responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2049
1- نگاه امانت به همسر
2- اظهار محبت به همسر
3- تأمين خواسته‌هاي طبيعي همسر
4- احسان و نيكي به همسر
5- روابط همسران براساس معروف
6- اقدام براي حل اختلافات خانوادگي
7- علاج واقعه، پيش از وقوع
8- حل مشكلات خانوادگي به دست بزرگان فاميل

موضوع: عوامل گرم شدن كانون خانواده

تاريخ پخش:  02/06/90

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

مي‌خواستيم چند جلسه‌اي راجع به حقوق خانواده صحبت كنيم كه همه ما به آن نياز داريم.

قرآن مي‌گويد: خانواده اگر مسأله‌دار شدند، «يُصْلِحا بَيْنَهُما» (نساء/128) خود زن و شوهر نگذارند كار به جاي ديگر بكشد. اصلاً به پدر و مادرشان هم نگويند. «بَيْنَهُما» خودشان بنشينند حل كنند. اگر به توافق نرسيدند داور بگيرند. يكي از فاميل مرد، يكي از فاميل زن بيايد مسأله را حل كند. اگر نه كار به جاي باريك‌تر مي‌كشد.

منتهي چه كنيم جلوي اختلاف را بگيريم، اول بايد همسر، همسر را امانت بداند. اميرالمؤمنين درباره‌ي حضرت زهرا فرمود: «فَلَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَة» (شرح نهج‌البلاغه/ج10/ص265) پيغمبر اين دختر تو وديعه بود. عروس كه خانه‌ي شوهر مي‌آيد اين امانت است. نه كنيز است، نه برده است. اين امانت است. مرد و زن به همديگر نگاه امانت كنند. اگر ما بدانيم دست من امانت است، چشم من امانت است، اين دندان من امانت است، چرا با اين دندان بادام مي‌شكني؟ چشم امانت است، چرا تاريك نشستي مطالعه مي‌كني؟ نور كافي نيست. نور كه كافي نيست براي چشمت ضرر دارد. اين معده امانت است، چرا اينقدر غذا مي‌خوري؟ فشار به معده مي‌آيد، ما اگر بدانيم كل هستي امانت است. بدانيم امانت است برخورد ما طور ديگري مي‌شود. من موضوع بحث را بنويسم. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏»، رمضان 90، مسأله خانواده، عوامل گرم شدن زندگي.

1- نگاه امانت به همسر

1- همه چيز را امانت بدانيم. اگر فهميديم همه چيز امانت است خيانت نمي‌كنيم. خانم اين آب در لوله‌ها امانت است. چرا اينقدر وسواسي هستي؟ آقا شما چرا اينقدر وسواسي هستي؟ وسواسي به امانت خيانت مي‌كند. آقاي صدا و سيما مغز مردم پاي تلويزيون امانت است. چه چيزي در مخ اينها مي‌كني؟ دانشگاه و حوزه، طلبه‌ها و دانشجوها امانت هستند، چه چيزي ياد اينها مي‌دهي؟ اگر ما نگاهمان اين باشد كه امانت است. الآن من در تلويزيون حرف مي‌زنم، بايد احساس كنم ميليون‌ها مخي كه نشسته گوش مي‌دهد اينها ميليون‌ها امانت است. خيانت نكنم. يك چيزي نگويم كه يا واجب يا مستحب نباشد، مورد نياز فرد نباشد، مورد نياز جامعه نباشد. همسر امانت است.

2- خلاءها را با ايثار پر كنيد. كمبودها را با ايثار پر كنيم. زندگي شيرين مي‌شود. حالا او نَشُسته خودت بشوي. او جار و نكرده خودت جارو كن. او نپخته خودت بپز. ايثار كن. چقدر حديث داريم كه اگر زني بداخلاق بود، يا مردي بداخلاق بود، اگر همسر به خاطر بداخلاقي تحمل كند، خدا چه پاداش‌هايي را به اين همسر مي‌دهد. براي چه آمار طلاق در ايران بالا رود؟ به خاطر اينكه همديگر را امانت نمي‌دانيم. اهل ايثار نيستيم. نمي‌دانيم كه اگر حالا صبر كنيم به چه جاهايي مي‌رسيم.

2- اظهار محبت به همسر

3- مسأله‌ي ديگر اظهار محبت است. هم محبت و هم اظهار،آن. حديث داريم اگر مردي به خانمش بگويد من تو را دوست دارم اين كلمه هميشه در دل زن مي‌ماند. هم آدم بايد محبت داشته باشد،هم اظهار كند.

4- مسأله قناعت. به داشته چشم داشته باشيم، نه به كمبودها! بالاخره خانه‌مان هست ديگر، زندگي مي‌كنيم. نه اينكه من خانه‌ي خواهرم رفتم، مبلش چنين بود، فرشش چنين بود، ماشينش چنين بود. يك مهماني مي‌رويم برمي‌گرديم زندگي به هم مي‌خورد. چون مي‌خواهيم مثل او باشيم. بعضي كارها ارزشي است. ربطي به طلا و پول و قالي ندارد. يك معلم كه علم به مغز نسل نو مي‌رساند، فرق مي‌كند با مدير كل دخانيات كه دود به ريه‌ها مي‌رساند. ممكن است اداره دخانيات حقوقش سه برابر معلم باشد، اما او چه مي‌كند، شما چه مي‌‌كني؟ يكي علم به مغز مي‌رساند، يكي دود به ريه مي‌رساند. گاهي وقت‌ها شغل ارزش ندارد. ولو درآمدش بالا باشد. توليد دارو با توليد هروئين ممكن است درآمدش فرق كند. اما دارو مردم را نجات مي‌دهد، هروئين مردم را مي‌كشد.

5- لغزش‌ها را كتمان كنيم. نبش قبر حرام است. كشف عيب هم حرام است. حالا مرد يك غلطي كرد. يك غلطي هم زن كرد. قورتش بدهيد. اسرار را فاش نكنيد. به همديگر اعتماد كنيم. انعطاف پذير باشيم. در جلسه قبل گفتم همين كه هوا داغ مي‌شود لباس نازك مي‌شود. همين كه هوا سرد مي‌شود، لباس ضخيم مي‌شود. همين كه مرد عصباني است زن كوتاه بيايد. همين كه زن عصباني است مرد كوتاه بيايد.

3- تأمين خواسته‌هاي طبيعي همسر

6- خواسته‌هاي طبيعي بايد تأمين شود. زن و شوهري كه خواسته‌ي طبيعي همديگر را تأمين نمي‌كنند، آنوقت اينها پا به فرار مي‌گذارند. بيرون خانه خودشان را تأمين مي‌كنند. آه مي‌كشند. در نسل اثر مي‌گذارد. اگر يك طلبه در خانه خيلي خواسته باشد، فشار بياورد در مسائل ديني، فردا دختر طلبه كه بزرگ شد، زن طلبه مي‌گويد من دختر به آخوند نمي‌دهم. پير من درآمد به خاطر اينكه زن آخوند شدم. اما اگر زندگي طبيعي باشد، داماد هم آخوند نباشد مي‌گويد: ما «الْحَمْدُ لِلَّه‏» در زندگي‌مان راحت بوديم. داماد طلبه هم باشد طلبه باشد. طوري زندگي كنيم كه فردا دختر ما بزرگ شد مادر خاطره‌ي تلخي از زندگي نداشته باشد. خواسته‌هاي طبيعي تأمين شود. تأمين نشود مثل بچه‌اي كه اگر غذا نخورد، بيسكويت نخورد، نان سالم نخورد مي‌رود غذاي فاسد مي‌خورد.

7- احترام متقابل، احترام به فاميل، اينها مسائلي است كه زندگي را گرم مي‌كند. گاهي وقت‌ها آدم فكر مي‌كند گوش به حرف ديگري بدهد ذلت است. نه!من ليسانس هستم تو هم ليسانس، من گوش به حرف تو بدهم؟ بابا كار به ليسانس نداريم. امام سجاد مي‌گويد كه خدايا توفيقم بده «وَ مُتَابَعَةِ مَنْ أَرْشَدَنِي‏» (صحيفه/ص92) بعضي‌ها در ذهنشان اين است كه اگر من گوش به حرف بدهم، اين عقب نشيني است. بايد من حرف اين را گوش ندهم كه بگويم من يكي، تو هم يكي.

حق پذيري را عقب نشيني ندانيم. «وَ مُتَابَعَةِ مَنْ أَرْشَدَنِي‏» در دعاي مكارم الاخلاق است. امام سجاد مي‌گويد: خدايا هركس من را ارشاد مي‌كند توفيق بده به حرفش گوش بدهم، نگويم: زشت است. امام صادق فرمود: كسي عيب من را به من بگويد، بهترين دوست من است. بهترين دوست من كسي است كه عيب مرا بگويد. حالا مرد مي‌آيد به خانمش مي‌گويد: همچين، خوب تو هم همچين! فكر مي‌كند اگر بگويد تو هم همچين، تو يكي من هم يكي. انگار بازي فوتبال است. يك به يك!

4- احسان و نيكي به همسر

8- فقط به حق اكتفا نكنيم. قرآن يك آيه داريم مي‌گويد: «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ…» هركس مي‌داند بگويد… «وَ الْإِحْسان‏» (نحل/90) عدل خالي، كف است. يعني حداقل است. احسان زندگي را شيرين مي‌كند. «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسان‏» يكوقت خرجي خانم مبلغي است، شما اين مبلغ را پرت مي‌كني. مي‌گويي: بيا، اين پول! بله خرجي را دادي، اما اين چون احسان نداشت، زندگي گرم نيست. گاهي وقت‌ها پول را دو دستي مي‌دهي، اين احسان دارد. عدل كافي نيست، اگر عدل كافي بود، خداوند كلمه احسان را به كار نمي‌برد. مي‌گفت: «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ» عدل يعني چه؟ يك كيلو پول دارد يك كيلو شكرش بده. پيراهن اين قيمت خريد؟ من هم يك اشكنه درست كنم. يك كشك و بادمجان به او مي‌دهم. پيراهن خوب خريد، غذاي خوب برايش مي‌پزم. اين رقمي عمل نكنيد.

يك نفر مي‌گفت: در مهماني، وقتي مي‌خواهم دعا كنم نگاه به سفره مي‌كنم. اگر سفره ساده بود، مي‌گوييم: «رحم الله من قرا الفاتحه» يك فاتحه بخوانيد. اما اگر غذا خيلي غذاي خوبي بود، دعا را چرب‌تر مي‌گيرم. اما اگر غذا روي انواع كباب‌ها رفت، دست‌ها بالا! يا حميد بحق محمد، يا عالي بحق علي، مي‌گفت من دعايم را براساس سفره مي‌كنم. اين رقمي نباشد، كه اگر آنچه را من مي‌خواهم انجام دادي، پس من همسر خوبي هستم براي تو، حالا كه اينطور انجام ندادي، برو هرچه در يخچال هست بردار بخور. من غذا خوردم تو هم هرچه مي‌خواهي بخور. چرا؟ براي اينكه من گفتم: بستني بخر، نخريدي. من گفتم: برويم خانه‌ي خاله، نرفتيم. حق به تنهايي زندگي را شيرين نمي‌كند. احسان زندگي را شيرين مي‌كند.

احسان چقدر بايد باشد؟ قرآن آياتي دارد مي‌گويد: چقدر داري؟ «عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ» (بقره/236) وقتي پول مي‌خواهيد به خانم بدهيد، هديه مي‌خواهيد بدهيد، داري بيشتر بده. نداري كمتر بده. نگفته چند تومان، در قرآن چند درهم نيست. مي‌گويد: چقدر مي‌تواني؟ مسكن خانم چطور باشد؟ مي‌گويد: «مِنْ حَيْثُ سَكَنْتُمْ» (طلاق/6) هرجا خودت مي‌نشيني خانمت هم… نه اينكه خودت يك اتاق خوب باشد، مثلاً اتاق قشنگ را خودت برداري، اتاق پست را… مي‌گويي: من براي اينكه زن من اتاق بد باشد، خودم هم در اتاقش بد مي‌نشينم كه زنم هم در اتاق بد بنشيند. مي‌گويد: «مِنْ حَيْثُ سَكَنْتُمْ مِنْ وُجْدِكُمْ» «اللَّهُ أَكْبَر» از اين قرآن، چه مي‌كند! «أَسْكِنُوهُن‏» مسكن خانم را بده، براي خانم‌هايتان مسكن تهيه كنيد. «مِنْ حَيْثُ سَكَنْتُمْ» همانطور كه خودت مسكن داري. هرجا خودت مي‌نشيني خانمت هم هانجا مي‌نشيند. بگو: خوب من براي اينكه خانمم را بسوزانم، مي‌روم در يك خانه تنگ مي‌‌نشينم، كه او هم مجبور شود در خانه‌ي… مي‌گويد: نه،«مِنْ وُجْدِكُمْ» يعني چقدر داري؟ «وُجدِكم» يعني چقدر داري؟ تو پول نداري خانه‌ي بهتري بخري. اگر پول داري خانه بهتر بخري، حق نداري در خانه‌ي تنگ بنشيني، بگويي: من در خانه تنگ نشستم، او هم در خانه تنگ بنشيند. مي‌گويد: مسكن همسر مثل مسكن خودتان باشد. مسكن خودتان هم به مقدار توانتان باشد. توان داري مسكن بهتر. قرآن هر كلمه‌اش يك باري دارد. «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ» كافي نيست. «وَ الْإِحْسان‏». «سَكَنْتُمْ» كافي نيست. «مِنْ وُجْدِكُمْ».

5- روابط همسران براساس معروف

در قرآن 28 تا كلمه معروف است. 14 تا براي زن و شوهرهاست. «عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوف‏» (نساء/19) «متعوهن بالمعروف»، «سرحوهن» دائم مي‌گويد معروف معروف… يعني آنچه كه عقلا مي‌پسندند. مردم عاقل چطور مي‌پسندند؟ اگرمردم عاقل يك سفري مي‌روند شما هم با خانمت يك سفر برو. اگر مردم عاقل يك جايي مي‌روند، مردم عاقل متديّن، يعني كمش نگذار. اينقدر با بوي بد آمدي خانه كه دست‌هايت بوي پي مي‌دهد و دهانت بوي سيگار مي‌دهد و لبت بوي پياز مي‌دهد، يك قيافه‌اي در خانه مي‌آيي كه اين خانمت در كوچه يك جوان از بغلش رد مي‌شود، يك مردي رد مي‌شود، عطر زده مي‌گويد: اوه…! آه بكشد. زن چه كسي شديم! نبايد ما عقب تجملات ديگران بدويم. اما تا آنجا كه مي‌توانيم نبايد كم بگذاريم كه زن ما همينطور به عنوان يك عقده، بچه‌ ما به عنوان يك عقده در دلش بماند. «عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوف‏»

آيا خوبي پدرها در نسل اثر دارد؟ بله. قرآن يك ماجرا دارد كه پيغمبر حضرت موسي و خضر از يك روستايي مي‌رفتند، ديوار خرابه‌اي را ديدند گفتند: بيا بنايي كنيم. موسي گفت: اينها كه به ما پول نمي‌دهند. ما يك تكه نان خواستيم به ما ندادند. چطور حالا عملگي مفت، ديوار خانه چه كسي است؟ بالاخره ديوار را كه ساختند حضرت خضر به حضرت موسي گفت اين ديوار كه گفتم ساختمان كنيم اين است. زير اين ديوار يك گنج است. براي يك آدم صالحي است. يك مرد خوبي يك گنجي داشته، مبلغي پول داشته زير اين… در وصيت نامه‌اش نوشته كه بچه‌ها وقتي بزرگ شدند، فلان جاي ديوار را سوراخ كنند، اين پول را بردارند. اگر ما اين ديوار را نسازيم، پولها لو مي‌رود و ديگران مي‌برند. چون پدرشان آدم خوبي بوده و خدا مي‌خواسته اين پول آدم خوب به بچه‌هايش برسد به دو تا پيغمبر مي‌گويد: مجاني عملگي كنيد، كه پول به پسر برسد. گرفتيد چه شد؟ من شك دارم. نصفه نصفه مي‌گويم. هرچه من گفتم…

دو تا پيغمبر از روستايي مي‌گذشتند، گرسنه بودند. نان خواستند كسي به اين دو تا پيغمبر نان نداد. به يك ديوار خرابه‌اي رسيدند. خضر گفت: بسازيم. موسي گفت: كه چه؟ مردمي كه يك تكه نان به ما ندادند، حالا عملگي مفت! فرمود: بسازيم بعد به تو مي‌گويم. ديوار را كه ساختند خضر به موسي گفت، دليلش اين بود پدر خوبي مرده، پولي داشته لاي ديوار  پنهان كرده. وصيت كرده كه بچه كجاي ديوار را خراب كنند، پول را در بزرگي بردارند. اگر ما اين را نسازيم اين لو مي‌رود ديگران مي‌برند. چون بابا خوب بوده، خدا مي‌خواهد خير بابا به پسرها برسد به دو تا پيغمبر مي‌گويد: عملگي مفت كنيد. يعني اگر شما يك خيري رسانديد بچه‌تان خير مي‌بيند. ولو به قيمتي كه يك مرد خدايي بيايد عملگي بكند. به من چه؟ آقا مي‌روي ميوه بخري، تو كه ماشين داري، موتور داري، به همسايه‌ات بگو: آقا من ميدان مي‌روم، چيزي نمي‌خواهي؟ مي‌گويد: دوكيلو و نيم هم براي ما سيب زميني بخر. مگر من نوكرش هستم؟ شما اينجا نوكري كن، در آينده مردم براي پسرت نوكري مي‌كنند. از زير كار خوب فرار نكنيد. و اين مسأله مهم است.

يكوقت يك چيزي را من گفتم، حالا تكرارش عيبي ندارد. بعضي چيزها را آدم بايد تكرار كند. به نظرم جمله از حاج آقا مهدي طباطبايي است. در ذهن من اين است. مادر به بچه‌اش گفت: من را دكتر ببر. پسرش هم ماشين داشت و پول داشت، گفت: ننه جان من گرفتار هستم. بيا اين پول، با تاكسي تلفني برو، پسر رفت و به يك نفر با ماشينش زد. هيچي، حالش گرفته شد و آن تصادفي را در ماشينش گذاشت و رفت اين طرف و آن طرف و بيمارستان، مي‌گفت: چند ساعت كه معطل شدم، وقتي مي‌خواستم از بيمارستان بيرون بيايم، ديدم مادرم با تاكسي تلفني آمده، دكتر رفته داروهايش را گرفته و دارد برمي‌گردد. يعني كار مادرم زودتر از كار من تمام شد. نگو: پولش مي‌دهم. خيلي‌ها پول نمي‌خواهند، محبت مي‌خواهند. «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِنفاقا» نيست. اگر گفت: «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِنفاقا» يعني پول بده. يعني اين پول و اين هم تاكسي تلفني! مي‌گويد: «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا» (بقره/83) احسان يعني خودت او را دكتر ببر. احسان به مردم كنيم بچه‌هاي ما خير مي‌بينند. قرآن مي‌گويد: اگر به مردم خير برسانيد دخترت در آينده خير خواهد ديد. نگو: مگر من كلفت او هستم؟ به من چه. به من ابلاغ نشده!

خوب يكي از مسائل ديگر مسأله‌ي دعواهاي خانوادگي است. درباره دعواهاي خانواده، يك صلوات بفرستيد. (صلوات حضار) يك صلوات ديگر هم بفرستيد. (صلوات حضار)

موضوع: راه حل اختلافات خانوادگي!

مرحله اول، مي‌گويد: «يُصْلِحا بَيْنَهُما» (نساء/128) آيه‌ي قرآن است.

6- اقدام براي حل اختلافات خانوادگي

مرحله دوم، مي‌فرمايد: «حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها» (نساء/35) يك داور از فاميل مرد، اول مي‌گويد: خودتان، از بيرون هيچ‌كس نيايد. ابتدا خودتان اگر خودتان به توافق نرسيديد، يك داور از فاميل مرد، يك داور از فاميل زن.

مرحله سوم، موعظه، قهر، تنبيه بدون آزار. يعني حتي بدن سرخ نشود.

مرحله چهارم، طلاق…. باز هم طلاق قابل رجوع است. اينها همه مرحله مرحله است.

حالا در مرحله اول كه خودشان قصه را حل كنند، اشكالي ندارد. مي‌خواهم مرحله دوم را يك خرده توضيح بدهم. مرحله دوم را قرآن مي‌گويد كه: «وَ إِنْ خِفْتُم‏» فعلاً مرحله دوم را ما باز كنيم. در سوره نساء آيه‌ي 35 مي‌فرمايد: «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا» آقاياني كه پاي تلويزيون هستند، ببينند با كدام كلمات آشنا هستند. «حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ يُريدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُما». اگر «إِن» يعني اگر، اگر خوف داريد، بين زن و شوهر «شقاق» شما شقّه‌ گوشت مي‌گوييد؟ يعني گوشت را مي‌شكافند. «شق القمر» يعني ماه دو تا شد. شقهّ‌ي گوشت يعني گوشت دو تا شد. اگر خوف داريد كه عروس و داماد از هم بشكافند، جدا شوند، بي‌تفاوت و بي‌غيرت نباشيد. فوري «بَعَثَ» يعني برانگيخت، برويد تحريك كنيد يك داور از فاميل مرد علم كنيد، يك داور از فاميل زن علم كنيد، دو تا داور بيايند بنشينند، مسأله را گوش بدهند، بين زن و شوهر، آشتي بدهند. اگر اين دو تا داور اراده‌‌ي اصلاح داشته باشند، خدا اينها را جوش مي‌دهد.

يكبار ديگر، اگر نگران هستيد عروس و داماد، زن و شوهر با هم اختلافي داشته باشند، بي‌تفاوت نباشيد. عجله كنيد! داوري از فاميل مرد، داوري از فاميل زن بيايد بنشيند، كدخدا مَنشي قصه را حل كنند، به دادگاه بيرون مراجعه نكنند. در اين آيه 22 نكته است كه گير من آمده. در تفسير هست. تا اينجايي كه خدمت شما نشستم، حدود 2700 نكته حقوقي در قرآن كشف شده است. يعني آدم گيج مي‌شود كه… من اين را نزد كساني هم كه دكتراي حقوق دارند از غرب خواندم. دادگاه خانواده‌ي غرب را با دادگاه خانواده قرآن مقايسه كردم، چند تا چيز در قرآن هست كه هنوز به مخ غربي‌ها نرسيده است.

اول مي‌گويد: «وَ إِنْ خِفْتُمْ»، «إِنْ» يعني ما سه تا اگر داريم. اگرهاي شدني، اگرهاي نشدني، اگرهايي كه شايد شد و شايد نشد. اگرهاي شدني مي‌گويم كه اگر شب شد من خانه‌ي شما هستم. خوب حتماً شب مي‌شود.اين اگر شدني است. اگرهاي نشدني، اگر عمه من مرد بود عمو مي‌شد. هيچ وقت عمه، عمو نمي‌شود. اگر پشت گوشت را ديدي من هم خانه‌ي شما مي‌آيم. آدم هيچ وقت پشت گوشش را نمي‌بيند. پس اگرهايي كه نشدني است، نشدني‌ها را «لو» مي‌گويد. يعني هرگز نمي‌شود. مثل «لَوْ كانَ فيهِما آلِهَة» (انبياء/22) اگر دو تا خدا بود. «لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ» (آل‌عمران/159) اگر تو بد اخلاق بودي، هيچ وقت پيغمبر بد اخلاق نيست. اگرهاي نشدني را عرب «لو» مي‌گويد. اگرهاي شدني را «اذا» مي‌گويد. «إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ» (تكوير/1) اگرهاي پنجاه پنجاه را «اِن» مي‌گويد. پس «اِن» يعني از اختلافات خانوادگي نهراسيد. طبيعي است. چطور؟ در تمام خانواده‌ها اين مسائل پيش مي‌آيد. آقا اين همسر به من گفته احمق! من بايد به او بفهمانم كه احمق چه كسي است! طلاقش خواهم داد! بابا حالا گفت كه گفت. اين به من گفته نمي‌دانم چه؟ گاهي وقت‌ها يك مسأله‌اي پيش مي‌آيد مهم نيست. «اِن» يعني اگر، پنجاه، پنجاه! بسياري از خانه‌ها مسأله‌اي پيش مي‌آيد، تمام شد و رفت.

7- علاج واقعه، پيش از وقوع

«خِفتُم» اين «خِفتُم» كلمه‌ي خوف مي‌گويند: علاج واقعه را … نگذاريد جنگ شود بعد نيروي مسلح تربيت كنيم. قبل از حمله ديگران نيروي مسلح داشته باشيد. قبل از آتش، ماشين‌هاي آب پاش آب داشته باشد. «خِفتُم» نمي‌گويد: «ان وَقَعَ» نمي‌گويد اگر شقاق واقع شد، حالا دست به كار شويد.  اگر خوف داريد دست به كار شويد. يعني چه؟ يعني علاج واقعه را قبل از وقوع بايد كرد.

دوم اينكه نمي‌گويد: «خاف الحاكم» حكومت ترسيد يا والدين! «خِفتُم» كلمه‌ي «تُم» يعني جامعه! يعني مردم، جامعه مسئول خانواده‌هاست. جامعه مسئول است، وگرنه مي‌گفت: «خاف الحاكم»، «خاف الوالدين» مي‌گويد: «خِفتُم»

سوم اينكه شقاق جاي نگراني دارد. ببينيد گاهي يك پشه وارد اتاق مي‌شود جاي نگراني نيست. اما گاهي يك مار و عقرب وارد مي‌شود، مي‌گويد: «خِفْتُمْ شِقاقَ» يعني شقاق جاي خوف است. يكوقت نگويي چيزي نيست. بله اينها همديگر را بوسيدند، يك بار هم به هم سيلي بزنند. خيلي طرف بي غيرت است، كه مي‌شنود اينها با هم بد هستند، مي‌گويد: طوري نيست. شقاق جاي خوف دارد. از كلمه‌ي شقاق استفاده مي‌كنيم، عروس و داماد يك روح در دو پيكر هستند. چطور؟ نمي‌گويد: «اِن خِفتُم اختلاف بينهما» مي‌گويد: «شِقاقَ». اختلاف بين دو نفر است. شقاق يكي كه دو تا مي‌شود مي‌گويند: شقّه گوشت، شقّه گوشت، گوشت يكي بود دو تا شد. «شقّ القمر» ماه يكي بود، دو تا شد. اگر يك چيز دو تا شود مي‌گويند: شقاق! مي‌خواهد بگويد: عروس و داماد يكي بودند، چرا دو تا شدند؟ اينها يك روح هستند، در دو پيكر. «بينهما» يعني بين عروس و داماد. اين «بينهما» يعني نگذاريد فتنه توسعه پيدا كند. نگذاريد او به فاميلش بگويد و او هم به فاميلش. «ان خفتم شقاق بين قبيلتهما»، «بين قومهما»، «بين عشيرتهما» نگذاريد فتنه توسعه يابد. يعني تا بين دو نفر است حل كنيد. نگذاريد جِر بخورد. 

«فَابْعَثُوا»، «فا» يعني فوري، نمي‌گويد: خيلي خوب حالا اينها دعوا كنند، «إِنْ شاءَ اللَّه‏» دو ماه ديگر بلند مي‌شويم آشتي‌شان مي‌دهيم. «فا» يعني فوري. «فَابْعَثُوا»، «بعث» يعني برانگيزيد. ممكن است افراد بي‌انگيزه باشند برويم تحريكش كنيم. حكم يعني چه؟ فارسي‌اش چه ؟ با هم بگوييد… داور! چرا گفته: «حكماً» نگفته: «فابعثوا رجلاً من اهله و رجلاً» يك مرد از اينها، يك مرد از آنها! ممكن است مرد باشد ولي عقل داوري نداشته باشد. يا سواد داوري، يا تجربه‌ي داوري… مي‌گويد: حَكَم! يا محبوبيت نداشته باشد. ما او را به عنوان داور قبولش… پس كلمه‌ي «حَكَم» يعني كسي باشد كه:1- عقل داشته باشد. 2- علم داشته باشد. تجربه داشته باشد. محبوبيت داشته باشد كه لياقت داوري داشته باشد.

فوتباليست‌ها هيچ‌وقت حاضر نيستند كه بنده داورشان باشم. مي‌گويند: اصلاً قرائتي بلد نيست. نگفته: «فابعثوا نفراً من اهله نفراً»، «فابعثوا احداً من اهله و احداً»، «فابعثوا رجلاً» نه! نه احدي، نه رجلي، نه نفري، بايد حكم باشد. داور بايد «حكماً».

«مِن اهله» يعني چه؟ از فاميل باشد. چون فاميل دلش به حال فاميل مي‌سوزد. يك تحقيقي پزشك‌ها كردند كه اگر كسي كه غذا مي‌خورد با اشتها غذا بخورد نگاهش كني شما هم اشتها مي‌آيي. اما اگركسي اشتها ندارد، الكي غذا مي‌خورد، شما نگاهش كني اشتها نمي‌آيي. يعني درون در ظاهر بگوييد… اثر دارد. «من اهله» اهل دلش به حال طرف مي‌سوزد. چون دلش مي‌سوزد، آن سوز دل حرفش را هم، حرف كه از دل برآيد بر …

8- حل مشكلات خانوادگي به دست بزرگان فاميل

«حكماً حكماً» دو تا حَكم داريم. «حكماً من اهله و حكماً» اينجا از جاهايي است كه زن و شوهر حقوق مساوي دارند. اينطور نيست كه مردها دو تا داور، از فاميل زن يك داور. از جاهايي كه زن و مرد حقوق مساوي دارد همين است. «حكماً وحكماً»

«ان يُريدا» اراده كنند، اراده هم قصد جدي است. يعني جدي تصميم بگيرند كه اينها را آشتي بدهند. نه حالا مهماني مي‌كنيم، شد، شد. نشد، شد! نه… اراده، اراده در لغت يعني قصد جدي، تصميم بگير كه حتماً اين كار شود. «يريدا»

«اصلاحا» يعني اينطور نباشد، «حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ» به نفع اهله بكشد، «حكماً من اهلها» ما كه الآن وكيل مي‌گيريم، مي‌گوييم: اين دو ميليون را بگير، برو به نفع ما بكش. او هم يك وكيل مي‌گيرد مي‌گويد: من 5 ميليون مي‌دهم. برو به نفع من بكش. مي‌شود او مي‌كشيد و من مي‌كشيدم. بِكش بِكش مي‌شود. مي‌گويد: نه! «اِن يُريد اصلاحا» هردو هدفشان اصلاح باشد. نه «حكماً من اهله» به نفع «اهله» بكشد، نه«حكماً من اهلها» به نفع «اهلها» بكشد. مي‌گويد: من نماينده‌ي زن هستم، به نفع زن، او هم مي‌گويد: من نماينده مرد هستم، به نفع مرد. هردو هدفشان خيرخواهي و اصلاح باشد. «يُوَفِّقِ اللَّهُ» اگر نيتت خوب باشد خدا جوش مي‌دهد.

اگر مي‌خواهي خدا قصدت بدهد، شرط توفيق اين است كه توفيقت خوب باشد. «إِنْ يُريدا إِصْلاحاً» اگر هدفت بي‌غرض بودي، بي‌مرض بودي، هدفت اصلاح بود، خدا بين اينها جوش مي‌دهد. اين آيه براي دادگاه خانواده است. منتهي اشاره كردند وقت تمام شده است. در اين يادداشت‌هاي من 22 لطيفه هست، كه هفت، هشت مورد را نوشتم. والله به خدا قسم نفهميديم قرآن چيست. عرض كردم من اين آيه را نزد رييس دانشكده حقوق رفتم، كه دكتراي حقوقش از غرب، اطلاعات اسلامي‌اش هم وسيع است. گفتم: اين را برايت مي‌خوانم با دادگاه خانواده غرب مقايسه كن ببين… وقتي ديد گفت: چند امتياز اين دارد كه آنها ندارد. ما نفهميديم اسلام چيست. من تقاضا مي‌كنم اساتيد هر دانشكده‌اي، حتماً جمعي هم اساتيد دانشگاه پاي تلويزيون هستند. هر استاد دانشگاهي و هر آيت‌اللهي، و هر هنرمندي، در هر رشته تخصص دارد، خواهش مي‌كنم يك قلم بردارد يك سطر بنويسد كه در هر كلمه‌اش يك نكته باشد. كلمه‌اي كه مي‌گويد: «و ان» يك نكته در آن باشد. نه گفته «اذا» و نه گفته «لو». «خفتم» گفته سه نكته. «خوف» يعني شقاق جاي خوف است. «تم» يك معنا دارد. علاج واقعه را… شقاق غير از اختلاف است. يعني يك تكه كه دو تا مي‌شود مي‌گويند: يك شقه گوشت. «بينهما» نه بين قومشان، نگذاريد بين قبيله بكشد. همين «بينهما» يك كسي يك سطر بنويسد كه در هر كلمه‌اش يك نكته باشد. حالا مي‌فهميم قرآن معجزه است يعني چه…. 

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2049
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست