خدا و ائمه و اوليا، كار خود را
كردند؛ لكن اجتماع نتوانست قدرت الهى را حس كند. مردان الهى و حقپرست، بايد اين
حكومت را به دست گيرند، تا بشر تكامل پيدا كند. مبدأ هر كمال علم و دانش است، مبدأ
هر سعادت علم و دانش است. بايد از اين مبدأ حركت كرد، تا انسانشناس و خداشناس شد.
بايد دستگاه خدا را فهميد و با آن آشنا شد.
خليفه خدا، واسطه فيض
«خليفةالله كسى است كه صفات و علم و كارهايش
خدايى باشد.[1] خليفةالله،
واسطه فيض است. همه بركات از عقل و مخلوق اوّل است كه پيامبر است و حيات آفرينش از
حيات پيغمبر خداست.
... اينها در دنيا قابل تصور نيستند. اهل بيت عصمت و
طهارت، دوازده امام، مولى على (ع)، پيامبر خدا (ص) و حضرت زهرا (س) و اينگونه
هستند. جهان مثل اينها ندارد. بدانيد تمام اين مجالس از بركات اينها است، كلمات[2] مال اينها
است. آثار مال اينها است. همين مجلس هم از آثار پيامبر خداست. اگر پيامبر خدا
نبود، اين مجالس هم نبود. اگر حياطى در آفرينش هست، حيات پيغمبر خداست. همه به
بركت حيات پيغمبر خداست. بدانند كه پيغمبر خدا به گردن همه اجتماع، به گردن جن و
انس و ملائكه تا روز قيامت داراى حق است.[3]
اگر الآن در تمام كره زمين چهار نفر
اهل صلاح باشند، از بركات پيامبر خداست؛ خودشان اهل صلاح نشدهاند، بلكه زحمات
پيامبر خدا آنها را اهل صلاح كرده است. اينطور انسانهايى نيز داريم كه نور
آنها تا قيامت مىتواند آتشها را خاموش كند. در زمان ظهور حضرت مهدى (ع)، روشن مىشود
كه اين اعتراض ملائكه بىجاست.[4]
اعتراض ملائكه به خدا اين بود كه چرا
مىخواهى انسانى را خليفه خود كنى كه در زمين فساد انگيزد. ملائكه جنبه ناريّت
انسان را مىديدند. لذا فساد و سفاكى او در ديدشان بود. ملائكه حساب نوريّت انسان
را نكرده بودند؛ كه نوريّت اگر در اطاعت حق واقع شود، ناريّت او را خاموش مىكند.
تا آنجا كه انسان نبى خاتم و ائمه معصومين (ع) مىشود كه نوريت او تا قيامت آتشها
را مىگيرد و منشأ اثر است و انتخاب آن هم از جانب خداست.
وقتى خدا ابراهيم را با حوادث
گوناگون آزمود و او از عهده همه آزمايشها نيكو برآمد، ذات اقدس احديت فرمود حال
تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم.
كسى ديگر قدرت ندارد و نمىتواند
امامساز، نبىساز و خليفةاللهساز باشد. خليفةالله كسى است كه به حسب اسلاف و
ارحام، طيّب و طاهر باشد. آبا و امّهات و اجداد او به غزارت (كثافت) دنيا آلودگى
پيدا نكرده باشند. خليفةالله كسى است كه مثل عيسىبن مريم (ع) در طفوليت مىگويد:
من بنده خدايم، خدا به من كتاب داده
و مرا پيغمبر نموده است.
من بنده خدا هستم، مطيع خدا هستم،
مطيع هوا و هوس نيستم. جعل (قرار دادن) امامت و خلافت، از مجعولات (قرارداده ها)
حق است، از مجعولات الهى است. اين مثل حركت منظومه شمسى است؛ كسى قدرت ندارد نظام
شمسى را ايجاد كند. حركت آنها را به گونهاى تنظيم كند كه گياهان زنده شوند،
انسانها و حيوانات حركت كنند. «سَخَّرَلَكُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ[7]؛ آفتاب و ماه را مسّخر دست شما
كرديم». خليفةالله نيز اين چنين است. جاعل نمونه صفات حقتعالى خود حقتعالى است.
على (ع) درباره رسول خدا (ص) مىفرمايند:
و لقد قرن الله به صلى الله عليه و
آله من لدن ان كان فطيماً اعظم ملكٍ من ملائكته يسلك به طريق المكارم.[8]
خداوند بزرگترين فرشته از فرشتگان
خود را مأمور ساخت تا از همان وقتى كه حضرتش را از شير گرفتند، شب و روز او را به
راههاى اخلاق كريمه و صفات پسنديده رهنمود سازد.
از وقتى كه پيامبر خدا را از شير
گرفتند، دستگاه خدا مواظب او بوده است. موسى (ع) بايد در خانه فرعون تربيت شود؛
ولى تربيت الهى. فرعون با آن درندگى بايد در برابر موسى رام باشد و اين غير از
قدرت الهى قدرت ديگرى نيست. هزاران بىگناه نابود مىشود تا موسى پيدا نشود، ولى
موسى در خانه فرعون تربيت مىشود. خليفةالله اينچنين نمايندهاى است. بايد مالك
هوا و هوس خود و مالك نفس خود باشد. مالكيتى كه موسى مىگويد: «لاأَمْلِكُ إِلَّا نَفْسِي
وَ أَخِي»[9]؛ از همه جمعيت بنىاسرائيل فقط مالك دو چيز شدم: مالك نفس خودم و مالك
برادرم. مالكيتى كه على (ع) به مالك مىگويد: «فأملك هواك»[10]
... پس جاعل و سازنده نماينده خدا خود خداست، شما نمىتوانيد خليفه الهى
جعل كنيد. اگر قدرت و حكمت و علم و صبر الهى نباشد، او در برابر كودتاها و
توطئهها مضطرب مىشود. اين چنين نيرويى بايد از جانب خدا در او باشد. اضطراب را
بايد خدا حفظ كند. سكونت و آرامش مال خدا است. فقط خدا مىتواند حافظ باشد.»[11]
«خليفةالله و نماينده حق بايد در برابر
توطئههاى شيطانى آرامش داشته باشد، سكون خود را از دست ندهد، اضطراب پيدا نكند.
مثل ما نباشد كه اگر همسايه در مورد ما سوء نيت دارد، تا صبح خوابمان نبرد.
خليفةالله در برابر حزب شيطان، آرامش و قدرت و علم مىخواهد و غيرخدا نمىتواند
چنين موجودى را بسازد. شما اگر خيلى زرنگ هستيد غيبتها را تعطيل كنيد. تهمتها،
فحشها و دروغها را تعطيل كنيد، اگر اين چنين كرديد، تازه يك نصف آدمى مىشويد؛
به حساب