responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ماهنامه موعود نویسنده : مؤسسه فرهنگى هنرى موعود عصر    جلد : 1  صفحه : 32

هر كتاب به يك بار خواندن نمى‌ارزد!

زنده ياد احمد خوانسارى‌

در طول بيش از يكصدسال كه استعمار بر مردم مظلوم ما به شيوه‌هاى گوناگون نظامى- اقتصادى و سياسى اعمال مى‌شده، فريبكاران بين‌المللى به اين نتيجه رسيدند كه به ضرورت بيدارى ملل شرق كه بالطبع منافع آنان را به مخاطره مى‌انداخت، زمينه‌هاى رشد فرهنگى را در ميان آنان سركوب نمايند تا از اين راه حاكميت خود را استمرار بخشند.

مستشرقين به سراغ منابع فرهنگى رفتند و امثال «ادوراد براون» مفسّر روحى قومى و تاريخى و اسلامى ما شدند. ديوان‌هاى شاعرانمان در ميانشان دست به دست گشت و آنان با روحيه‌اى كه متعلّق به عالم ديگرى بود به لمس آنچه كه از تاريخ فرهنگ ما بر جاى مانده بود، پرداختند.

از ياد نبريم كه اين ديوان‌ها نه فقط اثر قلم يك نويسنده، بلكه حاوى تاريخى بودند كه در كلمات آنها انعكاس مى‌يافت.

بعدها كه جريان پژوهش گسترده‌تر شد و ميراث‌هاى فرهنگى ما را پوشش داد، مددكاران ديگرى هم پيدا شدند و از آن پس تاريخ ما تابع تفكّرى شد كه از غرب آمده بود. مجموعه اين فعّاليت‌ها، تحت عنوان شرق‌شناسى كه ابتدا توسط موزردهاى چشم‌آبى صورت مى‌گرفت- در ادامه خود مستشرقين وطنى را پديد آورد كه اگرچه زاده فرهنگ نبودند، امّا بينش تاريخى خود را اغلب تحت تأثير آموزش‌هاى فرهنگى علماى آن سوى عالم اخذ كرده بودند و اينك آن را به عنوان پژوهش‌هاى تاريخى و فرهنگى و از اين قبيل عرضه مى‌كردند. يعنى وقتى به سراغ ادب فارسى مى‌رفتند تاريخ ادبيات به سبك آقاى براون تحويل مى‌دادند و وقتى دين متعلّق پژوهششان مى‌شد بى‌آنكه انس با ديانت، كه يك مفهوم قلبى است، پيدا كرده باشند، به تحقيقات علمى پيرامون اسلام دست مى‌زدند و به يك معنى دين را در قالب تنگ بينش علمى خود محصور مى‌نمودند.

منظور آنكه آنچه اينان در لباس تاريخ ادبيات به ما عرضه داشتند- بى‌آنكه بخواهيم كوشش‌هاى علمى آنان را ناديده بگيريم- نه تاريخ ما كه تاريخ غرب بود و اينان تنها مترجمان و مبشّران ظهور آن بودند.

كافى است يك نظر به كتاب‌هايى كه تنها در موضوع «حافظشناسى» تأليف شده بيفكنيد تا دريابيد كه چگونه به جاى انس با روح بلند و متعالى حافظ خواسته‌اند پيكر تاريخى او را كالبدشكافى كنند.

اين سير انحرافى در معرفت نسبت به لسان‌الغيب تا آنجا به بيراهه كشيده شده است كه مى‌خواهند نسبت رياضى ميان كلمات اشعار او به دست بياورند و اين نهايت علم‌زدگى و غايت ضلالت است.

در جريان تاريخ اسلامى نيز شاهد نكته‌پردازى‌هاى پژوهندگان بوده‌ايم كه تند و تند خلاء ناشى از اين معرفت را با كوشش‌هاى شبانه‌روزى خود پر مى‌نموده‌اند و با افاضات قلمى يك دوره تاريخ تحوّل اسلامى را تحويل جامعه كتابخوان داده‌اند.

اين دو جريان ظاهراً غيرمتأثّر از فكر استعمارى در مدهوش كردن كسانى كه از ابتذال تاريخ معاصر به تنگ آمده بودند و در پى انديشه‌اى براى شناخت هويّت از دست رفته خود بوده‌اند، معجزه كرده است.

و ديديم كه چه دام‌هاى مطمئنّى سر راه جان به دربردگان از جريان مسموم فرهنگى پهن گرديد.

باز شدن دروازه‌هاى فرهنگى ما بر روى بيگانگان باعث شد بسيارى از كالاهاى آن ديار به اين سمت سرازير شود. سال‌ها نمايندگان فرهنگ غربى ميهمان ما بوده‌اند، مارك تواين‌ها، سامرست موام‌ها، جان اشتن بك‌ها، گابريل گارسيا ماركزها و ديگران اينجا را خانه خود ديدند و رخت در اين سرا انداختند.

غرب فقط يك لفظ نبود كه به سادگى بيايد و به سادگى برود، غرب مجموعه‌اى از تفكّراتى پايه‌اى بود كه در صورت آثار اين قلم به دستان ظاهر مى‌شد.

آنان غرب را نفس مى‌كشيدند و هوايى را تنفّس مى‌كردند كه آينه شرقى ما را تيره مى‌كرد.

اگر چه گاه گاه، شاعران، رمان نويسان، نويسندگان و نمايشنامه نويسان روشنفكر غرب زده اعتراض كرده يا ناله‌اى سر داده‌اند؛ امّا با تمام وجود به ربّ خود مؤمن بوده و لحظه‌اى دور بودن از دامنش را به منزله پايان حيات خويش دانسته‌اند. اينان در حقيقت بند نافى بوده‌اند كه غذايى را از پيكر مادر به تن فرزندانى كه ما باشيم منتقل مى‌كردند و كم كم در اين پرورشگاه بزرگ جهانى، ما به دور از تعلّق و انس به هويّت قومى خود غرقه در نوازش دستانى باز آمديم كه غرب به سر و روى ما مى‌كشيده است.

هيهات كه با طلوع ماهتاب واقعيت غرب در شب ظلمانى غفلت ما، آفتاب حقيقت غروب كرد. از آن پس همچون ستاره‌پرستان دل به شب و آنچه در شب مى‌گذشت داديم.

روشنفكران غربى كه حكم پولك‌هايى براى اين چادر سياه را داشتند، در چشم ما چراغ هدايت آمدند و ما در فراموشى اينكه آفتاب حقيقت در پس پيكرهاى دروغين روشنفكران غربى زندانى است به تمامى ياد آفتاب را از خاطر برديم.

بارى بدين سان بود كه در خلاء ذكر خداى عالم و آدم دست غرب پنجه بر سرنوشت ما انداخت كه اگر چه به نواش آغاز كرده بود؛ امّا مى‌رفت تا با اين فريب، گلوگاه حيات ما را لمس كند و چراغ هستى قوم مسلمان ايرانى را خاموش كند.

اينجا درى بود گشوده بر روى هر نوآورى و ما كه ساليانى دراز به دور از طبع‌

نام کتاب : ماهنامه موعود نویسنده : مؤسسه فرهنگى هنرى موعود عصر    جلد : 1  صفحه : 32
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست