responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 427

موضوع: امر به معروف و نهي از منكر -1- اهميت

تاريخ: 71/05/15

بسم الله الرحمن الرحيم

الهي أنطقني بالهدي و الهمني التقوي.

جلسه‌مان در فضاي سبزي است كه فراريان نظام شاهنشاهي گذاشتند و رفتند و در خدمت برادران گلكار و كشاورز و كارمند و محصل و يك عده از اين خواهران و برادران مهمان، هستيم كه آمده‌اند بازديد از اين آثار بكنند كه در اختيار ميراث فرهنگي است.

1- امر به معروف نشانه عشق به مكتب است

موضوع بحثمان، بحث امر به معروف و نهي از منكر است و امروز در بحث حرفهايي را خواهيد شنيد انشاالله كه نشنيده‌ايد حرفهاي جالبي است كه ديشب غروب اين حرفها گير ما آمده و حرفهاي خيلي خوبي است. پس من اول سيماي امر به معروف و نهي از منكر را برايتان مي‌گويم و بعد نكاتي را مي‌گويم. پس موضوع بحث ما امر به معروف و نهي از منكر.
معروف يعني چه؟ يعني كار خوب. امر به معروف يعني سفارش كن كار خوب بكن. آقا جان پاشو نمازت را بخوان، كارهاي خوب را كه مي‌گويي بكن امر به معروف است. كارهاي بد را كه مي‌گويي نكن نهي از منكر است. يك قصه بگويم، يك روز پيغمبر اسلام(ص) يك عصايي دستش بود، فرمود: اگر جامعه بكن نكن نگويند، هر كه هر كاري مي‌خواهد بكند، همه رد شوند بگويند: به ما چه؟ اين جامعه مي‌شود مثل اين عصا. چوب خشك، بيروح و بي آب و بي خاصيت، جامعه نبايد مرده باشد. مثل چوبدستي باشد. جامعه‌ي زنده، انسان زنده انساني است كه غذاي خوب را جذب كند و غذاي مسموم را رد كند. امر به معروف نشانه‌ي عشق به مكتب است كه مي‌گويد: آقا اين كار را بكن يا چرا اين كار را نمي‌كني. اين پيداست دين را دوست دارد.
امام حسين(ع) چند بار فرمود: دليل اين كه مي‌روم كربلا، دليلش اين است كه مي‌خواهم امر به معروف كنم. نمي‌بينيد معروف جوري شده كه كسي بهش امر نمي‌كند. نمي‌بينيد منكر ديده مي‌شود كسي داد نمي‌زند. من حسينم مي‌روم كربلا قطعه قطعه مي‌شوم تا بلكه يك كسي داد بزند. وقتي جامعه جامعه‌اي شد كه بني اميه‌ها هر كاري بخواهند مي‌كنند هيچ كس حرفي نمي‌زند، جلوي فساد گرفته نشود، به خوبي‌ها سفارش نشود، حسين مي‌رود كربلا به اين جهت.
چند بار امام حسين(ع) فرمود، يك جا به حر فرمود: «مَنْ رَأَي سُلْطَاناً جَائِراً»(بحارالأنوار، ج‌44، ص‌381). اگر كسي ديد شاهي را ستم مي‌كند و كسي جلويش را نمي‌گيرد بايد قيام كرد. بارها امام حسين فرمود: فلسفه و دليل اين كه قيام مي‌كنم امر به معروف و نهي از منكر است. نشانه‌ي عشق مكتب، امر به معروف به قدري مهم است كه حسين برايش كشته مي‌شود. شما نگوييد: آقا ما مي‌گوييم خانم بد حجاب است كسي گوش نمي‌دهد. اگر بگويي لااقل اين هست كه تو هستي ولي وقتي نگويي آن خانم بي‌حجاب مي‌گويد: اصلا ً حزب الله مرد. انقلاب ديگر خبري ازش نيست.

2- اهميت و اثر گسترش اذان

برو اذان بگو ولو اينكه كسي مسجد نيايد. كه كسي كه وارد تهران شد وارد جمهوري اسلامي‌ شد بگويند: اين مردم لااقل مسلمانند. بالآخره وقتي اذان گفتي ولو كسي مسجد نيايد معلوم مي‌شود دين مردم اسلام است. نگو: آقا فايده‌اش چيست ما اذان مي‌گوييم كسي مسجد نمي‌آيد، اذان گفتن يك خاصيت دارد مسجد آمدن يك خاصيت ديگر دارد. شهرداري بايد شركت واحد و اتوبوس بگذارد ولو مسافر سوار نشود. شهردار موفق شهرداري است كه سرويس بدهد به مردم. حالا مردم، شهر خوب شهري است كه زايشگاه داشته باشد، بيمارستان داشته باشد، مدرسه داشته باشد، حالا بگو آقا زنهاي شهر نمي‌زايند، خوب نزايند. اما توي شهر بايد زايشگاه باشد.
بايد داد بزني «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ» را بگويي، نگو آقا گوش نمي‌دهد، او گوش نمي‌دهد اما تو كه هستي، در مقابل منكر آدم بايد عكس العمل از خودش نشان بدهد.
يك قصه بگويم؛ مهماني بود، امام صادق هم نشسته بود، يكي از مهمان‌ها اشاره كرد آب، صاحبخانه يواشكي يك ظرف شراب آورد داد به او. تا امام صادق فهميد به جاي آب شراب داد امام پا شد، فرمود: جلسه‌اي كه شراب تويش است گر چه من نخورم توي آن جلسه نبايد نشست. بالآخره شما شراب نمي‌خوري اما بايدنشان بدهي كه ضد شرابي! سكوت گناه است.
يك قصه بگويم؛ اسامه را شنيده‌ايد، يك جوان 18 ساله بود كه در آستانه‌ي رحلت فرمانده‌ي كل قوا شد. اين اسامه يك وقت كارش گير كرد، آمد گفت: يا علي كارم گير كرده. مي‌شود كمكم كني. فرمود: كمكت نمي‌كنم. گفت: آقا من اسامه هستم، از اصحاب رسول خدا، فرمانده‌ي نظامي كل قوا بودم يك زماني. فرمود: همه‌ي خوبي‌ها را داري اما يادت رفت كه من و معاويه كه درگير شديم تو ساكت نشستي! سكوت تو گناه است. سكوت گناه است. نگو ما شراب نمي‌خوريم. بايد پا شوي بروي.
آمدند خدمت بنيانگذار جمهوري اسلامي حضرت امام(رضوان الله)گفتند: آقا زمان شاه قانوني مي‌خواست تصويب بشود، چون قانون ضد اسلام بود من رأي ندادم. امام فرمود: خيلي بيخود كردي. تو بايد پا شوي صندلي‌ها را برداري هوا بياندازي. رأي ندادن كافي نيست. ما گيرمان گير خوبهاست. ما خوب‌هايمان بديم. اگر خوبها همين فرهنگ اذان را گسترش بدهند خود جامعه و جمع عوض مي‌شود.
بگذاريد يك خاطره بگويم؛ يك كسي است از آشناها ايشان كنار خيابان اذان مي‌گويد. در تهران مي‌گفت زنهاي بد حجاب كه مي‌آيند بروند، مي‌بينند من كنار پياده رو اذان مي‌گويم با صداي بلند و رسا، مي‌گفت: اين بي حجاب‌ها خوب بي حجابها هم مسلمانند، يعني 98%دينشان اسلام است، خدا و پيغمبر را هم دوست دارند، حضرت زهرا را هم دوست دارند، امام حسين را هم دوست دارند، روزه هم مي‌گيرند، خيلي‌هايشان نماز هم مي‌خوانند. مي‌گفت: وقتي مي‌رسد به اذان مي‌بيند من اذان مي‌گويم، به احترام الله اكبر روسريش را مي‌كشد جلو، وقتي رد شد حالا پس هم رفت ديگر اهميت نمي‌دهد ولي احترام مي‌گذارد به اذان. مي‌گفت: بعضي‌ها رسيدند ديدند من اذان مي‌گويم يك خورده فكر كردند، از آن ور هم نمي‌خواست روسريش را بكشد جلو؛ مي‌گفت: مي‌رفت از آن ور پياده رو مي‌رفت. بالآخره يك احترامي به اذان مي‌گذاشت.
اگر فضا فضاي مذهبي بشود، مذهبي‌ها كه هيچي آن بي‌دينها هم احترام مي‌گذارند. شما حساب كن زن شاه، همان زن شاهي كه توي اين باغها، چون اينجا كاخ شاه است ديگر، از زمان احمد شاه كاخ داريم، توي اين ساختمان تا، چند هكتار است گفتيد؟ ! صد و ده هكتار، هر هكتاري هم 10000 متر، يك ميليون و صد هزار متر خانه‌ي شاه بوده، حالا شاه و توله هايش. به هر حال همان خاندان پهلوي هم وقتي مي‌رفتند حرم امام رضا آنجا چادر سر مي‌كردند، چون فكر مي‌كردند فضا فضاي مذهبي است. فضا مذهبي شد طرف حيا مي‌كند، حساب مي‌كند، اصلا ً چهار تا جوان، چهار تا الله اكبر بگويند طرف تور مي‌خورد. چون حديث داريم: فرياد الله اكبر اگر بلند شود شيطان فرار مي‌كند و هر كس رگ شيطان دارد او هم فرار مي‌كند. امر به معروف و نهي از منكر نشانه‌ي عشق به مذهب است. نشانه‌ي عشق به امت است. مردم را دوست دارم. آقا اين بي حجاب براي خودش بي حجاب است، نه، مگر درست است كسي بگويد: آقا ما سوار كشتي مي‌شويم صندلي خودمان را سوراخ مي‌كنيم به تو چه، بابا اگر آب آمد توي كشتي مسأله اين نيست كه صندلي خودم است.

3- دين حب و بغض و ولايت و برائت است

يك سوأل؛ چه طور براي غذاهاي مسموم دستگاه‌هاي كنترل كننده هست، چرا جلوي گوشت‌هايي كه توي خيابان ذبح مي‌شود، جلويش گرفته مي‌شود. مي‌گويند: بهداشتي نيست. حتما ً بايد گوشت از جايي بيايد كه مهر بهداشتي بخورد. الآن يك موسسه‌اي است، يك تشكيلاتي است به نام استاندارد كه مي‌گويند هر چيزي كه خواسته باشد مصرف بشود بايد استاندارد باشد يعني بايد از نظر كارشناسها اشكالي نداشته باشد. براي غذاشناسي، مسائل بهداشتي، همينطور كه براي چيزي كه وارد شكم مي‌شود اين همه گمرك و كنترل هست يك چيزي هم كه وارد فكر مي‌شود بايد دستگاههايي باشد كنترل كننده. چه كتابي چاپ مي‌شود يك گروه دانشمند امضا مي‌كنند بعد تا چاپ بشود، چه سرودي، چه كتابي، چه فيلمي، چه خوراكي، بايد كارشناس باشد. براي اينكه غذاي مسموم نصف روز آدم را منقلب مي‌كند، يك روز، يك هفته آدم را اذيت مي‌كند. اما اگر فكر مسموم وارد مغز شد، 80 سال آدم را مسموم مي‌كند و همينطور كه تشكيلاتي است، دستگاه‌هايي است، بودجه‌هايي و افرادي و تخصص‌هايي براي اين هستند كه غذاي مسموم وارد نشود بايد فكر مسموم هم حساب بشود. عشق به امت، نشانه‌ي تعهد است. اصلا ً آدمي كه داد مي‌زند پيدا است كه اين غيرت دارد. تعهد دارد. من بي تفاوت نيستم. نشانه‌ي تولي و تبري است. «هَلِ الدِّينُ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْض»(بحارالأنوار، ج‌65، ص‌63) در حديث داريم: دين حب و بغض است. ما همه چيزمان يا ولايت است يا برائت. يا محبت است يا غضب. آدم بي تفاوت، سيب زميني است. ما بايد حب و بغض داشته باشيم. يك جا ديديم خوب است بگوييم آفرين، يك جا ديديم بد است تلفن كنيم. و متأسفانه ما مذهبيانمان، الي آخر.
من يك سوأل مي‌كنم. راستش را بگوييد. دروغ نگوييد. اگر يك ساعت و نيم بازي فوتبال بود و تلويزيون يك ساعت و 25 دقيقه‌اش را پخش كرد، اگر 5 دقيقه از فوتبال عكس گذاشت صد تا تلفن مي‌شود كه آقا آن 5 دقيقه‌اش چه طور حذف شد. حالا يك هفته خطبه‌هاي نماز جمعه را اصلا ً تلويزيون نگذارد بايد ببينيم چند تا تلفن مي‌كنند. ما گير خودمان هستيم. يعني خوبهايمان ماشين‌هايمان پنچر است. تازه مي‌خواهيم جامعه را هم بكسل كنيم. خودمان ماشينمان افتاده توي جوي و بايد تعهد داشته باشيم. نشانه‌ي تولي. ما در مكه كه مي‌رويم دو تا سنگ است. يك سنگ كعبه، سنگ ولايت مي‌بوسيم، رو بهش نماز مي‌خوانيم. يك سنگ است كه رمي جمرات مي‌كنيم. كعبه سنگ سياه است. رمي جمرات هم سنگ است. هر دو سنگ است. يكي سنگ ولايت، يكي سنگ برائت. (أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ) (فاتحه /7) ولايت، غير مغضوب برائت، زنده باد «أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ»، مرده باد مغضوب، مرده باد ضالّين، ضالّين و مغضوب مرده باد، أنعمت زنده باد، دين ما دين حب و غضب است.

4- امر به معروف نشانه آزادي است

در زيارت عاشورا صد مرتبه بگوييم: «السّلام عليك يا أباعبدالله و علي الأرواح الّتي حلّت بفنائك» درود بر تو، درود بر ياران تو، بعد صد مرتبه مي‌گوييم: «اللّهمّ العن الأوّل ظالم و آخر ظالم» هم مي‌گوييم: خدايا لعنت كن بر ظالمين، هم مي‌گوييم: السّلام عليك يا أباعبدالله. حب و بغض نشانه‌ي آزادي است. امر به معروف نشانه‌ي آزادي است. اگر كسي فساد مي‌بيند داد نمي‌زند، پيداست اين مملكت آزاد نيست. نشانه¬ي جرئت است. نشانه‌ي حريت است. آدمهايي كه حرف نمي‌زنند آدمهاي ذليلي‌اند. مي‌گوييم: آقا بگو، مي‌گويند: مي‌ترسم، ‌اي ذليل از چه مي‌ترسي، خوب يك بار مي‌بيني گوش نداد، بسمه تعالي، گوش نداد دفعه‌ي اول گوش نمي‌دهد، دفعه‌ي دوم يكي ديگر هم بگويد، يكي ديگر هم، مگر هر هيزم شكني با تبر اول مي‌تواند هيزمش را بشكند! گاهي، مگر هر زني هر دفعه تيشه‌ي قندشكن را زد روي قند مگر همه‌ي قندها با قندشكن اول؛ خيلي وقتها آدم قابلمه را باز مي‌كند مي‌بيند نخودش نپخته، دومرتبه مي‌گذاريم روي آتش، باز مي‌چشيم مي‌بينيم نپخته سه مرتبه مي‌گذاريم، دست از آبگوشت بر نمي‌داريم. صد بار هم توي زودپز بريزد و بيايد بيرون بالآخره رهايش نمي‌كنيم.
مي‌گويند كه: يك آقايي به نوكرش يك مرغ داد گفت: اين مرغ را با مغز گردو فسنجان درست كن اگر خوب بود آزادت مي‌كنم. آن هم به عشق آزادي مرغ را فسنجان درست كرد. مغز گردوهايش را خورد مرغ را نخورد. گفت: با لپه درست كن. همين مرغ را بگذار توي زودپز باز با لپه، اگر خوب بود آزادت مي‌كنم. باز درست كرد لپه‌هاي آن را خورد مرغ را نخورد. آقا با بادنجان درست كن. هي مرغ رفت توي زودپز هي برگشت، هي گفت. يك روز اين نوكر خسته شد گفت: آقا نمي‌خواهد مرا آزاد كني، اين مرغ را آزادش كن. چقدر برود توي زودپز بيايد بيرون؟ !

5- امر به معروف بايد تكرار شود

بالآخره لازم نيست يك دفعه گوش به حرفم بدهي. مگر شما با يكمرتبه مرگ بر آمريكا. . . ببين آقا اينجا كاخ سعد آباد خانه‌ي شاه است. شما اگر بگويي مرگ بر شاه، شاه نرفت، با يك بار كه نمي‌رود، يك عمري گفته‌اند: جاويد شاه مانده، حالا يك عمري هم بايد گفت: مرگ بر شاه تا برود. يك وقت درخت بته است، يك روز كاشتي با يك انگشت هم مي‌كني. اما اگر مثل اين درخت شد كه از زمان ناصرالدين شاه كاشتنش، خوب 40 سال ريشه است، ما هم بايد40نفر هلش بدهيم تا اين را بكنيم. سالها كار شده روي فساد اخلاق، حالا بايد سالها كار بشود روي اسلام. اجمالا ً توقع نداشته باش بار اول گوش به حرفت بدهند. من و شما كه خيلي خيال مي‌كنيم خوبيم، روزي 70 مرتبه هي مي‌گويند: حيّ علي الصّلوه، حيّ علي خير العمل، حيّ علي الفّلاح، قد قامت الصّلوه، روزي 70 مرتبه مي‌گويند تا ما نماز بخوانيم. ما كه توي راه هستيم 70 نفر هلمان مي‌دهند، آن بنده خدا كه هيچ كس هلش نداده. بنابراين امر به معروف بايد تكرار شود. گاهي وقتها شما به طرف مي‌گويي، گوش نمي‌دهد اما طرف ديگر گوش مي‌دهد.
من ديروز 2-3 تا دختر ديدم. دختر‌هاي كوچولو پايشان باز بود. مادرشان مي‌گويد: هنوز 9 سالشان نشده، خانم مي‌خواهي 9 سالشان بشود بعد تنبان به پايشان كني، خوب نمي‌كند ديگر. اگر مي‌خواهي شلوار پايش كند از بچگي بايد شلوار به پا كند. 2-3 تا دختر ديدم، ماشين ايستاده‌اند گفتم: دختر جان برو به مادرت بگو شلوار پايت كن. يك دختر گفت: -كوچولو بودند، 5-6 ساله بودند-گفت: شلوار پايم كنم گرمم مي‌شود. دختر بغليش دويد گفت: آقا من مي‌روم به مامانم مي‌گويم شلوار پايم كند. گفتم: خوب. بارك الله، من به اين يكي گفتم، آن يكي گوش داد. گفتم: خوب است. حضرت امام در رساله مي‌گويد: اگر نهي از منكر به يكي مي‌كني گوش نمي‌دهد اما بغليش گوش مي‌دهد شما به در بزن كه ديوار گوش بدهد. به در بگو ديوار گوش مي‌دهد. لازم نيست به طرف بگويي الآن گوش بده، ممكن است الآن گوش ندهد بعد مي‌رود توي فكر.

6- لحن گفتن شخص گوينده در امر به معروف اثر دارد

يك قصه برايتان بگويم؛ مجلسي را مي‌شناسيد، صاحب كتاب بحار، قبرش اصفهان. از كساني است كه خيلي به اسلام حق دارد. پدري داشت آن هم از علماي درجه 1، يك كسي آمد پهلوي پدر مجلسي گفت: حضرت آيت الله مجلسي. گفت: بله. گفت: ما يك همسايه داريم بسياري از افراد عياش را مي‌آورد توي خانه‌اش شب تا صبح عرق و ورق و ترياك و نمي‌دانم انواع آهنگ‌ها و فساد. خانه‌اش عياشخانه شده. همسايه‌ي من است. يك جمعيت هم هستند. اين آيت الله فرمود: مي‌شود امشب اينها را دعوت كني؟ من هم مي‌آيم. اين هم رفت همه را دعوت كرد و آيت الله آمد. گفت: خوب، آقايان. شما همه جوانيد و اهل بزم و اهل عياشي. من يك سوأل مي‌كنم. هر كسي در عمرش يك كمالي دارد. بالآخره شما مرديد نامرد كه نيستيد، شما يك كمال هم اگر داريد بگوييد. گفتند: بله آقا، ما درست است اهل عرق و ورق و نمي‌دانم يك عيبهايي داريم اما يك مردانگي هم داريم. گفتند: بگو. گفت: مردانگي ما اين است كه اگر نمك خورديم نمكدان نمي‌شكنيم. خوب اين هم مردانگي است.
يك شاگرد شوفر آوردند، ايدئولوژي، گزينش. گفت: من ايدئولوژي ميدئولوژي سرم نمي‌شود. آدم تشنه را بايد آبش داد. حالا مي‌خواهي استخدامم بكن. آمدند پهلوي من گفتند: استخدامش بكنيم يا نه. گفتم: ايدئولوژي اين همين است. اين ايدئولوژيش همين است ديگر. حالا فرق بين وحي و الهام را ول كنيد بابا! ايدئولوژي شاگرد شوفر همين است. گفت: آقا مردانگي شما چي است؟ پدر مجلسي است، گفتند: مردانگي ما ان است كه اگر نمك خورديم نمكدان نمي‌شكنيم. گفت: خوب بسم الله، ببينيم شما نمك خدا را تا حالا نخورده‌ايد؟ نمي‌خواهيد با خدا، اين رقمي كه رفتار مي‌كنيد خدا راضي است. يك چند دقيقه نصيحت كرد و آمد بيرون. بالآخره همسايه آمد گفت: آقا آن چند جمله‌ي شما در دل اينها اثر كرد.
فرق مي‌كند، حاج شيخ عبدالكريم حائري استاد حضرت امام، بنيانگذار حوزه‌ي علميه‌ي قم، ايشان در قم يك پيرمردي را ديد كه صورتش چين خورده اما اصلا ً صورتش اسلامي نيست. پيرمرد ديگر؛ گفت: بيا، آمد و گفت: من مي‌خواهم صورت شما را ببوسم. گفت: آقا اختيار داري، من دست شما را مي‌بوسم. گفت: نه. خوب مي‌شناختندش، ايت الله عظمي بود، مرجع تقليد بود، موسس حوزه‌ي علميه. گفت: نه، من مي‌خواهم صورتت را ببوسم. حاج شيخ عبدالكريم صورت ايشان را بوسيد. وقتي بوسيد گفت: جاي بوس من پيرمرد را ديگر نتراش. گفت: چشم آقا. البته او مرجع تقليد بود و صورت پيرمرد را بوسيد. يك وقت بوس راه نيافتد بگويد: او او را بوسيد، به شما كار نداردها!
چون گاهي وقتها آدم يك چيزي مي‌گويد يك استفاده‌ي ديگر ازش مي‌شود.
آن پيرمرد 90 ساله آن پيرمرد 80 ساله را بوسيد. گفت: جاي بوس را ديگر، گاهي فرق مي‌كند، ما گاهي وقتها بلد نيستيم چه جوري بگوييم. هر كاري هنر دارد. هر كاري آهنگي دارد. تن صدايي دارد. هر قفلي يك كليدي دارد.
يك كسي آمد پهلوي امام صادق، قصه خوشمزه است، گوش بدهيد، البته قصه‌هاي من حديث است، منتهي من اسمش را مي‌گذارم قصه كه حرف قشنگي است. كسي آمد خدمت امام صادق(ع) گفت: آقا از فلان شيعه¬طلب دارم، نمي‌دهد، مي‌خواستم توي بازار تق بزنم توي گوشش، منتهي چون شيعه بوده به احترام امام صادق عليه السلام نزدم. بهش بگو پول مرا بدهد وگرنه توي بازار مي‌زنمش، گفت: چه جوري مي‌گويي؟ گفت: مي‌روم بهش مي‌گويم: بده، مي‌گويد: برو فردا، فردا مي‌گويد: برو فردا، فردا مي‌گويد: برو فردا، حالم را گرفته، خسته شدم، فرمود: ‌ها بلد نيستي پول بگيري، پول گرفتن روانشناسي دارد، گفت: برو بگو سلام عليكم، همينطوري نگاهش كن. گفت: آقا خدا پدرت را بيامرزد من داد مي‌زنم نمي‌دهد. گفت: تو حاليت نيست، اثر سكوت از اثر فرياد بيشتر است. گفت: حالا اگر نداد؛ گفت: اگر نداد من مي‌دهم برو بگو. رفت در مغازه‌اش نشست و گفت كه: سلام عليكم. يك مدتي نگاه كرد و از رو رفت. پا شد پول را آورد.
اينطور نيست كه همه جا داد فايده دارد، گاهي افرادي را بايد نگاهش كرد. گاهي وقتها بايد نامه نوشت. لحن گفتن هر كسي يك جوري است. گاهي وقتها حرف شما اثر نمي‌كند. اما اگر به او بگويي، اوبگويد، اثر مي‌كند. گاهي وقتها يك نفر اثر نمي‌كند بايد دو نفري گفت. گاهي بايد يكي از جلو برود يكي از عقب بيايد. يكي مي‌گويد: آقا شما اين كار را بكن، مي‌گويد: به شما ربطي ندارد، برو كنار، مي‌رود كنار، دومي مي‌آيد مي‌گويد: آقا شما چه حق جسارت داشتي اصلا ً خدا مي‌داند 5 تا جوان حزب اللهي يك آدم را دوره كنند، يكي يكي اول باادب بگويند، بعد هم اگر ديدند آدم لجبازي است الله اكبر بگويند، طرف در مي‌رود. ما صد هزار تا شهيد داديم. ما صد هزار تا جانباز داديم.
ما صد هزار تا اسير داديم. صدها هزار بچه‌ي شهيد اشك مي‌ريزد و شام مي‌خورد. نمي‌شود كه هر كس هر كاري مي‌خواهد بكند، بكند كه. يك مقدار خلاصه‌اش به شما بگويم، يك مقدار بعضي از مدير كل‌هاي ما ضعيفند. ، يعني عاجزند. خودشان را باخته‌اند. مملكت ما مملكتي است كه اگر خواست خلاف اسلام عمل كند، بهش نصيحت كردند گوش نداد، خواهش كردند گوش نداد، اگر ديدند لجباز است، كنارش كنند هيچ طوري نميشود. يك زماني مي‌گفتند: اگر شاه برود چه خاكي به سرمان خواهيم كرد. مستشاران آمريكايي بروند چه خاكي به سرمان خواهيم كرد. هيچ طوري نشد. يك خورده خودمان را باخته‌ايم. مملكت ما كمبود رجايي دارد، كمبود چمران دارد، ضعف توي خودمان است. يك وقت يكي از فقهاي شوراي نگهبان آمد منزل ما، شامي بود نهاري بود، پلو پهلويش گذاشتم، گفتم: آقا روغنش كم است؟ گفت: نه روغنش كم نيست، برنجش زياد است. آقا فساد زياد شده؟ نه حزب اللهي‌ها خودشان را باخته‌اند.
گفتم، گوش نداد. دوبار بگو، گفتم، گوش نداد. نامه بنويس، نامه نوشتم جواب نداد. دو تا نامه بنويس. سه تا نامه بنويس. يك حديث داريم امام صادق به علي ابن حمران فرمود: «أنتم شيعة الله و أنتم شرطة الله و أنتم أنصار الله»(مشكاةالأنوار، ص‌92)، شما همه‌تان پليس الهي هستيد. آقا شما چه كاره‌ايد؟

7- هركسي تكليف مي‌شود مي‌تواند امر به معروف كند

من يك جمله بگويم حرف آخر، دختر چند سالگي به تكليف مي‌رسد؟ نه ساله، نه ساله به تكليف مي‌رسد يعني كارهاي واجب به گردن او واجب است. دختر نه ساله در مملكت اسلامي حق دارد به اولين شخص مملكت نهي از منكر كند. اگر منكري ديد، اولين شخص مملكت اگر منكري انجام داد دختر نه ساله حق دارد به او بگويد، نهي از منكر كند. آيت الله جنتي حرف قشنگي زد توي نماز جمعه‌ي تهران، فرمود: اگر آبدارچي احساس كند كه اين معاون رئيس يا آقاي رئيس مسوول در توي اتاق در را بسته با يك خانمي گل مي‌دهد و غنچه مي‌شنود، با هم نگاه مي‌كنند و گپ مي‌زنند، اين مي‌تواند بگويد: آقا جان در بايد باز باشد، در بسته ممنوع، يك زن و شوهر نامحرم در بسته ممنوع. ايشان مي‌گويد: آقا طبق تبصره‌ي فلان از آيين نامه‌ي فلان به شما مأموريت داده مي‌شود كه شما چاي بريزي، نخير، طبق تبصره‌ي رسول اكرم و آيين نامه‌ي قرآن مجيد من آبدارچي حق دارم نهي از منكر كنم، اگر هم نه بايد توي نماز جمعه داد بزنيم. برود داد بزند، بگويد: آقاي جنتي من آبدار چي فلان وزارتخانه به رئيسم گفتم زد توي گوشم، دو تا مدير كل عوض بشود حسابها تمام مي‌شود.
آيت الله عظمي گلپايگاني پيغام داد به حضرت امام(رضوان الله) فرمود: وقتي حكومت اسلامي مي‌شود كه دو تا امام جمعه و قاضي هم شلاق بخورند كه مردم بگويند: آه، راستي مثل اينكه مملكت اسلامي‌ است. اين خواسته باشيم بگوييم حالا كه ايشان آقاي قرائتي است، حالا ايشان، حالا ايشان، هيچ طوري نمي‌شود، يك خورده بايد اينطوري باشد.

8- نماز از منكر جلوگيري مي‌كند

وگرنه ما الآن سازمان داريم اكثر پرسنلش نماز نمي‌خوانند. آن وقت ما هي امر به معروف و نهي از منكر مي‌كنيم، (إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهي‌ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ) (عنكبوت /45)، اگر نماز بخواني جلوي فحشا و منكر گرفته مي‌شود و اين پرسنل تو نماز نمي‌خوانند، علتش اين است كه خود رئيس هم نمي‌‌آيد توي نمازخانه. نه كه نماز نمي‌خواند، نماز مي‌خواند اما دم غروب توي دفتر كارش. يك جمله هم بهتان بگويم تا حالا نشنيده‌ايد، آنچه آيه راجع به نماز است «أقامُوا» است. تمام آيه‌هايي كه نماز تويش است ولي «أقامُوا» ندارد، أقاموا ندارد، يعني كلمه‌ي «أَقامُوا» مال نماز درست است. اصلا ً نمازهايي كه خداوند انتقاد مي‌كند مي‌گويد: (فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ) (ماعون /4)، نمي‌گويد: «ويلُُ ُ للّذين اقاموا الصّلوه» «لا يقيمون الصّلوه و أنّهم كسالي»، نمي‌گويد: «لا يقيمون، لا يقيمون الصّلوه». آنجايي كه اقامه هست نماز صحيح است، آنجا كه اقامه نيست صلوه خالي است، هر جا صلوه خالي است خدا انتقاد كرده، هر جا اقامه‌ي نماز است، اصلاح شده، «أنتم شيعة الله و أنتم أنصار الله» (كافي،ج8،ص212)، شما يار خدا هستيد. هيچ مانعي ندارد كه رئيس دبيرستاني كه دخترهايش حجابشان خوب نيست، رئيس دبيرستان باهاش برخورد كند، يا اگر برخورد نمي‌شود آن دبيرستاني كه دخترهايش حجابشان بهتر است تشويق بشود. رئيس بيمارستان هم همينطور، سازمانها، يا غله و گوشت و نهضت سواد آموزي و ارگانها، اصلا ً توي ادارات دولتي گاهي اينطوري، بايد از اينجا شروع بشود.

9- برخورد حضرت علي با چشم‌چران و قلدر

در مسجد الحرام يك مردي به يك زني خيره نگاه مي‌كرد. نگاه كردن به زن اگر آدم خيز نگيرد، تلويزيون مي‌گويند «زوم» اگر زوم نشود همچنين خيز نگيرد، خوب نگاه مي‌كند ديگر، زن و مرد به هم نگاه مي‌كنند ولي آن نگاهي كه حرام است، نگاه به قصد شهوت و آن نگاه خاص است. امام امير المومنين ديد يك كسي توي مسجد الحرام دارد به يك زني نگاه مي‌كند، نهي از منكرش كرد، ديد گوش نمي‌دهد، تق زد توي گوشش. يك سيلي حضرت علي زد توي گوش اين جوان، مرد رفت شكايت حضرت امير را كرد پهلوي عمر چون حكومت عمر بود. عمر هم حرف قشنگي زد. رأته عين الله و ضربته يد الله يعني چشم الهي ديد و دست الهي زد. دستش درد نكند، اگر نيروهاي نظامي ما حرف عمر را بزنند، اگر يك بسيجي گفت: آقا من به اين حرف زدم اين هم به من توهين كرده، بايد بگويد: رأته عين الله و ضربته يد الله! ، بالآخره ما شيعه‌ي علي هستيم. اين را مرحوم علامه اميني نقل كرده درباره‌ي اينكه عمر به علي ابن ابيطالب گفت: عين الله، يد الله.
در وضوخانه كه وضو مي‌گرفتند يك آدم قوي و پهلوان مي‌آمدهمه را هل مي‌داد، همه ازش حساب مي‌بردند، ديديد بعضي چاقوكشهاي محله همه ازش حساب مي‌برند، يك آدمي آمد همه را هل داد، از جمله حضرت علي هم وضو مي‌گرفت، نشناخت. يك هل هم داد به حضرت علي، حضرت علي با دستهايش خودش را گرفت و هيچي نگفت وضو گرفت آمد توي كوچه سه تا شلاق زد توي كله‌اش، گفت: چرا هل دادي حالا من جوان بودم خودم را ضبط كردم، به يك پيرزني، پيرمردي هل بدهي مي‌خورد زمين. سه تا شلاق براي اينكه بيخود هل دادي.
يك قصه ديگر برايتان بگويم؛ يك كسي به هواي قلدري زد توي گوش يك جواني، به هواي قلدري زد توي گوش يك نفر. طرف آمد شكايت كرد پهلوي حضرت امير كه آقا اين به من سيلي زده، حضرت امير گفت: خيلي خوب مي‌زنيم بهش. تا گفت مي‌زنيم آن آقا كه سيلي خورده بود گفت: آقا بخشيدمش. گفت: خوب تو بخشيديش، دو مرتبه سيلي زد، طرف گفت: آقا اين آقايي كه سيلي خورده مرا بخشيد ديگر چرا زدي؟ گفت: اين حق خودش را بخشيد. من رئيس حكومت اسلامي‌ام جامعه هم حق دارد، اصلا ً تو چرا قلدري مي‌كني؟ پس دو تا سيلي بايد بخوري، يكي اين بايد بزند براي اينكه خورده، يكي هم من بايد بزنم براي اينكه تو چرا به خودت اجازه مي‌دهي قلدري كني! ؟

10- توهين و بي‌احترامي به كوچكترها جايز نيست

من ايام عاشورا يك جا رفتم منبر، روي منبر كه نشسته بودم يك مرتبه مسئولين منطقه وارد شدند، يك بنده‌ي خدايي، بچه‌ها را بلند كرد گفت: پا شويد، پا شويد، من روي منبر گفتم: چرا اينها را بلند مي‌كنيد؟ ديدم مسئولين آمدند، خوب مسئولين منطقه آمدند نشستند و من روي منبر گفتم: بچه‌ها سوأل، كي حق دارد بچه‌ها را بلندش كند؟ هيچ كس حق ندارد يك كسي كه نشست بلندش كند كه تو بلند شو مثلا ً فلاني آمد، بله خودش پا شود احترام است، احترام بزرگترها كه نشان، سوادشان، سابقه‌شان، تخصصشان، احترام از بزرگ لازم، اما اگر خودش احترام نكرد كسي حق ندارد او را بلندش كند، حالا بنده حجت الاسلام، نشسته‌ام يك جا يك آيت الله آمد كسي بلندم كند، كسي حق ندارد حجت الاسلام را بلند كند كه آيت الله را بنشاند. من نشسته‌ام جاي خودم اصلا ً كسي حق ندارد مرا بلند كند. ما توي جلسات روضه هايمان منكر مي‌شود.
حالا خوشمزه برايتان بگويم؛ باز يكي از مسئولين مملكتي مي‌گفت: 7 سالم بود با پدرم رفتم مسجد به پيشنماز سلام كردم. پيشنماز جواب سلام بابايم را داد، من 7 ساله بودم جواب سلام مرا نداد. حالا بنده‌ي خدا غافل شده نه كه حالا غرضي داشته باشد ولي مي‌گفت: من از همان 7 سالگي آمدم بيرون الآن50سالم شده هنوز بغض آن آخوند را دارم كه چرا جواب را، 43 سال ناراحت كه چرا جواب سلام نداده. نمي‌شود بچه را بلندش كرد از جايي، پدر و مادر حق دارند بچه را تربيت كنند حق ندارند به بچه توهين كنند. آخر بعضي از مادرها روبروي مهمان مي‌گويند: اين بچه مرا مي‌سوزاند، اين بچه پدر مرا در مي‌آورد، اين بچه خاك توي سرش تجديد شده، اين بچه هم روبروي مهمان هي سبز مي‌شود، سرخ مي‌شود. سوأل: پدر و مادر حق تربيت دارند اما حق خجالت دادن به بچه ندارند، حق ندارد خجالت بدهد، و ما هم حق نهي از منكر داريم، حق توهين نداريم.

11- در نهي از منكر فحاشي نيست

حالا يك كسي رفته كفترپراني بازي مي‌كند، بدبخت بيا پايين خاك توي سرت كنند. آقا جان من حق نهي از منكر دارم حق بدبخت گفتن ندارم. يك جمله بگويم؛ يك آدمي اهل فحشاست، يك آدمي كار بسيار غلطي كرد بايد شلاقش زد، اسلام مي‌گويد: شلاقش بزن اما نگوخاك توي سرت كنند، حق شلاق زدن داري حق خاك توي سرت كنند گفتن نداري، نمي‌شود گفت: خاك توي سرت، ما گاهي وقتها يك كاري مي‌كنيم شورش هم مي‌دهيم. يك وقت يك مجرمي را بردند شلاق بزنند، اين مجرم را بردند در دكان پدرش شلاق بزنند، بعد هم وقتي شلاق مي‌زدند اين شلاق را تابش مي‌داد، من همان زمان ديدم خود منكر اين سه تا منكر است، اول اينكه اگر محسن قرائتي گناه كرد شلاقم بزنيد اما چرا مرا مي‌بريد توي بازار كاشان، مي‌خواهيد آبروي پدرم هم بريزد؟ پدر من كه ديگر گناهي ندارد، اين كه بچه را مي‌برند در دكان بابايش يك غلطي است، باباي اين بچه چه گناهي كرده؟ اين يكي. دوم گفتند: شلاق بزن و اين كه شلاق را دور مي‌گرداني خيال مي‌كني كليد فتح هندوستان است، اين كه چي؟ اين حركت دادن شلاق پيداست تو كيف مي‌كني، تو وقتي شلاق مي‌زني بايد غصه بخوري نه كه. . . مجرم است غصه بخور كه چرا گناه كرده كاش گناه نمي‌كرد اما حالا كه حكم خداست جاري بكن اما حالا ديگر كيف نكن. سوم وقتي شلاق مي‌زني هر شلاق كه مي‌زني مي‌گويي: هن هن‌اش كجاست؟ نه توي قرآن هن داريم نه توي حديث. توغير از اين شلاق كه مي‌زني هن هم مي‌گويي آن هن‌اش ديگر توي قرآن و حديث. . . آن شيطنت خودت است.
ما گاهي وقتها خوبهايمان، يك كار خوبمان قاطي است، مثل يك ليوان آب كه 10-20 تا سوسك هم تويش افتاده، ما گاهي وقتها مي‌رويم كار خوب بكنيم اما كار خوبمان با سوسك و مگس قاطي شده، خيلي كار كار مشكلي است. چطور در نماز مي‌گويند: شك يك و دو، دو و سه، سه و چهار، حالا يك چيز ديگر، گاهي شك دو و شش هم مي‌گويند براي آدم كه هيچ جني در تاريخ نماز شك بين دو و شش، نمازخوان وقتي شك مي‌كند شك بين يك و دو، دو و سه، سه و چهار معمولا ً. ديگر شك بين دو و شش خيلي آدم بايد مست باشد سر نماز قاطي كرده باشد. گيج گيج است كه دو و شش. اما در عين حال يك چيزهايي توي رساله‌ها هست كه در عمرش يك بار واقع مي‌شود. اما امر به معروف كه توي خيابانها 30 بار 40 بار آدم بهش گرفتار است، اينها مسائلش گفته نشده.
بايد انشاالله، خدا انشاالله سايه‌ي رهبر را از سر ما كم نكند، هميشه بايد او داد بزند ما عقبش بيدار شويم. بايد مسأله‌ي امر به معروف ريز به ريزش براي مردم گفته شود. اگر گوش نداد، اگر يك بار گوش نداد، اگر با تلفن گوش نداد اما با تلگراف گوش داد، اگر روبروي رفيق‌هايش گوش نداد، آخر بعضي‌ها روبروي رفيق‌هايش خيز مي‌گيرند مي‌گويند: نمي‌خواهم، براي اينكه ژست گرفته نمي‌خواهد يك خورده كوتاه بيايد اما خصوصي بهش بگويي گوش مي‌دهد، اما روبروي مردم خيز مي‌گيرد يعني ژست مي‌گيرد نمي‌خواهم. ديدي رفتي آمپول بزني گاهي وقتي مي‌روي آمپول بزني خيز مي‌گيري، دكتر مي‌گويد: آقا خودت را شل كن. گاهي آدمها هم در يك شرايطي‌اند كه آن وقت گوش به حرف نمي‌دهند. اينها ريزش بايد گفته بشود. روانشناسي مي‌خواهد، يك. بيمار شناسي مي‌خواهد، دو. بيماري‌شناسي مي‌خواهد. فرق است بين بيمار شناسي و بيماري‌شناسي. گاهي چهار نفر سرشان گيج مي‌رود. چهار نفر سردرد دارند، خوب بيمار معلوم است هر چهار نفر سردرد دارند اما بيماريشان چي است؟

12- امر به معروف و نهي از منكر در زمان و مكان خاص اثر بيشتري دارد

بيش از 300 رقم سردرد شايد داشته باشيم. هم بايد بيمار شناس باشيم و هم بيماري‌شناس باشيم و هم راه درمان را بشناسيم كه هر كسي يك جوري است. نهي از منكر فصل‌هايش فرق مي‌كند. زمستان تا تابستان. گاهي وقت‌ها طرف همينطور باشد گوش نمي‌دهد اما در تشييع جناره‌ي پدرش مي‌گويند: آقا جان تشريف بياوريد اين پدر شما بودها، ديروز چشمهايش مي‌ديد ديگر الآن مرد، تا چشمهايت باز است به ناموس مردم نگاه بد نكن، ببين تشييع جناره‌ي رفيقت است، ديگر گوشهايش نمي‌شود. تا گوشت باز است كلام حرام نشنو. گاهي وقتها يك موعظه در تشييع جناره اثر مي‌كند كه در جاي ديگر اثر. . .
من يك كسي در عزاداري عاشورا ديدم حلقه‌ي طلا گردنش است، زنجير طلا، من ديدم الآن كه حسين حسين مي‌كند خوب وقتي است. رفتم گفتم: آقا جان اين دستي كه براي حسين سينه مي‌زند با همين دست هم بيا دل حسين را خوش كن، زنجير طلا را براي هميشه بياور بيرون، گفت: چشم آقا. شب عاشورا درآورد. حالا ممكن است روز ديگر هم در گردن كند ولي وقت خوبي است. به هر حال معلم زير نمره‌ي بيست نصيحت كند دختر خانم نمره‌ي شما 20 است اميدوارم نمازتان را هم اول وقت بخوانيد. يعني زير نمره ي20 نصيحت مي‌چسبد اما يك نمره‌ي صفر مي‌دهد زيرش هم نصيحت مي‌كند. نصيحت زير نمره ي20 اثر مي‌كند. آن وقتي كه آدم عيدي مي‌دهد، آن وقتي كه آدم براي دخترش گوشواره مي‌خرد، معلم، راننده، خدا مي‌داند فوتباليست‌ها يك نقشي دارند. اين فوتباليست‌هاي ما نمازخوان خيلي تويشان است الحمدلله نمازشان را كمتر از فوتباليست‌هاي دبي كه نيستند، فوتباليست‌هاي دبي در زمين چمن نماز مي‌خوانند، فوتباليست‌هاي ما مي‌روند آن پشت نماز مي‌خوانند. مگر مي‌خواهد ترياك بكشد! اگر اين فوتباليست‌هاي ما كه گل زدنش را همه ديده‌اند نمازش را هم همه ببينند، توي زمين چمن نماز بخواند، ما گاهي وقتها آن وقتي كه گوشواره مي‌خريم براي دختر، آن وقتي كه گل مي‌زنيم، خلاصه امر به معروف خيلي ريزه كاري دارد. توجه داشته باشيد. من انشاالله اگرخدا عمرم بدهد، چند هفته‌اي مي‌خواهيم امر به معروف صحبت كنيم. هر چي هم كتاب هست در اين زمينه با دوستانمان مي‌بينيم و خلاصه‌اش را مي‌گويم.
خدايا تو را به حق محمد و آل محمد به همه توفيق امر به معروف و نهي از منكر و بقيه‌ي دستورات را به همه‌ي ما عنايت بفرما.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 427
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست