معناى بازپرسى كردن از متّهم است( --> بازجويى). از آن به مناسبت در باب قضاء و شهادات سخن رفته است.
مستحب است قاضى پس از حضور گواهان در دادگاه، آنان را از يكديگر جدا كرده و از هر كدام جداگانه استنطاق (درخواست شهادت) نمايد.(1)به نظر مشهور اگر شاهد پيش از استنطاق حاكم شرع، شهادت بدهد، شهادتش پذيرفته نمىشود، مگر در حق اللّه، مثل گواهى بر ترك نماز، روزه و يا زكات كه به قول مشهور شهادت پيش از استنطاق پذيرفته است و چنانچه حق، مانند عتق و سرقت، از حقوق مشترك خداوند و آدمى باشد در ترجيح حق اللّه يا حق النّاس بر ديگرى اختلاف است(2)( --> حق).
استنفار
استنفار: درخواست كوچبراى يارىرساندن.
واژه ياد شده به مناسبت در باب جهاد به كار رفته است.
اگر امام عليهالسّلام يا نايب خاص او از گروهى براى جهاد استنفار كند، اجابت بر آنان واجب كفايى( --> وجوب كفايى)است.(1)وجوب ياد شده تا زمانى كه افراد قيام كننده براى جهاد در حدّ كفايت نباشند و نيز در صورتى كه جهاد بر آنان واجب عينى( --> وجوب عينى)باشد، مشروط به اذن پدر و مادر نيست. در صورت قيام افراد به جهاد در حدّ كفايت در واجب كفايى، پدر و مادر مىتوانند مانع جهاد فرزند گردند2( --> جهاد).
استنقاذ -->نجات
استنقاع
استنقاع: در آب نشستن.
از آن به مناسبت در باب صوم سخن رفته است.
نشستن مرد روزهدار در آب در صورتى كه سرش بيرون باشد اشكال ندارد،(1)ولى به قول مشهور، براى زن روزه دار مكروه است.(2)