مىآيد و در صورت امكان جمع، بيّنه جرح مقدّم مىشود(-->بيّنه تعديل).
تزلزل
تَزَلزُل:قرار و ثبات نداشتن.
تزلزل، مقابل استقرار(-->استقرار)در كلمات فقها نسبت به وجوب، عقد، ملك و غير آن به كار رفته و مراد از آن ـ با توجّه به آنچه بدان اضافه مىشود ـ متفاوت است. از آن به مناسبت در بابهاى اجتهاد و تقليد، طهارت، صلات، حج، تجارت، مضاربه و اجاره سخن رفته است.
تزلزل وجوب:حج با استطاعت(-->استطاعت)بر مكلّف واجب مىشود؛ ليكن وجوب آن قبل از فرارسيدن موسم حج و تمكّن مستطيع از به جا آوردن حج در زمان آن، متزلزل است؛ از اينرو چنانچه پيش از موسم يا در وقت برگزارى حج، استطاعت از بين برود، وجوب زايل مىگردد.
در تعلّق وجوب زكات به چارپايان و نيز طلا و نقره، گذشت سال شرط است. سال نيز به تمام شدن يازده ماه و داخل شدن ماه دوازدهم تحقّق مىيابد. در اينكه وجوب، با دخول ماه دوازدهم استقرار مىيابد يا تا تمام شدن آن متزلزل است، اختلاف مىباشد.(1)
تزلزل عقد:به عقدِ برخوردار از خيار فسخ ـ خواه هر دو طرف حقّ خيار داشته باشند يا يكى از آن دو يا غير آن دو (اجنبى) ـ عقد متزلزل گفته مىشود. مقابل آن عقد مستقر قرار دارد كه يا برخوردار از خيار نيست يا مدّت حقّ