تحكيم: حَكَم قرار دادن كسى جهت داورى ميان دو طرف متخاصم و متنازع.
از آن به مناسبت در بابهاى جهاد، نكاح و قضاء سخن رفته است.
حُكم:تحكيم در جنگ و نيز درگيريهاى شخصى و قومى و اختلافات ميان زن و شوهر، در شرع مقدّس با شرايطى، مشروع شمرده شده است.
تحكيم در جنگ:تحكيم در جنگ عبارت است از اينكه دو طرفِ درگير پس از تراضى و توافق بر فردى به عنوان حاكم، متعهّد شوند به آنچه وى حكم مىكند تن داده، به مقتضاى حكمش عمل كنند.(1)
شرايط حاكم:عقل، اسلام و عدالت از شرايط حاكم است. در اينكه آزاد بودن و مرد بودن نيز شرط است يا نه، اختلاف مىباشد.(2)
توافق ومصالحه بر حكم داور منتخب از سوى امام عليه السّلام جايز است؛ ليكن بر حكم داورِ منتخب از سوى كفّار جايز نيست مگر آنكه واجد شرايط يادشده باشد.(3)
تعدّد حاكم:حاكم مىتواند دو نفر يا بيشتر باشد؛ بهگونهاى كه اجتماع و اتفاق آنان بر حكم معتبر باشد. در نتيجه با مرگ يكى از آنان قبل از صدور حكم، حكم بقيّه باطل مىگردد.(4)
شرايط نفوذ حُكم:حكم صادر شده از حاكم در صورتى نافذ خواهد بود كه موافق با مقرّرات شرع و در راستاى مصالح مسلمانان باشد.(5)
تحكيم در قضاوت:قاضى دو گونه است: قاضى منصوب كه از جانب امام عليه السّلام ـ به نصب عام يا خاص ـ به اين سمت گمارده مىشود و قاضى تحكيم كه توسط دو طرف دعوا تعيين مىگردد. حكم قاضى تحكيم با تحقّق شرايط آن، بر دو طرف متخاصم، نافذ است(6)(-->قاضى تحكيم).
تحكيم در نكاح:هرگاه زن و شوهرى نشوز كنند ـ كه از آن به «شقاق» تعبير مىشود ـ حَكَمى از خانواده مرد و حَكَمى از خانواده زن تعيين مىگردد تا ميان آنان