ملازمت از ضعف پيرى و فتور در قوى سقطه در دربار واقع شد رحم
بر ضعف او آورده فرمودند كه شيخ از كار مانده بنابراين قاضى نور اللّه بآن عهده
منصوب و منسوب گرديد و الحق مفتيان ماجن و محتسبان حيال محتال لاهور را كه بمعلم
الملكوت سبق مىدهند خوش بضبط درآورده و راه رشوت را بر ايشان بسته و در پوست پسته
گنجانيده چنانچه فوق آن متصور نيست و مىتوان گفت كه قائل اين بيت او را منظور
داشته و گفته كه (فرد):
توئى آن كس كه نكردى به همه عمر قبول
در قضا هيچ ز كس جز كه شهادت ز گواه
روزى در منزل شيخ فيضى
تفسير نيشابورى در ميان بود در كريمه «اذ يقول لصاحبه لا تحزن ان اللّه معنا» كه
باجماع مفسرين در شأن صديق أكبر رضي اللّه عنه واقع شده مىگفت كه اگر مراد ازين
صحبت لغويست مفيد مدح نيست و اگر اصطلاحى است كه أهل أصول حديث قرار دادهاند آن
اول بحث است و مصاحبت ممنوع گفتم از طفلى هم كه زبان عربى مىدانسته باشد بپرسند
خواهد گفت كه اين آيت دلالت صريح بر مدح مىكند نه ذمّ و همچنين كافرى زنگى و
يهودى و هندوى نيز كه داناى زبان عربى باشد و مباحثه بسيار شد و شيخ فيضى بنا بر
عادت زشت خويش جانب قاضى را با آنكه از هر دو جانب بيگانه مطلق بود گرفت ناگاه در
تفسير نيشابورى نيز مؤيد همين سخن من برآمد با زيادتى آنكه اگر بفرض و تقدير رسول
صلّى اللّه عليه و سلم را در آن وقت داعى حقّ مىرسيد معين از براى وصايت صديق
أكبر رضى اللّه عنه بود نه ديگرى.»
أقول: يؤخذ من هذه
الترجمة أن تشيع القاضي (ره) قد كان معلوما لمعاصريه و مسلما عندهم و أنّه ما كان
يتقى من كل أحد كما يظهر ذلك من تصريح هذا المترجم الذي كان على مذهب أهل السنة
بتشيعه صريحا في أول الترجمة و بمناظرته كذلك