في محفل الفردوس بهذا الامر و عبارته فيه في ترجمة جده هكذا:
«السيّد الزكى الذكى النحرير ذو النسب الطاهر و الحسب الباهر شريف بن نور اللّه
الحسيني نور اللّه مرقدهما، صيت جلال و بزرگى او را گوش ملك شنيده، و آوازه فضل و
بلاغت او بايوان فلك رسيده، حاوى قوانين عقليه و جامع اساليب فنون نقليه بود پايه
فضل و كمال او از آن گذشته كه زبان ثنا و لسان مدحت از كنه رفعت آن بيان تواند كرد
تحصيل علوم شرعيه در خدمت نقاوة المجتهدين شيخ قطيفى قدّس سرّه كرده و جناب شيخ در
اجازه كه براى آن سيد افادتپناه نوشته نگارش نموده كه افاده او از استفاده بيشتر
بود از مصنّفات ايشان رساله اثبات واجب است، ديگر رساله حفظ الصحه در طب، ديگر شرح
خطبه شقشقيه، ديگر رساله در فن مناظره، ديگر رساله مناظره گل و نرگس، ديگر رساله
منشآت. و از اشعار لطافت آثار ايشان است اين سه رباعى كه مسطور مىشود.
رباعيات
شب بىتو ز ديده سيل خون مىگذرد
روزم همه در مشق جنون مىگذرد
دور از تو شبم چنان بود روز چنين
اوقات شريف بين كه چون مىگذرد
ناگفته بهم سخن زبان من و او
دارد خبر از هم دل و جان من و او
بىواسطه گوش و زبان از ره چشم
بسيار سخنهاست ميان من و او
گر خون تو ريخت خصم بد گوهر تو
شد خون تو سرخروئى محشر تو
سوزد دل از آنكه كشته گشتى و چو شمع
جز دشمن تو كس نبود بر سر تو»
و نظير ذلك ما ذكره
الفاضل الكشميرى في نجوم السماء في ضمن ترجمة القاضي بهذا اللفظ «و پدر بزرگوارش
سيد شريف بن سيد نور اللّه از أهل علم و فضل و از تلامذه شيخ إبراهيم قطيفى بود
چنانكه در كتب رجال مسطور است.» فالاولى أن نذكر شيئا من عبارة الاجازة ممّا ينكشف
به حال المجاز له و عظمته عند المجيز و هو «كان ممن صحبته في اللّه، و تحققت أن
حركاته و سكناته مخلصة للّه، السيّد