيان در مجلس شورای ملی و از بنيانگذاران بانك ملی ايران. وی در 1267 در يزد بهدنيا آمد. پدرش، بهمن، از زردشتيان يزد بود (اشيدری، ج 1، ص 378؛ بامداد، ج 1، ص280). ارباب جمشيد در يازده سالگی در شعبه تجارتخانه ارباب رستم مهر در بروجرد مشغول به كار شد (شهمردان، ص 433) و تا بيست سالگی در آنجا كار كرد، سپس تجارتخانه كوچكی در بروجرد و بندرعباس ايجاد نمود و به تجارت پارچه و پوشاك پرداخت و با رونق يافتن كارش، فعاليتهای خود را به سمت شمال كشور و بهويژه تهران گسترش داد (مهرفر، 2006).
او در تهران، در سرای مشيرخلوت، به تجارت و صرافی پرداخت (اشيدری، همانجا) و در 35 سالگی شعبههای متعددی در بازار تهران داير كرد. با اينكه بازار تهران مركز تجاری انحصاری مسلمانان محسوب میشد، وی بهسبب حسن شهرت و رفتار مناسب توانست به كار خود ادامه دهد (مهرفر، 2006). او بهتدريج از تجار عمده و بنام شد و شعبههايی از تجارتخانه خود در اصفهان، بم، بندرعباس، بوشهر، رشت، رفسنجان، سيرجان، شيراز، قزوين، قم، كاشان، كرمان، همدان و يزد داير كرد و بعدها شعبههايی در بغداد، بمبئی، كلكته و پاريس نيز تأسيس نمود (شهمردان؛ اشيدری، همانجاها؛ بانك ملی ايران، ص 51).
استخدام زردشتيان و مشغول كردن آنان به تجارت، بهمنظور كاهش وابستگی آنان به كشاورزی سنّتی، از اهداف اوليه ارباب جمشيد در ايجاد مراكز تجاری بود؛ از اينرو، وی مدتی مهاجرت زردشتيان را به پايتخت تسهيل نمود. در اوج فعاليتهای او، 150 زردشتی در شركت مالی و تجاریاش كار میكردند (مهرفر، 2006).
كارمندان ارباب جمشيد يكی از نخستين محلههای زردشتی نشين تهران را در اطراف خانه وی ايجاد كردند و بعدها زردشتيان ديگر نيز به آن محله رفتند. وی در ملك شخصی خود مدرسهای برای زردشتيان بنا كرد كه تحصيل در آن رايگان بود (همانجا؛ نيز رجوع کنید به جكسون، ص 427). در آن زمان خريداری و تملك زمين كاری پر سود بود؛ ازاينرو، ارباب جمشيد املاك بسياری، بهويژه در تهران و خراسان و فارس، خريد (بانك ملی ايران، همانجا). او مالك پانزده يا شانزده روستا بود (شهمردان، ص 443).
ارباب جمشيد، با كمك رئيس حسابداری خود، دفاتر حسابداری ويژهای تهيه كرده بود كه روش جديدی در بازرگانی آن زمان محسوب میشد (همان، ص 433). وی در صرافی خود به امور مالی درباريان و دولتمردان نيز میپرداخت و با بسياری از آنها، مانند ميرزاعلیاصغر خان اتابك اعظم، دوستی داشت. بسياری از رجال آن زمان، بهويژه فرماندار يزد و كرمان، از او وام میگرفتند و چون مديون او بودند به وضع زردشتيان آن شهرها رسيدگی میكردند، حتی محمدعلیشاه (حك : 1324ـ1327)، و خانوادهاش نيز از تجارتخانه جمشيديان مبالغ هنگفتی قرض میگرفتند كه بازپرداخت آن برعهده عدهای از تجار و ملاكين بود (همان، ص434، 441؛ فرهنگ مهر، ص 9؛ شاهرخ، ص 73؛ جستارهايی از تاريخ معاصر ايران ، ص 155).
ارباب جمشيد، بر اثر حسن شهرت، در حدود 1308ـ 1309 به دربار ناصرالدينشاه (حك : 1264ـ1313) راه يافت (اشيدری، ج 1، ص 378) و از اين تاريخ به بعد تا پايان حكومت قاجار (1210ـ1344) با دربار مراوده داشت ( رجوع کنید به ادامه مقاله). وی در دربار مظفرالدينشاه (حك : 1313ـ1324) خدمات بسياری كرد. جمشيدآباد (جمالزاده كنونی) از املاك شخصی وی و تفرجگاه شاه و اهل حرم بود و هرگاه شاه به آنجا میرفت ارباب جمشيد به وی سينی اشرفی تقديم میكرد (همان، ج 1، ص 382؛ اسنادی از زرتشتيان معاصر ايران، ص 93). در پی اين خدمات، مظفرالدينشاه در 1321 لقب «رئيسالتجار» را به وی اعطا كرد (اشيدری، ج 1، ص 378؛ فرهنگ مهر، همانجا). ارباب جمشيد، در پی گسترش دامنه فعاليتهای تجاری خود، در 1311 بانك جمشيدی را تأسيس نمود (فرهنگ مهر، ص 15). وی همچنين رياست مخزن دولتی را بهعهده داشت و لباس قشون، اعم از قزاقخانه و سربازخانه، را تأمين میكرد (شهمردان، ص 441؛ «ارباب جمشيد جمشيديان»، ص10).
مقارن نهضت مشروطه، او كمك مالی بسياری به مشروطهخواهان كرد؛ تنها يك فقره از كمكهای او، پرداخت بيست هزار تومان بود ( رجوع کنید به اميرخيزی، ص 479؛ اشيدری، ج 1، ص 241؛ افشار، ص 451ـ452). همچنين در اوج درگيريهای مشروطهخواهان، اسلحه و مهمات را در عدلهای پارچه و پنبه جاسازی میكرد و از بوشهر به تهران میفرستاد. اين كالاها، به سبب حسن شهرت ارباب جمشيد، از دستبرد راهزنان مصون میماند و در اختيار مبارزان تهران قرار میگرفت (شهمردان، ص 432؛ اشيدری، ج 1، ص 243؛ فرهنگ مهر، ص 13). ارباب جمشيد در زمان تحصن تجار در سفارت انگليس برای حمايت از مشروطه ( رجوع کنید به تحصن * )، به واسطه حاجمحمدتقی بنكدار * هشت هزار تومان برای تأمين هزينههای تحصن پرداخت (كاتوزيان تهرانی، ص 209ـ 210).
پس از آنكه مظفرالدينشاه در 1324 فرمان مشروطيت را امضا كرد، موضوع ورود اقليتهای مذهبی به مجلس شورای ملی مطرح شد. ارمنيان و كليميان دفاع از حقوق خود را بر عهده آيتاللّه سيدمحمد طباطبائی و آيتاللّه سيد عبداللّه بهبهانی گذاشتند، اما زردشتيان خواستار كسب يك كرسی در مجلس شدند (ناظمالاسلام كرمانی، بخش 1، ج 3، ص 583؛ شهمردان، ص 435؛ شاهرخ، ص 72). به همين منظور در 15 شعبان 1324، مطابق با سالروز تولد حضرت مهدی عجلاللّهتعالی فرجهشريف، زردشتيان به رياست ارباب جمشيد برای عرض تبريك به منزل علمای تهران، سيدمحمد طباطبائی، شيخفضلاللّه نوری و سيدعبداللّه بهبهانی رفتند و ضمن قرائت خطابه تبريك، خواستار گرفتن يك كرسی در مجلس شدند، كه با آن موافقت شد و زردشتيان ارباب جمشيد را به نمايندگی بر گزيدند (ناظمالاسلام كرمانی، بخش 1، ج 3، ص 583ـ584؛ كاتوزيان تهرانی، ص 226ـ 228؛ «فارسيان ايران»، ص 2252ـ 2253). در دوره دوم مجلس، ارباب جمشيد به سبب گرفتاری تجاری و بيماری، حاضر به پذيرش وكالت مجلس نشد و ميرزاكيخسرو شاهرخ (بعدها مشهور به ارباب كيخسرو) را به جانشينی خود معرفی كرد و زردشتيان نيز، به پيروی از وی، به كيخسرو رأی دادند (شهمردان، همانجا).
در 10 شوال 1324 تجار عضو مجلس و خارج از آن، در اطلاعيهای قصد خود را برای تأسيس بانك ملی ايران اعلام كردند و قرار شد تا زمان تأسيس بانك، مردم پولهايشان را به چند فرد مشخص (از جمله ارباب جمشيد) تحويل دهند و رسيد دريافت كنند. ارباب جمشيد خود از سهامداران عمده و از مؤسسان بانك ملی ايران بود (ناظمالاسلام كرمانی، بخش 2، ج 4، ص 19ـ20؛ كاتوزيان تهرانی، ص 363ـ364؛ اوراق تازهياب مشروطيت ، ص 396). صرافان و تجار بزرگ از رقبای اصلی بانكهای شاهنشاهی انگليس و استقراضی روس در ايران بودند و با تأسيس بانك ملی، اين دو بانك مصمم به بيرون راندن آنها از عرصه اقتصاد ايران شدند. چون ارباب جمشيد در حدود سيزده ميليون تومان از بانك استقراضی و دو ميليون تومان از بانك شاهنشاهی وام گرفته بود (بانك ملی ايران، ص 52)، اين بانكها دستاويز مناسبی پيدا كردند؛ ابتدا بانك استقراضی و سپس بانك شاهنشاهی خواستار وصول مطالباتشان شدند و همزمان به جمعآوری مطالباتشان از بازاريان پرداختند. ارباب جمشيد، كه قادر به پرداخت سريع بدهيهايش نبود، اعلام ورشكستگی كرد و از ترس روسها در خانه علاءالسلطنه، نخستوزير، متحصن شد. بانكها نيز اموال و املاك وی را توقيف كردند، كه از آن جمله تجارتخانههای وی در اصفهان و كرمان و پارك اتابك بود (شاهرخ، ص 74؛ فرخ، ص 214؛ «ضبط املاك و مستغلات ارباب جمشيد به دليل بدهيهای وی به بانكهای شاهنشاهی و استقراضی»، سند مورخ 1299 ش، ش 230000612؛ «مطالبات بانك استقراضی و يكی از اتباع انگليسی از ارباب جمشيد و تشكيل كميسيونی جهت رسيدگی به آن و تقاضای رفع توقيف املاك ارباب جمشيد»، سند مورخ 1331 ش، ش 240010899؛ «اعلام ورشكستگی ارباب جمشيد و تشكيل هيئت تصفيه اموال جهت تأديه بدهيهای وی و رسيدگی به شكايات وراث نامبرده»، سند مورخ 1309 ش، ش 298001410). در 1333، دولت توقف فعاليتهای تجارتخانه جمشيديان را اعلام كرد و برای جلوگيری از تعلق املاك آن به مؤسسات خارجی، به موجب قرار 13 شعبان 1334 كه به امضای ارباب جمشيد رسيده بود، پرداخت تمامی ديون وی را به عهده گرفت («تصويب هيئت وزرا در خصوص تأديه بدهی ارباب جمشيد به دولت»، سند مورخ 1334 ش، ش 240005399؛ بانك ملی ايران، همانجا؛ كاتوزيان تهرانی، ص 1018ـ1019). گرفتاريهای مالی ارباب جمشيد، چه از نظر امور ملكی و چه از لحاظ مشكلات مالی، با افراد گوناگون، از جمله آصفالدوله، بسيار زياد بود ( اسنادی از زرتشتيان معاصر ايران ، ص110ـ 138؛ «تشكيل كميسيون حل اختلاف به رياست مخبرالسلطنه در مورد واگذاری املاك خمسه ورثه آصفالدوله به ارباب جمشيد»، سند مورخ 1330 ش، ش 240005579).
ارباب جمشيد، پس از اعلام ورشكستگی، فاضل عراقی را به وكالت خود انتخاب كرد و به منظور معوق ماندن پرونده، مبالغی رشوه داد؛ اما، با افزايش شكايتها، دولت مجبور به رسيدگی شد و دادگاه در 11 دی 1302 وی را محكوم به پرداخت مطالبات مردم كرد و او و وكيلش را به جرم پرداخت رشوه بازداشت كردند. فاضل عراقی پس از دو ماه آزاد شد، اما ارباب جمشيد مدتی در بازداشت به سر برد (صفائی، ج 1، ص 644ـ645). گفته شده است كه بهائيان در ورشكستگی ارباب جمشيد نقش داشتهاند ( رجوع کنید به نيكو، ج 2، ص 176).
ارباب جمشيد، پس از آزادی، تقريباً تمام ثروتش را از دست داده بود. وی در 16 دی 1311 درگذشت. رسيدگی به مستمندان، اطعام فقرا، ساخت آبانبار و حمام و سقاخانه و مدرسه برای زردشتيان، كمك مالی به مراسم عزاداری سيدالشهداء عليهالسلام و تعمير تكايا و پرداخت هزينه سفر كربلا و مشهد به علاقهمندان، آبرسانی به مناطق جنوب تهران در تابستان و به طور كلی خيرخواهی و بخشندگی ارباب جمشيد در منابع مختلف گزارش شده است ( رجوع کنید به شاهرخ، ص 38؛ اشيدری، ج 1، ص 382؛ شهمردان، ص 433ـ434، 444ـ 445؛ «ارباب جمشيد جمشيديان»، ص 11، 14؛ زارع، ج 2، ص250؛ مهرفر، 2006؛ بوذرجمهر مهر، ص 126).
منابع: (1) علاوه بر اسناد مذكور در متن، موجود در آرشيو سازمان اسناد ملی ايران؛ (2) «ارباب جمشيد جمشيديان»، مهنامه زرتشتيان، ش 7 (فروردين 1352)؛ (3) اسنادی از زرتشتيان معاصر ايران ( 1258ـ 1338 ش )، به كوشش تورج امينی، تهران: سازمان اسناد ملی ايران، 1380 ش؛ (4) جهانگير اشيدری، تاريخ پهلوی و زرتشتيان ، ج 1، [ تهران ( 1355 ش؛ (5) ايرج افشار، «مخارج تحصن در سفارت عثمانی»، آينده ، سال 6، ش 5 6 (مرداد شهريور 1359)؛ (6) اسماعيل اميرخيزی، قيام آذربايجان و ستارخان ، تبريز 1339 ش؛ (7) اوراق تازهياب مشروطيت مربوط به سالهای 1325ـ1330 قمری ، چاپ ايرج افشار، تهران: جاويدان، 1359 ش؛ (8) مهدی بامداد، شرححال رجال ايران در قرن 12 و 13 و 14 هجری ، تهران 1347ـ1351 ش؛ (9) بانك ملی ايران، تاريخچه سیساله بانك ملی ايران: 1307ـ1337 ، تهران 1338 ش؛ (10) جستارهايی از تاريخ معاصر ايران ، در ظهور و سقوط سلطنت پهلوی ، ج 2، تهران: اطلاعات، 1370 ش؛ (11) اردشير زارع، خاطرات، (منتشرنشده، موجود در كتابخانه اردشير يگانگی)؛ (12) كيخسرو شاهرخ، خاطرات ارباب كيخسرو شاهرخ ، بهكوشش شاهرخ شاهرخ و راشنا رايتر، ترجمه غلامحسين ميرزاصالح، تهران 1382 ش؛ (13) رشيد شهمردان، فرزانگان زرتشتی ، تهران ) 1340 ش (؛ (14) ابراهيم صفائی، رهبران مشروطه ، ج 1، تهران 1363 ش؛ (15) «فارسيان ايران»، تربيت ، سال 9، ش 417، 29 شعبان 1324، در ) دوره كامل ( تربيت: نخستين نشريه روزانه و غيردولتی ايران ، ج 3 (ش 354ـ434)، تهران: كتابخانه ملی جمهوری اسلامی ايران، 1377 ش؛ (16) مهدی فرخ، خاطرات سياسی فرخ ، تهران ) 1345 ش (؛ (17) محمدعلی كاتوزيان تهرانی، مشاهدات و تحليل اجتماعی و سياسی از تاريخ انقلاب مشروطيت ايران ، تهران 1379 ش؛ (18) بوذرجمهر مهر، «زرتشتيان معاصر ايران» (مصاحبه)، گفتگو از مرتضی رسولی، تاريخ معاصر ايران، ش 28 (زمستان 1382)؛ (19) فرهنگ مهر، سهم زرتشتيان در انقلاب مشروطيت ايران، ) تهران 1348 ش ]؛ (20) محمدبن علی ناظمالاسلام كرمانی، تاريخ بيداری ايرانيان ، چاپ علیاكبر سعيدی سيرجانی، تهران 1376ـ1377 ش؛ (21) حسن نيكو، فلسفه نيكو در پيدايش راهزنان و بدكيشان ، ج 2، تهران 1307 ش؛
(22) Abraham Valentine Williams Jackson, Persia past and present: a book of travel and research , New York 1906; (23) Khosro Mehrfar, "Jamshid Bahman Jamshidian", in Vohuman, Spring 2006. [Online(. Available: http://www. vohuman.org. )16 May 2006].