صفات متضادى در وجودت گرد آمده و از
همين روست كه همتايى ندارى. تو آن دلير مرد زاهد، شجاع بردبار، فرمانرواى عالم،
بخشنده فقير هستى. طبعى كه از لطافت، نسيم را مىماند و شدتى كه نزديك است جمادات
را ذوب سازد. خلق و خويى كه هرگز در بشرى گرد نيامده، و هيچ بندهاى به آن راه
نيافته است. تو آن صاحب سرّ پيامبر، يار امين، پسر عمو، داماد و برادر والامقام او
هستى. چنانچه پيامبر معظم نظير تو را مىيافت، او را برادر خويش قرار مىداد و
وقتى برادرى را نيافته، خردهگيرى از آن حضرت (ص) بىجا و نادرست است.
فضايل اهلبيت (ع)
اهل بيت (ع) كسانى هستند كه به والاترين
فضايل و مناقب زينت يافتهاند. تا آن جا كه در بعضى روايات از ايشان نقل شده است: «ما كلمات خداوند هستيم كه فضايل ما قابل
درك و شمارش نيست».[1] همچنان
كه كلمات خدا قابل شمارش نيست. خداوند متعال مىفرمايد:
و اگر نعمت [هاى] خدا را شماره
كنيد، آن را نمىتوانيد بشماريد. قطعاً خدا آمرزنده مهربان است.
در روايتى نقل شده كه «مأمون عباسى» خطاب به حضرت امام رضا (ع)
چنين گفت: مردم در نقل حكايات و كرامات در وصف شما زيادهروى مىكنند. آن حضرت
فرمودند:
بندگان خدا، از بيان نعمتهاى خدا بر
من نهى شدهاند.[4]
اهل بيت رسول خدا (ص)، نفس آن حضرت و
حامل جميع فضايل آن وجود شريف هستند. چنانكه در روايتى از امام صادق (ع) نقل شده
كه درباره اميرالمؤمنين (ع) فرمودند: «همه فضايل رسول خدا (ص) را اميرمؤمنان دارا بود، از جمله رسول خدا (ص) بر
همه مخلوقات خداوند برترى داشت ...» اين فضيلت به امامان يكى پس از ديگرى انتقال پيدا كرد، اميرالمؤمنين
(ع) فرمود: تمام فرشتگان و روح به ولايت من اقرار نمودند، همانطور كه به نبوت
محمد (ص) اقرار كردند.»[5]
لذا «ابن عباس» از رسول خدا (ص) نقل مىكند كه فرمودند:
اگر درختها قلم، درياها مركب، اجنّه
شمارشگر و انسانها نويسنده شوند، نمىتوانند فضايل علىبن ابىطالب را بشمارند.[6]
در حقيقت، آن چه از فضايل اهل بيت
(ع) براى مردم آشكار شده، در برابر فضايل واقعى ايشان، بسيار اندك است. ايشان
بسيارى از فضايلشان را پنهان مىداشتند. چون مردم، شنيدن آن را برنمىتافتند.
«ابورافع» نقل
مىكند، رسول خدا (ص) فرمودند:
اى على! سوگند به آنكه جانم در كف
اوست، اگر نبود كه طوايفى از امت من، آن چه را نصارا درباره الوهيت عيسىبن مريم
گفتند، راجع به تو بگويند، امروز دربارهات مطلبى مىگفتم كه از كنار مسلمانى عبور
نكنى، مگر آنكه خاك قدمهايت را به عنوان تبرك برگيرد.[7]
چنانكه جمعى از مردم نزد امام حسين
(ع) آمدند و عرض كردند: اى اباعبدالله، از فضايلى كه خداوند به شما عطا فرموده،
براى ما بيان فرماييد. امام (ع) فرمودند:
شما نمىتوانيد آن را تحمل كنيد.
گفتند: چرا. امام (ع) فرمودند:
اگر صادق هستيد، دو نفر را برگزينيد
و من آن را به يك نفر از ايشان درميان مىگذارم تا اگر تحمل كرد با شما در ميان
گذارم.
پس چنان كردند، [همين كه امام (ع) آن
را با وى در ميان گذاشتند] در حالى كه عقلش حيران شده بود، برخاست و روى برگرداند
و آن جا را ترك كرد. چون همراهانش با وى سخن گفتند، در پاسخ آنان هيچ نگفت.[8]
«ابوهاشم جعفرى» پس از آنكه كرامت امامعسكرى
(ع) را نقل كرد، مىگويد: با خودم درباره آن چه خداوند به آل محمد (ص) عطا فرموده،
مىانديشيدم و مىگريستم. آن حضرت (ع) به من نگاهى نمودند و فرمودند:
اين امر از آن چه راجع به عظمت شأن
آلمحمد (ص) گمان كردى، بزرگتر است. خداى را سپاس گوى كه تو را متمسك