responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1236
«بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِیمِ»
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

بینندگان بحث را زمانی می بینند که در ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها هستیم، من هم در این جلسه راجع به حضرت زهرا صحبت بکنم. حدیثی است متواتر. متواتر یعنی آنقدر نقل شده که قابل شک نیست. از حلقوم های مختلف و آدمهای مختلف و زمان های مختلف و مکان های مختلف آنقدر این حدیث نقل می شود که دیگر آدم شک نمی کند. می گویند متواتر. شیعه و سنی نقل کرده‌اند که بارها و بارها پیغمبر فرمود: (انّی تارک فیکم الثقلین).
موضوع بحثمان: سیمایی از حضرت زهرا سلام الله علیها.
(انّی تارک) حضرت فرمود، من ترک می کنم(فیکم) بین شما، (انّی تارک فیکم الثقلین) دو چیز گرانبها را می گذارم و از دنیا می روم. (کتاب الله) یکی قرآن، (و عترتی) و عترت من، اهل بیت من. قرآن و اهل بیت یادگار من است، خداحافظ.
شیعه و سنی اختلاف ندارند که در این اهل بیت زهرا هم هست، قرآن و اهل بیت. بعد فرمود(لن یفترقا)، (لن) یعنی هرگز، (لن یفترقا) یعنی هرگز بین اهل بیت و قرآن جدایی نیست. یعنی لحظه ای حضرت زهرا از قرآن جدا نیست. پس موضوع بحثمان این است: زهرا و قرآن. این را امروز پای تحلیلش بنشینیم.
خوب؛ تمام آیات قرآن را اگر خواسته باشیم مجسمه‌اش را یاد بگیریم، ببینیم باید برویم سراغ فاطمه. از آن آسان هایش شروع کنیم. آسان ترین آیات قرآن که تقریباً خیلی‌ها حفظ هستند، شاید بگویم همه حفظ باشند این آیه است: (;وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا) (البقرة/83) به قدری فاطمه به پدرش احسان می کرد که پدرش می گفت تو گوید دختر من نیستی، تو انگار مادر من هستی.

1- مادر پدر، نه دختر پدر

ام ابیها، ‌ام یعنی مادر، ‌ام ابیها یعنی تو مادر پدرت هستی، دختر پدرت انگار نیستی، انگار مادر هستی. یعنی محبت تو از دختر سر زده، به مرز مادری رسیده است. پس در آیه «وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا» به جایی می رسد که به او می گویند(ام ابیها) تو مادر پدرت هستی، این احسان به پدر و مادر.
قرآن می فرماید که از دنیا بگذرید، یعنی جلوه‌ها، زرق و برق‌ها، از اینها بگذرید، اینها چیزی نیست. (;أَخْبَتُوا إِلَى رَبِّهِمْ) (هود/23) یعنی رفتند به سمت خدا و دنیا اینها را جذب نکرد. حضرت آمد نماز بخواند، دید یک پرده ای گل دارد، گفت فاطمه جان، این گلش حواس من را پرت می کند. حالا کاری نداریم که ما، اصلاً سجاده هایی که برای عروس یا غیر عروس درست می کنیم به قدری گل و منگوله دارد که ما که حواس جمع نداریم، حواس پرتمان را پرت‌تر می کند.
یک کسی رفته بود پهلوی یک کسی، گفت تو اخلاق فاسد من را خراب کردی. اخلاق من که فاسد بود، منتهی اخلاق فاسدم را هم تو خراب کردی. حواس پرتمان را پرت‌تر می کند اما حضرت فرمود اگر این چنین است من فوری حضرت پرده را برداشت. اگر قرآن می گوید گرایش به خدا و گذشت از دنیا، حضرت زهرا نمونه آن است.
قرآن یک آیه دارد می فرماید: (;لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ) (آل عمران/92) یعنی به این نیکی نمی رسید مگر اینکه از هرچه دوست دارید بگذرید. دیگر عروس چیزی را در دوره عروسی پیراهنش را دوست دارد و فاطمه زهرا سلام الله علیها در مسیر رفتن به خانه داماد، فقیری را دید، از پیراهن عروسی‌اش گذشت. عروس از پیراهن عروسی‌اش در راه خانه داماد گذشت. مثلاً می بینید در عمل به این، این خیلی مهم است.

2- انفاق به یتیم و اسیر و مسکین

گذشت از غذا. سه شب رفتند افطار کنند، تا رفتند افطار کنند یک شب یتیم، یک شب مسکین، یک شب اسیر در را زد، یا سه شب بود، یا یک شب سه مرحله در را زدند، و حضرت زهرا سلام الله علیها و امیرالمؤمنین از غذای خودشان گذشتند.
گذشت از لباس، در راه خانه داماد، گذشت از غذا دمِ افطار. آخر دمِ افطار، یک وقت آدم شکمش سیر است، غذا زیادی است، می گوید حالا ما که خوردیم، بقیه‌اش را هم آنها بخورند. بعد هم گذشت چه گذشتی؟ غذا دادن خیلی در تاریخ داریم. آنقدر مردم برنج، روغن افطاری می دهند ولی این یک گذشتی است که گذشت استثنائی است. قرآن در سوره (;هَلْ أَتَى) (الإنسان/1) می فرماید که (;وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ) (الإنسان/8) با اینکه غذایشان را دوست داشتند دادند، «مِسْكِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا» به مسکین و یتیم و اسیر غذا دادند، غذا دادن مهم نیست، مهم این است که می گوید: (;إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ) (الإنسان/9) ما فقط برای خدا غذا می دهیم، (;لَا نُرِیدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا) (الإنسان/9) نه اراده جزا داریم، نه می خواهیم شما جزا بدهید، آخر گاهی وقت‌ها آدم کله قند می برد که پتو برگردد، فندق می برد که گردو برگردد، علف می دهد تا شیر بدوشد، دانه می دهد تا تخم مرغش را بردارد، می گوید این را ببرید برای ما خواهند آورد، چون برایمان آوردند ما هم برایش می بریم. نه اینطور نیست، ما اصلا با کسی معامله نمی کنیم، ما اراده جزا نداریم، «شُكُورًا» هم نمی خواهیم، یعنی نمی خواهیم شما تشکر کنید، یعنی نه می خواهیم جایش پر شود، نه می خواهیم از ما تشکر کنید، این خیلی مهم است.
گاهی وقت‌ها اگر قدردانی نشود کلّی حرفها پیش می آید که مردم کور هستند، مردم بی چشم و رو هستند، مردم به چشمشان نیست، مردم اخلاق اجتماعی ندارند، مردم شعور ندارند، مردم فرهنگشان پایین است، می گوئیم حالا چه شده اینقدر دری وری می گویی، می گوید ما مثلاً فرض کنید که رفتیم دیدنش بازدید ما نیامد. من سراغ دارم دو نفر را که یکی به یکی دست داد، تا رفت دست بدهد دستش را کشید، گفت برای اینکه یازده سال پیش آدم دیدنت، بازدید من نیامدی. این عوض آن. ما سرکه هفت ساله شنیده بودیم، اما کینه یازده ساله نشنیده بودیم. خیلی بد است انسان اینقدر کینه ای باشد. حدیث داریم چند تا چیز را از بچه یاد بگیرید. یکی اینکه بچه کینه ای نیست، ساعت هشت دعوا می کند، ساعت هشت و نیم رفیق می شوند. هشت و نیم با هم دعوا می کنند، نه با هم رفیق می شوند. یاد بگیرید از بچه‌ها که کینه ای نیستند، چرا آدم کینه ای باشد؟ با کمال تأسف بعضی از آدم‌ها سرطان دارند، سرطان فقط سرطان مادی نیست، سرطان اخلاقی یعنی این، مرض های پیشرفته، یعنی کینه دارد. من سراغ دارم کسی را که مثلاً سالهای طولانی با نزدیک ترین فامیلش قهر است. سالهای طولانی، برای چه؟ برای اینکه من گفتم برویم خانه بابا، او گفت برویم خانه مامان. من گفتم از این طرف برویم او گفت از آن طرف برویم، من گفتم نمی دانم‌اش جو، او گفت‌اش رشته. من گفتم این رنگ، او گفت آن رنگ. من گفتم این پنجره را از این طرف باز کن. یک چیزهای الکی گفت، من گفتم این رقم ماشین، او گفت آن رقم ماشین، سرِ مبل، سرِ صندلی، انسان له می شود در جمادات، بعد وقتی نگاه می کنیم می بینیم فاطمه زهرا گرسنه‌اش بود آنوقت غذا هم در خانه نبود، حضرت امیر با یک مشکلاتی گندم تهیه کرد و خود حضرت زهرا گندم را آرد کرد، خمیر کرد، خود حضرت زهرا سلام الله علیها نانش کرد، گرسنه، صبح تا حالا هم زحمت کشیدند، حالا، آنوقت هم سه بار، مسکین، یتیم، اسیر، حالا بد هم نیست به شما بگویم.

3- آثار اخلاص در انفاق و احسان

اگر یک کاری را برای خدا کردید، من نمی دانم این را گفته‌ام یا نگفته‌ام، اگر گفته‌ام که دو بار بشنوید، اگر نگفتم زیادی گوش دهید، چیز مهمی می خواهم بگویم. به خصوص فرهنگی‌ها، روحانیون، طلبه‌ها، دبیرها، اساتید دانشگاه، تحصیلکرده‌ها بیشتر گوش دهند، باقی مردم هم گوش دهند. این را بیشتر گوش دهند. اگر کسی برای خدا کار کرد، خدا یادش نمی رود، چهارده برابر به او می دهد. به چه دلیل؟ به دلیل این آیه: خداوند بعد می گوید ای فاطمه، ای علی، ای کسانی که برای خدا گفتید نه جزا می خواهیم نه شکور، فقط برای قیامت این کار را می کنیم، (;فَوَقَاهُمْ اللَّهُ شَرَّ ذَلِكَ الْیَوْمِ) (الإنسان/11) خداوند از شر قیامت شما را نجات داد. 1- خطر قیامتی ندارید. 2- (;نَضْرَةً وَسُرُورًا) (الإنسان/11) شادی های قیامت را داری، خطر رفع شد، وشادی آمد. بهشت، سه، لباس ابریشم، چهار. «جنّه» یعنی بهشت، «حریر» یعنی لباس ابریشم. (;لَا یَرَوْنَ فِیهَا شَمْسًا وَلَا زَمْهَرِیرًا) (الإنسان/13) هوایی که نه داغ است، نه سرد، هوای مطبوع. دیگر چه؟ (;وَدَانِیَةً عَلَیْهِمْ ظِلَالُهَا وَذُلِّلَتْ قُطُوفُهَا تَذْلِیلًا) (الإنسان/14) دیدی بعضی اداره‌ها می روی برای توی درهای خودش باز می شود، همه چیز تسلیم شما است. یک نوشابه به شما می دهند بخورید که (;مِزَاجُهَا زَنجَبِیلًا) (الإنسان/17) یعنی بوی عطر از آن بلند می شود. (;تُسَمَّى سَلْسَبِیلًا) (الإنسان/18) از یک چشمه ای شما استفاده می کنید، اسم آن سلسبیل است. دیگر چه؟ یک کسانی دورتان به عنوان پذیرائی تاب می خورند که وقتی نگاهشان می کنی از خوشگلی (;حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤًا مَنثُورًا) (الإنسان/19) مثل درّ پخش شده هستند. دیگر چه؟ (;نَعِیمًا وَمُلْكًا كَبِیرًا) (الإنسان/20) نعمت های فراوان و حکومت بزرگ. دیگر چه؟ (;مِنْ فِضَّةٍ) (الإنسان/21) دستبند نقره، «شَرَابًا طَهُورًا» نوشیدنی پاک، آخر این همه برای چه؟ می گوید برای اینکه شما غذا دادی می گفتی (;لَا نُرِیدُ مِنْكُمْ جَزَاءً) (الإنسان/9) این را که می گویم از اینجایش لطیف است، اینها می گفتند «لَا نُرِیدُ مِنْكُمْ جَزَاءً» ای مسکین، ای یتیم، نمی گوید با زبان نمی گوییم، در دلمان هم از شما اجازه نمی خواهیم. آخر بعضی وقت‌ها به زبان می گویند آقا قابلی ندارد، دیدید خیلی‌ها سر سفره می آیند می گویند کم و کسری هست، ببخشید. خودش هم می داند که کم و کسری نیست، منتهی علی حده، مخصوصا می گوید ببخشید تا مهمان‌ها بگویند خواهش می کنم، دست شما درد نکند، خیلی زحمت کشیدید، این دنده‌اش می خارد که تعریفش را بکنند، منتهی می گوید قابلی نیست تا مهمان‌ها یک خورده از صاحبخانه تعریف کنند، این اراده کرده، یعنی در دلش اراده کرده، به زبان می گوید قابلی نیست تا مردم بگویند قابل هست. اهل بیت گفتند به زبان که نمی گوییم هیچی، در دلمان هم نمی گوییم. «لَا نُرِیدُ» یعنی اراده هم نمی کنیم، در ذهنمان هم نمی آید از شما، نه جزا نه. . . ، آنوقت چهارده تا چیزی خدا می دهد، چهارده تا چیز چه می گوید. 1- هوای مطبوع، لباس ابریشم، همه چیز تسلیم، نوشابه زنجبیل، چشمه سلسبیل، نعمت فراوان، حکومت بزرگ، دستبند نقره، شادی، همه اینها، همه را که می گوید، می گوید شما گفتی «لَا نُرِیدُ مِنْكُمْ»، (;إِنَّ هَذَا كَانَ لَكُمْ جَزَاءً) (الإنسان/22) شما گفتید جزا نمی خواهیم، عوض اینکه گفتید جزا نمی خواهیم چهارده تا چیز، بعد می گوید «إِنَّ هَذَا كَانَ لَكُمْ جَزَاءً» جزا نمی خواهیم جزا، «لَا نُرِیدُ مِنْكُمْ»، (;وَكَانَ سَعْیُكُمْ مَشْكُورًا) (الإنسان/22) شکور نمی خواهیم، نخیر، تو قصد تشکر نکن، اما خدا چند برابر به تو می دهد، می گوید تو شکور نمی خواستی، این شکر من، تو جزا نمی خواهی، این جزای من. فهمیدی چه می خواهم بگویم؟ می خواهم بگویم اگر به خدا، به مردم بگویید نمی خواهم، خدا چند برابر به تو می دهد.
اینطور نیست که اگر، مگر من نوکرش هستم، مگر من کلفتش هستم، چشمش کور، خودش انجام دهد، بابا یک کار خیری را انجام بده، کاری نداشته باش او چه کرد، کاری به او نداشته باش، کار خیر را انجام بده، اهل بیت کار خیر را انجام دادند گفتند جزا نمی خواهیم، خدا گفت حالا که گفتید نمی خواهیم، من هی به شما می دهم. گفتند شکور نمی خواهیم، گفت شکور نمی خواهیم مشکور، مشکور در مقابل شکور، جزا در برابر جزا. جزا نمی خواهیم، این جزا، شکور نمی خواهیم این مشکور. این لطیفش این است که بعد از چهارده تا آیه می گوید جزا نمی خواهی، جزا، شکور نمی خواهی مشکور. شکور، مشکور، جزا، جزا. از این استفاده می کنیم که اگر یک کسی برای خدا قیام کرد، خدا. . . امام حسین رفت زیر سم اسب، گنبدش طلا شد.
شما خودت هم همینطور هستی، یک کسی که مریض می شود سه کیلو، سه کیلو برایش گلابی می بری، و حال اینکه اگر سالم بود یکی بیشتر به او نمی دادی که بخورد. یک کسی که بچه کوچولو است که ضعیف است، بیشتر می بوسنش تا او که پا می رود، او که پا می رود که نردبان نمی گذارند ببوسندش، این کوچولو را می بوسند. یعنی هرچه پهلوی خدا کوچکتر شویم. . . یک کسی سر دیوار نشسته بود تشنه‌اش شد، دید از پای دیوار هم یک جوی آب خیلی زلالی می رود، بالای دیوار تشنه‌اش بود گفت چه کنم؟ گفت باید هی، چاره ای نیست، بیفتم که پایم می شکند، با این ناخن هایش هی این خشت‌ها را تراشید، هی هرچه توانست یک ذره یک ذره هی خشت را می تراشید می آمد پائین، همین که آمد پائین به آب رسید. یعنی اگر شما هم تواضع کنی بیایی پائین به آب می رسی. اگر آن بالا بنشینی، نخیر، من خانم بزرگ هستم، او باید عید بیاید دست من را ببوسد. باید بیاید از من عذرخواهی کند، من خواهر بزرگتر هستم، من برادر هستم، من آیت الله هستم و او حجت الاسلام، من تیمسار هستم، او سرباز، من تاجرم او شاگرد، ول کن بابا. هرچه بیائیم پائین. . . حدیث داریم، می گوید اگر می خواهی عزیز شوی، (من تواضع لله رفعه الله) هرچه تواضعت بیشتر باشد خدا عزتت را بیشتر می کند.
یادم نمی رود حالا شما جوان هایتان یادتان نیست، من با همین دو تا گوش از امام شنیدم که گفت: من دست مراجع تقلید را می بوسم، با اینکه خودش هم مرجع بود، فرمود من دست آنها را می بوسم، در جلسه بعد گفت آن دفعه گفتم دست مراجع را می بوسم، امروز می گویم دست بقال‌ها و کاسب‌ها را هم می بوسم. باز عظمتش بیشتر شد، فرمود: رهبر من آن زنانی هستند که در خیابان چهار راهپیمائی کردند، چون اول آنجا مثل اینکه. . . بعد عزتش بیشتر شد، فرمود: ای کاش من پاسدار بودم، گفت اصلا رهبر من همان حسین فهمیده، آن بچه چهارده ساله است، یعنی هرچه تواضعش بیشتر می شد، خدا عزتش را بیشتر می کرد. شما فکر نکن اگر سلام کنی کوچک می شوی، فکر نکن اگر برای او غذا پختی نوکرش می شوی، کلفتش می شوی.
حالا، چه دارم می گویم؟ بحث را کی گوش می دهید؟ بیننده‌ها بحث را در آستانه شهادت حضرت زهرا گوش می دهند، بحثم این است که زهرا و قرآن آنی از هم جدا نیستند، چون(کتاب الله و عترتی لن یفترقا)، (لن یفترقا) یعنی از هم جدا نیستند، می خواهم بگویم چطور از هم جدا نمی شوند؟ هرچه قرآن گفت مجسمه آن آیه فاطمه زهرا بود. قرآن گفت هرچه دوست داری بده، عروس، لباس عروسی‌اش را دوست دارد، هرچه دوست داری بده، دم افطار آدم غذای خودش را دوست دارد. برویم آیه بعد.

4- حضور حضرت زهرا(س) در صحنه های جهاد

آیات جهاد، در قرآن آیه داریم برای جهاد. فاطمه زهرا شمشیر زن نبود، چون جهاد بر زن واجب نیست، اما هم در جنگ احد شرکت کرد، هم در جنگ خندق. کمک رزمنده‌ها می کرد. آیات هجرت، در قرآن خیلی داریم (;آمَنُوا وَهَاجَرُوا) (الأنفال/72)، هجرت، زهرا از زنانی بود که هجرت کرد از مکه به مدینه. آیات صبر، (;وَالصَّابِرِینَ) (الحج/35) کسی به اندازه زهرا صبر نکرد. آخر می آمد شوهرش را می دید، اه، این شوهر من است؟ حدود صد هزار نفر در غدیر خم بودند، شاهد بودند که پیغمبر فرمود: (من کنت مولاه فهذا علی مولاه) هرکه من رهبرش هستم، علی ابن ابیطالب باید بعد از من باشد، چطور مثلاً شوهرش در خانه نشست، مظلومیت شوهرش را می دید، خودش هم که می دانید چه جسارتی به او شد، آخر هجوم به زن، آنوقت این هم شرایط خاصی داشت، زهرا جوان بود، داغدار بود، پدرش دو ماه پیش از دنیا رفته، حامله بود، پشت در بود، روبروی بچه‌ها بود، در محضر شوهر بود، همتای قرآن بود، یگانه فرزند بود، مورد سفارش بود، با شکنجه بود، زهرا، «وَالصَّابِرِینَ» تمام آیات صبر را، بالاترین درجه‌اش را زهرا عمل کرد.

5- صبر و تسلیم حضرت زهرا(س)

آیات تسلیم؛ چقدر قرآن می گوید تسلیم خدا باشید، تسلیم پیغمبر باشید، ما الان تسلیم نیستیم، گاهی یک پیشامد، خدا چرا همچین کرد، اصلا خدا را زیر سؤال می بریم. توقعاتی داریم، توقعات عجیب و غریب.
خوب؛ یک بچه آمد در خانه شروع کرد به دعا کردن، گفت خدایا کوه هیمالیا را بگذار سبزه وار، دریاچه ارومیه را مثلاً بگذار زنجان، مادرش گفت پسر، این چه دعایی است می کنی؟ گفت والا در امتحان مدرسه غلط جواب دادم، حالا به خدا می گویم درستش کن. مثلاً گفتند کوه هیمالیا کجاست؟ ما گفتیم سبزه وار، حالا می گویم خدایا تو درستش کن. ما خیلی وقت‌ها صد تا غلط می کنیم بعد به خدا می گوییم درستش کن، عوض اینکه ما تسلیم خدا باشیم، به خدا می گوییم ببین حواست را جمع کن، هرچه می گویم گوش بده، اینطور که من می گویم انجام بده. بعد هم می گوییم آقا چرا خدا گوش به حرف ما نداد؟ خوب چقدر تو گوش به حرف خدا دادی؟ خوشمزه این است که ما گوش به حرف خدا نمی دهیم، توقع داریم خدا گوش به حرف ما بدهد، از آن طرف شده، نخ باید عقب سوزن برود، می گوییم چرا سوزن عقب نخ نمی آید. آیات تسلیم؛

6- شیوه دعا کردن حضرت زهرا(س)

آیات توجه به دیگران، امام حسن مجتبی علیه السلام فرمود که یک شب مادرم از شب تا صبح به همسایه‌ها دعا کرد، به دیگران دعا کرد. گفتم مادر جان، همه‌اش دعا به دیگران کردی، حضرت فرمود: (الجار ثم الدّار) اول مردم بعد خودم. دعا که می کنی نگو دختر من شوهر گیرش بیاید، داماد من، هی من چرا می گویی؟ ما، از امام یاد بگیریم، امام وقتی دعا می کند می گوید: (اللهم اغن کل فقیر، اللهم فک کل اسیر، اللهم رد کل غریب) به همه دعا کن، چرا خودت؟ اصلا صدقه می دهی چرا برای سلامتی خودت؟ برای سلامتی همه، فکرت یک خورده باز باشد، چرا می گویی خودم؟ روایت داریم اگر به چهل نفر مؤمن دعا کردی، خدا می بیند عجب، چه روح بزرگی داری، به دیگران دعا کردی، می گوید خوب، دعای خودش هم مستجاب شود. از صدقه سر دیگران. . . بعضی‌ها که ازدواج نمی کنند یا دخترشان را به پسری نمی دهند، می گویند پسر خانه ندارد. به پسر بی خانه خانه بده، بچه دار هم می شود، از صدقه سر بچه‌ها خانه دار هم می شود. نود درصد مردم تقریبا بعد از بچه دار شدن خانه دار شدند. آن زمانی که داماد شدند خانه نداشتند. اصلا خیلی چیزهایی که به پدر و مادر می رسد بعد از بچه دار شدن می رسد، از صدقه سر بچه‌ها. زمان جاهلیت بچه هایشان را می کشتند. بعضی‌ها از ترس خرجی، می گفتند خرجی نداریم بچه‌مان را بکشیم. قرآن می گوید: (;نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ) (الإسراء/31) بعد می گوید «وَإِیَّاكُمْ» یعنی ما به بچه‌ها روزی می دهیم از صدقه سر بچه‌ها پدر و مادر مثل جوب هستند، جوی آب، آب را می رساند به مزرعه، منتهی از صدقه سر مزرعه، درختهای کنار جوب هم یک آبی می خورند سبز می شود. یعنی اگر مزرعه نبود و این جوی هم مسئولیت نداشت که آب را به مزرعه برساند، خود جوب را زباله می ریختند در آن. اینکه آب را مردم در جوی رها می کنند، چون می دانند که این جوی آب را به مزرعه می رساند. اگر خواستید خیر ببینید، به مردم خیر برسانید، خودتان هم خیر می بینید. کسی که بگوید که بابا دو تا خودکار داری، بغلی هم خودکار ندارد، بگو بیا من یک خودکار اضافه دارم، «بِاِسْمِ اللَّهِ». پولت در بانک است، فلانی بال بال می زند، بگو بیا آقا، من یک مقدار پول در بانک دارم، به تو وام می دهم. اگر خیر رساندی خیر می آید. بناها را دیدی که آجر می گیرند می زنند به سقف، هی می گیرد می چسباند به طاق، اگر این آجر را نگه دارد، آن هم پای آجر را نگه می دارد، اگر این آجر را رد کرد چسباند، یکی دیگر به او می دهند. اگر مادر به بچه‌اش شیر داد، باز هم در سینه‌اش شیر می آید، اما اگر شیرش را نگه داشت، دیگر نمی آید. هرچه بچه شیر را بمکد، جایش پر می شود. اگر مقداری خون از بدن شما رفت، آن آبی هم که می خوری، آن شیری هم که می خوری تبدیل به خون می شود. رد کن تا جایش پر شود. قرآن بخوانم چرا از خودم حرف بزنم؟ (;فَهُوَ یُخْلِفُهُ) (سبأ/39) یعنی بده جایش پر می شود. بده، جایش پر می شود، نترس، خلیفه، یعنی جانشین. «فَهُوَ یُخْلِفُهُ» آیه قرآن است، بده جایش پر می شود. مطلبی بلدی، به دیگران بده. یادداشتی داری، کتابی داری، هرچی داریم از علم، از مال، از آبرو، باید این آبرو و علم و مال را هرچه داریم. . . گاهی وقت‌ها آدم خودش هم ندارد، باید دلالی کنیم. توجه به دیگران، (الجار ثم الدّار)

7- شیوه تربیت فرزندان حضرت زهرا(س)

در تربیت فرزند؛ عجب فرزندانی تربیت کرد. مادر خیلی نقش دارد. امام حسین روز عاشورا فرمود: به من می گویند با یزید بیعت کن، (هیهات منا الذله) ابدا ذلت را نمی پذیرم. مادرم زهرا است. من شیر زهرا را خورده‌ام. (حجور طابت و طهرت) بارها امام حسین فرمود: (انا ابن فاطمه) مادرم فاطمه است، زن به جایی می رسد که، یک حدیث دیشب دیدم از امام زمان علیه السلام، که حضرت مهدی علیه السلام فرمود: رهبر من جده‌ام زهرا است. تربیت فرزند. فاطمه زهرا هم خودش شهید شد، هم شوهرش شهید شد، هم بچه هایش شهید شدند. در عبادت جای سجده زهرا چنان در آسمان می درخشید، همین طور که ستاره‌ها برای ما می درخشد، روایت داریم. چهارتا بچه داشت، شوهرش جبهه بود، زایمان داشت، و نق که نمی زد، کمک می کرد، خلاصه‌اش زهرا کسی بود که امامان ما افتخار می کنند. یکی از منابع علمی امامان ما حضرت زهرا بود. حضرت زهرا یک کتابی داشت، مصحف فاطمه، گاهی از امام صادق سؤال می کردند، امام صادق می گفت باید کتاب را مطالعه کنم، می رفت مطالعه می کرد می گفت آینده این می شود این می شود این می شود، خبر از آینده می داد. یعنی امام صادق بخشی از علومش از زهرا بود. عجب زنی، برای پدر‌ام ابیها، آن وقت شهید راه ولایت شد. تربیتش، اطعامش، پیراهن عروس دادنش، سخنرانی‌اش، خدا را شکر که ما با زهرا آشنا شدیم.
خدایا دختران و زنان ما را زهراگونه، مردان و جوانان ما را امام گونه، امام صادق گونه قرار بده. (الهی آمین) جامعه ما را به سمت کمالات دینی و معنوی ببر. (الهی آمین)
ضمناً به شما بگویم قرآن سه مرتبه قول داده که دنیا بعد از آنی که در لجنزار فرو رود به سراغ اسلام خواهد آمد، حالا بگذارید در خیابان این فکلش شکل فلان کشور شود، لباسش شکل فلان کشور شود، بگذارید خوب که خسته شوند برخواهند گشت. مثل بچه هایی که قهر می کنند، امروز در این قهوه خانه یک چای می خورد، در آن رستوران یک پپسی می خورد، آنجا یک پیتزا می خورد، یک خورده پولش که تمام شود برمی گردد خانه مادرش. بگذار اینها یک خورده ولگردی بکنند، این قرآن است، قرآن سه مرتبه فرموده: (;لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ) (التوبة/33)، الفتح/28، الصف، 9 یعنی کره زمین در اختیار اسلام خواهد بود، آینده تاریخ با اسلام است، تحلیل سیاسی روشنفکران نیست، وحی خدا است، قول خداست، (;وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا) (النور/55) خدا وعده داده، « لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم»، (;وَلَیُمَكِّنَنَّ لَهُمْ) (النور/55) وعده داده، سه مرتبه هم فرموده (;لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ) (التوبة/33)، الفتح/28، الصف، 9 دخترهای ما هرچه می خواهند تقلید کنند از هرکس بکنند، سرشان به سنگ می خورد، برخواهند گشت. خواهند فهمید که غرب بیمار است، شرق بیمار است، نظیر کشورهای کمونیستی که هی مالکیت را حذف کردند، حذف کردند، حالا التماس می کنند به سرمایه دارها که بیائید. . . هم سرمایه داری بیمار است، هم سوسیالیستی بیمار است، هم در آینده به سراغ ما خواهند آمد. آینده به ما قول الهی است.
خدایا آن رهبر آینده حضرت مهدی را برسان و از ما قلبش را راضی بفرما.
والسلام علیکم و رحمه الله و بركاته
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1236
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست