responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1534

موضوع: دعاي مكارم الاخلاق – 34، بهترين انتخاب

تاريخ پخش: 79/07/21

بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
سالگرد عزيز فاطمه، زينب كبري كه بينندگان شب وفات اين بانوي بزرگ اسلام بحث را گوش مي‌دهند وفاتش راتسليت مي‌گوئيم، بانويي كه امام حسين(ع) مي‌فرمود: خواهرم مرا دعا كن و در نماز شب نام مرا بياور.
و اين دليل بر مقام والاي آن حضرت است، و شايد اگر نبود كربلا فراموش شده بود، ولی با يك سخنراني رژيمي را واژگون كرد. و بانويي كه به رئيس حكومتي كه قدرت داشت و اين جنايت را كرده فرمود: من تو را كوچك مي‌بينم و در نظر من پست هستي صغير يعني كوچك خيلي مهم است.
و زماني كه از او درباره مصيبت‌ها سؤال مي‌كنند مي‌فرمايد: «مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلًا» (بحارالأنوار،ج45،ص115) من جز زيبايي چيز ديگري نديدم. يعني تلخي‌ها هم در راه رضاي خداوند شيرين و زيباست، و اين زماني است كه ايمان و معرفت انسان زياد باشد.
مثال: بچه‌اي كه به پدر و مادر ايمان دارد، زماني كه او را به حمام برده و آب داغ سرش مي‌ريزد و صابون مي‌زند وممكن است چشم او را بسوزاند، شايد جيغ هم بزند ولي عشقش از مادر كم نمي‌شود و همچنين وقتي معرفت انسان به خداوند زياد شد كه ما را دوست دارد حوادث تلخ هم شيرين مي‌شود باز هم ما اين روز را تسليت مي‌گوئيم.

1- درخواست بهترين‌ها در دعاي مكارم‌الاخلاق

بحث ما كه در حدود يك سال است ادامه دارد در باره تفسير دعاي مكارم از امام سجاد(ع) است. رسيديم به جمله‌اي كه حضرت از خداوند مي‌خواهد بهترين انتخاب را داشته باشد.
اول دعا حضرت انتخاب بهترين را داشت كه: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ بَلِّغْ بِإِيمَانِي أَكْمَلَ الْإِيمَانِ، وَ اجْعَلْ يَقِينِي أَفْضَلَ الْيَقِينِ، وَ انْتَهِ بِنِيَّتِي إِلَى أَحْسَنِ النِّيَّاتِ، وَ بِعَمَلِي إِلَى أَحْسَنِ الْأَعْمَالِ» (صحيفه سجاديه، ص92) خدايا به من برسان كامل ترين ايمان را، و يقينم را بهترين يقين قرار بده، و نيتم بهترين نيات و عملم بهترين اعمال باشد تمام كارهايم از بهترين‌ها باشد و در آخر دعا هم بهترين‌ها را مي‌خواهد كه اين مسئله نكته و بار دارد و ازاين مي‌فهميم كه انسان در هر حال در حال انتخاب است، مثلاً اگر من نيم ساعت براي شما صحبت كرده و نيم ساعت دقيقه و هر دقيقه‌اي ثانيه، نيم ساعت ثانيه در هر ثانيه‌اي من در حال انتخاب هستم كه اين كلمه را بگويم يانه و بهترين را بگويم.
به ما گفته‌اند در شبانه روز 17 ركعت نماز ده ركعت كه حمد و سوره و 7 ركعت هم(تسبيحات اربعه) سبحان الله والحمدلله است روزي ده بار ميگوئيم (اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ) (فاتحه /6) حال نماز شب هم بر پيامبر (ص) واجب است و بر ديگران مستحب و 11 مرتبه بر پيامبر واجب است بگويد «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ» چون نماز بدون حمد هم نمي‌شود كه فرموده‌اند: «لَا صَلَاةَ إِلَّا بِفَاتِحَةِ الْكِتَابِ» (مستدرك‌الوسائل، ج4،ص158) نمازي نيست مگر با خواندن حمد.

2- پيامبر دو برابر بايد بگويد خدايا ما را به راه راست هدايت فرما

پس پيامبر (ص) مرتبه هم بر ما اضافه هدايت به «الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ» را از خداوند مي‌خواهد.
سؤال: مگر آن حضرت بر«الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ» نيست؟
جواب: چرا، چون در قرآن داريم (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم) (يس‌ /1) (وَ الْقُرْآنِ الْحَكيمِ) (يس /2) (إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلينَ) (يس /3) (عَلى‌ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ) (يس /4)
نمي فرمايد: «في صراطٍ مستقيم » در راه مستقيم هستي مي‌فرمايد: (عَلى‌ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ) (يس /4) بر صراط مستقيم، يعني سوار بر«صِراطٍ مُسْتَقيمٍ» هستي به پيامبري كه سوار بر«صِراطٍ مُسْتَقيمٍ» است، دو برابر بايد بگويد: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ» خدايا مرا به راه راست هدايت فرما.
مي‌خواهم بگويم كه مسئولين، طلبه‌ها، مراجع، راديو تلويزيون، خبرنگاران، و مسئولين روزنامه هاو همه آن‌ها كه مسئول فكر مردم هستند، خطرشان از ديگران زيادتر است.
پيامبري كه مسئول هدايت مردم و خداوند به قرآن قسم ياد مي‌كند «وَ الْقُرْآنِ الْحَكيمِ» كه تو بر صراط مستقيم مسلط هستي به او مي‌فرمايد: تو دو برابر ديگران بگو: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ» و از اين پيداست كه راه انسان مشكل و هر لحظه در حال خطر است.
انسان ممكن است گرفتار شود در:
الف: تناقض ملل، مرام‌ها، مكتب‌ها و اديان
ب: تشابه اعمال، هم شكلي امور و اعمال از خداوند آن حضرت مي‌خواهد كه چكار كند،
جمله بعد مي‌فرمايد: «إِذَا اشْتَكَلَتْ عَلَيَّ الْأُمُورُ لِأَهْدَاهَا» (صحيفه سجاديه،ص98) هر كدام هدايتش بيشتر است.
«وَ إِذَا تَشَابَهَتِ الْأَعْمَالُ لِأَزْكَاهَا» در مشابهت و هم شكلي اعمال به پاك ترينش «وَ إِذَا تَنَاقَضَتِ الْمِلَلُ لِأَرْضَاهَا» و در تناقض و اختلاف ملت‌ها و مكتب‌ها هر كدام راضي‌تر هستي.
چادر خريدن فرق نمي‌كند چه عيد نوروز چه تولد حضرت زهرا(س) براي خانم بخرد، اگر تولد باشد عشق خانم و دختر به حضرت زيادتر مي‌شود. همه مردم صورتشان را مي‌شويند ولي آن كس كه قصد وضو مي‌كند پاداشي هم به اومي دهند.

3- موانع شناخت بهتر

حال موانع شناخت بهتر، بعضي چيزها مانع مي‌شود از اين كه انسان حقيقت را آنطور كه هست بشناسد. مثال: عينك سرخ كه مي‌گذاري شلغم‌ها را نمي‌تواني بشناسي چون شلغم سفيد و شما سرخ مي‌بيني لذا با اين عينك همه شلغم‌ها را لبو مي‌بيند و اين مانع شناخت مي‌شود.
1- تعصب
2- تخرب: مي گويي چرا ميگويد نمي‌دانم چون حزب گفته من به همه افراد رأي داده‌ام، و چون اهل اين محل هستم فلان روضه و جلسه و چون مرجع تقليد همشهري من است از او تقليد مي‌كنيم. آيا واقعاًاعلم است نمي‌داند. اين تعصب و تخرب مانع واقع گرايي است
3– حفظ موقعيت: اگر بگويم بلد نيستم پز به هم مي‌خورد لذا نمي‌گويم، من پزشك هستم ولي مريضي را تشخيص ندادم فلاني از من بهترو تخصص دارد، اگر بگويم نمي‌دانم آبرويم مي‌رود.
4 – عداوت و كينه: قرآن مي‌فرمايد: (وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ) (مائده /2) كينه‌ها مانع نشود از. . . .
5 – علاقه‌ها: چون فلاني را دوست دارد بدي هايش را نمي‌بيند.
6 – مال: پول و ثروت مانع مي‌شود.
7 – شعار و تبليغات
8 – وعده و تهديد
9 – نيازها و تنگناها: فشارهاي روحي. مثال: انسان تشنه نگاه نمي‌كند كه آب بهداشتي است يا نه؟
10 – رقابت و چشم و هم چشمي: مثال: سر سفره مادر به بچه‌اش مي‌گويد بخور مي‌گويد نمي‌خواهم، مي‌گويد مي‌دهم به فلان فوري دهانش را بازمي كند گرسنه نيست براي رقابت اظهار تمايل و خوردن مي‌كند.
اينجا مشكل بودن «الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ» معلوم كه از لابلاي حزب‌ها و قبيله‌ها، و مقام‌ها و كينه‌ها و علاقه‌ها و سرمايه‌ها وشعارها و تبليغ‌ها و وعده‌ها و تهديدها و نيازها و رقابت‌ها جوري رد شوم كه رنگي نشوم. در همه امور، مصرف عمر و سرمايه و انتخاب درس و شغل و رفيق و ازدواج و هم سفر، و خريد مهماني، پذيرايي، «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ» لحظه به لحظه بايد مواظب بود از راه راست منحرف نشد نياز داريم. مثال: لامپ بايد لحظه لحظه از سيم و برق جدا نشود. با گفته «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ» كافي نيست، كلام بي جا و گفته و غيبت و. . . تا حالا ادامه جلسه قبل بود.
در جمله بعد مي‌فرمايد: (وَ تَوِّجْنِي بِالْكِفَايَةِ) (صحيفه سجاديه،ص98)خدايا تاج كفايت بر سرم بگذار. يعني: خدايا مرا تأمين كن. قرآن مي‌فرمايد: ما شما را در جنگ از كشتار بي نياز كرديم. قرآن مي‌فرمايد: «إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئينَ» (حجر /95) من مسخره كنندگان را از تو كفايت و اثرش را دور مي‌كنم. قرآن مي‌فرمايد: (أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ) (زمر /36) فكر مي‌كنيد خداوند بنده‌اش را كفايت نمي‌كند؟
به كسي گفتند روزي شما از كجاست؟ گفت خداوند مي‌رساند چند بار پرسيدند همين جواب را داد باز پرسيدند گفت: كافري است مقداري مي‌دهد امور مي‌گذرد تعجب كردند، گفت: آخه چند بار گفتم خدا دل شما آرام نگرفت من هم گفتم فلان.
«كفايت» در مسئوليت‌ها و پست‌ها معلوم مي‌شود، حديثي هست براي آن‌ها كه يكدفعه از خواب بيدار و رئيس مي‌شوند.

4- كسي كه بدون لياقت رييس مي‌شود بدون گناه زمين مي‌خورد

حديث: اميرالمؤمنين علي(ع) فرمود: «من رفع بلا كفاية وضع بلا جناية» (غررالحكم، ص344) كسي كه بدون لياقت رئيس مي‌شود بدون گناه به زمين مي‌خورد حديث‌ها ريتم دارد مثل حديثي كه چند وقت قبل خواندم. حضرت ديد كسي ساختماني را ساخته فرمود از كجا آورده، بعد فرمود: «رَفَعَ الطِّينَ وَ وَضَعَ الدِّينَ»(مستدرك‌الوسائل، ج3،ص467)
گل را بالا برده ودينش پائين آمده و از دست داده.
وام گرفته با ربا، مسلمان‌ها هشدار مي‌دهم آن‌ها كه در بازار و خيابان و اداره مي‌گويند يك ميليون تومان و 40 و 50 تومان، ربا گناهش از زناي با مادر بدتر است. نكنيد اين كار را، مضاربه درست است و فرقش با ربا اين است، در مضاربه مي‌گويد: يك ميليون مي‌دهم كاسبي كرده و در سود آن شريك باشم اين حلال است، حال اگر سود كرد و اگر نكرد هيچ. در ربا مي‌گويد: من كار به سود ندارم ماهي فلان من مي‌گيرم، مواظب باشيد. جمله قشنگ است «رَفَعَ الطِّينَ وَ وَضَعَ الدِّينَ» در جمله بعد مي‌فرمايد: «وَ سُمْنِي حُسْنَ الْوِلَايَةِ» نشان مديريت خوب به من بده
«ولايت» يعني حكومت و «ولايت فقيه» يعني حكومت فقيه، «حُسْنَ الْوِلَايَةِ» يعني مديريت خوب.
نشان مديريت خوب:
الف: هدف
ب: برنامه
ج: شيوه و روش
د: انتخاب همكار
ه: وسيله و بودجه و امكانات

5- فرمايش پيامبر در مورد كسي كه مسئوليت قبول مي‌كند

حديث داريم پيامبر (ص) فرمود: «من ولي شيئاً» (كنزالفوائد،ج1،ص135) كسي كه مسئوليت و مديريت كاري را قبول كرد.
الف: حسنت سريرته: خوش باطن باشد با روح پاك،
بعضي روحشان پيچ داشته و به همه بدبين هستند.
ب: «بسَطَ يَدَهُ بالْمَعْرُوف» (كنزالفوائد،چ1،ص135) باز باشد.
ج: «كَفَّ عَنْ أَمْوَالِهِم» (كنزالفوائد،ج1،ص135) از مال مردم چشم بپوشد. چشم به رشوه نداشته باشد.
د: «أَخَذَ لِلْمَظْلُومِ» مظلوم گرا و ظالم كوب باشد.
ه: «كَثُرَ عَفْوُه» عفو و بخشش او(نسبت به زير دستانش) زياد باشد
و: «عَمَّ عَدْلُه» عدالتش عمومي باشد نسبت به همه. نتيجه مديريت خوب اين است كه:
– «رزقه الله الهيبة» (بحارالأنوار،ج 72،ص359) پيش ديگران عظمتي خواهد يافت نتيجه «حَسُنَتْ سِيرَتُهُ»
– «وَفَّرَ اللَّهُ مَالَهُ» خمالش و ثروتش را زياد مي‌كند نتيجه «چشم نداشتن به مال ديگران »
– «مُدَّ فِي عُمُرِه» عمرش طولاني مي‌شود نتيجه «عفو و بخشش »
– «نُصِرَ عَلَى عَدُوِّه» بر دشمنش پيروز مي‌شود نتيجه «عدالت عمومي » مردم كمك مي‌كنند اين‌ها نشانه مديريت خوب است.
بعد مي‌فرمايد: «وَ هَبْ لِي صِدْقَ الْهِدَايَة» به من هدايت گري صادقانه را عطا كن. فكر نمي‌كنم نيم ساعت شده باشد 5 دقيقه وقت داريم، در اينجا كمي صدا ناميزان است. در كلاس درس و سخنراني منبر و كتاب و روزنامه، روزنامه‌ها مي‌خواهند مردم را ارشاد كنند.

6- شرائط هدايت صادقانه

اول: عالمانه باشد. (أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى‌ بَصيرَة) (يوسف /108) دعوت به سوي خدا با شناخت و بصيرت است خيلي از وقت هاانسان متوجه نيست پولي گرفته مي‌نويسد فلان و يا تبليغات، مي‌گويد به من يك نردبان داده و يك گوني ذغال و اين هزار تومان من نمي‌دانم چه كسي؟ صبح همه ديوارها نوشته «اعدام بايد گردد» يا «آزاد بايد گردد» يا زنده باد «كوكاكولا» يا «پپسي كولا »يا با اين كه نه كوكا را مي‌داند و نه پپسي را دعوت شكمي است.
دوم: خود عمل كند. در قرآن آياتي است از قبيل (أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ) (بقره /44) به مردم مي‌گوييد و خود فراموش مي‌كنيد؟ اگر ديديد من زندگي اشرافي دارم و بالاي منبر مي‌گويم دنيا كه ارزش ندارد، شما مي‌گوييد: بله مي‌گويد دور بيندازيد تا من بردارم (خنده حضار) البته بايد توجه به يك نكته‌اي هم داشت.
به آيت الله مدني گفتند، گفتم همه حرف‌هايي كه در تلويزيون مي‌زنيم بايد عمل كنيم فرمود لااقل كمي از آن را بايد عمل كرد، اگر مي‌خواهي در فضيلت نماز شب براي مردم بگويي لااقل چند شب خود عمل كن بعد بگو و اگر براي غسل جمعه چند بار خود عمل كن و ال نمي‌شود به همه حرف‌ها عمل كرد.
مثال: كفاشي به آقايي گفت: شما همه حرف‌هايي كه مي‌زني عمل مي‌كني؟ گفت شما چكاره هستي؟ گفت: من كفاش، فرمود: شما همه كفش‌ها كه مي‌دوزي پا مي‌كني. بالاخره كفاش نبايد كوزه گري باشد كه از كوزه شكسته آب بخورد مختصري عمل كند.
سوم: دلسوزانه باشدقرآن درباره پيامبر (ص) مي‌فرمايد: (حَريصٌ عَلَيْكُم) (توبه /128)
چهارم: نرم باشد: قرآن مي‌فرمايد: (فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَيِّناً) (طه /44)
پنجم: بدون حرج باشد و تكلف گاهي هدايت‌ها سخت است، يعني تعاوني حساب كنيم تا مردم مشتري شوند، مثلاً كسي كه بي حجاب بوده بخواهي بگويي حجاب برتر فنرش پاره مي‌شود بايد به او سخت نگيريم، يا مثل كسي كه تا حال نماز نمي‌خوانده بگوئيم نماز مستحبي‌ها را هم بخوان تحمل نمي‌كند، و كسي كه تا حال مهماني نمي‌كرده حال بگوييم عده زيادي را مهماني كن، يكي يكي فشار نيايد.
ششم: گام به گام باشد يكي از اشكالاتي كه مي‌كردند اين كه چرا قرآن يك باره نازل نشد، فلسفه‌اش اين است كه به تدريج آمده تا اثر كند. مثل باران كه در چند نوبت آمده و زمين آن را تحويل مي‌گيرد، نه مثل سيل بعد هم خشك سالي،
هفتم: با تشويق باشد. قرآن مي‌فرمايد: (هُوَ الَّذي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ) (احزاب /43) راه هدايت مردم صلوات و درود، تشويق است نه زور.
هشتم: مجاني باشد.
نهم: مطابق با حال و فطرت باشد. اگر طرف حال ندارد به مقتضاي حال او تكليف كند، قرآن در اين باره مي‌فرمايد: (الْآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْكُمْ وَ عَلِمَ أَنَّ فيكُمْ ضَعْفا) (انفال /66) خداوند دانست در شما ضعفي را كه تخفيف داد. چه دين خوبي داريم از هيچ چيز واگذار نكرده.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1534
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست