هر گاه كسى عليه ديگرى نزد حاكم شرع دادخواهى كند، رسيدگى به دعواى او بر حاكم واجب است(3)( --> دعوا).
داد رسى --> داد خواهى
داد زدن --> فرياد
داد گاه
داد گاه [= مجلس قضا؛ مجلس حكم ]: محل رسيدگى به دعاوى.
از احكام آن در باب قضاء سخن گفتهاند.
مستحب است دادگاه در محيطى باز يا فضايى باشد كه مردم به آسانى به آن جا دسترسى دارند.(1)برخى گفتهاند: مكروه است مسجد به طور دايم دادگاه قرار داده شود؛ هرچند قضاوت كردن در مسجد به طور اتفاقى كراهت ندارد؛ ليكن برخى مطلقا قائل به عدم كراهت شدهاند.(2)
چنانچه يكى از دو طرف دعوا خواستار احضار طرف ديگر به دادگاه باشد، بنابر قول بسيارى، بر قاضى واجب است خواسته او را اجابت و خصمش را به دادگاه احضار كند؛ مگر مواردى كه استثنا شده است( --> احضار).
به قول بسيارى از فقها، سوگند بايد در دادگاه صورت گيرد و قسم خوردن در غير مجلس حكم فاقد اعتبار است، مگر آنكه قسم خورنده از حضور در دادگاه معذور باشد، مانند بيمار و زمين گير و زن خانه نشين.(3)
( --> قضاوت)
دارالإسلام
دارالإسلام: سرزمين مسلمانان.
دارالاسلام به سرزمينى گفته مىشود كه احكام اسلام در آن منطقه نافذ و جارى است.(1)برخى قدما براى دارالاسلام سه مصداق ذكر كردهاند: شهرى كه در اسلام بناشده و مشركان به آن راه نيافتهاند، مانند بغداد و بصره؛ شهرى كه به كافران تعلّق داشته است، ليكن مسلمانان آن را به تصرف خود درآوردهاند؛ و شهرى كه از