بنابر قول به عدم اشتراط آن، پراكندگى قبل از شهادت موجب بطلان شهادت نخواهد شد.(22)
د.اجتماع بر امرى مباح. بدين معنا كه نابالغان جهت كارى كه انجام دادن آن بر بالغان روا است گردهم آمده باشند. بر اساس اين شرط اگر بر كارى حرام گردهم آمده باشند، شهادتشان پذيرفته نخواهد بود.(23)بنابر شرط نبودن آن، شهادت كودكان پذيرفته است؛ هرچند بر امرى حرام اجتماع كرده باشند.
هـ .مذكر بودن. بر حسب ظاهر، خلافى در شرط بودن آن نيست. بنابر اين، شهادت دختران نابالغ پذيرفته نيست.(24)
2. عقل:شهادت ديوانه، حتى ادوارى در زمان ديوانگى صحيح نيست؛ ليكن در زمان سلامت بعد از بررسى حال وى توسط قاضى و روشن شدن وضعيت هوشيارى و حضور ذهن او، صحيح است. همچنين است شهادت كسى كه فراموشى، زياد بر او چيره مىشود، پس از آنكه حاكم شرع، حال او را نسبت به آنچه شهادت مىدهد با دقت بررسى كرده و مطمئن شود كه در آنچه وى شهادت داده، غفلتى عارض نشده است؛ هرچند منشأ آن آشكار و علنى بودن مورد شهادت باشد؛ به گونهاى كه امكان اشتباه و سهو در آن راه نداشته باشد.(25)
3. ايمان:از شرايط صحّت شهادت، مؤمن (شيعه دوازده امامى) بودن شاهد است. ايمان شاهد با علم قاضى يا بينّه(-->بينّه)و يا اقرار خود شاهد ثابت مىگردد. بنابر اين، شهادت غير شيعه دوازده امامى ـ اعم از مسلمان و كافر ـ عليه مسلمان يا غير مسلمان پذيرفته نيست، مگر شهادت كافر ذمّى كه تنها درباره وصيّت مسلمان ـ به شرط عدم وجود مسلمان عادل ـ صحيح است؛ هرچند در اينكه غريب بودن وصيّت كننده در پذيرش شهادت كافر ذمّى شرط است يا نه، اختلاف مىباشد. به قول مشهور، شهادت ذمّى عليه ذمّىاى ديگر نيز صحيح نيست.(26)
4. عدالت:بنابر اين، شهادت فاسق پذيرفته نيست. عدالت با ارتكاب گناه كبيره(--> گناه كبيره)و اصرار بر گناه صغيره زايل مىشود. به قول مشهور،