تکبیر ، اصطلاحی دینی . تکبیر در لغت به معنای بزرگ شمردن ، بزرگ داشتن خداوند، به بزرگی یادکردن و اللّه اکبر گفتن است (زوزنی ، ج 2، ص 563؛ شاد، ذیل واژه ). در متون دینی ، تکبیر به معنای بزرگ داشتن یا به بزرگی یادکردن خدا آمده و ظاهراً معنای لغوی این واژه متأثر از کاربرد دینی آن است
( رجوع کنید به ابن منظور، ذیل «کبر»)، زیرا معنای لغوی تکبیر (به لحاظ ریشة اشتقاقیِ آن ) بزرگ داشتن هر کس یا هر چیز است (جوهری ، ذیل «کبر»).
ریشة کبر در بابهای گوناگون ( کبر، استکبار، تکبر، إکبار ) در قرآن فراوان به کار رفته ، اما واژة تکبیر تنها یک بارآمده است ( رجوع کنید به اسراء: 111). مفسران در تفسیر آن گفته اند که به معنای تعظیم و بزرگ دانستن خداوند (طبرسی ، ج 6، ص 689) و، مطابق برخی روایات ، به معنای اللّه اکبر گفتن است
( رجوع کنید بهحویزی ، ج 3، ص 239)؛ جمع میان این دو وجه امکان پذیر است .
در آیات دیگری از قرآن ، واژة تکبیر در قالب صیغة امر بیان شده و عموماً پیامبر و مؤمنان مخاطبان آن هستند ( رجوع کنید به بقره : 185؛ حج : 37؛ مدّثّر: 3). در همة این موارد، واژة تکبیر تنها در بارة خداوند به کار رفته است و برای بزرگ داشتن غیرخداوند، به جای باب تفعیل ، از باب اِفعال استفاده شده است ( رجوع کنید به یوسف : 31). در متون حدیثی ، تکبیر غالباً مترادفِ اللّه اکبر گفتن یا بزرگ دانستن و تعظیم خداوند است ؛ چنانکه در روایتی ( رجوع کنید بهحرّ عاملی ، ج 7، ص 433) به معنای بزرگ شمردن خداوند آمده ، به سبب هدایتی که کرده و عافیتی که بخشیده است . در برخی روایات دیگر نیز واژة اللّه اکبر به این معناست که خداوند بزرگتر از آن است که در وهم و وصف بگنجد ( رجوع کنید به ابن بابویه ، 1361ش ، ص 11ـ12) یا با بتها و خدایان دیگر قیاس شود ( رجوع کنید بههمو، 1401، ج 2، ص 239).
در کتابهای فقهی ، واژة تکبیر در ابواب فقهی متعددی ذکر شده ؛ مثلاً، گاه از تکبیر به عنوان مدخل نماز یاد شده است ( رجوع کنید بهتکبیرة الاحرام * ؛ کلینی ، ج 8، ص 140) و گاه به معنای حدِفاصل اعمال گوناگون نمازگزار ( رجوع کنید به حرّعاملی ، ج 4، ص 967). در برخی روایات نیز شمار تکبیر در نمازهای پنج گانه ، 95 ذکر
شده است (کلینی ، ج 3، ص 310). در نماز میت و نماز عیدفطر و قربان ( رجوع کنید بهنجفی ، ج 11، ص 378ـ390)، تکبیر دارای
نقش محوریتری است ، چنانکه در تعقیبات نماز نیز اهمیت عمده ای دارد.
در روایات متعددی آمده که تکبیر در حج ، عملی عبادی است و در هنگام رؤیت کعبه یا قطع تلْبیه (گفتنِ لبَّیک در مراسم حج ؛ نیز رجوع کنید به حج * )، تکبیر برای شخص مُحرِم ، مستحب است (ابن حنبل ، ج 3، ص 320؛ حرّعاملی ، ج 12، ص 389). علاوه بر این ، در روز عرفه (ابن حنبل ، ج 3، ص 110، 147)، در سعی بین صفا و مروه (شافعی ، ج 2، ص 210؛ ابن حنبل ، ج 2، ص 14؛ طوسی ، ج 5، ص 146)، در مقام وقوف در عرفات (ابن بابویه ، 1401، ج 2، ص 322ـ323؛ ابن قدامه ، ج 3، ص 429) و در هنگام قرار گرفتن در برابر حجرالاسود (شافعی ، ج 2، ص 170؛ بخاری جُعْفی ، ج 2، ص 162ـ163؛ حرّعاملی ، ج 13، ص 336؛ برای موارد دیگر رجوع کنید به الموسوعة الفقهیّة ، ذیل واژه ) نیز تکبیرگفتن از جمله شعائر و مناسک دینی است .
در تاریخ و آداب رسوم جوامع اسلامی ، تکبیر (اللّه اکبر گفتن ) پیشینه ای طولانی و جایگاهی مهم دارد. بنا بر منابع حدیثی ، سنّت تکبیر به پیش از اسلام باز می گردد؛ چنانکه در برخی روایات از تکبیر آدم علیه السلام ، در مقابل حجرالاسود، سخن به میان آمده است (مجلسی ، ج 26، ص 270). عبدالمطلب نیز به هنگام بازسازی چاه زمزم تکبیر گفت و قریش با وی هم نوا شدند (کلینی ، ج 4، ص 220). در تاریخ صدر اسلام ، بجز در موارد فقهی پیشین ، تکبیر از همان آغاز به سنّت دینی و اجتماعی بدل شد؛ چنانکه رسول اکرم پس از انقطاع نزول وحی تکبیر گفت (ابن کثیر، ج 1، ص 413). همچنین ایشان در جنگ خندق (احزاب ) در موارد متعددی به مسلمانان فرمود تا به صورت جمعی تکبیر گویند (طبری ، ج 2، ص 235ـ236؛ مجلسی ، ج 17، ص 170، ج 20، ص 189) و در نبرد با یهودیان بنی نَضیر (قمی ، ج 2، ص 359) و خیبر (مجلسی ، ج 21، ص 40) تکبیر گفت . همچنین نقل است که پیامبر در شب ازدواج حضرت علی و فاطمه سلام اللّه علیهما تکبیر گفت و از آن پس گفتن تکبیر در اینگونه مجالس رایج شد (حرّعاملی ، ج 14، ص 63). افزون بر این ، پیامبر به هنگام شنیدن خبر فوت نجاشی چهار مرتبه تکبیر گفت (بخاری جعفی ، ج 2، ص 71). روایت شده است که آن حضرت در تشییع جنازه ها، چهار یا پنج مرتبه تکبیر می گفت (ابن حنبل ، ج 4، ص 367، 372؛ مسلم بن حجاج ، ج 1، ص 657) و از همان زمان تکبیرهای چهارگانه در نماز میت سنّت شد.
امام علی علیه السلام در رزم غالباً تهلیل و تکبیر می گفت و مردم با وی هم صدا می شدند (مجلسی ، ج 32، ص 508). علاوه بر این نقل است که از همان روزگار تاکنون تکبیر در جنگها و اجتماعات مسلمانان ، به شعاری رایج بدل شد ( رجوع کنید بهجبرتی ، ج 1، ص 78).
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران (1357ش ) نیز حاضران غالباً برای تأیید سخنان خطیب و پس از قرائت
هر بندی از بیانیه یا قطعنامه ، مشتها را گره کرده با صدای
بلند، تکبیر می گویند.
منابع : (1) علاوه بر قرآن ؛ (2) ابن بابویه ، کتاب من لایحضره الفقیه ، چاپ حسن موسوی خرسان ، بیروت 1401/ 1981؛ (3) همو، معانی الاخبار ، چاپ علی اکبر غفاری ، قم 1361 ش ؛ (4) ابن حنبل ، مسند احمدبن حنبل ، استانبول 1402/ 1982؛ (5) ابن قدامه ، المغنی ، چاپ افست بیروت 1403/ 1983؛ (6) ابن کثیر، السیرة النبویة ، چاپ مصطفی عبدالواحد، بیروت ( بی تا. ) ؛ (7) ابن منظور؛ (8) محمدبن اسماعیل بخاری جعفی ، صحیح البخاری ، استانبول 1401/ 1981؛ (9) عبدالرحمان بن حسن جبرتی ، تاریخ عجائب الا´ثار فی التراجم و الاخبار ، بیروت . دارالجلیل ، ( بی تا. ) ؛ (10) اسماعیل بن حماد جوهری ، الصحاح : تاج اللغة و صحاح العربیة ، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت ( بی تا. ) ، چاپ افست تهران 1368 ش ؛ (11) حرّعاملی ؛ (12) عبدعلی بن جمعه حویزی ، کتاب تفسیر نورالثقلین ، چاپ هاشم رسولی محلاتی ، قم ( 1383ـ 1385 ) ؛ (13) حسین بن احمد زوزنی ، کتاب المصادر ، چاپ تقی بینش ، تهران 1374 ش ؛ (14) محمدپادشاه بن غلام محیی الدین شاد، آنندراج : فرهنگ جامع فارسی ، چاپ محمد دبیرسیاقی ، تهران 1363 ش ؛ (15) محمدبن ادریس شافعی ، الاُمّ ، چاپ محمد زهری نجار، بیروت ( بی تا. ) ؛ (16) طبرسی ؛ (17) طبری ، تاریخ (بیروت )؛ (18) محمدبن حسن طوسی ، کتاب الخلاف ، قم 1407ـ1417؛ (19) علی بن ابراهیم قمی ، تفسیر القمی ، چاپ طیب موسوی جزائری ، قم 1404؛ (20) کلینی ؛ (21) محمدباقربن محمدتقی مجلسی ، بحارالانوار ، بیروت 1403؛ همان ، ج 32، چاپ محمدباقر
(22) بهبودی ، تهران 1365 ش ؛ (23) مسلم بن حجاج ، صحیح مسلم ، استانبول 1401/ 1981؛ (24) الموسوعة الفقهیّة ، ج 13، کویت : وزارة الاوقاف و الشئون الاسلامیة ، 1408/ 1988؛ (25) محمدحسن بن باقر نجفی ، جواهرالکلام فی شرح شرایع الاسلام ، ج 11، چاپ عباس قوچانی ، بیروت 1981.