responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ماهنامه موعود نویسنده : مؤسسه فرهنگى هنرى موعود عصر    جلد : 78  صفحه : 58

هزاران ذرّه، صاحب اجزاى بى‌شمار ديگرى بودند، رنگارنگى اشيا و آنچه مى‌ديد، رنگى نبود كه در دنياى كوچك خودش با آنها آشنا بود. نورانيّت فضا، صافى هوا، دلكشى هواى تنّفس، او را سبكبال به چرخش در آورده بود. با چشمانى شگفت زده و دهانى از تعجبّب وامانده غرق در جزيى بسيار اندك از عالمى بسيار وسيع‌تر از آنچه به تصوّر درآيد، گرد خويش به حركت درآمده بود، تراوشى از قطره‌اى را در بيكرانى از اقيانوس قرار داده بودند ... كه در اين حال صدايى آشنا مى‌شنود:

- بس است.

به دنبال اين صدا، به يك باره از همه لذائذ، گسسته مى‌شود و صدايى جز صداى بى‌قرارى قلبش را نمى‌شنود. دردى شديد تا مغز استخوانش را مى‌لرزاند و به ناگاه خود را زير آسمانى مى‌يابد كه بر سرش آوار شده است. عرقى را كه به پيشانى‌اش متولّد شده به حركتى پاك مى‌كند، و كمى كه حالش جا مى‌آيد، لب به اعتراضى دوستانه مى‌گشايد:

- دوست خوبم! اين چه كارى بود كه كردى. چرا مرا از آن عالم خارج كردى؟ تازه داشتم از اين فيض بهره مى‌بردم، چرا مرا محروم ساختى؟

مرد، با آرامشى وصف ناشدنى گفت:

- (بر من خرده مگير!) چاره‌اى جز اين نداشتم. چرا كه آن قدر، روح تو مجذوب عالم ملكوت و شگفتى‌هاى آن شده بود كه ترسيدم از بدنت خارج شود، تو سبك شده بودى و من مى‌ديدم كه روح تو در حال جدا شدن از جسم تو بود. از اين روى، تو را به همين عالم ناسوت، باز گردانيدم.

... آن روز پر خاطره و هيجان‌انگيز گذشت و دكتر عاملى، آن عضو جمع هفت نفره مردان خدا را، پس از ترخيص از مريض‌خانه مهاباد، ديگر هرگز نديد. و شايد خدا مى‌خواست كه راز رجال الغيب بيش از اين فاش نشود.

دكتر شيخ حسن خان عاملى، كه از نسل مرحوم شيخ عبدالصمد عاملى، برادر محروم شيخ بهاءالدين عاملى، بود كه پس از سال‌ها طبابت در مطبى در شهر مقدّس مشهد، سرانجام در سن 93 سالگى با تجربه حضور اندك خود در عالم ملكوت، و ديدن تصاويرى كه تا پايان عمر هرگز قادر به بيان آن نشد و شنيدن صداهايى كه هرگز نتوانست مشابهى براى آن پيدا كند، روح عطش ناكش از عالم خاكى به عالم باقى شتافت و قلب مشتاقش به حضرت صاحب‌الزّمان (ع) در بستر خاك، از تپيدن باز ماند ...

پى‌نوشت‌ها:

اصل اين ماجرا در مقاله «راز بقاى ايران چيست؟» در شماره 26 موعود درج شده است.


[1]. «وَكَذلِكَ نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ. سوره انعام (6)، آيه 75». ما ملكوت آسمان‌ها و زمين را به ابراهيم نشان داديم تا از صاحبان يقين باشد. اين آيه از امكان و تحقق ارتباط با ملكوت سخن مى‌راند. و راه رسيدن به يقين را باز شدن چشم به روى ملكوت عالم، معرفى مى‌كند. يعنى كسى اهل يقين كه از ظواهر و سطحى نگرى عبور كرده و به باطن توجّه كند ... يعنى خداوند چنان قوّه و نيرويى به چشم او داد تا توان ديدن ماوراى آسمان‌ها و زمين و آنچه در اوست و عرض و آنچه فوق اوست و زمين و آنچه فوق اوست و آنچه درون اوست مشاهده كند ... و اينكه مى‌گويند، روز جمعه، متعلّق به امام زمان (ع) است، به اين معناست كه ملكوت و باطن روز جمعه امام زمان (ع) است و لقب مبارك ولى‌عصر (ع)، صاحب‌الزّمان، همگى به اين مهم، اشاره دارد. برگرفته از كتاب ملكوت زمان.

نام کتاب : ماهنامه موعود نویسنده : مؤسسه فرهنگى هنرى موعود عصر    جلد : 78  صفحه : 58
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست