جلال طبیب ، جلالالدین احمدبنیوسفبنالیاس طبیب شیرازی، حكیم، شاعر و طبیب قرن هشتم. او پزشك مظفریان و طبیب مخصوص شاه شجاع (حك: 760ـ786) بود (خلیل، ج1، ص160ـ161؛ واله داغستانی، ص80؛ ركنزاده آدمیت، ج2، ص96). سال تولدش معلوم نیست. اكثر تذكرهنویسان اصل او را از فارس دانستهاند (براینمونه رجوع کنید به دولتشاه سمرقندی، ص298؛ خلیل، ج1، ص160) ولی نویسنده تذكره هفتاقلیم (امیناحمد رازی، ج2، ص787) او را اهل نیشابور معرفی كرده است. پدرانش همه اهل علم و ادب بودند و عمویش، نجمالدین محمود طبیب خوافی شیرازی، از دانشمندان معروف شیراز در اواخر قرن هفتم و اوایل هشتم و از نزدیكان خواجهرشیدالدین فضلاللّه (متوفی 718) بود (صفا، ج3، بخش2، ص1032). جلال طبیب از حاذقترین پزشكان روزگار خود و به این جهت مقرب ملوك زمان بود و گویا ریاست دارالشفای فارس را برعهده داشت (خلیل، ج1، ص160ـ161). معروف است كه داروی مفرحی برای شاهشجاع درست كرد و با ابیاتی در وصف فواید آن به خدمت شاه فرستاد. شاه جواب داد: «همه نیك بگفتی، اما پیری مشكل به جوانی بدل شود» (دولتشاه سمرقندی، ص298ـ 299؛ خلیل، ج1، ص161). خواندمیر در حبیبالسیر (ج3، ص305ـ 308) آورده است كه جلالالاسلامِ طبیب، زهركشندهای برای نابودی پهلوان اسدخراسانی ساخت و به علیشاه مزینانی داد تا او را، كه بر شاهشجاع شوریده بود، بكشد. احتمالاً طبیب مذكور همان جلال طبیب است.
جلال طبیب گذشته از تبحر در پزشكی، شاعر هم بود و در شعر غالباً جلال و گاه طبیب تخلص میكرد (آقابزرگ طهرانی، ج9، قسم1، ص199؛ صفا، ج3، بخش2، ص1033). ابتدا مداح خواجهغیاثالدین محمد رشیدی، فرزند خواجهرشیدالدین فضلاللّه، بود (گلچین معانی، ص180). پس از كشته شدن خواجه غیاثالدین، نزد شاهمحمود آلمظفر (متوفی 776) رفت و قصایدی در مدح وی سرود (گلچین معانی؛ واله داغستانی، همانجا). گفتهاند در غزلسرایی چیرهدست بود و غزلهای لطیف و روان داشت (رجوع کنید به گلچین معانی، ص181ـ182؛ صفا، همانجا). اشعار عربی و چندین غزل ملمع نیز از او در دست است (رجوع کنید به فسائی، ج2، ص1138، 1162؛ صفا، همانجا). علاوه بر دیوانِ چهار هزار بیتیاش كه تذكرهنویسان از آن خبر دادهاند (رجوع کنید به فسائی، ج2، ص1138)، جمعی به غلط مثنوی گل و نوروز خواجوی كرمانی (متوفی 753) را نیز به وی نسبت دادهاند (برای نمونه رجوع کنید به دولتشاه سمرقندی، ص298؛ خلیل، همانجا؛ سامی، ج3، ص1827؛ نیز رجوع کنید به گلچین معانی، ص178). از دیگر اشتباهات بعضی از تذكرهنویسان درباره جلال طبیب این است كه او را شاعر قرن یازدهم و شاگرد ملاصدرای شیرازی (متوفی 1050) دانستهاند (رجوع کنید به صبا، ص175؛ داور شیرازی، ص135). همچنین غزلهای جلال عضد یزدی، شاعر قرن هشتم، را به جلال طبیب نسبت دادهاند (برای اینگونه غزلها و اشتباهات تذكرهنویسان رجوع کنید به انصاری كازرونی، ص359؛ ركنزاده آدمیت، ج2، ص97؛ گلچین معانی، ص178ـ180).
براساس اشعار اندكی كه در تذكرههای فارسی از جلال طبیب آمده است، درجه و مایه شاعری او را نمیتوان تخمین زد، ولی در كتاب خطی یتیمة الدرر و كریمةالفقر از قرن هشتم (موجود در كتابخانه ملك به شماره 5874) چهار غزل شیوا و لطیف از وی نقل شده است (گلچین معانی، ص181).
نسخهخطی دیوان جلال طبیب به شماره 645 در دارالكتب قاهره موجود است. این نسخه آراسته و تذهیب شده را شخصی به نام فرصت غریب در 823 كتابت كرده است ( فهرس المخطوطات الفارسیة، ج1، ص155). از آثار منثور جلال طبیب رسالهای به نام رساله شمع است كه به شیوه گلستان سعدی نگاشته شده است. نسخه خطی آن در كتابخانه كالج ترینیتی دانشگاه كیمبریج انگلستان ضمن مجموعه شماره 44.13 R. نگهداری میشود و یاحقی، در مجموعه رسائل فارسی (ص43ـ50)، آن را چاپ كرده است. به نوشته علی ابراهیم خلیل (همانجا)، جلال طبیب در سال 795 درگذشت، ولی در سایر تذكرهها از تاریخ و علت مرگش سخنی به میان نیامده است.