فيلم «بابل پس از ميلاد» از ديگر فيلمهاى موج موسوم به آثار آخرالزمانى به شمار
مىآيد كه چندى است به عنوان جريان اصلى سينماى آمريكا خود را مطرح كرده است.
فيلمهايى درباره سرانجام جهان يا به قول خودشان پايان روزها، ظهور حضرت مسيح
موعود يا «مشيا» (همان مسيح مورد نظر قوم يهود
كه قرنهاست انتظارش را مىكشند) يا بازگشت حضرت مسيح (ع) كه مدّ نظر مسيحيان به
خصوص پروتستانهاست. در اينگونه آثار به وقايع آخرالزمان از زاويه نگاه فوق
پرداخته مىشود. از غلبه نيروى شر يا ضدّ مسيح گرفته تا نبردهاى واپسين موسوم به
آرمگدون و تا تلاشهاى جناح خير براى پيروزى، در آن جنگ به نمايش در مىآيد؛
فيلمهايى كه در آنها جهان كنونى در شاكلهاى سياه و تاريك و در تسخير جنايتكاران
و تروريستها نمايانده مىشود. از همينرو عده بسيارى در انتظار مسيح موعود هستند
تا اين دنياى آشفته و تاريك را به سامان رساند و انسانها را از سياهى و تاريكى
نجات بخشد. اگر چه در تبليغات و غوغاى منتظران اين مسيح (يعنى گروه وسيعى به نام
اوانجليستها كه از پروتستانتيسم منشعب شدهاند و بخشى از يهوديان ممزوج با اين
فرقه)، او ديگر لزوماً وجه ماورايى و الهى نداشته و موجودى كاملًا زمينى است.
چنانچه در فيلم «مگىدو»، رئيسجمهورى آمريكا، نقش مسيح موعود را بر عهده دارد يا در مجموع
فيلمهايى همچون «رمز داوينچى» و «قطبنماى طلايى» (از مجموعه نيروى اهريمنى)، يك دختر يا زن، به نقش مسيح
آخرالزمان درمىآيد يا در مجموعه فيلمهاى «هرى پاتر»، «ارباب حلقهها»، «جنگهاى ستارهاى»، «ماتريكس» و
... يك پسر يا مرد به نامهاى گوناگون مانند هرىپاتر، آراگورن، لوك اسكاى واكر،
نيو و ... آن نجاتبخش آخرين به شمار مىآيد كه اغلب نيز با عنوان» The
One «خطاب مىشود.
فيلم بابل پس از ميلاد را متيو
كاسوويتس ساخته است كه از وى آثارى مانند: گاتيكا، رودخانههاى ارغوانى و نفرت