responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1533
بسم الله الرحمن الرحیم
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

در تفسیر دعای مكارم الاخلاق رسیدیم به این جمله كه امام سجادعلیه السلام می‌فرماید: (وَ بِفَضْلِكَ وَثِقْت)الصحیفةالسجادیةص98 خدایا اطمینان دارم و وثوقم به فضل توست. می فرماید: :(وَ بِفَضْلِكَ وَثِقْت)كه فرق می‌كند با:(وَ بِفَضْلِكَ وَثِقْت)مثال: می‌گوید دوست دارم تو را، و یا «تو را دوست دارم » جمله دوم یعنی فقط تو را و نه دیگری را ولی جمله اول ممكن است دیگری را هم دوست داشته باشد(إِیَّاكَ نَعْبُد)فاتحه(5)یعنی فقط تو را عبادت می‌كنم جمله:(وَ بِفَضْلِكَ وَثِقْت)یعنی به فضل تو و مسائل دیگر هم وثوق دارم مثل پول و زور و مقام و. . . .
اطمینان‌های نابجا: در جامعه ممكن است مردم به چیزهایی اطمینان داشته كه صحیح نباشد.
1-حكومت خودمثل فرعون كه می‌گفت:(أَ لَیْسَ لی‏ مُلْكُ مِصْر)زخرف(51) نمی بینید حكومت مصر از آن من است. یا می‌گفت:(هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْری مِنْ تَحْتی‏) نهرها از زیر من جاری است.
2- به قدرت و زور خود
مثل نمرود كه به حضرت ابراهیم علیه السلام گفت زمانی كه به او فرمود: پروردگار من(یُحْیی‏ وَ یُمیتُ)بقره(256)می میراند و زنده می‌كند او هم در جواب حضرت گفت:(أَنَا أُحْیی‏ وَ أُمیت) من هم می‌میرانم و زنده میكنم دو زندانی را بیرون آورد و یكی را آزاد و دیگری را دستور اعدام داد، گفت پس من هم یكی رازنده(آزاد)و دیگری را میراندم(اعدام).
3- به مزرعه و آب و باغ
قران می‌فرماید: شخصی به باغ خود آمد دید درختان سر به آسمان كشیده گفت: (ما أَظُنُّ أَنْ تَبیدَ هذِهِ أَبَداً)كهف(35) گمان نمی‌كنم اینها ازبین برود.
به هیچ چیز نمی‌شود اطمینان كرد روزی ممكن است فردی در اجتماع جایگاهی داشته باشد كه به خاطر او به اطرافیان، دوستان و اقوام او هم احترام كنند و روز دیگر برای خود او هم احترامی قائل نشوند.
زمانی فردی برای ضمانت هر كسی مورد تائید بانك است و روزی به خود او هم حاضر نیستند وام بدهند.
3- تكیه به علم
به قارون گفتند: از آنچه خدا به تو داده در راه او انفاق كن گفت:(إِنَّما أُوتیتُهُ عَلى‏ عِلْمٍ عِنْدی)قصص(78) فقط علم(اقتصاد و مدیریت) خودم وبده برای جمع این اموال.
5- تكیه بر اولاد و مال
قرآن می‌فرماید:(أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالاً وَ وَلَداً)كهف(39)شخصی به دیگری گفت: من مال و فرزندم بیشترازتوست.
6- تكیه بر حزب و باند و گروه
قرآن می‌فرماید: برادران یوسف گفتند چرا پدر یوسف را بیشتر دوست دارد و حال آنكه(وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ)یوسف(8)ماتیم(وگروه و حزب و دسته) هستیم(و او تك وتنهاست.
7- تكیه بر مظاهر
قرآن از قول و گفته عدهای می‌فرماید:(هذاعارِضٌ مُمْطِرُنا)احقاف(24)این ابر است كه برای ما باران می‌آورد.
قرآن در جواب می‌فرماید:(بَلْ هُوَ مَا اسْتَعْجَلْتُمْ بِهِ ریحٌ فیها عَذابٌ أَلیمٌ(24)بلكه همین ابر باعث عذاب شماست.
قرآن می‌فرماید: به بعضی میدهیم تا آنها را عذاب كنیم آنها فكر می‌كنند این نعمت است.
(إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِها)توبه(55) خداوند می‌خواهد با دادن امكانات دنیایی آنها را عذاب كند.
مثال: بچه‌ای كه فكر می‌كند مار طناب رنگ و وارنگ است.
با مال و امكانات دنیا خواب راحت از او سلب می‌شود در حالیكه فكر می‌كند نعمت است برای او عذاب شده خیلی از چیزها راما نعمت می‌پنداریم و حال آنكه نعمت است و تلخ می‌پنداریم و حال آنكه نعمت است.
 قرآن می‌فرماید:(وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُم)بقره(216) چه بسا چیزهایی را دوست دارید كه برای شما شر است.
(وَ عَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَكُ)بقره(216) و چه بسا چیزهایی را كراهت و بد می‌دانید و برای شما خوب است.
حدیث: یوسف علیه السلام زمانی كه می‌خواستند او را به چاه بیندازند، خندید، به او گفتند حال زمان خنده است؟ فرمود: بله روزی با داشتن برادر فكر می‌كردم كسی نمی‌تواند به من زور بگوید، حال می‌بینم به آنها كه تكیه داشتم قاتل من شده‌اند. دختران درانتخاب همسر به فكر سه نوع سلامتی برای همسرانشان باشند.
1- سلامتی فكر 2- سلامتی خلق سلامتی بدن
دوچرخه و ماشین و زیلو و قالی مهم نیست كه پشم و نخ است. خود را فدای این چیزها نكنید كه علامت كوتاه فكری است، در انتخاب همسر اصل سلامتی فكر است.
قرآن می‌فرماید: كنیزی كه ایمان داشته و فكرش درست باشد بهتر از زن آزادی است كه سلامت فكری نداشته باشد.
داشتن علم هم با اینكه یك ارزش است مهم نیست چون ممكن است علمش بالا ولی اخلاق نداشته باشد و یا كج فكرمی كند و یا عقدهای است. بعد از این جمله حضرت می‌فرماید:(اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى، وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى)الصحیفةالسجادیةص98
همه ایرانیان این جمله را كه در طول سالی كه در تلویزیون هستم و می‌خوانم از من شنیده‌اند یعنی:
خدایا نطق مرا به حق باز كن و به من الهام كن كه تقوا داشته باشم.
آداب نطق(حرف زدن):
الف: گفتار نرم: قرآن می‌فرماید:(قَوْلاً لَیِّنا)
ب: گفتار محكم و مستدل: قرآن می‌فرماید:(قَوْلاً سَدیداً)الاحزاب(70)به كسی گفتند تو بی دینی، گفت من بی دینم مادر بزرگم روز عاشورا شله زرد میدهد دلیل دینش شله زرد مادربزرگ، این چه دینی است؟ عمل دلیل است نه شله زرد مادربزرگ
ج: گفتار آسان و قابل فهم: قرآن می‌فرماید: (قَوْلاً مَیْسُوراً)الاسراء(28)
د: گفتار: قرآن می‌فرماید: (قَوْلاً مَعْرُوفاً)نساء(5)
ه: گفتار: قرآن می‌فرماید:(قَوْلاً كَریما)الاسراء(23)
و: گفتار: قرآن می‌فرماید: (الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ)حج(24)
ز: عدالت در گفتار: قرآن می‌فرماید:(إِذا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا)انعام(252)
ح: گفتار نیكو: قرآن می‌فرماید:(قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً)بقره(83)
نمی فرماید: «للذین آمنوا»، «للناس » یعنی با كافر هم خوب حرف بزنید.
حدیث: در جبهه یكی از لشگریان علی علیه السلام به معاویه ناسزا گفت حضرت ناراحت شده و نهی فرمودند. فرمودند:
(إِنِّی أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِین‏): بحارالأنوارج32ص561 من كراهت دارم كه شما ناسزاگو باشید. جنگ بله ولی فحش خیر. حتی ما حق نداریم به بت پرستها فحش و ناسزا بگوئیم.
قرآن می‌فرماید:(وَ لا تَسُبُّوا الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّه)انعام(108)
به مقدسات مردم احترام بگذارید. پس حضرت از خداوند می‌خواهد خوب حرف بزند. واقعاً خداوند باید حتی درادای كلمات ما را كمك كند؟ گاهی اگر انسان را خداوند به خودش وا گذارد می‌بیند كه دو شاخه تلفن را در برق می‌گذارد.
من یك بار روی منبر رفتم گفتم شمر علیه السلام(خنده حضار) آقای بالا منبر به جای اینكه بگوید صلوات بلند، گفت یك بسم الله بلند ختم كنید.
دزدی را بعد از بارها زندان خواستند اعدام كنند گفت بگوئید مادرم بیاید، آمد، از مادر تقاضا كرد زبانش را دردهان او بگذارد مادر در حال اعدام فرزند نخواست تقاضای او را رد كند این كار را كرد. فرزند زبان مادر را دندان گرفت صدای جیغ مادر بلند شد از او علت این كار را پرسیدند گفت: من در كودكی از همسایه تخم مرغی دزدیدم مادرم مراتشویق كرد اگر نمی‌كرد امروز كارم به اینجانمی كشید.
گاهی یك كلمه در سرنوشت افراد تأثیر مثبت یا منفی می‌گذارد. یكی از دوستان طلبه مرا دربغل گرفته و خیلی دعا می‌كرد، علت پرسیدم، گفت شما به من خیلی حق دارید، من فراموش كرده بودم كه در چه رابطه‌ای است، گفت چند سال قبل خانه‌ای داشتم بیرون از قم و عیالوار، حدود ده نفر، می خواستم خانه‌ام را تقریباً به یك میلیون بفروشم و داخل قم خانه تهیه كنم و این در واقع كار درستی نبود چون این توان نبود كه با یك میلیون جای مناسبی را داخل قم تهیه كنم، آمدم با شما مشورت كرده شما مرا نهی كرده و یك جمله تندی به من گفتید كه من آن زمان ناراحت شدم ود نتیجه از این كار منصرف، ولی طولی نكشید طرح توسعه شهر قم خیابانی از جلو منزل و یكی هم از پشت منزل به اجرا گذاشت و منزل مایكدفعه از یك میلیون به حدود ده میلیون گران شد و این به ثمره مشورت و جمله تند شما بود كه مرا از فروش خانه منصرف كرد بالاخره نمی‌دانستیم گفت فحش شما این اثر را داشت.
گاهی تشروكلمات تنداثرمثبت دارد، امیرالمؤمنین علی علیهالسلام گاهی برای حركت دادن اطرافیان كلمه تندی رامی فرمودبد. مثل‌ای بی پدرها، مگر پدر ندارید، چقدر سست هستند لاشه‌های بی روح مرد نماهای نامرد. اینكه امام خمینی(ره) می‌فرمود: یاران انقلاب زمان امامها هم نبودند، درست است چون علی علیه السلام از غصه دق كرد.
می فرمود: آنقدر مرا پایین آوردند تا اینكه گفتند ببینیم علی یا معاویه، نطق به هدایت معنایش این نیست كه نگوید بلكه بگوید ولی حق گر چه در قالب تشر، قرآن عباراتی دارد كه مثلاً می‌فرماید: (قاتَلَهُمُ اللَّه)منافقون(4) خداوند مرگشان دهد،(لَعَنَهُمُ اللَّهُ)بقره(88)می رساند كه در جاهایی هم باید توبیخ و سرزنش كرد، البته سرزنش روی عقده و هوی و هوس نباشد. میگویند: بچه را دعوا نكنید عقده‌ای می‌شود، خیر صحیح نیست ,بلكه باید آنها دربین تنبیه و تشویق در تضاد قرار گیرند تا رشد كنند.
قرآن بر این معنا دلالت دارد كه میفرماید:(وَ إِنْ جاهَداكَ لِتُشْرِكَ بی‏ ما لَیْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما)بقره(8)اگرپدر و مادر تلاش كردند برای شرك ورزیدن تو اطاعت نكن آنها را. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بچه را به سوی خدا می‌خواند و پدر و مادر به غیر خدا، اینجاست كه خود در بین تضاد باید تصمیم بگیرد، در راه خدا می‌شود با عقیده انحرافی پدر و مادرمخالفت و ملاحظه آنها را نكرد.
زهد خوب است، پس چرا فلان مسئول مملكتی، اصل برای ما اهل بیت علیهم السلام هستند اگر فلانی به راه نیست او را كنار می‌گذاریم، به حساب دین نباید رفتار نامناسب دیگران را گذاشت، دین محكم است بر جای خود.
یكی از موارد نطق به حق امر به معروف و نهی از منكر است كه در جامعه كم رنگ شده است، هر كسی در موقعیت خودباید بر اجرای این واجب دینی اهمیت بدهد، گاهی چند دقیقه موعظه و نصیحت كردن یك پزشك با مریض خودممكن است از حرف یك آیت الله بیشتر اثر بگذاردو همچنین مدیر یك كارخانه با كارگرها و مهندس و بناها، هر كس اثرحرفش در جای خود بیشتر است باید امر به معروف ونهی از منكر كند.
درقرآن آمده كه بهترین انسانها كسی است كه مردم را به حق دعوت نماید. آنجا كه می‌فرماید:(وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّنْ دَعا إِلَى اللَّهِ وَ عَمِلَ صالِحا)فصلت(33) چه كسی بهتر ازآن كه مردم را به سوی خدا دعوت می‌كند. یك استاد خیاطی به خوب خیاطی یاد دادن به شاگردان اكتفا نكند. ومدیرموفق تنها كسی نیست كه دانش آموزانش در كنكور موفق شوند، البته این هم یك خوبی است، و خوبی دیگر اینكه دیپلمه‌های او تارك نماز نباشند و سرهنگ خوب تنها كسی نسیت كه سربازان فقط خوب تیراندازی بدانند، اخلاق مسأله مهمی است ما و جامعه باید دعوت به حق كنیم. خیلی از امكانات هدر می‌رود ما كه هر چه می‌بینیم فكر می‌كنیم می‌شود بهتر از این باشد، البته در نظام جمهوری اسلامی با توجه به قبل از انقلاب رشد كرده‌ایم ولی مسأله مهم امروز این است كه توقف درست نیست. مقام معظم رهبری فرمودند: تحول، باید ما دنبال مسائل جدید بوده و دو روز ما مثل هم نباشد(از جهت رشد و معنویت و اخلاق)علی علیه اسلام فرمودند: اگر دو روز شما مثل هم باشد باخته‌ای. یعنی دو روز ما نباید مثل هم باشد.
خداوند به پیامبرش می‌فرماید:(قُلْ رَبِّ زِدْنی‏ عِلْماً)طه(114) خدایا علم مرا زیاد كن. یعنی دو روز اطلاعات مانباید مثل هم باشد.
حدیث: به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گفتند دشمنان با شیوه خاصی می‌جنگند فرمود: ده نفر بروند و مأمور شوندواین شیوه را یاد بگیرند.
به شیوه خود قانع نشویم ببینیم دنیا هم چه كار كرده. مسأله نه شرقی و نه غربی در خود باختگی است ولی در مسائل آموزش ما باید هم شرقی و هم غربی باشیم.
اسلام فرموده: برای كسب اطلاعات به چین بروید، در آن زمان كه مسلمان نبوده‌اند برای آموزش از همه باید آموخت.
حدیث:(أَعْلَمُ النَّاسِ مَنْ جَمَعَ عِلْمَ النَّاسِ إِلَى عِلْمِه)من‏لایحضره‏الفقیه ج4ص394 با سوادترین مردم كسی است كه علم دیگران را به علم خوداضافه كند. نه در علم ونه درتجربه، نباید در جا بزنیم. مقام معظم رهبری درحوزه فرمودند: این كتابهای درسی بایدعوض شود. چگونه حرف زدن در زمان ما و در زمان تفتانی خیلی فرق می‌كند، الان فرم فصاحت و بلاغت عوض شده است، مقتضای حال چیست و نحوه صحبت كردن با خلبانها و جگرفروشها كدام است و دانشجو و دبیرستانی.
یك زمانی پوستین قوچان لباس زمستانی، بعد تبدیل به اوركت و بعد به كت و شلوار بعد به بلوز تبدیل شد. خیلی ازتحقیقات كتابها برای امروز بار ندارد و باید عوض شود.
«نطق به حق » برای آن است كه گاهی باطلی در قالب حق و حقی در قالب باطل گفته می‌شود. بعد می‌فرماید:(وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى): به من تقوا را در گفتار الهام فرما.
اشاره به چند آیه كه خداوند وقتی می‌خواهد از كسی تعریف یا انتقاد كند كیلویی حرف نمی‌زند و فله‌ای. مثلاًمی فرماید:(كَثیرٌ مِنْهُمْ)مائده(66) بسیاری از آنها، نمی فرماید همه آنها،(وَ مِنْهُمُ) توبه(61)بعضی از آنها،(مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ)بقره(105) بعضی ازاهل كتاب، (وَ مِنْهُمُ الَّذینَ یُؤْذُونَ النَّبِی)توبه(61) بعضی از منافقین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را اذیت می‌كردندبعضی از مردم مدینه(اینچنین هستند) بعضی از بادیه نشین‌ها وگروهی از اهل كتاب اینچنین گفته‌اند، بعضی از یهودیها كتاب آسمانی را تحریف كردند و بعضی بی سواد هستند وبعضی از آنها خوب هستند.
(مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ)الاحزاب(23) بعضی از مؤمنین وفا دار بر عهد و پیمان الهی هستند(و بعضی بی وفا)(لِلَّذینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظیمٌ)آل عمران(172)از آنها هم كه سابقه مبارزاتی دارند الان باید به عملشان نگاه كردكه تقوا دارند یا نه.
قرآن درباره كسی كه در كنار پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم زخمی شد می‌فرماید:(مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظیمٌ)آل عمران(172) اگر حال تقوا دارد اجر عظیمی دارد.
ممكن است در جبهه بدنش سوراخ سوراخ ولی بعد اهل گناه شده، گر چه كنار پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و درجبهه و زخمی ولی بعد از آن انحراف پیدا كرده و امضاء وعكس و سوء استفاده.
ما در قرآن دو چیز داریم یكی به نام حبط و یكی به نام تكفیر.
دو مثال بزنم از مرحوم فلسفی كه خداوند او را رحمت كند. ما در یك سال سه «محمد تقی » را از دست دادیم محمدتقی فلسفی واعظ مشهور 2- محمد تقی جعفری فیلسوف آیة الله محمد تقی ستوده استاد حوزه علمیه قم كه تقریباًتمام طلاب به نزد ایشان شاگردی كرده‌اند، شاید 80 درصد از آنها، در قرآن(حَبِطَتْ أَعْمالُهُم)بقره(217) داریم،(كَفَرْنا)ابراهیم(9) هم داریم كه مرحوم فلسفی می‌فرمودند: مثال شاگردی كه استادش را زجر داده و اذیت می‌كندو او هم از دست این شاگرد خیلی ناراحت است ولی یك وقت این شاگرد به منزل استاد می‌رود و می‌بیند كه فرزند او در حال غرق شدن است با لباس خود می‌پرد و بچه را نجات می‌دهد این كار شاگرد تمام زجرهایی كه به استاد داده پاك می‌كند، این را می‌گویند «كفاره ».
و به عكس شاگردی سالها برای استاد زحمت می‌كشد و او را راضی نگه می‌دارد و یك دفعه می‌زند و او را می‌كشد، این عمل لحظه‌ای او همه خدمات و زحماتش را از بین برد، این را می‌گویند(حَبِطَتْ أَعْمالُهُم).
اگر از یك آخوندی خلافی دیدی چرا آخوندها بگو این، كارمندها و دولتیها، این رشوه گرفت اینهم بازاریها، شهریها، روستاییها، زنهاو. . . .
در اجتماع ما رسم است از یك استانی و شهری نقطه ضعفی گفته و همه را، یك كاشانی مثل من ترسو است هرجابخواهند بگویند ترسو می‌گویند كاشانیهاكاشانی‌ها می‌دانید چقدر شهیدو سردار و سرلشگرداشته‌اند، آیة الله كاشانی از ماست، اگر ما از یك عرب و فارس، و ترك و لر، عجمی، یك بازاری و تهرانی نمی‌شود جوك درست كرد این درست نیست اول كه من رئیس نهضت شدم گفتند اگر به فلانجا بنویسید ما پیكان ضرورت داریم تا به ما می‌دهند. گفتم می‌نویسم ولی نه ضرورت چون تا حالا هم كه نداشتیم طوری نشده. گفتند اگر ننویسید نمی‌دهند. گفتم نمی‌نویسیم گر چه ندهند.
ساده زندگی كن وام نگیر، الان خیلی‌ها كه می‌گویند فقیر، فقیر نیستنداحساس فقارت و فقر دارند، ما فقیر در جامعه داریم ولی آنها كه اظهار می‌كنند خیال فقر است، می‌اید وام بگیرد كه تلویزیونش را رنگی كند. این فقر است؟ و برای تخت، سالها كه نیاكان ما تخت نداشته‌اند چه كار كرده‌اند، خانه كوچك، كمد را با طناب از پشت بام می‌كشد و خانه همسایه‌ها می‌برد، با قرض برای جهازیه، با قرض گل و طلا می‌خرد، اینها وهم و خیال است. بی كاری داریم و جوان بی كار، اما خیلی‌ها هم هستند كه حال كار ندارند، می گوید من با دیپلم بیل به دست بگیرم، دیپلم هم سواد است؟ قالی بافی برای یك دختر دانشجو جسارت است. بارها گفته كه دیپلم سواد نیست مثل پیراهن است كه نداشتن آن زشت است ولی داشتن آن هم افتخار نیست، لیسانس هم كتاب خوانده كه این هم سوادنیست، كتابخانه‌ای كه میلیون كتاب دارد از هر میلیونی یك جلد كتاب خوانده، بچه به پدر می‌گوید قلك پر پول شده نگاه كن به بانك مركزی خجالت می‌كشی كه بگویی من پول دارم(خنده حضار)خیال میكنیم دانشمند هستیم اگرنگاه كنیم به كتاب‌های نخوانده خجالت می‌كشیم كه بگوییم با سوادهستیم. مثل اینكه مرا دعوت كنند برای جلسه‌ای بگویم من سخنران تلویزیون هستم الان برای مجلس فاتحه منبر بروم. در صورتی كه جلسه فاتحه گاهی بهتر است چون كسانی گاهی به فاتحه می‌آیند كه به مسجد نمی‌روند خوب می‌شود تبلیغ كرد كه فقط برای دوستی با مرحوم آمده‌اند، افتخار كن برای روضه خواندن ما رهبر و رئیس جمهورمان روضه می‌خوانند، السلام علیك یا ابا عبد الله یك افتخاراست، احساس فقر است نه فقر.
برادران و خواهران اگر می‌خواهید جوك و طنز بگویید، من این سالی كه در تلویزیون بوده‌ام تمام طنزهای من كتاب شده، می خواهیم چاپ كنیم. خداوند در طنز به من لطف كرده، گاهی من برنامه‌های صبح جمعه را كوش می‌دهم می‌بینم من خیلی قویتر هستم مشتری هم دارد. این كتاب بیمار و زندان است و حال كتاب علمی ندارد وهزار و یك گرفتاری، طنز هم باید بار داشته باشد نه با تحقیر یك مسلمان و عرب و عجم و كرد و ترك و لر و فارس واستانی مسخره كردن. قرآن می‌فرماید: ویل لكل همزةٍ لمزه: وای به كسی كه با نیش افراد را خراب می‌كند. قرآن می‌فرماید: اگر پیغمبر 70 بار استغفار كند خداوند آنها را نمی‌بخشد برای اینكه اینها مؤمنین را مسخره می‌كنند. مسخره نكنیم به دهاتی، دهاتی شرف است، كشاورز، خداوند می‌فرماید: شما كشاورز نیستید ما كشاورزیم(أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ‌ام نَحْنُ الزَّارِعُونَ)واقعه(64) آقا قصه بگویید، نه من جهان بینی و ایدئولوژی می‌گویم و استاد معارف خداوندمی فرماید: نحن نقصی ما قصه می‌گوییم، و با همین قصه‌ها سلمان و ابی ذر درست شد. پیامبر و علی و امام باقر علیه السلام كار می‌كردند.
آقای مدیر چایی برای شما آورده بگو دست شما درد نكند، نه وظیفه‌اش بوده، به او ابلاغ شده كاش درس نمی‌خواندی تكبر هم نمی‌داشتی. تقوا در گفتار از خداوند طلب كنیم.
خبر فوت فردی را به دفتر مرجع تقلید دادند، دفتر نوشت خبر فوت را به آقا دادیم به شدت متأثر شدند، آقا خواستندپیام تسلیت را امضاء كنند گفت من به شدت ناراحت نشدم و شاید از این خبر ناراحت هم نشده باشم متن را عوض كردند.
می كویند فردی عبایی به دوش گرفته كه سوراخ بود شخصی آمد گفت من می‌خواهم به جای این عبا، عبای نو به شمابدهم آقا گفت حقیقت این است كه من در منزل عبای نو دارم و یادم رفته دوش بگیرم، گفت آقا تا حالا برای فقر شمامی خواستم عبا بدهم حالا كه راست گفتی برای راست گویی شما می‌خواهم عبا بدهم، آدمی هم هست كه بگویدوفقكم الله و بگیرد.
از صداقت چه دیده‌ایم كه دروغ بگوییم؟
خدایا: لحظه به لحظه فكر ما را در مسیر رضای خود قرار بده.
خدایا: آنچه از فكر و عمل خراب كرده‌ایم ببخش و بیامرز.
خدایا: قلب آقا امام زمان علیه السلام را برای همیشه از ما راضی و ظهورش را تعجیل بفرما.
خدایا: كشور و رهبر و ملت و مرز و بوم و عقائد و افكار فرزندان ما حفظ بفرما.
خدایا: روح انبیاء و اولیاء، علما و امام، نیاكان و مربیان و پدران و مادران راضی و ما را پاسدار خونها و خدمتشان قراربده.
والسلام علیكم و رحمة الله و برکاته

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1533
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست