حُجَّت: هر دليل اثبات كننده متعلَّق خود (حكم شرعى).
از آن در اصول فقه، مبحث حجّت سخن گفتهاند.
حجت نزد لغويان هر چيزى را گويند كه بتوان با آن بر ديگرى احتجاج كرد و نزد منطقيان عبارت است از مجموع چند قضيه مرتبط با يكديگر كه چينش آنها كنار هم و ربط دادن آنها به يكديگر ما را به حكمى كه مجهول بوده مىرساند. منطقيان، حجّت را به خصوصِ حدّ وسط در قياس منطقى نيز اطلاق كردهاند.
حجّت نزد اصوليان ـ كه از آن به اَماره، دليل و طريق نيز تعبير كردهاند ـ عبارت است از هرچيزى كه متعلَّق خود، يعنى حكم شرعى را ثابت كند، ليكن به مرتبه قطع به آن نرسد.
مراد از اثبات متعلَّق خود، اثبات بر حسب جعل شارع است كه مدلول آن دليل را به منزله واقع قرار داده است. و اين در فرضى است كه بر اعتبار آن و حجّت بودنش از جانب شارع، دليلى وجود داشته باشد. از اين رو، حجّت بدين معنا شامل قطع نمىشود؛ زيرا حجّيت قطع ذاتى است و قطع از آن جهت كه حقيقت آن انكشاف واقع است، به خودى خود انسان را به واقع مىرساند. بدين جهت گفتهاند: جعل حجّيت براى قطع معنا ندارد، بلكه محال است.
تعريف ياد شده، شامل اصول عملى( --> اصل عملى)نيز نمىشود؛ زيرا اصول عملى، مانند اصل برائت( --> اصل برائت)و اصل احتياط( --> اصل احتياط)متعلَّق خود را اثبات نمىكنند؛ بلكه براى مكلّف در مقام عمل تنها عذر به شمار مىآيند.
برخى اصوليان، حجّت را به آنچه كه حدّ وسط براى اثبات احكام شرعى واقع مىشود، تعريف كردهاند.
مناط حجّيت امارات:ميزان در حجّيت امارات، مانند خبر واحد( --> خبر واحد)وجود دليلى قطعى بر حجّيت و اعتبار آنها است. بنابر اين با عدم حصول علم به حجّيت امارهاى و عدم يقين به اجازه شارع به اعتماد بر آن، اعتماد به چنين امارهاى و عمل بر طبق آن جايز نيست.(1)