responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1237

موضوع: حضرت زهرا(س)، شهادت

تاريخ پخش: 74/08/04

بسم الله الرحمن الرحيم

1- وجود فاطمه زهرا بركت است

چون بحث در زمان شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) مي‌باشد و لذا بحثي را در مورد بركت مطرح مي‌كنم، حالا فاطمه زهرا و بركت ربطش چي است؟ ربطش رواياتي است كه ما در مورد اين خانواده داريم، پيغمبر ما (ص) فرمود: «وَ اجْعَلْ فِي ذُرِّيَّتِهِمَا الْبَرَكَةَ» (المناقب/ ج‌3/ ص‌355)، در دعايي كه به اميرالمومنين و حضرت زهرا كرد فرمود كه خدايا در نسل اين‌ها بركت قرار بده، كه كلمه بركت را در مورد نسل حضرت زهرا گفته، يا مثلاً داريم كه بركت چي است؟ يكي داريم كه بركت در كسي است كه: «مَنْ أَحَبَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ» (المحاسن/ ج‌1/ ص‌152)، محبت اهل بيت را فرموده، يا در مورد اينكه در مراسم ازدواج حضرت زهرا(س) مي‌گفتند كه: «بِالرِّفَاءِ وَ الْبَنِينَ فَقَالَ لَا بَلْ عَلَى الْخَيْرِ وَ الْبَرَكَةِ»(كافي/ ج‌5/ ص‌568) يعني زنها دست مي‌زدند مي‌گفتند كه «بِالرِّفَاءِ وَ الْبَنِينَ»، يعني ان شاء الله خوش بگذرد و ان شاءالله خدا پسرت بدهد. پيغمبر فرمود: «لَا»، اين حرف را نزنيد، «بَلْ عَلَى الْخَيْرِ وَ الْبَرَكَةِ»، دعا مي‌خواهيد بكنيد نگوييد خدا پسرت بدهد بگو خدا خير و بركت به تو بدهد، پسر و دختر فرقي نمي‌كند، آخه زن‌هاي قديم هم مثل زن‌هاي حالا و زن‌هاي حالا هم مثل زن‌هاي قديم، يك فكر غلطي زن‌ها و مردهاي قديم دارند كه خيال مي‌كنند پسر از دختر بهتر است، آنجا هم در عروسي حضرت فاطمه زهرا مي‌گفتند دعا كنيم خدا پسرت بدهد پيغمبر فرمود «لَا»، اين طور نيست كه خدا پسرش بدهد خير است مي‌خواهيد دعا كنيد بگوئيد خدا به تو خير و بركت دهد، و گاهي خير و بركت در دختر است نه در پسر.
آن سالي هم كه اميرالمومنين به دنيا آمدند حضرت فرمود: اسمش را بگذاريد، «سنة الخير و سنة البركة» (شرح‌نهج‌البلاغه‌ابن‌ابى‌الحديد/ ج‌4/ ص‌114)، سال سال خير و بركت است. به دليل تعبيراتي كه در مورد بركت در مورد حضرت زهرا و اهل بيت شده مي‌خواهم در مورد بركت بحث كنم اما بركت چي است؟ در بركت نمو، زياده، پايداري، استقامت، هست، در بركت چند تا معناهست، او معناي بركت را بنويسيم.

2- نشانه‌هاي چيز با بركت

پس موضوع بحث بركت است، در اين جا چند تا بحث است يك موضوع بركت، معناي بركت، ابعاد بركت، عوامل بركت، موانع بركت، اين موضوع بحث است، در معناي بركت، يك رشد و زياده روي در آن است و بعد طهارت و قداست. در معناي بركت قداست هم هست، استمرار هم هست، در معناي بركت چهار چيز نهفته است: رشد، زيادي، قداست، استمرار، يكي از اين‌ها نباشد بركت نيست، زيادي هست، مقدس هم هست اما يك ماهه، بيست روزه تمام مي‌شود، بايد استمرار هم باشد، ممكن است چيزي خيلي زياد باشد اما قداست ندارد، باز بركت نيست، در معناي بركت رشد و زيادي و… همه هست، اين معناي بركت است، بنابراين هر زيادي بركت نيست، يعني اگر فقط زيادي باشد زيادي تنها بركت نيست چون آياتي داريم كه قرآن مي‌گويد: (ما أَغْنى‌ عَنْهُ مالُهُ وَ ما كَسَبَ) (مسد /2)، پول خيلي داشت اما به دردش نخورد، يا داريم كه قرآن مي‌گويد: (ما أَغْنى‌ عَنِّي مالِيَهْ هَلَكَ عَنِّي سُلْطانِيَهْ) (حاقه /29-28)، پول خيلي داشتم اما به دردم نخورد، بعضي‌ها اتاق بزرگي دارند سال مي‌آيد و مي‌رود يك گرسنه‌اي توي اتاقشان مهماني نمي‌شود، ماشينش هيچ عيب ندارد، آب و روغن فول، ماشينش لوكس، تميز، خوب، اما سال مي‌آيد و مي‌رود از اين ماشينش به نفع مردم استفاده نمي‌كند فقط خانوادگي است، اينكه مي‌گويد قداست در آن است گاهي ممكن است آدم يك غذايي بخورد ملق بزند، گاهي ممكن است يك غذايي بخورد مطالعه كند. نيروي اين غذا هم كجا مصرف مي‌شود آن هم بسته به بركت است.

3- خداوند سرچشمه بركت است

ابعاد بركت چيست؟ ابعاد بركت در همه چيز هست. مبارك، ذات مقدس خداوند متعال است كه سرچشمه همه بركت هاست ولذا در قرآن آيه زياد داريم: (تَبارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمينَ) (اعراف /54)، بركت مال خداست، (تَبارَكَ الَّذي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى‌ عَبْدِهِ) (فرقان /1)، (تَبارَكَ الَّذي إِنْ شاءَ جَعَلَ لَكَ خَيْراً) (فرقان /10)، (فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقينَ) (مؤمنون /14)، جاهايي كه آب را براي مدت زيادي نگه مي‌دارند «بركه» مي‌گويند. در خانه‌هاي قديم كه لوله كشي نبود منبع آبي ساختند يك چيزي مثل زيرزمين منتها با سيمان محكم و آب را آنجا ذخيره مي‌كردند به آن جاها مي‌گفتند بركه، بركه يعني جايي كه در آن پاكي و رشد و قداست است و براي مدت زيادي هم مي‌خواهند آب رادر اين جا نگه دارند لذا به آنجا مي‌گويند بركه.
از حرف‌هاي خوبي كه ايراني‌ها مي‌زنند و عربي است و حيف است كه يك عده ناآگاهانه نمي‌دانند چه چيزي را از دست مي‌دهند اين است كه ما در فارسي گفتيم «بَارَكَ اللَّهُ»، «بَارَكَ اللَّهُ» يعني «بَارَكَ اللَّهُ»، «بَارَكَ اللَّهُ» ما ميگوئيم منتها يك خورده لهجه‌اش مي‌دهيم «بَارَكَ اللَّهُ» در اصل «بَارَكَ اللَّهُ» است، «بَارَكَ اللَّهُ» يعني خداوند به تو بركت بدهد. اين را برداشتند مي‌گويند مرسي، اصلاً يك اولاد جان دار را داديم و يك عروسك را بغل گرفته‌ايم، تبديل «بَارَكَ اللَّهُ» به مرسي تبديل فرزند به عروسك است. تبديل شير مادر به سرشيشه‌اي است منتها نمي‌فهميم فكر مي‌كنيم روشن فكر هستيم، من آن روشن فكرهايي كه مي‌فهمند دوستشان دارم، بعضي‌ها روشن فكر هستند اما نمي‌فهمند، يعني دلش مي‌خواهد سوپردولوكس بشود و نمي‌فهمد دارد چه كار مي‌كند. خيال مي‌كند هر مد لباسي وهر كلمه‌اي كه بگويد اين مي‌شود روشن فكر. حواسمان جمع باشد چه چيزي را با چه چيزي عوض مي‌كنيم، اول مبارك خداوند است، اسم خدا بركت دارد. اول هر كاري مي‌گوئيم «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم» بگو چون قرآن مي‌گويد، (تَبارَكَ اسْمُ رَبِّكَ) (الرحمن /78)، هم «تَبارَكَ اللَّهُ» داريم و هم «تَبارَكَ اسْمُ رَبِّكَ» داريم، خداوند و نام مبارك او بركت دارد،
اول هر كاري حتي يك شعر مي‌خواهيم بگوييم «بِسْمِ الله» بگوييم يك كلمه مي‌گوييم بسمه تعالي بگوئيم، اين اولين مورد.

4- قرآن مبارك و مايه بركت است

قرآن بركت دارد (هذا كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ) (انعام /92) درباره قرآن مبارك آمده، در مورد بركت قرآن همين بس كه هر چي علم پيش مي‌رود اسرار قرآن كشف مي‌شود، بعضي كتاب‌ها مثل ظرف بستني مي‌ماند، يكبار مصرف است مثلاً مرگ بر شاه شعار خوبي بود اما الان بگوئيم مرگ برشاه مي‌گويند برو دنبال كارت، يعني اين يك سال ارزش داشت، دو سال ارزش داشت، اما قرآن 1400 سال است هر چي علم پيش مي‌رود اسرار هستي كشف مي‌شود قرآن مي‌گويد ذي القرنين داشت با لشكري حركت مي‌كرد رسيد به يك گوشه زمين ديد، (وَجَدَها تَغْرُبُ في‌ عَيْنٍ حَمِئَةٍ) (كهف /86)، يعني ذوالقرنين خوشيد را ديد كه دارد در يك چشمه لجن غروب مي‌كند. نمي‌گويد خورشيد غروب مي‌كند. اگر مي‌گفتيم خورشيد در چشمه غروب مي‌كند، با علم سازگار نبود اما مي‌گويد «وَجَدَ» يعني او خورشيد را چنين ديد، به چشمش آمد كه خورشيد اين طور است و اين كلمه «وَجَدَها» مسأله را حل مي‌كند «وَجَدَ» يعني وجدان او، او را چنين يافت، خورشيد را يافت كه اين طوري است، نمي‌گويد خورشيد اين طوري است مي‌گويد او چنين يافت، ماركسيسم‌ها مي‌گفتند سرمايه داري عامل طغيان است هر كس پول دار بشود ياغي مي‌شود.
قرآن نمي‌گويد اين طور، مي‌گويد (كَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى‌ أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى‌) (علق /7-6)، اين كلمه فرق بين اسلام و ماركسيسم است، آن مي‌گويد پولداري آدم را گردن كلفت مي‌كند، ما مي‌گوييم پول داري كه خودش را پول دار ببيند، ممكن است آدم پولدار باشد مثل بانك پول خيلي است اما نمي‌بيند كه اين پول‌ها مال خودش است. يك اميني هستم كه امروز مي‌گيريم فردا بايد بدهم، «أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى‌» اگر انسان خودش را پولدار ديد بدبخت مي‌شود پس پول آدم را بدبخت نمي‌كند آن ديدها است كه آدم را بدبخت مي‌كند.
يك كلماتي در قرآن به كار برده شده و گاهي حرف «لام»، قرآن يك جوري است كه يك حرفش معنا را از زمين تا آسمان تغيير مي‌دهد و هر چي علم پيش‌تر مي‌رود اسرار قرآن بيشتر كشف ميِشود لذا قرآن كتاب مباركي است باز حيف كه قرآن را نشناختيم.
از عوامل بركت تلاوت قرآن است، بركت ابعاد مختلفي دارد. يكي از ابعادش بركت در نسل است تمام انبيا از ذريه ابراهيم هستند، چون يا از اسحاق هستند و يا از اسماعيل، يك سري از انبيا از اسحاق هستند و يك سري از اسماعيل هستند و اين‌ها از فرزندان ابراهيم هستند، اين نسل با بركت است و لذا وقتي ما بر پيغمبرمان صلوات مي‌فرستيم مي‌گوييم «وَ بَارِكْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا بَارَكْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَ آلِ إِبْرَاهِيمَ» (بحارالانوار/ج17/ص19) خدايا بركت بده، از آن بركت‌هايي كه به ابراهيم دادي. پيداست مهمترين و با بركت ترين وجودها ابراهيم است، بركت در ذريه، شب با بركت داريم، (إِنَّا أَنْزَلْناهُ في‌ لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ) (دخان /3) و «لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ» شب قدر است كه شب بابركتي است كه شب قدر مساوي است با هزار ماه، (لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ) (قدر /3)، هزار ماه تقسيم بر دوازده ماه مي‌شود حدود هشتاد و سه سال و خورده‌اي، يعني يك شب به اندازه هشتاد وسه سال ارزش داشته باشد.

5- ابعاد بركت در زندگي

ابعاد بركت زياد است، سرمايه بابركت داريم، سخنراني بابركت داريم، اصلاً علت اينكه در ايران شيعه جلوه كرد چيست؟ رمز شيعه چي است؟ كي از علما نيم ساعت با پادشاه بحث كرد پادشاه سني بود. شيعه شد. همه دربار هم شيعه شدند. بعد گفت شما اجازه بدهيد مكتب شيعه را در ايران تبليغ كنيم، الان هر كس شيعه هست به بركت آن نيم ساعت بحث است. اين‌ها يك چيزهاي با بركتي است، افرادي خيلي با سواد هستند، علمشان بركت ندارد، يعني يك نفر گمراه را هدايت نمي‌كنند، مال دارد بركت ندارد، در يك خانه‌هاي كوچك آنقدر خير و بركت است و آنقدر خانه‌هاي بزرگ بي خير و بركت است. حاج احمد آقا مي‌گفت امام در طول عمرش دويست تا كتاب بيشتر داشت و هيچ وقت كتاب‌هاي امام از دويست تا بيشتر نشد، امام دويست تا كتاب داشت و رهبر انقلاب شد، و آدم داريم كه ممكن است يك ميليون جلد كتاب داشته باشد با خانمش دعوايش بشود، بچه هايش با او قهر باشند، گير است، غذاي با بركت، حالا مكان‌هاي با بركت، مكه، بكه يعني مكه و عرفات زمين عرفات سه چهار فرسخي مكه، زميني است كه هر گناهكاري شب عيد قربان از ظهر تا غروب آنجا بنشيند، غروب قطعاً گناهش بخشيده شده، و هر كس بگويد آيا خدا من را بخشيد يا نبخشيد؟ هر كس بگويد آيا بخشيد يا نبخشيد؟ شكش هم گناه است، يعني بايد قسم بخورد كه حتماً خدا او را بخشيد، در روايت داريم كه اگر كسي در ماه رمضان و شب قدر بخشيده نشد چه خاكي بر سرش بكند؟ چاره‌اي نيست جزاينكه در صحراي عرفه حضور پيدا كند. زمين، زمين بابركتي است البته آن هم بركاتش به خاطر اولياي خداست.
تبليغ با بركت، يك جوان بچه تاجر بود، بابايش خيلي پول داشت ولي بت‌پرست و مشرك بود، ايشان مسلمان شد پدرش گفت حالا كه مسلمان شدي برو از خانه بيرون از خانه بيرونش كرد، اين جوان خيلي هم خوش قيافه بود. خيلي هم خوش اندام بود و بابايش پول دار، يك پارچه كهنه برداشت مانند حوله دور خودش پيچيد و آمد نزد پيغمبر، پيغمبر منقلب شد. يك بچه تاجر با اين خوش قيافه‌اي اين به خاطر اينكه مسلمان شده بابايش همه چيز را از او گرفته و ايشان از ياران اسلام شد و اسمش مصعب است. نوجوان بود شايد هفده سالش بود بداً نماينده پيغمبر اسلام شد و وارد مدينه شد و اولي مسلماني كه از مكه آمد مدينه و پرچم اسلام را در مدينه بلند كرد ايشان بود و در طول تاريخ تمام مسلمان‌ شدن مردم مدينه به بركت مصعب است و در جنگ احد شهيد شد. تبليغ با بركت، گاهي وقت‌ها خداوند يك چيزي را بركت قرار مي‌دهد، و كاري هم نمي‌شود كرد اشرف مخلوقات پيغمبر ما است، همه تروريست‌ها از فاميل‌ها جمع مي‌شوند متحد مي‌شوند مي‌ريزند تا پيغمبر را بكشند و حضرت علي به جاي پيغمبر مي‌خوابد، و پيغمبر مي‌رود و در غار را تار عنكبوت مي‌گيرد، يعن هستي ما مكتب ما از پيغمبر است، و پيغمبر در غار است و خداوند به اين تار عنكبوت نظر دارد، مي‌شود (أَوْهَنَ الْبُيُوت‌) (عنكبوت /41) محافظ اشرف مخلوقات، خدا اگر نظر كند اين است الله اكبر اگر خدا بخواهد چه مي‌كند؟
امروز يك روايت ديدم كه تا به حالا نديده بودم كه وقتي اين روايت را ديدم مدتي مي‌خنديدم. خداوند مي‌گويد: شما مثل زنبور باشيد، زنبور عسل كوچك است ولي در دلش عسل دارد. تمام پرنده‌ها كه زنبور عسل را در هوا مي‌بينند مي‌گويند اين آشغال چيست؟ فسقلي، اگر به تمام پرنده‌ها بگويند نظر شما در مورد زنبور چيست؟ اصلاً زنبور را به حساب نمي‌آورند اما اين در دلش عسل است. خدا مي‌خواهد به يك چيز كوچك نظر كند، كارخانه عسل سازي، آن هم از بهترين نوعش به او مي‌دهد. هدهد، قرآن مي‌گويد: هدهد دو سفر رفت و بنده قرائتي تقريباً سي تا كشور رفتم و همه شهرهاي ايران را رفتم و بعضي شهرها را يكبار بعضي شهرها را چند بار تقريباً به همه شهرهاي ايران رفتم، حالا كسي پاي تلويزيون نگويد چرا ده ما يا شهر ما نيامدي، نمي‌توانم همه را بروم، شصت هزار روستا كه نمي‌توانم بروم به شهرها، بخش‌ها خيلي از آنها را رفتم منتها بعضي جاها مثل سرخس را نرفته‌ام، من اين همه مسافرت رفتم در هر جا كه مي‌روم نمازم را چهارركعتي مي‌خوانم يعني به قدري سفر كردم كه مثل راننده‌ها شدم، اما هنوز يك مزرعه به خاطر سخنراني‌هاي من مسلمان نشدند. اما هدهد دو تا سفررفت يك كشور مسلمان شدند. خدا وقتي بخواهد به هدهد مي‌دهد و به قرائتي نمي‌دهد، بايد كدخدا را ديد ده را چاپيد، بايد خدا را ديد دل را چاپيد، اين دخترها كه در ازدواجشان خيال مي‌كنند بگويند شوهر من مهندس است آنقدر مهندس بدبخت داريم، آنقدر بچه تاجر بدبخت داريم، البته مهندس خوشبخت هم داريم وخيلي هم داريم، ولي اين طور نيست كه شما حتماً داماد فلان كس بودي خوشبخت هستي، بايد بگوييم خدايا براي من خير مقدر كن. گاهي با يك بچه فقير آدم ازدواج مي‌كند و انواع خوشبختي‌ها برايش مهيا مي‌شود. يك بچه‌هاي تيزهوش، خوش استعداد، نابغه، يكي چمران مي‌شود، يكي رجايي مي‌شود، بچه‌هاي مبارك، خدا بايد نظر كند.
و لذا در قرآن داريم: (وَ جَعَلَني‌ مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْتُ) (مريم /31) مي‌گويد خدايا هر كجا هستم من را با بركت قرار بده، مبارك قرار بده، از خانه‌هاي با بركت خانه حارث بن نعمان است اين حارث آدمي بود كه خانه‌هاي متعددي داشت، آمد خدمت پيغمبر گفت من مسلمان هستم وضع ماليم هم خوب است. چند تا خانه دارم همه خانه‌ها مال تو، يك خانه‌اش را داد به پيغمبر و پيغمبر به اصحاب مي‌داد شب عروسي فاطمه زهرا اين‌ها خانه مي‌خواستند آمد گفت آقا من خانه دارم چرا خانه من نمي‌آييد، گفت آقا شما چند تا خانه داديد من گرفتم دادم به اصحاب حالا ديگر براي دخترم خجالت مي‌كشم، گفت: اصلاً من افتخار مي‌كنم كه خانه‌ام را بدهم به كسي مثل علي بنشيند و اين افتخار من است. اين خانه دارد و خانه‌هايش مبارك است چقدر آدم داريم، مثلاً خانه‌اش خالي است و اگر اينجا را خوابگاه دانشجويي كند و بيست تا پزشك توي آن تربيت شوند و هر پزشكي دو هزار نفر را در طول عمرش از مرگ نجات دهد بيست تا دو هزار نفر و همه اينها كه از مرگ نجات پيدا مي‌كنند ثوابش مال آن آقايي است كه خانه‌اش را خوابگاه دانشجويي كرده، ما از اين بركات غافل هستيم، حالا خانه كه قيمتي است، گاهي يك چيز كم قيمت، آب كه قيمت ندارد، آب را وقف مي‌كردند قديم‌ها كه لوله كشي نبود، آب‌ها مي‌رفت توي آب انبار نگ داشته مي‌شد. مي‌گويند هفتاد درصد بدن انسان از آب است، بنده و هر انسان هفتاد درصد بدنمان آب است، آب از كجاست؟ از آب انبار، آب انبار كجاست؟ از كسي كه دو ساعت آب وقف كرده است، يعني يك آبي را خريد و وقف كرد، من گاهي خيلي غصه مي‌خورم، اين كارهايي كه راديو تلويزيون و كميته امداد مي‌كند كارهاي خوبي است. ولي ما كارهاي خيلي بهتر داريم، ديني كه زكات دارد اگر مردم زكات بدهند نيازي به جشن عاطفه‌ها نيست اين كار، كار خوبي است نمي‌خواهم بگويم بد است. دو سه روز ديگر عيد مي‌شود بيائيد شادي‌هاي خود را تقسيم كنيم باز بلوز و كاموا، اگر مردم كسي كه درآمد دارد بيست درصد بدهد، امام فرمود: خمس بازار بغداد البته در زمان امام الان بازار بغداد سيب زميني هم در آن گير نمي‌آيد، يك بدبختي صدام براي عراقي‌ها به وجود آورده، يك قحطي، يك بدبختي، يك گرسنگي حاكم بر آنجاست ما هشت سال جنگ كرديم پنج تومان مي‌داديم نان داغ مي‌خورديم كه در عراق جنگ نيست قحطي است قحطي سوزنده، آن زماني كه بغداد، بغداد بود. امام فرمود: خمس بازار بغداد براي همه فقرا بس است هر كس كه پول دارد بيست درصد بدهد. اگر مساله خمس احيا بشود، مساله زكات احيا بشود ما نياز نداريم به اينكه با بوق و سر و صدا پول بگيريم، شيرخودمان چرب است. چربي‌اش را گذاشتيم خشك شده و با شيرخشك پنير درست كرديم پنيرش خشك است و نمي‌شود خورد. بعد مي‌گوييم يك خورده‌ كره به اين مخلوط كنيد. بابا اين شير قبلاً چرب بود منتها چربي خودش را گرفتيم حالا مي‌بينيم پنير خشك فرو نمي‌رود مي‌گوييم يك خورده‌ كره مخلوطش كن، ما دينمان خمس و زكات دارد.

6- وقف از چيزهاي با بركتي كه متروك شد

ما دينمان وقف دارد، وقف خيلي مساله مهمي است، از چيزهاييكه متروك شده وقف است، از چيزهاي بركت: «مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَة» (كافي/ج5/ص9) اگر يك كسي طرح خوبي، بنيان خوبي را ارائه داد هر كس در تاريخ به آن طرح عمل كند آن آقا كه طراحش است در ثواب آن شريك است. يك راه تازه‌اي را به وجود بياوريم، و ابتكار كنيم، مخترعين، مبتكرين، نويسنده، اين‌ها كه خط مي‌دهند. امام شاه را برداشت و نظام جمهوري اسلامي را بنيان نهاد، تمام بركاتي كه در جمهوري اسلامي ايران هست امام در آن است. يعني هر بي‌حجابي كه با حجاب شده امام در ثواب آن شريك است، هر لاابالي كه متعهد شده، هر ترسو كه شجاع شده، هر كس در نظام اسلام به هر خيري رسيد اجرش با امام است اين‌ها ابعاد بركت بود، گفتيم كه بركت اول در ذات مقدس خداوند، در كتاب خدا، در شب قدر، در مكان، در زمان، در زمان مثل آن عالمي كه نيم ساعت مباحثه كرد و ايران همه‌اش شيعه شدند، زمان بابركت، پول بابركت، خانه بابركت، فكر بابركت، كلمه با بركت، اين‌ها ابعادش.

7- عواملي كه مايه بركت است

و اما عوامل بركت، عوال بركت چيست؟ چه كنيم كه خدا به ما بركت دهد؟ قرآن مي‌گويد ايمان و تقوا، (وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‌ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ) (اعراف /96) ايمان و تقوا بركت است. چرا؟ به خاطر اينكه كسي كه ايمان دارد كارهايش را براي خدا انجام مي‌دهد و كاري كه براي خدا بود ذخيره قيامت است و استمرار دارد، چون يكي از مسايل بركت اين بود كه استمرار داشته باشد يعني مي‌خواهد شما را راضي كند مي‌گويد جاويد شاه، وقتي شاه مرد هيچ، اما اگر كسي بخواهد خدا را راضي كند تا خدا هست او هم هست، پس فرق نمي‌كند.
از چيزهايي كه عوامل بركت است قصد قربت است، يعني آدم براي خدا كار كند، «في سبيل الله» نيت خالص به كارها بركت مي‌دهد، من اگر يك حديث بخوانم براي اينكه شما حديث را ياد بگيريد و عمل كنيد، مثلاً يك حديث مي‌خوانم كسي كه شب مي‌خواهد بخوابد وضو بگيرد و بخوابد، اگر با وضو بخوابد تا صبح هم كه خواب است انگار عبادت كرده اين حديث را شا از من مي‌شنويد و تا آخر عمر هر وقت وضو گرفتيد و خوابيديد من واستاد من و آن كتابي كه من خواندم در اين عبادت شريك هستيم، ولي اگر بگويم و سخنراني كنم تا من مشهور شوم، تا به من راي بدهيد، خوب حالا اگر راي داديد چي مي‌شود؟ چهار تا مي‌روند مجلس، و چهار نفر كه تمام شد هيچي؟ مثل ظرف بستني است كه يكبار مصرف است، حالا او چهارسال مصرف است، اگر مي‌خواهيد به كارهايتان بركت بدهيد، بايد سعي كنيد كار براي خدا باشد چون قرآن مي‌گويد، (ما عِنْدَكُمْ يَنْفَد) (نحل /96) هر چي رنگ شما را داشته باشد مي‌پرد، «ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باق‌» هر چي رنگ شما را داشته باشد مي‌پرد، يك قهرمان فوتباليست، يك وزنه بردار، خوب كه مشهور شد به خاطر قرمان شدنش همه ايران او را مي‌شناسند و بعد مي‌پرد يعني يكي قهرمان ديگه پيدا مي‌شود قهرمان اولي از گردونه مي‌رود بيرون، اسقاطي مي‌شود، اما يوسف قهرمان تاريخ است، ما اگر بتوانيم كارهايمان را رنگ خدا به آن بدهيم قهرمان تاريخ مي‌شويم.
دوم از عوامل بركت قد قربت است كه در سايه ايمان و تقوا است و يك هم عدالت، «بِالْعَدْلِ تَتَضَاعَفُ الْبَرَكَاتُ» (غررالحكم/ ص‌446)، اميرالمومنين مي‌فرمايد: اگر مي‌خواهيد خدا به شما بركت بدهد عادل باشيد لازم نيست قاضي باشيد كه عادل باشيد يك خانمي دو تا بچه داشت و سه تاخرما، بچه‌ها گفتند مامان خرما، اين ديد سه تا خرما است و دو تا بچه يك خرما را داد به اين و يك خرما را داد به آن و خرماي سوم را از وسط نصف كرد و به عدالت تقسيم كرد، علي بن ابيطالب فرمود آفرين خانم تو با اين عدالتي كه داري رستگار مي‌شود، همين كه انسان، بين خواهر و خواهرشوهرهايش فرق نگذارد، چه فرقي مي‌كند اين خواهرشوهر است و اين خواهر خودم است چه فرقي مي‌كند، خواهر شوهر با خواهر خود آدم فرق نمي‌كند، البته خوب جنبه عاطفي سواست، اما يك مهمان را آدم احترام بگذارد اين خوب نيست. همه مهمان هستند، مي‌رويم حاضر غايب مي‌كنيم مي‌گوييم آقاي فلاني حاضر و به يكي بگويد فلاني حاضر، پس چرا يكي آقا شد و يكي آقا نشد، يك وقت ديدم بعضي از اين پليس‌ها به بنزها كه مي‌رسند مي‌گويند آقا بفرما كنار، بنز بفرمائيد كنار، به پيكان كه مي‌رسند مي‌گويند برو كنار به ژيان مي‌رسد بكش كنار، يعني بفرمائيد، برو، بكش.
مهمان داريم يك مهمان را بشقاب چيني و يك مهمان را بشقاب ملامين، چرا تبعيض، عدالت، يكي را مي‌گوئيم سلام و يكي را مي‌گوييم سلام عليكم و يكي را مي‌گوئيم سلام عليكم و رحمه الله، چرا تبعيض، «بِالْعَدْلِ تَتَضَاعَفُ الْبَرَكَاتُ»، تولد دختر مبارك است، حديث داريم ازسعادت انسان اين است كه بچه اولش دختر باشد، سلام كردن، در غذاها در شير و نان بركت است، از ابزار بركت نيت خدا است گفت «يَا مُوسَى مَا أُرِيدَ بِهِ وَجْهِي فَكَثِيرٌ قَلِيلُهُ وَ مَا أُرِيدَ بِهِ غَيْرِي فَقَلِيلٌ كَثِيرُهُ» (كافي/ ج‌8/ ص‌45) خداوند به موسي گفت اگر كارهاي تو قصد من باشد چراي آن هم زياد است يك كار كوچك براي خدا بكن زياد مي‌كند، هرچي مال خداست رشد و نمو پيدا مي‌كند دعاي والدين، دعاي پدر مجلسي.
علامه مجلسي سحر در حال مناجات و دعا بود در يك لحظه فكر كرد با اين حال دعايش مستجاب مي‌شود همينطور كه فكر مي‌كرد چه دعايي بكند يك مرتبه بچه‌اش توي گهوار جيغ زد، تا جيغ زد گفت خدايا اين بچه من را از مروجين دين قرار بده وشد مجلسي وصاحب كتاب بحار، گاهي دعاي پدر و مادر اينطوري است. دعاي پدر و مادر در حق بچه مستجاب مي‌شود.
خود انسان دعا كند براي بركت خودش از عوامل بركت است، صله رحم سبب بركت است، وجود پير مرد و پير زن در محافل موجب بركت است. دادن زكات سبب بركت است، كلمه بركت در قرآن سي و دو بار آمده است، كلمه زكات هم سي و دو بار، يعني بركت مساوي است با زكات، زكات باعث بركت است,عيادت مريض سبب بركت است، سلام كردن همينطور.

8- كارهايي كه بركت را مي‌برد

اما عوامل بي بركتي، يك سري چيزها هم بركت را از بين مي‌برد. قسم خوردن است، بازاري‌ها كه قسم مي‌خورند نه والله، خانمها، مردها، هر كسي، به خدا قسم ياد كند، گاهي دارد واليبال بازي مي‌كند حالا توپ داخل خط بود يا بيرون خط، به خدا. به ابوالفضل، بابا رها كن حالا يا اينطرف خط خورده يا آن طرف خط، پنجاه بار قسم مي‌خورد كه حالا توپ كجا افتاد. مثلاً به شما مي‌خواهد بگويد گوشت توي خانه نيست مي‌گويد به خدا به ابوالضل گوشت نيست، بگو گوشت نيست ديگه حالا نيم كيلو گوشت كه خدا، ابوالفضل نمي‌خواهد در يك صحنه‌اي به امام صادق گفتند: قسم بخور، گفت نمي‌خورم وچون قسم نخورد چهار هزار درهم داد، گفتند آقا قسم بخور. گفت من حتي براي قسم راست حاضرم چهارهزار درهم بدهم و قسم راست نخورم چه برسد به قسم دروغ.
قسم بركت را حذف مي‌كند، دزدي بركت را بر مي‌دارد افرادي هستند خيلي دزدي مي‌كنند و هميشه هيجده آنها گرو نوزده و بيست و دوي آنها گرو بيست و چهاراست، دزدي بر خلاف اينكه آدم فكر مي‌كند دزد پولش زياد مي‌شود، چون دُزد درست است كه يك چيزهايي گيرش مي‌آيد اما گاهي هم يك صحنه هائي پيش مي‌آيد آتش مي‌گيرد.
مي‌كنند يك شير با يك گربه بحثش شد شير به گربه گفت خاك توي سرت كنند گفت چرا، (ببين گربه و شير شكل‌هايش مثل هم هستند شير و گربه قيافه ظاهريشان يكي است) گفت من توي جنگل‌ها برگ مي‌خورم شير هستم و تو توي خانه گوشت مي‌خوري ولي لاغر هستي. گفت آخه گاهي به من مي‌گويند پيشت، آن پيشتي كه به من مي‌گويند هر چي گوشت توي بدن من هست آب مي‌شود. درست است كه من به خانه‌ها گوشت مي‌خورم تو برگ مي‌خُوري.
گاهي دزد‌ها يك چيزهائي را جمع مي‌كنند اما يك حوادثي همه را نابود مي‌كند. اسلام فرموده: هر مالي با دزدي جمع بشود من آن را آتش مي‌زنم، حالا يا دادگاه بفهمد و يا كلانتري و يا نيروي انتظامي، و اگر هم نفهمند خداوند يك جوري مقّرر مي‌كند كه اين چيز حرام از دست دُزد بيايد بيرون خدا قُول داده.
دزدي سبب اين است كه بركت نداشته باشد «إِنَّ الْحَرَامَ لَا يَنْمِي وَ إِنْ نَمَى لَمْ يُبَارَكْ لَهُ فِيهِ» (وسائل‌الشيعة/ ج‌17/ ص‌82)
امام كاظم فرمود مال حرام رشد نمي‌كُند و اگر رشد كُند بركت ندارد، آدم هست يك بچه دارد و از يك بچه‌اش خير مي‌بيند و آدم هست يازده تا بچه دارد از هيچ كدام خير نمي‌بيند: «إذا ظهرت الجنايات ارتفعت البركات» (غررالحكم/ص‌458) اگر در مردم خيانت شد، او رشوه گرفت، او سر هم بندي كرد، كارگر كلك زده، اگر همه به هم كلك زدند مرد مي‌گويد پول گيرم نيامد امروز كاسبي نبود خوب راستش را بگو، اين به خانمش و خانمش به اين دروغ مي‌گويد. حديث داريم اگر خيانت زياد شد خداوند بركت را از آن همه بر مي‌دارد، يكي از آنهايي كه خدا بركت را بر مي‌دارد اين است كه خدا حافظه را مي‌گيرد، مثلاً يك مدتي زحمت مي‌كشد يا چيزي را حفظ مي‌كند بعد خدا حافظه‌اش را مي‌گيرد. هر چي ياد گرفته از بين مي‌رود مثل اينكه زن لباس شستم باد مي‌آيد هر چي لباس دارد توي خاك مي‌اندازد، يعني زحماتش به تاراج مي‌رود. اين همه خدمت مي‌كند به فلاني بعد مي‌آيد دشمنش مي‌شود، بشكند اين دست كه اين همه به اين خدمت كردي اينها معناي بركت است وقتي خدا بخواهد بركت را بردارد دوستت دشمنت مي‌شود، آن كسي كه به او دل بستي رهايت مي‌كند: «إِذَا مَنَعُوا الزَّكَاةَ مَنَعَتِ الْأَرْضُ بَرَكَتَهَا مِنَ الزَّرْعِ وَ الثِّمَارِ وَ الْمَعَادِنِ كُلَّهَا» (كافي/ ج‌2/ ص‌374) حديث داريم اگر مردم زكارت ندهند خدا بركت را بر مي‌دارد، والله امسال آفات شد، نه خير آفات نشد، والله امسال زكات ندادي، تو اينهمه خرما صادر كردي اينهمه دلار گرفتي زكات خرما را ندادي، داريم كساني كه در مورد نماز سهل انگاري مي‌كنند، گناه بركت را بر مي‌دارد اين هم ايام سوگواري حضرت زهرا، پيغمبر فرمود يا فاطمه جان: «مَنْ تَهَاوَنَ بِصَلَاتِهِ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ ابْتَلَاهُ اللَّهُ بِخَمْسَ عَشْرَةَ خَصْلَةً» (فلاح‌السائل/ ص‌22) در مورد نماز چهار تا جمله دارد، يك «مَنِ اسْتَخَفَّ بِصَلَاتِهِ» (كافي/ ج‌6/ ص‌400) يعني كسي كه نمازش را سبك بشمارد يعني وقتي مي‌رود نماز با لباس ساده مي‌رود و وقتي مي‌رود عروسي لباس شيك مي‌پوشد، تمام زنها بايد وقت تماز لباس شيكّشان را بپوشند لباس سبك پوشيدن استخفاف است، عقب انداختن، اگر صداي اذان را شنيدي وضو گرفتي تو هم به نماز احترام نگُذاشتي، كسي احترام نماز را دارد كه قبل از شنيدن اذدان وضو بگيرد يعني اگر صبر كردي و من آمدم در خانه را زدم گفتي كيّه معلوم است كه دوستم نداريم اگر دوستم داشتي بايد بيايي سر كوچه، مهمان عزيز است در قبل از اينكه بيايد برنجش را دَم كنيم اگر نگاهت به مهمان خورد قابلمه روي چراغ گذاشتي پيداست مهمان برايت ارزش ندارد، اذان شنيدي وضو گرفتي فايده ندارد، «مَنِ اسْتَخَفَّ بِصَلَاتِهِ»، مي‌خواهيم نماز بخوانيم ضمناً يك غيلم خوشمزّه هم هست مي‌گوييم الله اكبر. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم» و تند و تند نماز مي‌خوانيم، اين نماز است يا سر نماز يك جائي مي‌ايستد كه فيلم را هم ببيند اين سبك شمردن نماز است. دير خواندن، غلط خواندن، همه سبك شمردن نماز است. نماز را درست بخوانيم نماز كه هفده كلمه بيشتر نيست خيلي‌ها نمازشان غلط است، نماز هفده تا كلمه است اين هفده تا كلمه را چه كسي است كه نمي‌تواند درست بخواند.

9- زهرا بانوي ناشناخته

فرمود فاطمه جان: «مَنِ اسْتَخَفَّ بِصَلَاتِهِ» و يكي «مَنْ تَهَاوَنَ بِصَلَاتِهِ»، «مَنْ ضَيَّعَ صَلَاتَهُ» (عيون‌أخبارالرضا/ ج‌2/ ص‌31) ضايع كند، سه تعبير در مورد نماز كسي كه نمازش را سبك بشمارد اينها به پانزده بلاء و مرض مبتلا مي‌شوند. يكي: «يَرْفَعُ اللَّهُ الْبَرَكَةَ مِنْ رِزْقِهِ» (فلاح‌السائل/ ص‌22) خدا بركت را از رزقش بَر مي‌دارد صبح تا شب مي‌دَود ولي به جائي نمي‌رسد، دوست دشتمنش مي‌شود، محفوظاتش از يادش مي‌رود، كتابش را مُوش مي‌خورد، مالش را دزد مي‌برد، مُدش عوض مي‌شود، بچه‌اش مريض مي‌شود، نمي‌بيند اين را پيغمبر به فاطمه زهرا گفت، خود زهرا وجود با بركتي است، گرچه من بلد نيستم روضه بخوانم ولي مي‌خواهم دو دقيقه در مورد زهرا صحبت كنم به دليل اينكه، آيت الله العظمي خوانساري مرجع تقليد بود در وصيت نامه‌اش يك چيز عجيبي دارد. نوشته نود سال در فقه و اصول زحمت كشيدم. ولي الآن كه دارم مي‌روم چيزي كه آرزوم دارم من را نجات بدهد آن گريه‌اي است كه براي حضرت زهرا كردم چون زهرا خيلي عزيز بوُد، دختر نبوت، مادر امت، همسر ولايت، ما نمي‌فهميم زهرا چه كسي است زهرا يعتي درخشنده. به زهرا مي‌گويند زهرا چون وقتي ايشان سر نماز مي‌رفت نوري از محرابش به آسمانها مي‌رفت به همين خاطر مي‌گويند زهرا يعني درخشنده، فاطمه درلغت يعني زن استثنائي كه او را نمي‌شود با ديگران مقايسه كرد. اگر زهرا يك ميليون ركعت نماز خوانده باشد آن هم با توجه و مادر عمرمان يك ركعت نماز با توجه نداريم. مادر نماز يك ميليونم زهرا نيستيم، بزرگ بزرگهايمان يك صدم كنيز زهرا نيستند، زهرا كنيزي داشت به نام فضّه بيست سال هر چي مي‌خواست بگويد از قرآن مي‌گفت هر سوالي مي‌كردند جوابش را از آيه قرآن مي‌گفت و ما الان روي كره زمين كسي را نداريم، هيچ دانشمندي را روي كره زمين نداريم. الآن كه بتواند هر چي سوال كرديم پاسخش را از قرآن بگويد. دختر پيامبر بود آن وقت پيغمبر، پيغمبر دستش را مي‌بوسيد، خيلي مهم است. پيغمبر دست زهرا را ببوسد. بعد پيغمبر مي‌گفت «فِدَاهَا أَبُوهَا» (المناقب/ ج‌3/ ص‌343) جان پدرت به قربان تو اي زهرا. ين خيلي بالا است، به قدري عزيز است كه امام حسين روز عاشورا گفت شما به من مي‌گويييد بله قُربان به يزيد بگويم «هيهات منا الذلة» (اللهوف/ص‌97) من زير بار يزيد نمي‌روم، من مادرم زهرا است يعني اين عزتم از مادرم است، امام زين العابدين در مسجد شام در آن سخنراني كه كودتا بود، در آن بياني كه خاصيّت كّوتاه داشت، «أَنَا ابْنُ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ»(المناقب/ ج‌4/ ص‌60) من پسر فاطمه زهرا هستم. در خطبه‌هاي همه امامان داريم. مادرم زهرا است زهرا مادري است كه همه به او افتخار مي‌كردند و در دعا زهرا محور است و باقي‌ها پروانه. مي‌گوييم خدايا به فاطمه و شوهرش و بچه هايش و يكي از بچه‌هايش مهدي است. بركتي كه خدا به زهرا داد آن وقت اين زهرا را آدم سيلي بزند اگر فاطمه زهرا پير بود شهيد مي‌شد. اينقدر آدم غصه‌اش را نمي‌خورد. زهرا جوان بود هفده سالش بود، حتي اگر اين زهرا حامله نبود مي‌كّشتنش دل آدم نمي‌سوخت. زهرا حامله بود، حتي اگر با شمشير مي‌گُشتن اينقدر آدم دلش نمي‌سوخت. زن حامله با لگد، حتي اگر زهرا جلوي چشم علي نبود اينقدر آدم دلش نمي‌سوخت آخه روبروي علي، روبروي شوهر كسي به زن بزند، خيلي مهم است آن هم شوهري كه اميرالمؤمنين است. حالا اگر پيغمبر چند تا دختر داشت يكي از آنها را شهيد مي‌كردند باز آدم دلش نمي‌سوخت يك دختر كه بيشتر نداشت، اگر بچه‌ها توي خانه نبودند باز آدم كمتر دلش مي‌سوخت بچه‌ها توي خانه بودند و ديدند، اگر پيغمبر سالهاي طولاني از دنيا رفته بود پيغمبر دو ماه پيش از دنيا رفته، تازه داغ ديده، زهرا آن هم جوان، آن هم حامله آن هم با لگد، آن هم روبرو شوهر و بچه‌ها، آن هم داغ ديده، به همين خاطر نقل مي‌كنند از زبان حال زهرا، «صُبَّتْ عَلَيَّ مَصَائِبُ لَوْ أَنَّهَا صُبَّتْ عَلَى الْأَيَّامِ صِرْنَ لَيَالِيَا» (مسكن‌الفؤاد،/ص‌112)، انقدر مصيبت سر من ريخت، آنقدر مصيبت بر من نازل شد كه اگر مصيبت‌ها بر روز نازل مي‌شد همه شب مي‌شد. خدايا به بركتي كه به زهرا و بچه‌هايش دادي اين كشور متعلق به امام زمان است و من به پدرهائي كه اسم دخترشان را فاطمه و زهرا نگُذاشته‌اند مي‌گويم استغفار كنيد. مي‌دانيد فاطمه معنايش چي است، اسم دخترش را گُذاشته ليتا، توي هر كتابي گذشتم ببينم ليتا و سيتا چيست؟ اگر روشنفكر هم مي‌شويد روشنفكرعاقل بشويد.
مثل بچه‌ها هستند يك عينك مي‌زنند بابا اين عينك چشمت را كُور مي‌كند اگر هم مي‌خواهي عينك بزني برو پهلوي پزشك تا به چشمت بخورد، همينطور خوشش مي‌آيد عينك مي‌زند، عينكي مي‌شود حالا حساب نمي‌كند كه اين عينك چشمش را كُور مي‌كند خوشا به حال كسي كه يك مقدار عقل داشته باشد و روشنفكر بشود و رو سياه آدمي كه اَداي روشنفكر‌ها را در مي‌آورند و حاليشان هم نيست كه اين اسم چيست؟ نگاه مي‌كند به ارمني و يك اسم ارمني روي خودش مي‌گذارد. من نمي‌دانم اينها چقدر شرمنده هستند. اسم روي دخترت مي‌گذاري اسم خوب بگُذار، اين همه اسم زيبا، يك مقداري فكر كنيم، از زهرا عُذر خواهي كنيم. ياد بگيريم، در يك كلمه ما زهرا را نشناختيم، اخيراً ده جلد كتاب مفصّل نوشته شده من در نمايشگاه كتاب ديدم به نام زهرا دختري كه شناخته نشد.
از امام صادق وقتي مسئله مي‌پرسيدند مي‌گفت اجازه بدهيد من بروم در مصحف زهرا ببينم، حضرت زهرا كتابي داشت به نام مصحف، تمام علوم را در آنجا نوشته بود و گاهي امام صادق به كتاب ما در مراجعه مي‌كرد كه از آينده خبر بدهد، علم غيب بدهد، ما زهرا را نشناختيم، حواستان را جمع كنيد دخترانتان را زهرا گونه تربيت كنيد افتخار كنيد كه دخترتان زهرا و فاطمه است. نگويي در فاميل ما سه تا فاطمه است، بس است. بايد در هر خانه‌اي يك زهرا باشد، هيچ وقت نمي‌گوييم در فاميل ما سه تا ديپلم هست ديگر بس است. در هر خانه‌اي مي‌خواهيد ديپلم و ليسانس باشد، در هر خانه‌اي يك زهرا، افتخار كنيم. خدايا به آبروي زهرا، كشور ما، مردم ما، رهبر ما، دين ما، عقل ما، فكر ما، ناموس ما، نسل ما را حفظ بفرما.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1237
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست