اگر براى دخترى، هم پدر و هم جدّ پدرى او، هريك شوهرى برگزيند، عقدى كه زودتر انجام گرفته صحيح و عقد بعدى باطل است. اگر پدر و جدّ در سابق بودن عقد با يكديگر اختلاف كنند و هريك مدّعى مقدّم بودن زمان عقد خويش باشد، در صورت معلوم بودن تاريخ يكى و مجهول بودن زمان ديگرى ـ بنابر قول به اصل تأخّر مجهول از معلوم كه از آن به اصل تأخّر حادث تعبير مىشود ـ عقد معلوم التاريخ محكوم به صحّت است و چنانچه تاريخ هر دو مجهول باشد در اينكه عقد جدّ مقدّم است و يا به قرعه رجوع مىشود(-->قرعه)، بحث است.(3)
از شرايط توارث در مرگهاى جمعى، نامعلوم بودن تاريخ مرگِ درگذشتگان از لحاظ تقدّم و تأخّر زمانى است؛ بنابر اين در صورت معلوم بودن تاريخ مرگ يكى از دو نفر، تنها آن كه تاريخ فوتش مجهول است از ديگرى ارث مىبرد(4)(-->توارث).
ب. بعد اصولى:از اصول عملى، اصل تأخّر حادث است. محل جريان آن جايى است كه تاريخ وقوع پديدهاى معلوم باشد ـ مانند يقينى بودن مرگ زيد در روز جمعه ـ ليكن در مقايسه حدوث آن با اجزاى زمان ـ مثلا روز پنجشنبه ـ يا با پديده ديگرى ـ مانند مرگ عمرو ـ شك در تقدّم حدوث آن بر جزء يادشده زمان يا پديده ديگر يا تأخّر از آن، حاصل مىشود. در چنين موردى گفته مىشود: اصل، تأخّر حادث (مرگ زيد) از زمان مشكوك يا پديده مجهول التاريخ است و نتيجه گرفته مىشود كه مرگ زيد پس از روز پنجشنبه، يعنى در روز جمعه يا پس از فوت عمرو بوده است(-->اصل تأخّر حادث).
تاريكى
تاريكى: مقابل روشنايى.
از آن به مناسبت در بابهاى صلات، صوم و تجارت سخن رفته است.