اَجلَح: كسى كه موهاى دو طرف پيشانىاش ريخته، كمى بيشتر و بالاتر از اَنزع(--> اَنزع).
واژه اجلح به مناسبت در باب طهارت به كار رفته است.
بر اجلح واجب است هنگام وضو آن مقدار از صورت را كه متعارف و معمول غالب مردم است بشويد.(1)
اجماع
اِجماع: اتّفاق فقيهان يك عصر بر امرى.
اجماع از منابع چهار گانه استنباط احكام شرعى به شمار مىرود و از آن در باب حجج و امارات اصول فقه از جهات گوناگون بحث شده است كه به چند محور مهّم آن اشاره مىشود.
حجيّت:اجماع هر چند در رديف دلايل چهار گانه شمرده شده است، ليكن نزد اماميّه دليلى مستقل به شمار نمىرود، بلكه قول معصوم عليه السّلام حجّت است و حجيّت اجماع به لحاظ كشف قطعى آن از قول معصوم عليه السّلام است. از اين رو، برخى فقها اجماع را بر اتّفاق گروهى از فقيهان كه همراه بودن امام عليه السّلام با آنان معلوم است، تعريف كردهاند.(1)در مقابل، اهل سنّت از اجماع به عنوان دليلى مستقل ياد كرده و آن را حجّت دانستهاند؛ هر چند مخالف قول معصوم عليه السّلام باشد. چنين اجماعى نزد شيعه، مردود و باطل است.
اجماع، دليل لُبّى است نه لفظى؛ زيرا امرى معنوى است كه داراى الفاظ معيّن و مشخصى نيست؛ از اين رو در استنتاج از آن به قدر متيقّن اكتفا مىشود.(2)
راههاى كشف:از مباحث مهم در اجماع، چگونگى كشف آن از قول معصوم عليه السّلام است. صاحب نظران اصولى