آقا چرا
مؤمن را اذِیّت مِیکنِی؟ چرا سر به سر ِیک مؤمن
مِیگذارِی؟ چرا به مؤمن ضرر وارد مِیکنِی؟ آدم به مؤمن که
ضرر وارد نمِیکند! منظور از مؤمن در اِینجا ِیعنِی هر
کسِی که داخل در رقبۀ اسلام است.
اضافۀ
بر اِین، اصلاً بهطور کلِّی مسئلۀ صِرف اِیمان در
اِینجا نِیست، بلکه در ساِیر فِرَقِی هم که در تحت حکومت
اسلام هستند، ضرر و اضرار به ِیک نسق واحد حرام است، و در آن
رواِیاتِی که در اِینجا هست:
المُؤمِنونَ [فِی تَبارِّهِم و
تَراحُمِهِم و تَعاطُفِهِم] کَمَثَلِ الجَسَدِ، إذا اشتکِیٰ تَداعِیٰ
له سائرُهُ بِالسَّهَرِ و الحُمَِّیٰ.[1]
حضرت تمام افراد امّت را در ِیک جمله و لحاظ واحد، لحاظ مِیکنند.
همچنِین در جاِیِی که از نظر دماء و فروج و أعراض و اموال، براِی
ساِیر افراد امّت از ساِیر فرق و ادِیان، مثل ِیهود و
نصارِیٰ و زرتشتِیها، حرمت و احترام قائل شدهاند؛ دِیگر در اِینجا قِید
اِیمان نمِیتواند جنبۀ خصوصِیّت اِیمان به معناِی
رسوخ فِی القلب را لحاظ کند. لذا بهطور کلِی
اِین اشکال مردود است. بنابراِین ما بهواسطۀ «علِیٰ مؤمن» نمِیتوانِیم انصراف به حکم تکلِیفِی را از
اِین قاعده استفاده کنِیم.
نقد قول به تقدم اصل عدم زِیاده بر اصل عدم نقِیصه بهواسطۀ
علم به اضافه
اما راجع به «فِی الاسلام» در اِینجا مطرح کردهاند که
قاعدۀ «لا ضرر و لا ضرار» بهواسطۀ اِینکه قِید «فِی
الاسلام» دارد
آِیا منصرف بهخصوص مسلمانها است ِیا اِین قاعده به ساِیر
ادِیان هم قابل تسرِّی است؟ اِین همان بحث زِیاده و
نقِیصهاِی است که معمولاً مطرح مِیکنند. البته اِین مسئله
در اِینجا اصلاً مفِید نِیست، اما در ساِیر موارد بهکار
مِیآِید. در اِین مسئله مطرح مِیشود که اگر بِین دو
دلِیل از نقطهنظر زِیاده و نقِیصه تعارض واقع بشود به اِینصورت
که ِیکِی از آن دو دلِیل داراِی جملهاِی باشد و
دلِیل دِیگر علاوه بر آن جمله، اضافهاِی هم داشته باشد، اصل
محکَّم در اِینها کدام است؟
بعضِیها بهطور کلِّی قائل به اصالت عدم
زِیاده شدهاند و جانب زِیاده را ترجِیح