ذبح(-->ذبح)يا نحر(-->نحر)است و اين حركت شامل تقلّص گوشت ـ كه حركت طبيعى و غير ارادى آن است ـ نمىشود.(3)
اطعمه و اشربه:تكه گوشتى كه مذكّى بودن آن مشكوك است ـ بنابر قول منسوب به مشهور ـ با نهادن بر آتش آزمايش مىشود، اگر منقبض شد محكوم به تذكيه و حلّيت و گرنه ميته است.(4)
ارث:جنينى كه زنده به دنيا آمده است ارث مىبرد ولى اگر به سبب جنايتى يا غير آن سقط شود، چنانچه حركتى كه بيانگر حيات باشد (حركت اختيارى و ارادى) از او صادر شود سپس بميرد، ارث مىبرد؛ ليكن تقلّص ـ از آن جهت كه حركت طبيعى و غير ارادى است ـ دليل بر حيات نيست.(5)
ديات:اگر لب كسى به واسطه جنايت ديگرى جمع شود، بهگونهاى كه دندانها را پوشش ندهد در اينكه جانى بايد ديه آن را بپردازد يا ارش(-->ارش)بدهد، اختلاف است.(6)
تَقليب -->قلب
تقليد
تقليد: التزام يا عمل به فتواى مجتهد/ افكندنكهنهنعلى كه با آن نماز خوانده شده بر گردن قربانى.
تقليد از ريشه قِلاده (چيزى كه بر گردن مىاندازند) است. كاربرد آن در معناى نخست بدين جهت است كه مقلّد مسئوليّت اعمال خود را به گردن كسى مىاندازد كه از او تقليد مىكند.(1)
در كلمات فقها براى تقليد از مجتهد چند تعريف ذكر شده است:
1. التزام قلبى بر عمل به فتواى مجتهد هرچند عملى انجام نگرفته باشد.