responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2050


1- حافظ قرآن، يا محافظ قرآن
2- نگاه تشريفاتي به قرآن کريم
3- ديدگاه سکولار، عامل مهجوريت قرآن
4- جمود برظاهر قرآن، غفلت از باطن قرآن
5- توجه به صوت و تجويد، بيش از تدبّر و تفسير
6- برنامه‌هاي دشمنان براي ايجاد ترديد و تشکيک
7- امکان فهم قرآن براي همه انسان‌ها
8- شب قدر، شب نزول قرآن

موضوع: عوامل مهجوريت قرآن

تاريخ پخش: 01/04/91

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

عزيزان بحث را در حوالي ماه شعبان مي‌بينند. چون يك ماه به ماه رمضان است، من يكي دو تا بحث مي‌خواهم داشته باشم راجع به قرآن كه اگر كسي مي‌خواهد پاي تلويزيون تصميم بگيرد، نگويد دير گفتي. يك ماه وقت داريم تا ماه رمضان كه ماه قرآن است. اول اينكه عظمت رمضان به قرآن است، به روزه نيست. چرا؟ چون قرآن مي‌گويد: (شَهْرُ رَمَضانَ الَّذي أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآن‌)(بقره/185) نمي‌گويد: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذي كتب عليكم الصيام» نمي‌گويد: ماه رمضان روزه واجب است، مي‌گويد: ماه رمضان قرآن آمد. شب قدر هم كه مي‌خواهد تعريف كند اول مي‌گويد: (إِنَّا أَنْزَلْناهُ في‌ لَيْلَةِ الْقَدْرِ) (قدر/1) بحث (انزلناه) نزول قرآن است. بعد مي‌گويد: (لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيرٌْ مِّنْ أَلْفِ شهَْرٍ) (قدر/3) مسأله‌ي قرآن، مسأله‌ي مهمي است.

1- حافظ قرآن، يا محافظ قرآن

به لطف خدا در سايه‌ي جمهوري اسلامي حركت‌هاي خوبي شده است، آدم بگويد: كاري نشده كفران است. در خيلي كارها، كار شده است. حالا چون موضوع بحثمان قرآن است، در مورد قرآن خيلي حركت شده است.

يادم نمي‌رود كه من حدود بيست سال پيش پاكستان رفتم. با من مصاحبه كردند كه در ايران چند تا حافظ قرآن داريم من ماندم چه كنم. راست بگويم آبروي ايران ريخته، دروغ بگويم آبروي خودم نزد خدا مي‌ريزد. اصلاً آبرو كه نداريم، تتمه‌ي آبرويم مي‌ريزد.

يك كسي مي‌گفت، تتمه‌ي آبرويم رفت. گفتم: چرا مي‌گويي: تتمه؟ گفت: آبرويم رفته. شايد يك قطره‌اش مانده، آن يك قطره‌اش هم… نزد خدا آبرو كه ندارم. گفتم: اگر دروغ بگويم، تتمه‌اش هم مي‌رود اگر هست.

يك زرنگي ما آخوندها داريم، يك چيزي را كه وقتي سؤال مي‌كنند نمي‌توانيم جواب بدهيم، مي‌گوييم: سؤالت را تكرار كن. توضيح بده، اين تا مي‌رود توضيح بدهد، فكر مي‌كنيم. منبري‌ها كه گاهي حرف يادشان مي‌رود مي‌گويند: سه تا صلوات كه فكر كند. وگرنه خوب يك صلوات بس است. گفتم: بايد يك خرده اين را توضيح بدهي. هي توضيح داد و من فكر كردم چه بگويم. بحث اين است كه در ايران حافظ قرآن چند تا است؟ خدا كمكم كرد گفتم: در ايران حافظ قرآن خيلي نداريم، محافظ قرآن خيلي داريم. اين بيچاره گيج شد. گفت: فرق بين حافظ و محافظ چيه؟ گفتم: حافظ قرآن كه شما تربيت مي‌كنيد، چشمش را مي‌بندد و تند تند مي‌خواند. اين كار خوبي است ولي خيلي مهم نيست. محافظ قرآن مهم‌تر از حافظ است. گفت: محافظ چيه؟ گفتم: محافظ مي‌رود جبهه تكه تكه مي‌شود و يك وجب زمين به دشمن نمي‌دهد. ممكن است نمازش هم غلط باشد. ممكن است نمازش استاندارد نباشد. جانش را مي‌دهد، اين را مي‌گويند: محافظ قرآن. شما همه قرآن را حفظ هستيد، ولي معلوم نيست چقدر وقت عمل پاي كار باشيد. اين يك سري تكان داد و گفت: احسنت! بالاخره ما هم خدا را شكر كرديم كه كمك ما كردي.

الآن حفظ قرآن در ايران، جلسات تفسير، آموزش قرآن، هم سازمان تبليغات، دفتر تبليغات، حوزه‌هاي علميه، اوقاف، ارشاد، خيلي تكان خوردند. خود امت، اما حضرت عباسي با همه‌ي زحمات، دستشان درد نكند. زحماتشان ذخيره‌ي قيامت شود. ولي هنوز قرآن مهجور است.

2- نگاه تشريفاتي به قرآن کريم

جايگاه قرآن در جامعه‌ي ما: روي كيف عروس؛ تشريفات. مهريه يك جلد كلام الله مجيد. در همه‌ي عقدنامه‌ها هست. اما حالا اين كلام الله مجيد در زندگي ما چقدر اثر دارد، عروس بردن ما، تالار گرفتن ما، بريز و بپاش‌هاي ما. كه در همين قرآني كه روي كيف عروس است، مي‌گويد: (وَ أَهْلَكْنَا الْمُسْرِفينَ) (انبياء/9) ما اسراف كارها را نابود مي‌كنيم. آنوقت تالار مي‌گيرند، يك خرده از غذاها را كه مي‌خورند، خيلي‌هايش را در سطل زباله مي‌ريزند. به بهانه اينكه بهداشتي نيست. خوب بهداشتي نيست كم بريز. چرا زياد مي‌ريزي و بعد نيمه خور مي‌كني؟ مهريه‌هاي سنگين، توقع‌ها و شرط و شروط‌هاي نابجا بين عروس و داماد و خانواده‌هايشان. اين يك جلد كلام الله… قرآن در عمل تشريفات است.

روي سر مسافر، ممكن است سفر، سفر حرام باشد، از زير قرآن ردش مي‌كنيم. يك دزدي را گرفتند، گفت: والله من امروز چهار قل را نخواندم، گير شما پليس‌ها افتادم! يعني دزد هم مي‌خواهد چهار قل بخواند كه گير پليس نيفتد.

جمعيت نيامده است، بگوييد قاري قرآن بخواند. تا جمعيت جمع شود. يعني مثل طبل مي‌زنند كه جمعيت جمع شوند. يعني قرآن اصالت ندارد. مي‌خوانيم تا مردم جمع شوند، حرف‌هاي حسابي را بزنيم. فكر مي‌كنيم حرف‌هاي خودمان حسابي است.

قاريان ما، شبي با قرآن. اصلاً اين شبي با قرآن كلمه‌ي بدي است. مثل اينكه بگوييم: ساعتي با اكسيژن! اِ… اكسيژن ساعت ندارد، نباشد مي‌ميريم. شبي با قرآن يعني چه؟

يك آيت الكرسي را روي يك دانه برنج مي‌نويسيم. اينقدر ريز چه كسي گفته بنويس. قرآن چهل تني، هر دو را هم ديدم. قرآن چهل تني ورق‌هايش را با چرثقيل ورق مي‌زدند. همه‌ي صفحاتش پروفيل است. يا اينقدر كوچك مي‌شود كه يك آيت‌الكرسي را روي برنج مي‌نويسي، يا اينقدر بزرگش مي‌كنيم كه بايد با جرثقيل ورق بزنيم. اصلاً… كدام آيه يازده تا قاف دارد؟ مگر قرآن آمده كه ما قاف بشماريم؟ كارهاي غلط، يك نفر را از آن طرف دنيا مي‌آوريم كه ايشان آيت الكرسي را با يك نفس مي‌خواند. حالا مثلاً خواندن يك سوره‌ي حمد يا آيت‌الكرسي با يك نفس واجب است؟ مستحب است؟ كمال است؟ چه كسي گفت: آيت‌الكرسي را با يك نفس بخواني؟ يك كارهاي احمقانه هم مي‌شود. آنجايي كه كارهاي احمقانه مي‌شود چون زير نظر فقيه نيست. مثل عرفان‌هاي كاذب، آن عارفي كه از طريق فقه عارف شده، اين درست مي‌رود، آن عارفي كه عرفانش دكان است، نمي‌دانم اين را گفتم يا نه. توقع هم نداشته باشيد من بعد از سي و دو، سه سال حرف تكراري نزنم. اولاً اينكه تكرار بد نيست. اين خون ما اگر تكرار نكند كه مرده‌ايم. خورشيد اگر تكرار نكند كه خرماها نمي‌رسد. بالاخره تنفس ما، جريان خون ما، خورشيد ما، ماه ما، بهار ما، ممكن است يك چيزي هم تكرار شود. وحشت نكنيد!

من را خانه‌ي يك عالم عارفي بردند. البته خيلي علم نداشت. ايشان گفت: من مي‌خواهم تو را بيمه كنم. بلند شو بايست! [بلند شو همينطور تلويزيون من را نشان بده كه اين فوت‌هاي مرا مردم ببينند.] گفتم: آقا من نمي‌خواهم بيمه شوم. من مي‌خواهم سگ مرا بخورد، تو عارف مرا بيمه نكني. اين عرفان‌هايي كه از طريق فقه نباشد اينطوري است. يك مشت هم احمق مي‌شوند و گول مي‌خورند. گفتم: آقا من نمي‌خواهم بيمه شوم. ما راه بيمه داريم، گوسفند كشتن، صدقه، آيت الكرسي، استمداد از خدا بيمه مي‌شويم. اينكه من را فوت مي‌كني، من اين را قبول ندارم. دليل من هم زيارتي است كه معتبر ترين زيارت‌ها است. زيارت امين الله، خيلي معتبر است. در آنجا داريم «اعلام القاصدين اليك الواضحه» يعني كسي كه مي‌خواهد در راه خدا برود، راهش روشن است. راه سوتكي و فوتكي ما نداريم.

در اول مفاتيح‌ها مي‌نويسند كه كسي در خواب ديد اين دعا را بخوان، و هفت روز هفت نسخه از روي آن بنويس و به هفت نفر بده. هفت شب چهارشنبه. پايش كجا بوده؟ كشك كشك است! به هرچيز مي‌خواهيد معتقد باشيد بايد از طريق قرآن، روايات، و چون قرآن و روايات را ممكن است ما بد بفهميم يا نفهميم، از طريق فقيه بي‌هوس عادل! كار ندارم. قرآن هنوز مهجور است. چرا قرآن مهجور است؟ و چه كنيم از مهجوريت دربيايد؟

3- ديدگاه سکولار، عامل مهجوريت قرآن

حالا ما ببينيم كه عوامل مهجوريت قرآن چيست؟ يكي همين چيزي كه امروز‌ها مي‌گويند: سكولاريسم، به يك عبارت ديگر كه مي‌گويند: دين از سياست جداست. قرآن كتاب زندگي نيست. براي قبر و قيامت خوب است و كارهاي فردي و تنهايي. ولي نبايد اقتصادمان را از قرآن بگيريم. سياستمان را از قرآن بگيريم. روابطمان را با دنيا از خارج بگيريم. اين تفكر سكولار، تفكر اينكه دين ما يك دين فردي و شخصي است، اما قرآن چند صد آيه‌ي سياسي دارد. وقتي مي‌گوييم: دين از سياست جداست، حالا چه وهابي‌ها بگويند، چه سكولارها، چه هردوي آنها. دين از سياست جداست، يعني اين آيه‌ها را در دريا بيانداز. چرا قرآن مهجور شد؟

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‌»، موضوع بحث: عوامل مهجوريت قرآن، راه‌هاي مهجوريت زدايي! عوامل مهجوريت: 1- دين از سياست جداست. 2- يك خرده مسؤولين ما و بعضي از مردم ما را زرق و برق غرب گرفته، اينها خودباخته هستند. مثلاً من در دو سه رشته يك خرده به نظر خودم كار كردم. يكي حقوق در قرآن، يكي مديريت در قرآن، خانواده در قرآن، بنده اينجا به عنوان يك طلبه، ادعا مي‌كنم حدود سه هزار نكته‌ي حقوقي در قرآن است. به دكتراي حقوق خودمان بگويند، مي‌گويند: حقوق، حقوق غرب! حقوق، حقوق پاريس! به لطف خدا اينها را درآورديم و به كارشناس‌ها داديم. «إِنْ شاءَ اللَّه‌»، «إِنْ شاءَ اللَّه‌» يك كتاب درسي مي‌شود براي رشته‌ي حقوق. كه دانشجوهاي رشته‌ي حقوق ما، ليسانس و فوق ليسانس و دكتراي حقوق ما بدانند كه چه امتيازاتي حقوق اسلام دارد كه حقوق غرب يا ندارد يا صد سال است به آن رسيده است. ما 1350 سال از اروپا در بحث حقوق جلوتر هستيم. شايد يك قرن است كه اروپا مي‌گويد: زن حق مالكيت دارد. بيش از يك قرن است. بين يك قرن يا دو قرن! زن را مالك نمي‌دانستند. قرآن است كه مي‌گويد: (وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْن‌) (نساء /32) زن مالك است.

مسأله‌ي اينكه اگر زن طلاق داده شد يا شوهرش مرد بايد يك مدتي عده نگه دارد. شوهر نكند، يكجا چهار ماه و ده روز، يك ماه يا سه تا طُهر، اين مخصوص اسلام است. حقوق شرق و غرب ندارد. چون يك وقت ممكن است اگر زن زود پس از آنكه شوهرش مرد يا طلاق گرفت زود شوهر كند ممكن است بچه‌هايشان قاطي شود كه اين بچه مال شوهر اولي بوده يا براي شوهر دومي؟ مسأله‌ي عده، اصلاً در ذهنشان اين حرف‌ها نيست. در اين سه هزار نكته‌ي حقوقي كه در قرآن ما جمع كرديم شايد صدها نكته باشد كه نه به فكر شرق رسيده و نه به فكر غرب. خودباختگي!

عوامل مهجوريت: 1- دين از سياست، مي‌گويند: جداست. جواب: پس بايد 500 آيه حذف شود.

2- خودباختگي، بعضي… حالا همه را نگوييم كه توهين نشود. بعضي از تحصيل كردگان. اصلاً خودباخته هستند. مي‌گوييم: اينهايي كه وزنه برداري مي‌كنند لباسشان تنگ است، يك خرده گشادتر باشد. مي‌گويند: اين لباس استاندارد است. يعني مسؤولين ورزش ما جرأت اينكه يك سانت لباس ورزشكار را گشاد كنند، ندارند. مسؤولين ما خودشان را باختند، گور پدر استاندارد! اين لباس تنگ براي ناموس ما، براي اخلاق ما و براي دختر و پسر ما بد است. چون همه‌ي بدن تو پيداست. خوب اين دويست كيلو را بلند مي‌كند، يك سانت هم، ده گرم هم لباس خودش را بلند كند. (خنده حضار) خودباختگي است. سازمان ملل، قوانين بين الملل! خودباختگي است.

4- جمود برظاهر قرآن، غفلت از باطن قرآن

3- مسأله‌ي ديگر تَحَجُّر و جمود بر ظاهر، تَحَجّر از حَجَر است، حَجَر يعني سنگ. تَحَجّر يعني بعضي قفل هستند. باز نمي‌شوند. يعني حاضر نيستند از قرآن برداشت كنند. اميرالمؤمنين رفت بازار لباس احرام بخرد. گفتند: يا علي آمدي بازار لباس احرام بخري؟ گفت: بله، كجاي قرآن مي‌گويد لباس احرام بخر. حضرت امير آيه‌ي جهاد را براي حج خواند. گفت: قرآن يك آيه دارد. مي‌گويد: «لَوْ» يعني اگر، «أَرادُوا» يعني اراده كردند. (لَوْ أَرادُوا الْخُرُوجَ) (توبه /46) اگر اينها اراده‌ي خروج به جبهه داشتند، «لَأَعَدُّوا» خودشان را آماده مي‌كردند. اين آيه براي جبهه است. يعني مرد جنگ بايد از قبل خودش را آماده كند. آيه براي جهاد است ولي حضرت براي حج گفت. من هم كه اراده خروج دارم، بروم مكه، پس بايد خودم را آماده كنم، لباس احرام بخرم. ببينيد امام آيه‌ي جهاد را براي حج خواند. به امام حسن مجتبي گفتند: چه ريش‌هاي قشنگي داري؟ فرمود: (وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّه‌) (اعراف /58) خوب اين آيه كه براي ريش نيست. امام استفاده مي‌كند.

«الْحَمْدُ لِلَّه‌» دو سه سال است هم حوزه تكان خورده، هم دانشگاه. اردوهاي تابستاني داريم. ما يكي تابستان را تعطيل مي‌كنيم.سه ماه حوزه تعطيل است، سه ماه دانشگاه! چهار ميليون و هفتصد هزار تا دانشجو داريم، دهها هزار روحاني، همه تابستان تعطيل! آخر بابا خوش انصاف، قرآن مي‌گويد: «لِايلَافِ قُرَيْشٍ، إيِلَافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتَاءِ وَ الصَّيْفِ» (قريش/ 1 و2) قوم قريش، تابستان و زمستان كوچ مي‌كردند. مي‌خواهد بگويد: تو هم كوچ كن. نگو تابستان است. جا به جا شويد ولي كارتان را تعطيل نكنيد. ساعت كار را عوض كنيد. محل كار را عوض كنيد. اگر «رِحْلَةَ الشِّتَاءِ وَ الصَّيْفِ»، «الشِّتَاءِ وَ الصَّيْفِ»، زمستان و تابستان، اگر زمستان و تابستان كوچ كنيد مي‌توانيد از تعطيلات هم استفاده كنيد، اين «لِايلَافِ قُرَيْشٍ» نمي‌خواهد تاريخ بگويد. به من چه! كه هزار و چهارصد سال پيش يك قومي بودند به نام قريش كوچ مي‌كردند. خوب من چه خاكي بر سرم كنم؟ تَحَجُّر!

4- مسأله‌ي ديگر غفلت است… نمي‌دانم چه بگويم. اينجا ديگر آدم سكته كند مي‌ارزد. آموزش و پرورش ما وقتي مي‌خواهد عربي ياد بچه‌ها بدهد. به نظرم ديگر عوض كردند. چون من خيلي نعره كشيدم. كتاب عربي‌شان را باز كردم ديدم اينطور نوشته است. كلاس عربي بچه دبيرستاني… «العصفور طار» يعني گنجشك پريد! حالا اين خيلي مهم بود. چه كشفي آموزش و پرورش كردند. گنجشك پريد. حالا كلمه‌ي «العصفور» را خيلي مهم است ياد بگيريم كه «العصفور» يعني گنجشك «طار» يعني پريد. خوب بي‌انصاف، خوش انصاف، يك كلمه بگو كه وقتي عربي خواند معناي دعاي كميل را، «الله الصمد» را بفهمد. «غير المغضوب»، بفهمد مغضوبين چه كسي هستند.«الضالين» كيه؟ عربي آموزش و پرورش ما و عربي دانشگاه ما كه متون مي‌خوانند شعرهاي امرء القيس را تدريس مي‌كنند. يعني يك جا كاري مي‌كنند كه نسل آموزش و پرورش و نسل دانشگاه سرش بند شود به چهار تا كلمه‌ي عربي، اما قرآن را نفهمند. والله من نمي‌دانم. بايد بگوييم خواب هستند. چون نمي‌توانيم بگوييم خائن هستند. خيانت نمي‌شود گفت ولي نتيجه‌اش اين است كه فارغ التحصيل‌هاي دبيرستان ما و دانشگاه ما قرآن بلد نيستند و همه هم متون مي‌خوانند و عربي هم مي‌خوانند. چون آن سياست‌گزاراني كه هستند، البته اين حرف‌هايي كه مي‌زنم براي قبل است، ممكن است يك تغييراتي در اين ايام داده شده باشد.

5- توجه به صوت و تجويد، بيش از تدبّر و تفسير

5- سرگرم شدن به چاپ قرآن، يك كسي زنگ زد خانه‌ي ما كه من تو را كار دارم. آمد ديدم يك قرآن هديه آورده. گفت: آقا اين قرآن سيصد، چهارصد هزار تومان است. گفتم: مي خواهي چه كني؟ خود قرآن در آياتش پر از انفاق است، برو انفاق كن. آيه‌ي انفاق را نمي‌گيريم، خرج جلد و كاغذ گلاسه و چاپ آن مي‌كنيم، سرگرم به چاپ! سرگرم به صوت، تجويد، صوت خوب است. تجويد خوب است، اما چقدر خوب است؟ تجويد يك چند ساعتي بس است. ما الآن ليسانس داريم علوم قرآن. يك خاطره تلخ بگويم. حالا مي‌ترسم در تلويزيون بگويند چرا اسم بردي؟ اسم نمي‌برم.

يك كسي بود، حالا اسمش را نمي‌گويم. چون اين اسم‌ها در تلويزيون بار دارد. يك كسي بود در مكه به من گفت: تمام كساني كه دكتراي علوم قرآني در جمهوري اسلامي دارند با امضاي من دكتر شدند. حالا ببينيد چه كسي است. آخر اساتيد دانشگاه هم درجه بندي دارد. بالاترين درجه را داشت. مي‌گفت: هركس مدرك دكترا گرفته راجع به علوم قرآني از من مدرك گرفته در جمهوري اسلامي. بعد گفتم: ما يك ستاد تفسيري داريم، مي‌خواهيم شاگردهاي فارغ التحصيل شما بروند تفسير بگويند.گفت: يكي از اينها نمي‌توانند تفسير بگويند. چرا؟ براي اينكه اينها علوم قرآن خواندند. علوم قرآن يعني چه؟ البته علوم قرآني يك قسمت‌هايش لازم است. مثل اينكه ببينيم قرآن تحريف شده يا تحريفي نشده، معجزه هست يا نه، دليل اعجازش، اين بحث‌ها… اما تاريخ كتابت قرآن، حالا من چه خاكي بر سرم كنم؟ قرن هفتم نوشتند يا قرن هشتم؟ ترجمه‌ي قرآن به زبان اردو چه زماني بوده است؟ فسخ و نسخ و ناسخ و منسوخ و… اين مثل آن مي‌ماند كه آدم مكه مي‌رود، تاريخ مكه، مسجد الحرام، در قرن اول چند متر بود؟ قرن دوم به دست چه كسي اضافه شد. قرن سوم به دست چه كسي اضافه شد. قرن چهارم، خيلي خوب اين اطلاعاتي است راجع به مسجدالحرام. آيا طواف هم كردي؟ مي‌گويد: نه، طواف نكردم.

استخر كه رفته‌ايد؟ گاهي بعضي‌ها دور استخر مي‌دوند. علوم قرآن دور استخر قرآن مي‌دوند. وگرنه حالا بگويند: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‌». من ليسانس علوم قرآن دارم. بنشين برايت بگويم. اعوذ بالله من الشيطان الرجيم، (قالَ يا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْ لا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ) (نمل /46) اين آيه چه مي‌گويد؟ در خود آب نمي‌روند، علوم قرآن است.

در شهرها كه من مي‌روم. خوب بعضي در تلويزيون مرا ديده‌اند. در شهر كه مي‌روم مي‌گويند: بيا برويم قرائتي را ببينيم! مي‌آيد مي‌گويد: در تلويزيون خوشگل‌تر است! در تلويزيون بلندتر است، كوتاهتر است. اصلاً نمي‌فهمد من چه مي‌گويم. مي‌آيد مرا كيلويي حساب مي‌كند. (خنده حضار)

الآن چند سال است شما در ايران شنيديد كه (إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ) (تكوير /1) يا «كووِرت»؟ حالا يا «كُو» يا «كوو». حالا يعني چه؟ به الفاظ ور مي‌رويم. مقداري تجويد، نه اينكه تمام عمر صرف تجويد، مقداري از علوم قرآن، نه اينكه فوق ليسانس ما از علوم قرآن باشد

يك كسي حالا اسمش را نمي‌برم. اينها همه در ذهنم هست. «اللَّهُ أَكْبَر»! مي‌گفت: من چهارده سال است استاد نمونه هستم. ما خيلي عاشقش شديم، رفتيم خانه‌اش مهمانش شديم. چهارده سال است استاد نمونه هستي؟ گفتيم خوب در چه رشته‌اي؟ گفتم: خوب حالا مي‌خواهم به شما يك نكته‌اي بگويم. شما سوره‌ي نساء را بياور. وقتي رفت سوره‌ي نساء را بياورد، آخرهاي قرآن رفت. جزء هجده، نوزده، بيست! سوره‌ي نمل، شعرا، گفتم: بابا سوره‌ي نساء اول‌هاي قرآن است. مثل اينكه مي‌گوييم: برو جمكران، مي‌رود جاده اراك! اين پيداست كه اصلاً نمي‌داند جمكران در جاده كاشان است.

6- برنامه‌هاي دشمنان براي ايجاد ترديد و تشکيک

6- دشمنان اسلام با تشكيك، تحقير، اخيراً هم با آتش زدن قرآن.

7- عقب‌ماندگي خود مسلمان ها! در مقابل دعوت به وحدت، دعوت به ملي گرايي.

8- افراط و تفريط مثلاً در مورد زن، يا مي‌گويند: آزادي حداكثر، يا مي‌گويند: محدوديت حداكثر! نه اينقدر آزاد. كه زن هرطور مي‌خواهد در خيابان بيايد. نه اينقدر محدود كه روي چشمش هم مثلاً يك پوشيه انداخته است. كه حالا من نمي‌دانم اين پوشيه‌ها كه روي چشم مي‌اندازند براي چشم ضرر دارد، ندارد؟ اگر ضرر داشته باشد از مرجعتان بپرسيد. بعضي خانم‌ها پوشيه هم مي‌زنند. اين پوشيه كه جلوي چشمت مي‌زني، از دكتر بپرس، از مرجعت بپرس. من اينجا الآن قضاوت ندارم. گاهي محدوديت حداكثر، گاهي آزادي حداكثر!

7- امکان فهم قرآن براي همه انسان‌ها

9- يك سري تبليغ مي‌كنند كه قرآن را بايد اهل بيت بفهمند. اين هم از چيزهايي است كه قرآن مهجور شده، يعني چه؟ يعني تو نمي‌فهمي. اگر قرآن را نمي‌فهمم، خدايا چرا مي‌گويي: «يا ايها الذين آمنوا»؟ مي‌گويم: خدايا با من حرف نزن، من نمي‌فهمم. «يا أَيُّهَا النَّاس‌». مي‌گويم: با من حرف نزن، نمي‌فهمم. فقط اهل بيت قرآن را مي‌فهمند. خدا «يا ايها الكافرون» گفته، «يا ايها الناس» گفته. «يا ايها الذين آمنوا» گفته. آخر اين همه خدا به ما خطاب كرده، «انما يعرف القرآن من خوطب به» مخاطبين قرآن، قرآن را مي‌فهمند. بله، اهل بيت چيزهايي را مي‌فهمند كه ما نمي‌فهميم. درست است. مثل غواص! غواص يك استفاده‌هايي از دريا مي‌كند كه ماهي‌گير و قايق ران نمي‌كند. ولي قرآن دريا است. دريا را نگاه كني لذت مي‌بري. اصلاً كسي سواد ندارد، به قرآن نگاه كند عبادت است. نگاه به قرآن، خواندن قرآن، تدبر در قرآن، استفاده از قرآن، قرآن پله پله دارد. طبقه طبقه دارد. بطن بطن دارد به قول روايات. بله اهل بيت، يك فقيه از قرآن يك چيزي را مي‌فهمد كه من آن را نمي‌فهمم. اما معنايش اين نيست كه تو حق فهميدن قرآن را نداري. اگر نداريم چرا خدا ما را توبيخ كرده (أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآن‌) (محمد /24) چرا در قرآن تدبر نمي‌كنيد؟ (أَمْ عَلى‌ قُلُوبٍ أَقْفالُها) (محمد /24) قلبت قفل شده كه در قرآن فكر نمي‌كني. پس پيداست ما هم مي‌فهميم. به هر حال اينها نمونه‌هاي تدبّر است.

10- تلاوت‌ها تبديل به هنرنمايي شده.

11- صرف و نحو در مسير قرآن نبود، «الْحَمْدُ لِلَّه‌» در حوزه الآن شده است. ما هم صرف و نحو مي‌خوانديم و هم قرآن را نمي‌فهميديم. حالا من مي‌گويم و شما هم كه طلبه نيستيد. دانشگاهي هم هستيد، آقايان دانشگاه را كه همه طي كرديد؟ نصفش را من مي‌گويم و نصفش را شما بگوييد. در فاعل و مفعول مي‌گفتند: «ضَرَبَ…» ضَرَبَ چه؟ صبر كنيد. «ضَرَبَ زِيدٌ…» بگوييد… آهان پس شما هم اين غلط را كرديد. (خنده حضار) ما در حوزه اين غلط را كرديم، معلوم شد حوزه و دانشگاه با هم اين اشتباه را رفتند. وقتي مي‌خواستند فاعل و مفعول را درس بدهند، مي‌گفتند: «ضَرَبَ زيدٌ عمراً» اين فعل است و اين فاعل است و اين مفعول. اين از كجا آمد اين كتك‌كاري؟ شما يا بگو: (ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلا) (ابراهيم /24) خدا يك مثلي زده است. الله فاعل است، اين هم مفعول. يا اصلاً چرا بگويي: ضرب: ‌كتك‌كاري، بگو: «رحم الله عبداً»، از رحم خدا بگو، چرا از كتك كاري زيد مي‌گويي؟

يك كسي طلبه شد، دو سه روز درس خواند فرار كرد. گفتند: چرا فرار كردي؟ گفت: بزن بزن است! (خنده حضار) گفتند: چرا؟ گفت: اولين كلمه كه ياد دادند گفتند: «ضَرَبَ»، يك مرد غايب زد. بعد گفتند: «ضربا» جفتي زدند. «ضربوا» سه تا با هم زدند، «ضربت» يك خانم پيدا شد، آن هم دِ بزن! دو تا شدند، دو تايي زدند، «ضربن» با هم زدند. بزن بزن است! آخر يك فاعل و مفعول دليل ندارد. ببين انحراف صرف و نحو! صرف و نحو خوشبختانه ديگر اين يك اشكال هم به حوزه است و هم به دانشگاه! البته حوزه عوض شده است. اينهايي كه مي‌گويم براي قديم است. عوامل مهجوريت!

8- شب قدر، شب نزول قرآن

حتي شب قدر، شب قدر مگر شب نزول قرآن نيست؟ آقايان چرا اين بحث را مي‌گويم؟ براي اينكه يك ماه فرصت داريد، از الآن كه بحث مرا پاي تلويزيون مي‌بينيد، يك ماه فرصت داريد. يا برنامه‌ريزي كنيد يا در قرآن گير هستيد. گير هستيد، گير هستيد، گير هستيد! گير هستيم،گير هستيم، گير هستيم! همه با هم گير هستيم. يك رژيمي سقوط كرد؟ گفتند: چطور ما سقوط كرديم؟ گفتند: هركس طرح داد كه عوامل سقوط چيست، جايزه! يك كسي برنده شد. گفتند: چرا؟ گفت: عوامل سقوط را من كشف كردم. گفتند: چه؟ گفت: «كذب»، دروغ گفت. «كذبا» دو تايي دروغ گفتند. «كذبوا» با هم دروغ گفتند. «كذبت» خانم هم دروغ گفت. «كذبتا» آخر هم گفت: «كذبتُ» من هم دروغ گفتم، «كذبنا» با هم دروغ گفتيم. دليل سقوط ما اين است كه همه با هم دروغ گفتيم.

آقايان يك ماه فرصت داريد، برادرهاي روحاني هر آقايي را براي هر مسجد دعوت مي‌كنيد از حالا به او بگوييد. منبر شما نيمي براي قرآن است. من از قرآن معذرت مي‌خواهم مي‌گويم: نيمي‌اش! چون قرآن مي‌گويد: كلش بايد قرآن باشد. از كدام آيه؟ قرائتي اين حرف‌ها چيه كه مي‌زني؟ قرآن مي‌گويد: «لِتُبَيِّن‌» به پيغمبر مي‌گويد مي‌خواهي سخنراني كني؟ (لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّل‌) (نحل /44) «لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّل‌» يعني آنچه را نازل شده براي مردم بگو. روي منبر اينقدر شعر نگو. خواب نگو، شعر گاهي عيب ندارد. خواب گاهي عيب ندارد. يعني دو درصد، سه درصد، مثل زعفران بريز روي برنج يك خرده خوشمزه شود. شعر، خواب، قصه، تاريخ، يك چيزي بگو، اما نه اينكه بدنه‌ي منبر شعر و خواب و قصه شده است. اين آيه را يكبار ديگر بخوانم. «لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّل‌» شرط كنيد با همه‌ي روحانيون عزيز كه قرآن را باز كنند و يك آيه را ترجمه كنند. تفسير كنند، البته شعر و خواب و قصه و روضه هم بخوانند. شب قدر اگر دو ساعت براي الغوث، الغوث است يك ربع هم يك آيه تفسير شود. نه اينكه «بِكَ يَا اللَّهُ» يك ساعت سهميه دارد. روضه‌خواني يك ساعت، تحليل سياسي نيم ساعت، همه چيزي سهم دارد، خود قرآن خوب اين را بايد حل كرد. وقت من تمام شد.

در سخنراني‌ها محور قرآن باشد. براي تلاوت نظر كنيم. اين زن‌ها و مردها وقتي نذر مي‌كنند سفره‌ي ابالفضل بدهند، خوب سفره‌ي ابالفضل يك نذر است. خوب است انجام بدهيد بالاخره چهار تا آدم سير مي‌شود. اما نذر كنيم قرآن بخوانيم. نذر قرآن، فيلم‌هاي كوتاه براي قرآن. تفسير ساده براي قرآن، شبكه‌هاي پر بيننده‌ي لحظاتي براي قرآن. قرآن را به سيماي قرآن اختصاص ندهند. هر شبكه‌اي يك تفسير يك دقيقه‌اي، نيم دقيقه‌اي، دين كه براي شبكه‌ي قرآن نيست. دين كه براي امور تربيتي نيست. دين كه براي دبير تعليمات ديني نيست. همه ما مسلمان هستيم. نمي‌دانم بايد چه كرد؟ من خودم را مقصر مي‌دانم والله بالله، تالله خودم را مقصر مي‌دانم. و خيلي‌ها را هم مقصر مي‌دانم. آن مقداري كه رُمان مي‌خوانند، آن مقداري كه تاريخ مي‌خوانند، آن مقداري كه تحليل سياسي دارند سهم قرآن كرد. هم حوزه و هم دانشگاه، نگاه كنيم مثلاً در اين پنجاه سال چند تا تفسير نوشته شده؟ چند تا تفسير در اين پنجاه سال نوشته شده است. كتاب‌هاي ديگر چقدر نوشته شده است؟ بودجه‌هايي كه صرف تبليغات دين مي‌شود چقدر خرج روح قرآن مي‌شود، چقدر خرج پوست قرآن مي‌شود؟ به پوست چقدر مي‌رسيم، به روح، هردو بايد با هم باشد. من پوست را هم قبول دارم. تجويد و اينها را قبول دارم. صوت را قبول دارم. اما تخمه پوستش را بكاري سبز نمي‌شود، مغزش را هم بكاري سبز نمي‌شود. بايد پوست و مغز را با هم كاشت تا سبز شود. هم ظاهر و هم باطن.

خدايا هرچه غفلت كرده‌ايم ببخش و از الآن تا ابد دست ما را بگير. مزه‌ي قرآن را به ما بچشان و توفيق بده مزه‌ي قرآن را به نسل نو بچشانيم.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

 

«سؤالات مسابقه»

1- آیه 185 سوره بقره به چه امری اشاره دارد؟
1) وجوب روزه در ماه رمضان
2) نزول قرآن در ماه رمضان
3) قرائت قرآن در ماه رمضان
2- مهم‌ترین عامل مهجوریت قرآن در جامعه چیست؟
1) تفكر جدایی دین از سیاست
2) توجه به صوت و تجوید قرآن
3) افراط و تفریط در قرائت قرآن
3- كدام دیدگاه، مانع تدبّر در قرآن می‌شود؟
1) تحجّر و جمود بر ظاهر الفاظ
2) سكولاریسم و جدایی دین از سیاست
3) تأكید بر روح و باطن قرآن
4- برنامه دشمن برای مهجوریت قرآن چیست؟
1) ایجاد تفرقه و اختلاف میان مسلمانان
2) ایجاد تردید و تشكیك در حقانیت قرآن
3) تهاجم نظامی علیه كشورهای اسلامی
5- آیه 44 سوره نحل به كدام وظیفه پیامبر در برابر قرآن اشاره دارد؟
1) ابلاغ آیات به مردم
2) اجرای دستورات قرآن
3) تبیین آیات قرآن

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2050
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست