شهرت روايى را از اسباب ترجيح نشمرده و گفتهاند: با وجود روايت مشهور، روايت شاذِ مخالف آن از حجيّت ساقط است. بنابر اين، تعارضى وجود ندارد تا يكى به سبب شهرت بر ديگرى ترجيح داده شود؛ زيرا قوام تعارض به حجّت بودن دو خبر، صرف نظر از اسباب ترجيح است(4)(--> حديث مشهور).
2. شهرت عملى؛ يعنى مشهور بودن عمل به روايتى نزد فقها و استناد آنان به آن در مقام فتوا.(5)برخى، مطابقت فتواى مشهور با مفاد روايتى را از اقسام شهرت عملى بر شمردهاند؛ هرچند به حسب ظاهر مستند به آن روايت نباشد.(6)
نسبت ميان شهرت عملى و شهرت روايى عموم و خصوص من وجه است. بنابر اين، ممكن است روايتى به لحاظ نقل، مشهور باشد؛ ليكن مورد عمل مشهور فقها نباشد. چنان كه عكس آن نيز ممكن است. گاهى نيز روايتى هم شهرت روايى دارد و هم شهرت عملى.(7)
در شهرت عملى دو بحث وجود دارد: يكى ترجيح روايت به سبب شهرت عملى در مقام تعارض و ديگرى جبران ضعف روايت ضعيف به شهرت عملى، قطع نظر از تعارض. به تصريح برخى، دليلى بر ترجيح روايت به شهرت عملى وجود ندارد، مگر بنابر اين قول كه آنچه موجب نزديكتر شدن يكى از دو روايت به واقع گردد، از اسباب ترجيح به شمار مىآيد. بنابر اين قول، شهرت عملى از اسباب ترجيح روايت خواهد بود(8)(--> تعادل و تراجيح).
اما نسبت به بحث دوم، شهرت عملى، ضعف سندى روايت را جبران كرده، مصحح عمل به آن است؛ هرچند روايت بر حسب قواعد رجالى در نهايت ضعف باشد؛ چنان كه اعراض عملى مشهور فقها از روايتى موجب ضعف و سستى آن خواهد شد؛ هرچند آن روايت، مشهور و از نظر سند بسيار قوى و معتبر باشد؛ زيرا اعراض مشهور از آن ـ به رغم قوت سند ـ حاكى از وجود خللى در روايت است؛ چنان كه در فرض اول، عمل مشهور ـ به رغم ضعف سند ـ بيانگر عدم خلل و قوّت آن است.(9)