نداشته باشد(--> بنت مخاض)، مىتواند به جاى آن ابن لبون زكات دهد. در كفايت پرداخت آن با وجود بنت مخاض اختلاف است.(1)
ديه قتل خطاى محض (نه شبه عمد)، صد شتر است كه بنابر مشهور، بيست عدد آن بايد ابن لبون باشد.(2)همچنين، ديه شكستن استخوان از روى خطاى محض، ده شتر است كه دو عدد آن بايد ابن لبون باشد.(3)
ابن مخاض
ابن مَخاض: بچّه شتر نر يك ساله.
از آن در باب زكات و ديات سخن رفته است.
ابن مخاض در زكات و ديه جايگزين بنت مخاض نمىشود؛ بنابر اين به جاى بنت مخاض، پرداخت ابن مخاض كافى نيست(1)(--> بنت مخاض).
ابن مُلاعنه --> وَلَد ملاعنه
ابنه
اُبنه: نوعى بيمارى.
بيمارى خارش مقعد كه مبتلاى آن، خواهان لواط كردن ديگرى با او مىباشد. از آن به مناسبت در باب حدود سخن گفته شده است.
اگر به كسى نسبت اُبنه داده شود و عرف اين نسبت را نسبت لواط(--> لواط)بداند، بر نسبت دهنده حدّ قذف(--> قذف)جارى مىشود.(1)
ابهام
ابهام: پوشيدگى/ انگشت شصت دست و پا(--> انگشت).
ابهام به معناى اول در بابهاى گوناگون، اعم از عبادات، عقود، ايقاعات و احكام مورد بحث و موضوع احكامى قرار گرفته است.
به ابهامِ پديد آمده در كلام شارع مجمل(--> اجمال)و متشابه(--> متشابه)گويند و عمل به آن جايز نيست.(1)اگر ابهام در كلام آدمى پديد آيد، چنانچه در