responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2410


1- جهاد در راه خدا، مقدم بر دیگر خدمات دینی
2- راه‌های سنجش ایمان واقعی
3- آمادگی برای خون دادن، یا فقط پول دادن؟
4- لزوم بهره‌گیری از اوقات عمر
5- فراگیری علم و دانش در تمام عمر، ‌نه فقط تحصیلات رسمی
6- بهره‌گیری از فضای مجازی برای رشد علمی
7- شب‌های زمستانی، فرصتی برای مطالعه کتب مفید

موضوع: ملاک‌های سنجش ایمان در اسلام
تاريخ پخش: 29/07/95

بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

در قرآن یک قصه‌ای را نقل می‌کند که هم آیه قرآن و تفسیر است و هم مقام امیرالمؤمنین است، هم در آن می‌گوید که به زرق و برق امثال این‌هایی که خدماتی می‌کنند، توجه نکنید. ممکن است ظاهرش خدمت باشد، ولی باطنش چیز دیگری باشد.
بسم الله الرحمن الرحیم. موضوع: اصل ایمان است، نه هر عملی!

1- جهاد در راه خدا، مقدم بر دیگر خدمات دینی

«أَجَعَلْتُمْ» آیا قرار دادیم، «سِقايَةَ الْحاجِّ» سقایه همان سقا است. حاج هم یعنی حاجی! «أَجَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ» عمارت را هم که می‌دانید، مثلاً می‌گویند فلانی عمارت دارد. (كَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ…) (توبه /19) ماجرا اینطور بود. عباس عموی پیامبر، نه حضرت عباس خودمان، یک عباس دیگری است. عباس عموی پیامبر با شیبه، این‌ها دو نفر از این سرکرده‌های عرب بودند، این‌ها به هم افتخار می‌کردند. عباس می‌گفت: من آبرسان حاجی‌ها هستم، مسؤولیت آب حاجی‌ها با من است. رئیس سازمان آب هستم. شیبه هم می‌گفت: من کلیددار کعبه هستم. یک نفر می‌گفت که من مسؤول تشنگی حجاج هستم، یک نفر می‌گفت:‌ من مسؤول تعمیر مسجد هستم، کلیددار کعبه هستم. حضرت علی(علیه‌السلام) فرمود: من سنم از شما کمتر است، ولی من قبل از شما دو نفر به پیغمبر ایمان آوردم. بلند شوید و بساطتان را جمع کنید. سن من کم است، ولی ایمان من… عباس ناراحت شد. چون عباس عموی پیامبر که بود، ‌عموی حضرت علی هم بود. دید پسر برادرش علی بن ابیطالب، تو به آبرسانی می‌نازی و تو هم به کلیدداری، من سنم از شما کمتر است، ولی ایمانم بیش‌تر است. این‌ها آمدند پیش پیغمبر، این آیه نازل شد.
«أَجَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ» آیا سقایی حاجی‌ها، آبرسانی به حاجی‌ها، و کلیدداری مسجدالحرام مثل ایمان است؟ مثل جهاد است؟ علی از همه‌ی شما برتر است. حتی اگر آل سعود، آدم خوبی بود، بر فرض! هیچ وقت خادم الحرمین بودن، توسعه‌ی مسجد الحرام و چاپ قرآن، این‌ها کار مقاومت سید حسن نصر الله را در برابر اسراییل نمی‌کند. یک موی سید حسن نصر الله به کل قبیله‌ی آل سعود می‌ارزد. نفت می‌فروشند، هواپیما می‌خرند، یمن را بمباران می‌کنند. این هم شد کار؟ مسأله‌ی ایمان و جهاد خیلی مهم است. «أَجَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ» این آیه‌ی قرآن است. معنای این آیه این است که عمل زده نباشید. بدون ایمان کارها سرابی بیش نیست. جسدی بی‌جان است.
شبیه این را در مکه هم داریم. در مکه حاجی‌ها در عید قربان باید قربانی کنند. سر قربانی گاهی یک حرف‌هایی می‌شد، آیه نازل شد که بابا من کاری به خون و گوشت و پوست گوسفندها ندارم، می‌خواهم ببینم، عید قربان دل می‌کنی یا دل نمی‌کنی؟ مهم این است که دل بکنی. دل می‌کنی یا نمی‌کنی؟ آیه‌اش را بخوانم؟ «لَنْ يَنالَ اللَّه‌» بعضی از شماها بلد هستید. لحم یعنی چه؟ گوشت! دم یعنی چه؟ خون! (لَنْ يَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها) (حج /37) من عید قربان می‌گویم گوسفند بکشید، کاری به گوشت و پوستش ندارم، «وَ لكِنْ يَنالُهُ التَّقْوى‌ مِنْكُمْ» می‌خواهم ببینم تو دل می‌کنی یا نه؟
شبیه این راجع به حضرت ابراهیم هم هست. خدا به ابراهیم دستور داد بچه‌ات را ذبح کن. فرمان خداست. خواباند و چاقو را گذاشت. گفت: بردار نمی‌خواستم خون اسماعیل ریخته شود. می‌خواستم ببینم تو از بچه‌ات دل می‌کنی یا نه؟ مهم دل کندن است. یعنی غیر از پوست کار یک مغزی هم دارد.

2- راه‌های سنجش ایمان واقعی

اگر کسی ایمان نداشته باشد… ما در قرآن یک خط‌کش‌هایی داریم می‌گوید: هروقت خواستید ببینید آدم‌های خوبی هستید، خودتان را متر کنید. با این متر می‌توانید بفهمید خوب هستید یا بد. بسم الله الرحمن الرحیم،افرادی هستند یک کار خوبی می‌کنند. خانمی جلسه‌ای است. آقایی جلسه‌ای است. هیأتی است. عاشورا خرج داده است. جبهه رفته، جانباز است. استاد دانشگاه است. می‌گوید: من جزء هیأت علمی دانشگاه هستم. هرکس فکر می‌کند آدم خوبی است، من امشب چند تا آیه قرآن خواندم، خودمان را با قرآن متر کنیم. بسم الله الرحمن الرحیم، «قَدْ أَفْلَحَ‌ الْمُؤْمِنُونَ‌، الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ» (مؤمنون/1 و 2) آیا دو رکعت نماز با توجه خواندی؟ جناب آقای قرائتی، ول کن حجت الاسلام هستی یا حجت الاسلام والمسلمین هستی یا ثقه الاسلام یا بالاتر هستی یا پایین‌تر هستی. ول کن سربازی، یا سرتیپ هستی. ول کن یک ریال به فقرا دادی یا یک میلیون دادی؟ دو رکعت نماز با توجه خواندی؟ جمهوری اسلامی می‌خواهد ببیند کارنامه‌اش سفید است یا سیاه، ببیند برای نماز چه کرده است؟ بودجه‌ای که برای نماز گذاشتیم با باقی کارها مقایسه کنیم.
(وَ نَهَى النَّفْسَ‌ عَنِ‌ الْهَوى‌) (نازعات /40) چند بار در عمرت هوسی پیدا کردی که جلوی هوست را گرفتی؟ دختر زیبایی را دیدی و برای خدا نگاهش نکردی. مشتری ناشی دیدی به خاطر خدا سرش کلاه نگذاشتی. ظلم به یک بچه کردی، به خاطر خدا گفتی: مرا ببخش. من بی‌خود سرت داد زدم. آیا جلوی نفست را هم گرفتی؟ چه شهوت، چه غضب!
قرآن بخوانم. (إِنْ زَعَمْتُمْ‌ أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ) (جمعه /6) هرکس فکر می‌کند آدم خوبی است، ببیند از مرگ می‌ترسد یا نه. اگر بگویند: آقای قرائتی شما یازده روز دیگر از دنیا می‌روی. دو روز دیگر از دنیا می‌روی. اگر ترسیدم، معلوم می‌شود کار من درست نبوده است. چون آدمی که کارش درست است آب از آب تکان نمی‌خورد. مثل کسی که اگر گفتند: پلیس راه ده کیلومتری است، ترسیدی، پیداست اضافه بار کردی. پیداست گواهی نامه نداری. پیداست قاچاق زدی و قاچاقچی سوار کردی. یک چیزی هست وگرنه راننده‌ای که کارش درست است، بگویند: کیلومتر ده پلیس است یا بیست فرقی ندارد. اگر در دست شما طلا هست، همه بگویند: سفال است. سفال است. آرام هستی! چون خودت می‌دانی طلا است. حالا اگر در دست تو سفال بود، همه گفتند: طلاست. باز برایت فرق ندارد. علامت خوبی و بدی این است که انسان از مرگ نترسد. حق گویی اگر چیزی حق بود، بگو گرچه به ضرر ما باشد. دکتر هم مرض را تشخیص نمی‌دهد. می‌گوید: من مرض تو را نفهمیدم. راستش را بخواهی تشخیص نمی‌دهم. 2- حالا که تشخیص ندادم این پول را پس بگیر. 3- فلان پزشک تخصص‌اش از من بیشتر است. این مهم است که چقدر حاضرهستیم پا روی نفس بگذاریم و چقدر حاضر هستیم راست بگوییم.
بنابراین قرآن خط‌کش‌های خوبی داده است. مهم نیست شما کلید دار مکه هستی. بعضی‌ها در حرم امام رضا می‌روند چنان می‌نشینند انگار ارث پدرشان است. تکان نمی‌خورند. تو اصلاً وقتی زیارتت قبول است که بلند شوی بروی و جای تو یک زوار دیگر بنشیند. قرآن بخوانم؟ قرآن می‌گوید: اگر به یک مسلمانی جا دادی نشست، تو توسعه مکانی دادی و جا باز کردی، خدا فکرت را باز می‌کند. تو جا باز کردی، خدا فکر و عقل و علم تو را باز می‌کند. آیه‌اش چیست؟ (إِذا قيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِى الْمَجالِسِ فَافْسَحُوا) (مجادله /11) اگر یک کسی وارد مجلس شد، دنبال جا می‌گردد، تکان خوردی و او را جا دادی، قرآن نمی‌گوید: «يَفْسَحِ اللَّهُ فی المجالس» می‌گوید: «يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُم‌» تو در مکان تکان خوردی. خدا رزقت را تکان می‌دهد. نسلت را تکان می‌دهد. مشکلاتت را تکان می‌دهد. خدا همه مشکلات تو را برمی‌دارد. تو در یک کار… شما یک شاخه انگور به من بده. من از همه میوه‌ها به تو می‌دهم. یکبار دیگر آیه را بخوانم.
«إِذا» یعنی زمانی که، «قيلَ لَكُمْ» وقتی به شما گفته می‌شود، «تَفَسَّحُوا فِى الْمَجالِسِ» تکان بخورید یک جایی به من بدهید. کسی دنبال جا می‌گردد اگر تکان خوردی و به او جا دادی، نمی‌گوید: «يَفْسَحِ اللَّهُ فی المجالس» می‌گوید: «يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُم‌» در همه چیز. فکر تو، علم تو، نسل تو، رزق تو، آبروی تو، این ملاک‌های قرآن است.

3- آمادگی برای خون دادن، یا فقط پول دادن؟

این آیه‌ای بود که… رزمندگان مخلص از دیگران برتر هستند هرچند دیگران هم منشأ خدماتی هستند. یک کسی از من پرسید: چرا شما از تجار متدین ستایش نمی‌کنید؟ گفتم: چرا. تجار متدین را خدا سفارش کرده است. حالا تجار متدین چه کسی است. کسی است که صدای اذان را شنید، مغازه را ببندد. (رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ‌ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ) (نور /37) مردان مؤمن کسانی هستند که وقتی صدای اذان را شنیدند، ده دقیقه، یک ربع تعطیل کنند. تعریف شده کسانی که در راه خدا انفاق کردند، «یجاهدون باموالهم، ینفقون اموالهم» اما تاجر خیر نباید توقع داشته باشد مثل یاران امام حسین در بورس باشد. چون او پول داده و او خون داد. حساب خون از همه…
چون خودش هم به من تلفنی حرف‌هایی می‌زد و تاجر بود، گفتم: بیا راستش را بگو. شما در عمرت برای حضرت علی اصغر بیشتر گریه کردی یا برای حضرت خدیجه؟ یک خورده فکر کرد و گفت: برای حضرت علی اصغر، گفتم: پس خودت هم همینطور هستی. یکی که خون می‌دهد با کسی که پول می‌دهد حسابشان جداست. گاهی افرادی مثلاً یک کارهای خوبی می‌کنند، حسینیه می‌سازند. روز عاشورا اطعام می‌دهند. اینها همه کارهای خوبی است دستشان درد نکند. باید اینطور باشد. اما مثلاً احساس نکند با رزمنده‌ای که بعد از سالها وصیت نامه‌اش را دیدند نوشته بود که، من از بس جذب این جمله شدم هی این را تکرار می‌کنم. من چیزی بلد نیستم. چهار تا کلمه بلد هستم. یعنی ای کاش خدا از من این چهار تا کلمه را بگیرد، یک چنین روحیه‌ای به من بدهد. که یک پسر هفده ساله شهید شد، بعد از چند سال در وصیت‌نامه‌اش نوشته جسمم را به خاک سپردم. روحم را به خدا سپردم. راه انقلاب را به شما سپردم. این جمله به اندازه پول همه بانک‌ها ارزش دارد.
یکبار دیگر بگویم. جسمم را به خاک سپردم. روحم را به خدا سپردم. راهم را به شما سپردم. خیلی جمله زیبایی است. یک پسر شانزده ساله شهید کلمه‌ای می‌گوید که بالاتر از کلام بعضی از حکما است. از این آیه بگذریم که می‌خواستم بگویم.

4- لزوم بهره‌گیری از اوقات عمر

مسأله‌ای که امروز می‌خواستم برای شما بگویم این است که شب‌ها دارد طولانی می‌شود و خیلی از عمر ما دارد تلف می‌شود. سه فتوا از امام نقل می‌کنم. 1- دور ریختن نصف لیوان آب اسراف است. فتوای امام است. 2- اسراف گناه کبیره است. (أَهْلَكْنَا الْمُسْرِفِينَ) (انبیاء /9) گناه کبیره این است که خدا وعده قهرش را بدهد. 3- گناه کبیره آدم عادل را فاسق می‌کند. یعنی اگر عادل است ولی در لیوان آب زیاد آب می‌ریزد این هم فاسق می‌شود.
دور ریختن عمر چه؟ ما یکبار تابستان می‌شود. سه ماه تابستان است. حوزه و دانشگاه و آموزش و پرورش را تعطیل می‌کنیم. یکبار عید می‌شود بین پانزده روز تا یک ماه مملکت تعطیل است. بیست روز عید نوروز تخمه کدو می‌شکنیم. بیست روز هیچ کشوری تخمه کدو نمی‌شکند. خیلی تعطیلات داریم. حالا شب‌های زمستان است. بیایید یک فرهنگی را دنبال کنیم و کاری هم به کسی نداشته باشیم. دولت هزار و یک گرفتاری دارد. گرفتاری خودش را حل کند ما مخلصش هستیم. خودتان تصمیم بگیرید در خانه یک خورده مطالعه کنید. ده کتاب و بیست کتاب خواندن و دیپلم شدن، سی کتاب خواندن و لیسانس شدن، چهل کتاب خواندن و فوق لیسانس شدن، پنجاه کتاب خواندن جزء هیأت علمی شدن در شأن شما نیست. به درس حوزه و دانشگاه و دبیرستان و اینها قانع نباشیم. خودتان هفته‌ای یک کتاب مطالعه کنید. مگر لازم است اگر قوای مسلح ما یک کتاب می‌خوانند به خاطر این باشد که سرهنگ شوند یا سرتیپ شوند؟ بخاطر اینکه سرگرد هستند، سرگرد شوند. به خاطر مدرک است. مطالعه جزء زندگی ما نیست. ما چه کنیم اهل مطالعه باشیم؟ نشانه امت مترقی این است که ببینید چه کتابی چاپ می‌شود و تیراژش چقدر است. اگر یکوقت در جمهوری اسلامی کتاب فروش‌ها جمع شدند و گفتند: داریم ورشکست می‌شویم. تیراژ کتاب کم شد. نویسنده کتاب کم شد. دانشمندان نویسنده گمنام شدند و گرسنگی می‌خورند. اگر این فرهنگ ما سقوط کند، همه چیز ما سقوط کرده است. باید مطالعه کنیم.

5- فراگیری علم و دانش در تمام عمر، ‌نه فقط تحصیلات رسمی

حضرت امیر می‌فرماید: تو فکر نکنی یک انسان هستی. کره زمین هستی. «أتزعم انک جرم صغیر و فیک انطوی العالم الاکبر» این عربی بود که قرآن نبود. امیرالمؤمنین فرمود: تو فکر می‌کنی انسان عادی هستی. کره زمین در تو است. در کره زمین مگر گیاه نیست؟ موهای تو هم گیاه است. کره زمین مگر چشمه شور و شیرین ندارد؟ چشمه شور چشم تو است و چشمه شیرین… بگویید… بزاق دهان است. مگر رودخانه نیست؟ رگ‌های بدن تو رودخانه است. مگر رعد نیست؟ نعره تو رعد است. مگر غار نیست؟ گوش تو غار است. مگر معدن نیست؟ استعدادهای تو معادن تو است. «أتزعم انک جرم صغیر» حضرت امیر می‌فرماید: یک کره زمین در تو پیچیده شده است. تو بیش از دیپلم و لیسانس و فوق لیسانس هستی. تصمیم می‌گیریم یک کتاب مطالعه کنیم. حالا چه کتابی و چه علمی صحبت خواهم کرد. (وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها) (بقره /31) انسان ظرفیت دارد تمام علوم را یاد بگیرد. حالا نه هر فردی… یعنی در انسان یک چنین ظرفیت‌هایی هست. قرآن می‌گوید: یکوقت فکر نکن شما با سواد هستی. همه شما با هم یک ذره سواد دارید.
من یک آیه می‌خوانم فکر می‌کنم بعضی از شما حفظ باشید. آنچه حفظ هستید کلمه آخرش را برای کسانی که حفظ هستند می‌گذارم. قرآن می‌فرماید: (وَ ما أُوتِيتُمْ‌ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا) (اسراء /85) بلند بگویید… «قلیلا»… یعنی همه شما با هم یک ذره سواد دارید. ما سوادی نداریم. چیزی بلد نیستیم. چهل تا کتاب که علم نیست. چهل ریال پول است؟ شما به پولهای بانک نگاه کن. اصلاً آدم خجالت می‌کشد که بگوید: در قلک من پول است. ما سوادی نداریم. ما در اسلام فارغ التحصیل نداریم. خدا به پیغمبرش می‌گوید: تو فارغ التحصیل نیستی. (وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِي‌ عِلْماً) (طه /114) یعنی تو فارغ التحصیل نیستی.
ما در اسلام فارغ التحصیل نداریم. زمستان شب یلدا ما هندوانه می‌خوریم. یعنی کاری مهم‌تر از هندوانه نیست. هندوانه خوردی ده دقیقه تمام می‌شود. می‌خواهی بقیه‌اش را چه کنی؟ طولانی‌ترین شب برای هندوانه خوردن است. هندوانه کاری ندارد.
یک آقا بالای منبر بود می‌گفت: همت کنید صلواتی ختم کنید. یک نفر از پایین منبر گفت: صلوات همت نمی‌خواهد. اللهم صل علی محمد و آل محمد. مگر می‌خواهیم کوه هیمالیا را بلند کنیم. چنین می‌گوید: همت کنید… همت کنید شب یلدا هندوانه بخورید. هندوانه بخور. آجیل بشکن. ولی شب‌های زمستانی هفته‌ای یک کتاب مطالعه کنید. اگر حالا مطالعه کردی برای خداست. آن درس‌هایی که دانشگاه خواندی و دبیرستان برای مدرک، آنها را برای قیامتت حساب نکن. درس خواندی که مدرک بگیری. نان و آب پیدا کنی. الآن هیچ زوری پشت سر من نیست. نه مدرک می‌خواهم، نه پست می‌خواهم. می‌خواهم خودم روز به روز رشد کنم. بسم الله کتاب مفیدش را بخوانید.
این زن و شوهرهای جوان نمی‌توانند نیم ساعت می‌نشیند به شوهرش می‌گوید: امروز یک مقاله خواندم و دو کتاب خواندم نتیجه‌اش این بود. مرد هم بگوید: من امروز یک بحثی از رادیو شنیدم بحثش این بود. کتابی خواندم بحثش این بود. نشستیم چهار ساعت حرف می‌زنیم نه سر دارد و نه ته دارد. سر یک چیز جزئی مثلاً می‌خواهد بگوید: آبگوشت خوردم. چند ثانیه طول می‌کشد. آبگوشت خوردیم. دو ثانیه طول می‌کشد. می‌گوید: فکری بودیم چه بخوریم. حاضری بخوریم. پختنی بخوریم. در خانه بخوریم. رستوران برویم. بالاخره تصمیم گرفتیم. آبگوشت بخوریم. رفتیم قصابی اول بسته بود. قصابی دوم بسته بود. قصابی سوم گوشت‌هایش خوب نبود. مرغ هم گران شده بود. دوباره رفتیم گوساله فروشی و آقا سه ساعت و نیم آبگوشتش را می‌گوید. عمرت را…
به کسی گفتند: پدرت چطور مرد؟ گفت: وقت حیف است. من وقت شما را بگیرم که پدرم چطور مرد؟ حالا پرسیدی می‌گویم: تب کرد و لرز کرد و مرد و تمام! دو ثانیه می‌گوید. این مرگ پدرش را چهار ساعت می‌گوید. آبگوشت گوساله‌اش را هشت ساعت می‌گوید. هیچ چیزی را به اندازه عمرمان آتش نمی‌زنیم.
داریم مسجد که می‌روید پیشنماز باید به روز مطالعه کند. مسجد هشت چیز دارد یکی «عِلْماً مُسْتَطْرَفا» (فقیه/ج1/ص237) حدیث است.
امام رضا می‌فرماید: امام جمعه باید هر هفته یک چیزی بگوید که بصیرت مردم نسبت به کره زمین روشن شود. یعنی اخبار دنیا را از امام جمعه بشنوند، اخبار روز را از پیشنماز محله بشنوند. عمرتان را…
خیلی من این را گفتم. دلم می‌سوزد اجازه بدهید بگویم. چوب سفت با یک تبر نمی‌شکند باید صد بار بزنیم تا بشکند. نشسته یک کشور با یک کشور فوتبال بازی می‌کند. می‌گوییم: ببخشید. تو چه می‌بینی؟ می‌گوید: فوتبال فلان کشور با فلان کشور. می‌گوییم: خودت بلند شو ورزش کن. مگر نمی‌بینی خسته است. خوب بلند شو ورزش کن. نشسته او ورزش می‌کند. کسی را دیدید در خیابان بنشیند و پول‌های بانک را ببیند. چه می‌بینی؟پول. به تو هم می‌دهند؟ نه. چه می‌گویی؟ یک کسی عمرش را صرف کرده پول‌های بانک را می‌بیند بدون اینکه یک ریال به این بدهند. خسته شدی؟ ورزش کن. یک مقدار عمرمان را…
زمان خالص تحصیلات چقدر است؟ اگر ناراحت نمی‌شوید آموزش و پرورشی‌ها، دانشگاهی و حوزه‌ای‌ها همه با هم گوش بدهید. بدون رودروایسی دیگر من هم 72 ساله هستم. معلوم نیست تا کی زنده هستیم. آقایانی که تحصیل می کنید. صد و … روز تابستان تعطیل است. (صدا قطع می‌شود…) ببخشید… 52 جمعه تعطیل است. (به حاج آقا می‌‌‌گویند که میکروفون قطع شد… چه شد؟ میکروفون را درست می‌کنند.تا دقیقه24:56)
آقایان دقت کنید نود روز تابستان تعطیل است. سه ماه، 52 جمعه تعطیل است. دانشگاه و حوزه هم 52 تا پنج شنبه تعطیل است. بیست روز عید تعطیل است. دانشگاه بیست روز بین ترم تعطیل است. ده، پانزده روز هم تاسوعا و عاشورا و 22 بهمن و شب قدر و… در سال 365 روز است، 154 روز تعطیل است. (میکروفون قطع و وصل می‌شود)
چه… دویست…. دو و دو چهار، سال 365 روز است. 254 روز تعطیل است. ما در سال 111 روز درس می‌خوانیم. ای کاش 111 روز حرف مفید می‌خواندیم. نصفی از این با کم و زیادش، چرند و پرند می‌خوانیم. یعنی چیزهایی می‌خوانیم که دانستن آن جایی را آباد نمی‌کند و ندانستن آن جایی را خراب نمی‌کند. کتاب‌ها زیاد است، بارش کم است. آخر آدم باید در سال عمرش را… یعنی عمر شما و من و همه بیننده‌ها عین گوشت کبابی شده است. گوشت کبابی در چهار کیلو، یک کیلو کبابی دارد. سه کیلو چربی و پی و استخوان است. شب‌های زمستانی چه می‌گویند؟ می‌خواهم بگویم: شما منتظر دولت نباشید خودتان مطالعه کنید.

6- بهره‌گیری از فضای مجازی برای رشد علمی

آقا کتاب گران است. قرض کن. ماشاءالله کتابخانه توسعه پیدا کرده است. اصلاً فضای مجازی… من تمام عمرم در سایت‌ها است. کاری ندارد. من یک طلبه هستم. بسیاری از علما هستند بعضی مراجع سایت دارند، بعضی از اساتید دانشگاه سایت دارند. الآن خیلی‌ها سایت دارند. با این امکانات در شب‌های زمستانی یکی دو ساعت مطالعه کنید.
75 میلیون آدم هستیم. ده میلیون و پانزده میلیون یا پیر و جوان و بچه هستند. شصت میلیون ساعت، روزی یک ساعت مطالعه کنیم، سی میلیون هم سوادشان ضعیف است. حال مطالعه ندارند. چشمشان گیر است. سمعک و عینک، هرچه کم کنی روزی سی میلیون ساعت مطالعه داریم. اینها نهضت می‌خواهد. نهضت فقط نهضت سواد آموزی نبود که الحمدلله یک موفقیتی هم داشت. من نمی‌خواستم سواد آموزی را بگویم به ذهنم آمد.
چقدر خانه‌ها هستند که بی‌سواد دارند. هوا زمستان است. در روستاها و شهرهای کوچک، در خانه داماد و دختر و عروس و پسر و همسر با سواد هستند. شب‌های زمستانی است. پنج غروب می‌شود. شما ساعت ده با کم و زیادش می‌خوابید. پنج ساعت است. شبی نیم ساعت بی‌سواد پیش با سواد درس بخواند. بی‌سوادی تمام می‌شود.
می‌دانید 35 سال است نهضت سوادآموزی درست شده است. هر سال میانگین دویست میلیارد بگو. 35 تا دویست میلیارد، بعضی سالها بیشتر هم هست. من میانگین حساب می‌کنم. هفت هزار میلیارد تومان ما پول سواد آموزی دادیم؟ چقدر جوان می‌شد داماد کرد؟ چرا این خانم بی‌سواد پیش شوهرش درس نمی‌خواند؟ من پیش شوهرم، نمی‌خواهم. من پیش عروس، نمی‌خواهم. مادر شوهر پیش عروس درس بخواند؟ گیر تکبر خانم‌ها هستند. هفت هزار میلیارد تومان پول آتش می‌گیرد برای اینکه این خانم پیش دخترش درس نمی‌خواند. شب‌های زمستان بیایید بی‌سوادی را تمام کنید.
چقدر آدم در مملکت ما هست که قرآن بلد نیست. قرآن بلد نیست بخواند. چقدر در کوچه‌ها آدم‌هایی را داریم که قرآن می‌خواند. آقاجون ببین زمستان است. چرا ماه رمضان باید قرآن بخوانیم؟ چرا ماه رمضان ماه قرآن است؟ ماه رمضان قرآن نازل شد. نه اینکه فقط کار قرآنی ماه رمضان باشد. اخیراً یک کلمه بدی می‌گویند، شبی با قرآن! چه حرف زشتی است. مثل اینکه بگوییم: شبی با اکسیژن! اصلاً اکسیژن نفس ما است. مگر اکسیژن یک شب است. یک نهضت‌هایی باید باشد این جوهرش در خود شماست. منتظر برنامه‌ها از سمت بالا و پایین نباشید.
من یک وصیت نامه نوشتم کارهایی که گوش به حرف هیچکس ندادم وقتی فهمیدم لازم است انجام دادم. ما یک مرتبه فهمیدیم هیچکس در جمهوری اسلامی حرف زکات نمی‌زند. اصلاً انگار زکات جزء دین نیست. در قرآن 32 آیه در مورد زکات است. حج یک آیه داریم. روزه یک آیه داریم. زکات 32 آیه داریم. هرجا نماز است، خیلی جاها می‌گوید: «یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاه» نماز و زکات با هم است. اصلاً نماز بی زکات قبول نیست. مثل زنی که یک گوشواره دارد اصلاً عروسی نمی‌رود. نماز با زکات باید قبول شود.
خلاصه رفتیم به هرکس گفتیم، به بعضی از عزیزان که می‌گفتیم، می‌گفتند: وفقکم الله! گفتیم: وفقکم الله یعنی اگر خوب هستم تو هم کمک کن. اگر بد هستم بگو: قرائتی به تو چه! دنبال کشکت برو. همه می‌گفتند: وفقکم الله! آخرش چشم‌مان را بستیم و دل به دریا زدیم. یک دور ایران را رفتم و روضه زکات را خواندم. وقتی خواندم دیدم کشاورزها یقه‌ی ما را گرفتند. گفتند: آقای قرائتی چرا زکات که اینقدر مهم است الآن می‌گویی؟ شما آخوندها دو تا حدیث خواندید و ما در جبهه‌ها جوان دادیم. دو تا حدیث می‌خواندید ما زکات می‌دادیم. تو باید بگویی. مقصر تو هستی. من بعد از سخنرانی ضایع ضایع شدم. چون یک کشاورز بلند شد و حسابی مرا خراب کرد.
آمدم به مقام معظم رهبری گفتیم: آقا ما رفتیم روضه زکات بخوانیم، گندم فروش‌های سیلوها را دعوت کردیم، خوب که حرف‌هایمان را زدیم یک کسی گفت: تقصیر تو است. تو گفتی و من ندادم. من ضایع شدم. مقام معظم رهبری گفت:حق با کشاورز است.ما یک جایی خواب هستیم. شب‌های زمستان یک ربع…
اصلاً روز عاشورا هم نباید تعطیل شود. شما روز عاشورا دو ساعت روضه برو. عصری و شبی دو ساعت روضه برو. برگشتی مطالعه کن. نه امروز عاشورا است. خوب 24 ساعت که گریه نمی‌کنی. 24 ساعت که جلسه عزاداری نمی‌روی. یکی دو ساعت می‌روی. باقی‌اش چه؟ عمرمان دارد هدر می‌رود. نصف لیوان آب اسراف است و اسراف گناه کبیره است. آنوقت شما عمرت را اسراف می‌کنی. (قُلْ إِنَّ الْخاسِرِينَ‌ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُم‌) (زمر /15) یک نهضتی می‌خواهد.
استفاده از آموزش‌های… این دانشگاه‌هایی که درست شده است. الآن دانشگاه‌هایی است از راه دور… امروز مدیر عامل یکی از این تشکیلات به من می‌گفت: ما می‌نشینیم اینجا درس می‌دهیم. فلان ساعت از همه ایران درس ما را گوش می‌دهند. یعنی بنده در خانه‌ام درس می‌دهم و همه ایران گوش می‌دهند. درس‌های خصوصی! با این امکاناتی که هست…
یک چیزی برای شما بگویم. یک کتاب تقریباً اندازه این قرآن دست من رسید. هرچه بود اول بود. اول کسی که خندید. اول کسی که در آش نمک ریخت. اول کسی که خیاطی کرد. اول کسی که… هرچه اول کسی بود در این کتاب بود. یک بیست سال پیش بود. من این کتاب را دیدم گفتم: این از کجا آورده است؟ با کامپیوتر آشنا نبودند. گفتم: این همه اول را از کجا آورده است؟ مثلاً اول آهنگر در دنیا، اول نانوا، اول خباز، اول بستنی ساز، چند هزار تا با کم و زیادش اول داشت. نزد یکی از علمای قم رفتم و گفتم: این کتاب را چطور می‌شود نوشت؟ گفت: این کتاب نوشتنی نیست. یک کسی از اول جوانی نیتش این بوده که هرچه اول است را جمع کند. یک قوطی کنارش بوده است. در طول هشتاد سالی که مطالعه کرده، هروقت به اول رسیده، نوشته و در قوطی انداخته است. این در پیری اول‌ها همه جمع شده و کتاب عواید شده است. یعنی اول ها! الآن آن آقا که هشتاد سال خیز می‌گرفت یک کتاب اول‌ها را بنویسد، الآن شما پای کامپیوتر می‌روی «اول من» می‌زنی، پانصد تا می‌آورد. «اول ما» پانصد تا می‌آورد. «اول من» یعنی اول کسی که «اول ما» یعنی اول چیزی که… یعنی هشتاد سال یک دقیقه شده است. با این امکانات علمی آنوقت ما باید هنوز هم در سر خودمان بزنیم که بوعلی سینا نداریم؟ با صد تا کتاب بوعلی سینا می‌شدند.
حاج احمد آقا می‌گفت: حضرت امام دویست تا کتاب بیشتر نداشت. با دویست کتاب دنیا را تکان داد. مشکل کتابخانه و اینترنت نیست. ممکن است همه ما تلفن همراه داشته باشیم اما رابطه با هم نداریم. با هم قهر هستیم. وسیله ارتباط داریم، در جیب ما تلفن همراه است. موبایل است. وسیله ارتباط هست، خودمان با هم ارتباط نداریم.

7- شب‌های زمستانی، فرصتی برای مطالعه کتب مفید

یک فکری باید بکنید. این شب‌های زمستانی دارد آب می‌شود. آتش می‌گیرد و دود می‌شود. قرآن می‌گوید: یکی از حسرت‌ها این است که در قیامت عمر شما مثل نوار جلوی چشم شما باشد… هی بر سرت می‌زنی. «یوم الحسره» یعنی به عمرم آتش زدم. پیر و جوان، آقا نجار هستی، بساط نجاری‌ات را خانه بیاور اگر خانه‌ات جا دارد. این نجاری را به بچه‌ات یاد بده. خانم آشپز هستی، آشپزی را یاد دخترت هم بده. نخیر! من می‌خواهم دختر من فوق لیسانس شود. فوق لیسانس بی‌هنر! یک بستنی نمی‌تواند درست کند. یک آش نمی‌تواند درست کند. فقط فوق لیسانس است. حالا فوق لیسانس بگیرید. مگر اشکال دارد فوق لیسانس باشد خیاطی هم بلد باشد؟ ژاکت بافی بلد باشد. قالی بافی بلد باشد؟ بابا شغل نیست. نیست. نیست. میلیون میلیون لیسانس و فوق لیسانس تحویل می‌دهید شغل نیست. در دبیرستان مهارت هم یاد نگرفته است. شغل نیست مهارت هم نیست و در خانه نشسته افسرده می‌شود. حزب‌اللهی‌ها افسرده می‌شوند. غیر حزب اللهی‌ها هم فاسد می‌شوند. پای ماهواره و اینترنت و فضای مجازی می‌نشینند و معلوم نیست کجا می‌روند.
یک مقداری روی زمستان برنامه‌ریزی کنید. زمستان وقت نماز شب است. هشت ساعت بخوابید باز هم سحر بیدار می‌شوید. یک مقدار فیلم‌ها را اگر نگاه می‌کنید می‌بینید رشدت نمی‌دهد، تلویزیون را خاموش کنید. خیلی از فیلم‌ها سر کاری است. پای فیلمی بنشین که بعد از نیم ساعت چیزی به تو اضافه شده باشد. فکر و عقلت باز شد. راه روشنی، ابتکاری، تلویزیون بیاید هرکس هر ابتکاری دارد بگوید. هزاران آدم داریم ابتکار دارند ولی مردم از ابتکار آنها بی‌خبر هستند.
یک دعا می‌کنم آمین بگویید. خدایا تو را به حق محمد و آل محمد هر دقیقه‌ای هر نعمتی را هرز دادیم، ببخش و بیامرز. به ما اخلاص و توفیق و امدادی مرحمت کن که از همه نعمت‌ها آنگونه استفاده کنیم که قیامت سبب حسرت و خسارت ما نباشد.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»


«سوالات مسابقه»

1- در آیه 19 سوره توبه، چه کاری برتر شمرده شده است؟
1) خدمت به حجاج
2) ایمان به خدا
3) ایمان و جهاد در راه خدا
2- بر اساس آیه 37 سوره حج، هدف خداوند از قربانی کردن حاجیان چیست؟
1) اطعام نیازمندان
2) ریختن خون قربانی
3) تقوا و پرهیزکاری حاجیان
3- در آیات ابتدایی سوره مؤمنان، اولین ویژگی مؤمن چیست؟
1) نماز با خشوع
2) دوری از لهو و لعب
3) دوری ازگناه
4- بر اساس قرآن، اولین معلم انسان کیست؟
1) خداوند
2) فرشتگان
3) پیامبران
5- بر اساس قرآن، معیار درستی راه انسان در زندگی چیست؟
1) گذشتن از مال
2) آمادگی برای مرگ
3) خدمت به دیگران

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2410
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست