ليكن اگر صمعاء باشد در اينكه مصداق ناقص است يا تام، اختلاف است. گروهى قربانى
كردن چنين حيوانى را كافى دانستهاند[2] در مقابل، برخى در كفايت آن اشكال كرده و
احتياط واجب را در ترك آن دانستهاند[3]
آغشته كردن سر
به صمغ و مانند آن در حال احرام جايز است و پوشاندن سر محسوب نمىشود؛ هرچند برخى،
احتياط را در ترك آن دانستهاند.[1]
حاجى و عمره
گزار ميان حلق و تقصير مخيّراند؛ ليكن براى كسى كه موهاى خود را با صمغ و مانند آن
آغشته كرده، افضل حلق است. برخى حلق را بر او واجب دانستهاند. قول نخست منسوب به
مشهور است.[2]
[1]جواهر الكلام 18/ 385
[2] 19/ 232 ـ 234 .
صنان
صُنان: بوى بد بدن.[1]
از آن به
مناسبت در باب تجارت نام بردهاند.
بوى بد بدن در
برده؛ اعم از غلام و كنيز در صورتى كه شديد و غير متعارف باشد، از عيوب به شمار
مىرود و با نا آگاهى خريدار از آن، حق خيار براى وى ثابت است.[2] برخى، صورت غير
قابل درمان بودن آن را عيب دانستهاند.[3]
[1]لسان العرب، واژه «صنن»
[2] تذكرة الفقهاء 11/ 193 ـ 194
[3] قواعد الاحكام 2/ 72 .
صنج
صَنج: صفحهاى بشقاب مانند از آلياژ برنز يا برنج كه با
كوبيدن يك جفت از آن بر هم صدا توليد مىشود[ سنج ]/ حلقههاى كوچك سنج گونه در
اطراف دايره زنگى يا خود دايره زنگى[1]/ چنگ.[2]